442

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 442 :: پنجشنبه 11 خرداد 1385

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

اگر بار گران بوديم .... مانديم!

سلام به همه دوستان عزيزم
اولا از اينکه کمي دير ايميل مي زنم پوزش مي خوام، مخصوصا از اون عزيزاني که با ارسال چندين ايميل در اين دو روز نگراني خودشان را اعلام کرده و نتيجه دادرسي را پرسيده بودند.
خدمت دوستان خوبم بايد بگم که همانطور که در شماره 441 روزانه بهتون اطلاع داده بودم، روز دوشنبه (8 خرداد) با هماهنگي که از قبل شده بود بايد به دادسرا مي رفتم. ساعت حدود 10 صبح روز دوشنبه به دادسراي ويژه جرايم اينترنتي (واقع در خيابان بخارست، مجتمع قضائي مبارزه با مفاسد اجتماعي) مراجعه کردم. حدود 6 ساعت با دادستان محترم صحبت کرديم، موارد نقض قانون و تخلفات صورت گرفته در گروه جرقه را دقيقا ماده به ماده مطابق قانون توضيح دادند که البته اغلب آنها در مورد عکسهاي مختلف ارسالي بود. من هم توضيحات خودم را ارائه دادم و در نهايت اعلام شد که مسئوليت ارسال ايميلهاي ديگر اعضاء گروه جرقه به عهده من نيست و من فقط مسئول ايميلهاي خودم هستم.
از امروز پنج شنبه مجددا ارسال مجله الکترونيکي «روزانه» شروع مي گردد. البته برخلاف يک سال گذشته، اين چند وقت، «روزانه» داره خيلي نا منظم ارسال ميشه، که البته اين نه خوشايند شما هست و نه من دوست دارم چنين باشد. البته اين چند وقت مشکلات ناخواسته اي بوجود آمد که موجب شد اين بي نظمي بوجود بياد و اميدوارم از اين پس مثل گذشته ارسال «روزانه» بدون وقفه و منظم ادامه داشته باشد.
همانطور که قبلا هم بارها اعلام کرده ام، در گروه «مبين» فقط ايميلهاي «روزانه» و «خبرنامه» ارسال خواهد شد. البته اين احتمال وجود دارد که «روزانه» و «خبرنامه» در گروه و يا گروههاي ديگري بصورت موازي ارسال بشود، اما آن چيزي که مسلم هست، دوستاني که مايل هستند فقط «روزانه» و «خبرنامه» را دريافت کنند، پس بهتره عضو گروه «مبين» شوند.
در پايان جا داره از همه عزيزاني که اين دو روزه با ارسال ايميل، پيگير ماجرا بودند و ابراز نگراني و حمايت کرده بودند تشکر ويژه اي داشته باشم.

دوستدار و ارادتمند شما
مبين
Mobin_s2004@yahoo.com

 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • یک فلش قدیمی ولی جالب؛ اصل پایستگی مساحت!
  • معرفي فيلم: از عشق بپرس
  • قسمت شصت و دوم شبهاي برره
  • آلبوم: Chasing Time: The Bedlam Sessions
  • Quick Screen Note.v1.2
  • کمک‌های اوليه
  • تشكر انگلستان از دكتر مصدق
  • زندگينامه استاد علي اصغر حكمت
  • اينجا زمان قرنهاست متوقف مانده است!
  • چشم آقاي شاهرودي روشن!!!
  • و .....

 

 


 

Mobin-group.com

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com


Carvings

 



 

Mobin-group.com

 


Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

یک فلش قدیمی ولی جالب؛ اصل پایستگی مساحت!
عکس؛ احمدی‌نژاد و خواهرزاده‌های کوچولویش!
 

 

Mobin-group.com

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

اظهارات رييس مركز مطالعات قفقاز روسيه درباره ناآرامي‌هاي اخير برخي شهرهاي آذري زبان ايران

رييس مركز مطالعات قفقاز در موسسه دولتي روابط بين الملل روسيه، آمريكا را عامل اصلي هدايت ناآرامي‌هاي اخير در آذربايجان ايران دانست.
به گزارش خبرگزاري رگنوم روسيه، پرفسور ولاديمير دگويف اظهار داشت: «سياستهاي آمريكا در قبال ايران، در چارچوب سياستهاي امپرياليستي آمريكا صورت مي‌گيرد.»
اين كارشناس روابط بين‌الملل روس معتقد است آمريكا نا آرامي‌هاي آذربايجان را ايجاد كرد تا به ايران اين پيام را برساند اگر جنگي عليه ايران صورت بگيرد، آنطور نخواهد بود كه تهران انتظارش را مي‌كشد.
وي با اشاره به آنچه مشكل آفريني ايران براي آمريكا ناميد، افزود، آمريكا اين اقدام را با هدف پيچيده‌تر كردن فشارها بر مقامات ايراني و به منظور مقابله با مشكل آفريني ايراني‌ ها، انجام داده است.
دوگويف معتقد است دولت بوش با چنين اقداماتي در تلاش است قدرت چانه زني بيشتري در برابر ايران كسب كند.

 



 

Mobin-group.com


 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

از عشق بپرس
Ask the Dust

نويسنده و کارگردان: رابرت تاون. موسيقي: رامين جوادي، هيتور پريرا. مدير فيلمبرداري: کاليب دشانل. تدوين: رابرت کي. لمبرت. طراح صحنه: دنيس گسنر. بازيگران: کالين فارل[آرتورو بانديني]، سلما هايک[کاميلا لوپز]، دانلد ساترلند[هلفريک]، آيلين اتکينز[خانم هارگريوز]. ١١٧ دقيقه. محصول ٢٠٠٦ آمريکا.
دهه ١٩٣٠، لس آنجلس. کاميلا زيبا روي مکزيکي مرتباً درباره ازدواج با يک آمريکايي ثروتمند و راه يافتن به طبقات بالاي اجتماع خيال پردازي مي کند. آرتورو بانديني نيز که نويسنده اي ايتاليايي است براي يافتن محبوب آرماني خود، زني بلوند و چشم آبي به لس آنجلس مي آيد و برخورد اين دو نفر تمامي نقشه هاي شان را بر هم مي ريزد. کاميلا که به پيشخدمتي مشغول است، با وجود ايجاد رابطه با آرتورو به اين که او مرد ايده آل و خيالي اش باشد، شک دارد. اما وابستگي روزافزون آرتورو به وي کارها را سخت مي کند.

چرا بايد ديد؟
فيلم درباره گروهي از مهاجران است که اسير روياي آمريکايي شده اند و بر اساس رمان تاريخي جان فانته به همين نام اقتباس شده. نويسنده و کارگردان فيلم که به خاطر فيلمنامه محله چيني ها در دهه ١٩٧٠ شهرتي به سزا کسب کرده و موفق به دريافت جايزه اسکار نيز شده بود در گفتگويي از آشنايي خود با اين رمان در سه دهه قبل سخن گفته و اين که همواره آرزو داشته آن را بسازد. او که از فضاي آن دوران و رفتار انسان هاي آن دوره- به خصوص مرده ها- متاثر شده بود، فيلمنامه را در سال ١٩٩٠ نوشت. پروژه از سوي جاني دپ جالب تشخيص داده شد، اما مدت ها از اين استوديو به آن استوديو در حال رفتن بود. سرانجام ١٦ سال بعد حمايت تام کروز در مقام تهيه کننده کار خودش را کرد و تاون موفق شد چهارمين فيلم خود را با اقتباس از اين رمان عاشقانه که به تبعيض نژادي نيز نگاهي انتقاد آميز دارد، کارگرداني کند. نقش بانديني ابتدا به جاني دپ و وال کيلمر پيشنهاد شده بود، اما فارل ان را نصيب خود کرد. سلما هايک نيز اولين انتخاب براي نقش کاميلا بود، اما ابتدا از پذيرفتن آن- به خاطر کليشه شدن در نقش دختر مکزيکي- امتناع کرد، اما بالاخره نقش به او رسيد. از اسامي جالب در گروه سازنده آن براي ما ايراني ها رامين جوادي است. همکار آهنگساز برجسته هانس زيمر که در سال هاي اخير آثار مشترک و گاه مستقل زيبايي- از جمله موسيقي سريال فرار از زندان و فيلم همه آن کودکان نامرئي- را تصنيف کرده است.
ژانر: درام، عاشقانه.

 

 

دانلود فيلم

با همکاري دوست خوبم «Benz223@gmail.com» هر روز يک قسمت از مجموعه ديدني و پرطرفدار شبهاي برره را براي دانلود در اين قسمت مي گذاريم.

قسمت شصت و دوم شبهاي برره

سريال "شبهاي برره" كاري موفق و قوي است كه با تيزبيني خاصي بسياري از سنت‌ها و خلقيات منفي رايج بين مردم را به نقد كشيده است.

Shabhaye Barareh is a popular daily sitcom about an imaginary place in Iran.
Director: Mehran Modiri

لينک دانلود (غير مستقيم)

 

 


Mobin-group.com

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

آلبوم: انگلیسي

Chasing Time: The Bedlam Sessions
با صدای James Blunt

01 - Wiseman [24Kps] [128Kps]

02 - High [24Kps] [128Kps]

03 - Cry [24Kps] [128Kps]

04 - Goodbye My Lover [24Kps] [128Kps]

05 - So Long, Jimmy [24Kps] [128Kps]

06 - Sugar Coated [24Kps] [128Kps]

07 - Youre Beautiful [24Kps] [128Kps]

08 - Billy [24Kps] [128Kps]

09 - Fall At Your Feet [24Kps] [128Kps]

10 - Tears And Rain [24Kps] [128Kps]

11 - No Bravery [24Kps] [128Kps]

12 - Where Is My Mind [24Kps] [128Kps]

 

 

 

Mobin-group.com

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

Quick Screen Note.v1.2

همونطور که از اسمش پیداست میتونید فایلهای تصویری RM را به دیگر فرمتهای تصویری تبدیل کنید

 لینک دانلود فایل | حجم : ۳۷۹ کیلوبایت
 سریال:
Name: daywarez.com
Email: d@daywarez.com
Serial: GACHCIBJIDGBJIAD





 

نرم افزار موبایل

کمک‌های اوليه
First Aid

کمک های اولیه٬ روی گوشی شما!
حتما نصبش کنید٬ شاید یک جایی بدردتون بخوره!

 لینک دانلود اول
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

Mobin-group.com

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com


گر می فروش حاجت رندان روا کند

گر می فروش حاجت رندان روا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
حقا کز این غمان برسد مژده امان
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
در کارخانه​ای که ره عقل و فضل نیست
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت

 

ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
نسبت مکن به غیر که این​ها خدا کند
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
وان کو نه این ترانه سراید خطا کند
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

 
 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه جرقه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

oudonline@yahoo.com

begozar benusham in jame zahr ra, ke talkhie on manande jahle mardomi ast ke ba anha zisteam

 

 

shahab_shabshekan2001@yahoo.com

دوستانمان که رفتند . سعی کنید دوستی هایمان نرود !! یاران رفتند و حرف اخر را گفتند ماندن به هر طریق بی شرمی است !! جاده ها سرسار رفتند به انتها بیاندیش اب هم اگر یک جا بماند می گندد !..............

 

 

meri_esteki2000@yahoo.com

يك جوك لري اصفهاني

يك روز يك لري مي‌آيد اصفهان مي‌خواسته آدرس جايي را از شخصي بپرسد يك نفر را صدا مي‌زند و به زبان لري مي‌گويد آهاي هالو ببخشيد ببخشيد ببخشيد روم به ديوار گلاب بروتون معذرت مي‌خوام اسم شما چي بيد اصفهاني ميگه والا اينجوري كه شما گفتتيد اسمم كه كه مي‌شود ( يعني گو

 

 

ashege_shahadat_80@yahoo.com

شيعه يعنى . . .

امام باقر، عليه السلام، خطاب به جابربن يزيد جعفى مى فرمايد : « اى جابر ! آيا كافى اســت كه كســى مدعى دوستى ما اهل بيت شود و خود را شيعه بخواند؟ ! به خدا قســم، شــيعه ما نيســتند مگر كســانى كه تقــواى الهى پيشــه كنند و او را فرمــان برند و اين نكته اى است كه آن را ندانسته اند .
اى جابر ! شــيعه نيست مگر كسى كه متواضع و خاشع باشــد، خداوند را بســيار ياد كند، روزه بگيرد و نماز بگــزارد و نســبت به همســايگان فقير، مســكينان و زيان ديــدگان و يتيمــان احســاس وظيفه كند . شــيعه راســتگو و تلاوت كننده قرآن است كه جز به منظور نيكــى با ديگران انس نمى گيرد . شــيعه امين خانواده و خاندان خود است ».
جابر عرض كرد : » اى پســر رســول خــدا ! هيچ كس را نمى شناسم كه چنين باشد . « حضرت فرمود »: اى جابر ! اگر كسى به نزد تو مى آيد و دوستى على بن ابى طالب و ولايت او را ادعا مى كند، به راحتى باور نكن . پس اگر چنين كسى بگويد من پيامبر خــدا را كه از على بهتر اســت دوســت دارم، امّا پا در جاى پاى او نگذارد و شيوه و سنّت او را پيروى نكند، اين دوســتى اندكى به سودش نمى باشد . پس تقواى الهى پيشــه كنيد و بدانيد كه نزد خــدا، بين خدا و هيچ كس خويشاوندى نيست و محبوب ترين بندگان نزد خدا و گرامى ترين شان در برابر او، باتقواترين ايشــان و فرمانبردارترين شــان اســت . و به خدا ســوگند هيچ كس جز به فرمانبردارى به خداوند عزّوجلّ به او نزديك نمى شود . برائت (2) از آتش با ما نيست و هيچ كس را بر خدا بهانه اى نخواهد بود.»

--------------------------
1- به نقل از : عمادزاده، حســين، شــناخت شيعه
(پيرامون علي، عليه السلام )، ص ۳۱۱ – ۴۱۱ .
2- دوري جستن و بيزاري

 

 
viski_601@yahoo.com

درس سوم:
يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند... يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه...
جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم... منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشي ناپديد ميشه...
بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه...
بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!
نتيجه اخلاقي: اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

 

 

lucertola00@yahoo.com

ميرسد روزي كه فريـــــــاد وفا را ســــــــر كني ميرسد روزي كه
احســـــــــــاس مرا باور كني ميرســــــــد روزي كه نادم باشي از رفتار
خود خاطــــــــــــــرات رفته ام را مو به مو از بر كني
ميرســـــــــــــد روزي كه تنها ماند از من يادگار نامه هاي كهنه اي را
كه به اشكــــــت تر كني ميرسد روزي كه در صحراي خشك بي كســي بوته هاي
وحشــــــــــــــي گل را زغم پرپر كني ميرســــد روزي كه صبرت سر شود در
پاي من آن زمان احســــــــــــــــــاس امروز مرا باور کنی

 

 

deltangeroozgar@yahoo.com

عشق عشق مي آفريند
عشق زندگي مي بخشد
زندگي رنج به همراه دارد
رنج دلشوره مي آفريند
دلشوره جرات مي بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد اميد مي آفريند
اميد زندگي ميبخشد
عشق عشق مي آفريند
عشق زندگي ميبخشد
و از عشق مردن سفري است به سوي خدا

 

 

parmida_geo@yahoo.com

تمام غم ها و دلواپسی هایتان را
به قلب من بسپارید
خالی شوید از هر چه بدی است
با کسی قرارداد بسته ام
همه آنها را به جهنم ببرد
آری با شیطان هم می شود معامله کرد
******************
هر گاه قلبت از تبعیض به ستوه آمد
به کوهستان برو و خدا را فریاد کن
هنوز هم جای امیدواری هست؟
پاسخت را زودتر از آن چه فکر می کنی می دهد که
آری هست

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

دو نعمت سلامتى و فراغت 

آن دو نعمتى را كه بخصوص حضرت تأكيد مى‏فرمايند قدر اين‏هارا بدان، يكى سلامتى است، يكى فراغت. سلامتى را همه ما كما بيش‏مى‏دانيم كه چه نعمت بزرگى است. اما فراغت را هنوز نمى‏دانيم كه اين‏يك نعمتى است و بايد چطور قدردانى كرد از آن. اما سلامتى، نعمت‏بسيار عظيمى است كه اصلاً ما توجه نداريم كه چنين نعمتى هم داريم.وقتى آدم متوجه مى‏شود چيزى بنام سلامتى هم وجود دارد كه مريض‏شده باشد. الان بنده و جنابعالى كه اينجا نشسته‏ايم، همه از لحاظ چشم،از لحاظ گوش، از لحاظ زبان، از لحاظ دست، از لحاظ بدن و سايراندامهاى بدن، ظاهر، باطن، بحمدالله سالم هستيم. اگر كسى هم اندكى‏اختلال داشته باشد در مقابل مجموعه‏اى از اندامهاى سالم چيزى به‏حساب نمى‏آيد. اگر يكى از اين‏ها، يكى از اين‏ها فقط، يكى از صدهاآفتى كه ممكن است، ببيند. چشم ما ممكن است صدها آفت، يعنى‏صدها نوع آفت ببيند. اين يكى اگر پيش بيايد. مثلاً يك دانه كوچكى‏بگذارد در چشمش كه درست نتواند پلكش را بهم بزند، گاهى پيش‏مى‏آيد، در تخم چشم يك لكه‏اى پيدا مى‏شود، يك دانه‏اى يك‏برجستگى‏اى، آدم درست چشمش را نمى‏تواند بهم بزند. آن وقت آدم‏مى‏فهمد كه يك چيزى هم بنام سلامتى چشم بود. تازه اين‏كوچك‏ترين و كمترينش است. صدها آفت ممكن است چشم ببيند كه‏آدم حاضر شود تمام دارايى‏اش را بدهد براى اينكه آن آفت چشمش‏برطرف شود. الحمدلله ما مبتلا نشده‏ايم كه ببينيم چه آفت‏هايى است.و همين طور گوش و دست و پا و زبان و...، اگر يك دفعه ما نتوانيم‏حرف بزنيم. داريم حرف مى‏زنيم ببينيم نمى‏شود. چندى پيش براى‏يكى از دوستان روى منبر اتفاق افتاده بود، وسط منبر صدايش قطع‏شده بود. هر چه فشار آورد ديد صدايش در نمى‏آيد. مدتى بردنش‏بيمارستان و معالجه و خيلى خطرناك بود و خيلى مى‏ترسيدند واين‏ها، الحمدلله خدا شفا به او داد. آدم باور نمى‏كند. آدم دارد حرف‏مى‏زند يك دفعه صدايش در نيايد. هر چه فشار مى‏آورد ببيند نمى‏شود.اگر خداى نكرده آدم لال شود، حاضر است تمام ثروتش را بدهد تا اين‏مرض رفع شود. قلب، كبد، معده، اعصاب، مغز، همه اين‏ها سالم است‏و هركدام از اين‏ها اگر يكى از آفات به آن برسد آدم حاضر است تمام‏ثروتش را بدهد.
پس ما در آن واحد، ميلياردها ثروت داريم، مفت در اختيارمان‏است، چشم سالم و ساير اندام‏ها، اين نعمت‏ها را داريم اما اصلاً توجه‏نداريم كه چنين چيزى هم هست و چقدر قيمت دارد و حالا بايدچگونه از اين سلامتى استفاده كنيم. وقتى آفتى براى ما پيدا مى‏شود،مى‏فهميم عجب، يك چيزى هم بود بنام سلامتى. يك شكم درد، يك‏سردرد. اين نعمت‏ها را خدا مفت به همه ما داده، هرچه قدر هم حساب‏كنيم كه چقدر مى‏ارزد باز هم كم حساب كرده‏ايم. ولى از آن درست‏استفاده نمى‏كنيم. صرف چه مى‏كنيم؟ وقتى توجه نداريم كه چنين چيزقيمتى هم داريم، فكرش نيستيم كه اين را صرف چه چيزى بكنيم، از آن‏چگونه بهره بردارى كنيم.
مشابه اين، فراغت است. حالا اين را باز زودتر آدم مى‏تواند درك‏كند. فراغت يك نعمتى است كه ما اصلاً اين را هيچ به حساب‏نمى‏آوريم. يك وقت كه آدم گرفتار بشود، كار سر او بريزد، كار بر آدم‏سوار بشود، نتواند از چنگ كار در برود، حالا به هر دليلى. يا تكليف‏شرعى است، يا گرفتارى روزگار است. طورى بشود كه آدم نتواند به‏قول خودمان سرش را بخاراند. چند دقيقه در طول شبانه روز نتواندنگاه كند كه من كه هستم؟ كجا هستم؟ چه كار دارم مى‏كنم؟ آنچنان كارسرش ريخته كه اصلاً توجه به اينكه كجا هستم، چه كار مى‏بايست‏بكنم، ندارد. يا اگر توجه هم دارد، يا دلش مى‏خواهد بعضى از كارها راانجام بدهد، نمى‏تواند و فرصت آن نيست. در اين دوران بعد از انقلاب‏مسئولين زيادى هستند كه به اين وضع مبتلا شده‏اند. آن چنان تكاليف‏به سرشان ريخته، گرفتارى‏ها، كه به مسايل ضرورى خودشان وخانواده‏شان نمى‏رسند. كار بر آنها سوار است، ديگر فرصت اينكه چه‏كار بايد بكنند ندارند. اين قدر دلشان مى‏خواهد يك زيارت مشهدى‏بروند، يك زيارت حضرت معصومه بيايند. يك نافله‏اى بخوانند، يك‏توسلى، دعاى ندبه‏اى، يك دعاى كميلى، اصلاً خبرى نيست. امكان‏ندارد.
اما كسانى مثل بنده كه مسئوليتى ندارند، كه كارى بر ما سوار نيست‏در فكر اين هستيم كه وقت‏مان را چگونه بگذارنيم كه نفهميم كه‏چگونه گذشت، يعنى دنبال سرگرمى هستيم، نديديد كسانى دنبال‏سرگرمى هستند، حالا ان شاء الله ما نيستيم، اما ديديم يك كسانى دنبال‏اين هستند كه چگونه عمر را بگذرانند كه نفهمند چطور گذشت.نديديد اين‏هايى كه جدولهاى روزنامه را برمى‏دارند مدتى روى آن كارمى‏كنند كه جدول حل كنند، چه فايده‏اى دارد براى آنها. چه كارمى‏كنند؟ چه چيزى گيريشان مى‏آيد؟ همين سرگرمى فقط؟ ناراحتند ازاينكه بى‏كارند. اكثر كسانى كه دنبال فيلم‏ها، حالا نمى‏گويم فيلم‏هاى بدو اين‏ها، بعضى كارها، بعضى سرگرمى‏ها. نه اينكه واقعاً بخاطر آن‏لذت‏هاى خاص جنسى يا چيزهاى ديگرى است، بلكه خود اين‏سرگرمى برايشان مهم است. بچه‏هايى هستند مخصوصاً در ايام‏تعطيلى كه مدرسه و اين‏ها ضرورت ندارد براى آنها، آن چنان وابسته به‏فيلم‏هاى تلويزيون مى‏شوند كه اگر يك فيلم را ده بار ديده باشند باز هم‏اين فيلم كه گذاشته مى‏شود بايد اين‏ها تماشا كنند. اگر يك مانعى پيش‏بيايد، پدر و مادر بخواهند بروند ميهمانى، جايى، مسجدى، چيزى،بچه را بخواهند ببرند، دادش در مى‏آيد و گريه زارى كه من مى‏خواهم‏فيلم تماشا كنم. اگر بخواهند بروند مسافرت، حساب مى‏كند كه آن‏وقتى كه ما در ماشين هستيم مى‏توانيم فيلم ببينيم يا نه؟ طورى به‏مسافرت برويم كه موقع فيلم رسيده باشيم به مقصد. يا اول فيلم‏مان رإے؛ك‏ك‏تماشا كنيم بعد برويم مسافرت. حالا چه لذتى از اين مى‏برند؟ همين‏تماشا، سرگرمى، بنشيند تماشا كند، نفهمد عمر چگونه گذشت. وكسانى براى خودشان سرگرمى درست مى‏كنند. بسيارى از اين كسانى‏كه به اين بازيهاى خاصى سرگرم مى‏شوند، اين‏ها به عنوانى براى پول واين‏ها نيست. براى سرگرمى است. يك طورى مشغول بشوند كه بعد ازيك ساعت، دو ساعت نفهمند كه چگونه عمرشان گذشت. اين برايشان‏مطلوب است. يعنى آدمى‏زاد يك حالتى جنون‏آميز پيدا مى‏كند كه‏سرمايه گرانبهايى كه خودش مى‏داند چقدر قيمت دارد، مى‏خواهد اين‏سرمايه را آتش بزند بنشيند تماشا كند. كسى كه با هزار زحمت، ريال‏ريال پول جمع كرده تا يك ثروتى اندوخته، حالا فرض كنيد يك‏ميليون تومان اسكناس جمع كرده، يك روز بيايند بنشيند اينجا يكى‏يكى اين اسكناس‏ها را آتش بزند و بنشيند تماشا كند. چگونه مى‏سوزداين؟ اين يكى تمام شد، يكى ديگر. مى‏گويد: آقا براى چه اين كار رامى‏كنى؟ مى‏گويد خوشم مى‏آيد. مى‏خواهم ببينيم چطور مى‏شود.ديگران مى‏گويند: عجب ديوانه‏اى است. عمرى زحمت كشيده تا صدهزار تومان پول جمع كرده، حالا مى‏گويد خوشى من اين است كه‏ببينيم چه طور مى‏سوزد؟

 

 

fox_elly2000@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان.....19

..... گل ِ یاسم
رویاهایت
! بی حرارت عشق من می میرند
بی امتداد بازوهایم
!ابعاد مشخصی نداری
من تمام زوایا و خطوط توام
روزی که به سبزه زار سینه ام قدم بگذاری
.... از بند رسته ای
و روزی که بروی
شیخی تورا می خرد
...... و به کنیزی بدلت می کند

.... در مکتب ِ بهار
نام ِ تمام ِ درختها
و ستاره های ِ بعید
و اوای پرندگان
و لغت نامهء جویباره ها را
..... به تو آموختم
و نامت را در دفتر باران نوشتم
بر میوه های کاج
..... و ملافه های یخین
به تو یاد دادم زبان ِ روباه ها و خرگوش ها
چیدن بهارهء پشم ِ گوسفندان
راز ِ اشعار منتشر نشدهء گنجشکان
و رسم زمستان
...... و تموز را

نشان ِ تو دادم که چگونه
خوشه های خرما به بار می نشینند
ماهیان با هم یکی می شوند
و چه گونه شیر
از پستان ِ ماه
..... فوّاره می زند

اما تو خسته شدی
از تاختن با اسب ِ آزادی
از دشت ِ سینهء من
از سمفونی شبانهء جیر جیرک ها
از برهنگی ِ ماه
...... و خوابیدن بر ملافه های یخ
! پس گریختی از سبزه زار ِ سینه ام
گرگ ها تورا خوردند
و آن شیخ
...... بنا بر رسوم قبیله تو را درید

« نزار قبانی »

 

 

eparhizkar@yahoo.com

یا حسین(ع)

خوشا دردی که درمانش حسین است
خوشا راهی که پایانش حسین است

خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش حسین است

 

 

azadeh_rad57@yahoo.com

جوابيه

ميخواستم درباره مطلب "تفسيري بر مقاله سوسكها " ، نوشته آقاي شاهين حسني با شما صحبت كنم
اين مقاله جداً باعث تعجب من شد چون فكر ميكنم نوشته آقاي حسني به مراتب بيشتر از كاريكاتور احمقانه روزنامه ايران به سم تفرقه و اختلاف قومي آغشته است. شايد اين دوست محترم به شدت عصباني بودند [كه البته حق داشتند] ولي انصاف هم خوب چيزيه
بابا ما همه ايراني هستيم ، اعضاي يك پيكر هستيم به نام ايران. همه جاي دنيا زبان رسمي وجود داره كه در مدارس ، ادارات دولتي و ... ازش استفاده ميشه و اين نوعي نظم و وحدت ايجاد ميكنه كه نه فقط بد نيست حتي خيلي هم عاليه. از طرفي اين مغاير با ترويج فرهنگ و زبان بومي هر قوم در منطقه خودش نيست. كمااينكه هيچوقت هم نبوده. پدر من ترك هستند و مادرم فارس ، والدين مادرم كه فارس هستند و سالها در منطقه قزوين ساكن بوده اند بر اثر مراودت با ترك زبانها ، تركي بلدند . در واقع قضيه به نظر من آنقدرها هم پيچيده نيست. اينجا كه آمريكا يا آفريقاي جنوبي نيست. اقوام ايراني در هم تنيده هستند
در خصوص وقايع تلخ تاريخي كه آقاي حسني ذكر كرده اند هم معتقدم كه در جاي جاي كشور عزيزمان شاهد ظلم ، بي عدالتي ، جنگ و كشتار بوده ايم . هرچه بوده براي همه بوده. همه اقوام سهم خودشون رو ادا كردند و همه از ايران سهم دارند
عاجزانه از هم وطنان عزيزم درخواست ميكنم در روزگاري كه به وفور از مزاحمتهاي دشمن خارجي رنج ميبريم وحدت ملي رو حفظ بفرمايند
آرزو ميكنم خداوند همه ما را از شر شيطان رجيم حفظ فرمايد
الهي آمين


ببخشيد، ميخوام به مطلب قبلي اضافه كنم:
دوستمون در مقالشون از لفظ زبان الكن فارسي استفاده كرده بودند كه به نظرم خيلي بي انصافي باشه. عزيزم اگر ميخواي از غناي زبان شيرين تركي دفاع كني اصلاً مجبور نيستي به زبان فارسي توهين كني. اگر اين زبان الكن بود حافظ ، سعدي ، فردوسي ، مولانا و ... هيچوقت موفق نميشدند چنين شاهكارهاي ادبي رو خلق كنن. پس بيا منطقي باشيم و بپذيريم كه هرگونه توهين به زبان فارسي ، تركي ، يا لهجه هاي كردي و لري و ... [با عرض معذرت] يك تف سربالاست. براي دفاع از خودمون نبايد به خودمون توهين كنيم. بايد دشمن حقيقي رو شناسايي كنيم و ريشه اش را بكنيم.

 

 

fkh1974@yahoo.com

به خدا من از اول متاهل نبودم!

آقا به خدا من از اول متاهل نبودم!
روزگار به اين روزمون انداخت!
همه‌اش از اون روز سرد پاييزي شروع شد...
اون روز هوا سرد بود.یعنی در واقع یک روز سرد پاییزی بود!من مثل آدم توی خیابون داشتم راه میرفتم.یکهو یکنفر صدام کرد.
آقا ببخشيد؟
برگشتم. چشمام توي چشماش افتاد. يه لحظه خشکم زد. انگار يخ زده بودم. چه چشمايي داشت. زيبا، دلربا، فريبنده، و «صورتي»! يعني لنز گذاشته بود؟! يا اصولا PINK بود؟ نميدونم!
يه روسري آبي داشت و يه مانتوي زرد که بعدها فهميديم زرد نبوده و سبز کمرنگ بوده!
ه سختي تونستم جوابش رو بدم:
- بـ..بـ.. بعله؟!
خنديد و سرش رو پايين انداخت.
(تفسير: حالا يا از خجالت بود يا اينکه ميخواست ببينه پاچه‌هاي من که بعدها قراره گاز گرفته بشه از چه جنسي‌ان!)‌
با مظلوميتي وصف ناشدني جوابم رو داد:‌
- ببخشيد دوزاري دارين؟!
و زندگي ما با يک دوزاري شروع شد!
با هم نقاط مشترک زيادي داشتيم. هر دومون سيب‌زميني سرخ کرده دوست داشتيم، هر دومون گوجه‌فرنگي نميخورديم، هر دومون آدامس اوربيتس اکاليپتوس دوست داشتيم. هردومون از اتو کشيدن بيزار بوديم، و هردومون سريلانکا نرفته بوديم. ديگه چي؟؟ مم.. همين!
اولش با خودم فکر ميکردم که آخه پسر به اين خوش‌تيپي (‌خودمو ميگفتم‌ها!)‌ حيف نيست به اين زودي خودش رو درگير زندگي مشترک کنه و حروم بشه؟! ولي بعدها، نظرم عوض شد. با خودم ميگفتم:‌ ديدي پسر به اين خوشتيپي حروم شد رفت؟! (خودمو ميگفتم‌ها!)
اون روز سرد پاييزي... لعنتي!
آخه يکي نبود بگه بابا جون من! ظرفهاي يه نفر کم بود که حالا خودت رو انداختي تو هچل و بايد ظرفهاي خانومت رو هم بشوري؟ آخه آدم عاقل! با کسي مزدوج ميشدي که اتو کردن دوست داشته باشه! آخه مرد حسابي...!
به خدا من از اول متاهل نبودم!
من اولش آدم بودم!

 

 

babymew_87@yahoo.com

- تو همش دور ميشي و من همش نزديكتر
- تو پر نوري ولي من از شبم تاريكتر
- من و تو فاصله ي قلبامون و اين همه درد
- دوري قلب من و تو از مو ام باريكتر
تو اگه ميگي بريم يه جايي كه غم نباشه
يه جايي بريم كه ديگه هيچي آدم نباشه...
هيچ به اين فكر مي كني كه آدما مهربونن...؟
بعضيا بدن ولي بعضياشون هم زبونن...؟
- نه ديگه برو عزيز...! نميشنوم صداتو من..
از عاشقي نگو ديگه از آدما حرفي نزن...
يادته گفته بودم "آدما رنگارنگ ميشن...!
تا بياي خوبي كني باهات وارد جنگ ميشن...!؟"
_ گفته هاتو يادمه ولي ميخوام بدونيكه...
حرفت از رو احساسه، يه خورده گنگ و تاريكه
عشقي كه دم مي زني اون عشق صاف و پاك نيست...
ليليه ديوونه و مجنون سينه چاك نيست...
عشقي كه داري ميگي يه عشق پوچ و خاليه
عشقت صاف و ساده نيست، مجنون تو خياليه...!
تو بايد دنيا رو با بدي و خوبيش ببيني...
اينجا سوا كردني نيست، خارو گل و باهم مي چيني
همه جا اينطوريه به هركي كه ميخواي بگو...
آدما صافن و صادق، آدما گاهي دورو
عزيزم...! اگه بخوام از اين چيزا حرف بزنم...
عمر من كم مياره، قيدشو بايد بزنم...!
يه چيزي ميگم بهت اگه فراموشت نشه...
اگرم عاقل باشي، آويزه ي گوشت بشه...
" هيچ موقع دنيا رو با زندگياش جدي نگير...
وقت مرگ زندگي كن، موقع زندگي بمير...!"

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

چرا صلح نکرديم

آيا اساساً پس از فتح خرمشهر، عمليات رمضان يا فاو به صلح نياز داشتيم اگر به دست آوردن صلح اراده استراتژيک ايران بود چرا پيش شرايط‌هاي بسيار سخت ارائه مي‌کرد؟

ما هميشه به دنبال صلح بوديم و صلح نياز دائمي هر کشوري است و استراتژي کلي ما هم به دست آوردن صلح پايدار و شرافت‌مندانه بود ولي نظام بين‌المللي هيچ‌گاه براي تحقق يک صلح شرافتمندانه قدم پيش نمي‌گذاشت و ما ناچار به ادامه جنگ بوديم شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلي ايران براي پذيرفتن صلح بود و بدون اين دو هيچ صلح پايداري صورت نمي‌پذيرفت اگر عراق به همان راحتي که به ايران تجاوز کرده بود از جنگ فارغ مي‌شد هيچ تضميني وجود نداشت که در آينده غائله ديگري درست نکند همانطور که حمله به کويت اين امر را ثابت کرد پس مي‌بايست عراق وادار به تحمل هزينه‌هاي سياسي و اقتصادي تجاوز خود مي‌شد تا ديگر بار فکر تجاوز را در سر نپروراند.ولي دنيا اين را نمي‌خواست چون تنبيه عراق را به نفع ايران مي‌ديد ولي درستي سياست ايران زماني خود را نشان داد که عراق سر تا سر خاک کويت را به اشغال درآورد و نظام بين‌المللي خسارت روي گرداني از اين سياست صحيح و به حق ايران را با قرباني کردن کويت پرداخت. البته بايد توجه داشت که برخي شعارهاي سياسي را نبايد با شرايط اصلي براي پايان دادن به جنگ مخلوط کرد زيرا شناخت متجاوز و پرداخت غرامت محوري‌ترين شرايط ما براي پايان دادن به جنگ بود که به نحوي در قطعنامه 598 پيش‌بيني شد. البته همين اقدامات ما در طول هشت سال باعث شد تا شوراي امنيت سازمان ملل که قدرت‌هاي جهاني اراده سياسي خود را از اين جايگاه به دنيا ديکته مي‌کنند ناچار شود قطعنامه 598 را تصويب کند و گرنه نوع برخورد شوراي امنيت در شرايط متفاوت جنگ را همه به ياد دارند که از مضمون قطعنامه 598 نيز بسيار دور بود.

منبع: کتاب آشنايي با جنگ

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

پنجشنبه: داسـتـانـک

بابا آب داد

دختر روی زمین دراز کشیده بود و می نوشت بابا آب داد .
پدر پارچ آب را روری سفره کوبید و داد زد . کار همیشه اش بود . مادر گریه کرد و بلند شد.
چادرش را سر کرد . کار همیشه اش نبود .
دختر در کتابش به دنبال جمله ی مادر رفت گشت .

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

8 خرداد
وسعت زندگیت به آنچه انباشته ای نیست، به میزان بخشندگی توست.
وین دایر

 

 

Mobin-group.com

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

  •    دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

 

11 خرداد / 1 ژوئن / 4 جمادی الاول

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
11 خرداد ماه هجري خورشيدي
Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
شهر «پيروزشاپور»

در پي پيروزي بر گورديان سوم امپراتور روم، شاپور يكم شاه ساساني ايران اول ژوئن سال 243 ميلادي (1762 سال پيش در روزي چون امروز) شهر «انبار» واقع در 60 كيلومتري غرب بغداد امروز را به شهر «پيروز شاپور» تغيير نام داد. چندي پس از آن شكست، گورديان به دست افرادش كشته شد و فيليپ را به امپراتوري روم برداشتند كه با شاپور صلح كرد و امتيازات فراوان به او داد. در برخي نوشته ها آمده است كه شاپور «انبار» را پس از عمران و آبادي و انتقال جمعيت بيشتر، «پيروز شاپور» ناميده بود. توافق بر سر صلح در همين محل حاصل آمده بود. به درستي دانسته نيست كه از چه زماني اين منطقه كه اينك ايالت الانبار (عراق) خوانده مي شود به نام قديمي خود بازگشت داده شده است. شاپور يكم كه در سال 242 شاه ايرانيان شده بود جنگ با روميان را از پدرش، اردشير، به ارث برده بود. شاپور پس از پيروزي بر گورديان سوم و امضاي قرارداد صلح با فيليپ، عازم شمال خاوري ايران شد و در طول همين سفر بود كه از عقايد «ماني» آگاه گرديد و براي مدتي كوتاه به پشتيباني از او برخاست.

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
1 ژوئن ميلادي
Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو دانش

ترديد به آزمايش« پي .اس. ا P.S.A »

برخي پزشكان متخصص بيماري سرطان نتيجه پژوهش تازه را اواخر مه 2004 انتشار يافت كه نسبت به دقت آزمايش « پي. اس . ا .P.S.A» ايجاد ترديد كرده است روشن ساخته و گفته اند كه به اصالت اين آزمايش ترديد نيست. شك به سطح قابل قبول پي اس ا در خون است. تا كنون تا سطح 4 نانوگرم در يك ميلي ليتر خون نشانه مبتلا نبودن فرد به تومر پروستات ( سرطاني و ياغير سرطاني ـ بزرگ شدن آن ) بود كه اينك معلوم شده است اين سطح را بايد پايين آورد و به كمتر از 3 رساند. در زمينه تعيين مجدد اين سطح ( له ول ) بايد منتظر بررسي آزمايشگاههاي مربوط شد.
     اين ترديد هنگامي به وجود آمد كه معلوم عده اي از سالخوردگان كه سطح P.S.A آنان كمتر از 4 بود سرطان پرستات داشتند. ازمايش پي اس ا كه تا اواخر دهه 1980 براي اطلاع از رجعت سرطان پرستات پس از درمان انجام مي شد از دهه 1990 ملاك كشف آن قرار گرفته بود.
    اگر پروستات به هر علت ، سرطاني شدن سلولها و چيز ديگر ، بزرگ شود پروتئيني را كه سلولهاي آن آزاد مي كنند افزايش مي يابد و سطح پي اس ا بالا مي رود كه تا سطح 4 را حاكي از عدم بيماري مي پنداشتند . اين ميزان با پژوهش تازه بايد پايين آورده شود. تومر پروستات كه يك بيماري صرفا مردانه است عمدتا از ميانسالي به بعد روي مي دهد و دود سيگار در به وجود آوردن آن سهم بسيار دارد. 

در دنياي تاريخ‌نگاري

چشم انداز

«مانوئل دا اوليورا ليما» تاريخدان برزيلي كه تا يك قرن را آينده نگري كرده بود 31 مه 1928 در 60 سالگي فوت شد. وي گفته بود كه پيش بيني و پيش گوئي، كار مورخ نيست ، ولي مورخ مي تواند با قواعدي كه از تجربه و تعقيب تاريخ به دست مي آورد بگويد كه چنين وضعيتي اگر به چه صورتي در آيد منجر به چه نتايج و اوضاع تازه خواهد شد ؛ و اين كار پيش گويي نيست، همان چشم انداز است به زبان و گونه اي علمي تر.

ساير ملل

... و با اين سان امپراتوري روم در غرب پايان يافت

وندالها كه موفق به تصرف شهر رم شده بودند از اول ژوئن سال 455 ميلادي غارت و تخريب اين شهر را كه قرنها بر اروپا و شمال افريقا تا شرق مديترانه آقايي مي كرد آغاز كردند كه دوهفته طول كشيد.
     وندالها 31 ماه مه سال 455 ميلادي، چهار ماه پس از قتل « والنتينيان سوم » امپراتور روم غربي( اروپا و مديترانه غربي ) وارد شهر رم شده بودند. «پترونيوس ماكزيموس‍petronius maxisimus » كه تنها 11 هفته امپراتور بود هنگام فرار از شهر رم به دست مردم افتاد و آنان كه انتظار نداشتند، امپراتور رهايشان سازد و براي نجات خود قصد فرار كند او راكشتند و جسدش را از درختي آويزان كردند. وي پس از قتل والنتينيان با كمك گارد امپراتور مقتول و پرداخت رشوه ، امپراتور شده بود و براي مشروعيت دادن به سمت خود، همسر والنتينيان را به اجبار به نکاح خود درآورده بود.
     وندالها كه با والنتينيان قرارداد ترك مخاصمه داشتند به پاپ كه از آنان خواسته بود به قرارداد احترام بگذارند و به شهر حمله نكنند پاسخ داده بودند كه پيمان مورد اشاره، با والنتينيان امضاء شده بود كه او ديگر زنده نيست و امضايش معتبر نخواهد بود.
    وندالها 15 ژوئن پس از تخريب رم، با غنائم بسيار(همه ثروتي را كه رومي ها در طول امپراتوريشان از ملل ديگر با زور گرفته بودند) و به اسارت گرفتن همسر امپراتور و دختران او (همسر ماکزيموس قبلا همسر والنتينيان بود) شهر را ترك گفتند. اين دومين غارت شهر رم در طول نيم قرن بود. رم در سال 410 ميلادي به دست ويزيگوت ها غارت شده بود.
     قتل« آئتيوس » ژنرال رومي به دست امپراتور والنتينيان يکي از عوامل تضعيف روحيه ارتش بود که چند ماه بعد به سقوط شهر رم به دست وندالها انجاميده بود.
     پس از خروج وندالها از شهر رم، در طول 21 سال روم غربي ده امپراتور به خود ديد و چون اسپانيا، فرانسه ، آلمان و حتي ايليريا ( يوگوسلاوي) راه خود را در پيش گرفته بودند و به دولت روم اعتنا نمي كردند، اين امپراتوران ده گانه، تنها اسما حكومت مي كردند. بنابراين، مي توان گفت كه با تصرف رم به دست وندالها ؛ عمر آقايي روم بر غرب پايان يافت و قسمت شرقي امپراتوري ( قسطنطنيه ) ماهيت جداگانه يافت و تا 1453 باقي ماند.
    وندالهاي يكي از شاخه هاي قبايل هند ـ اروپايي بشمار مي آيند كه اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد از شرق به سوي غرب به حركت درآمده بودند. در مسير حركت، شاخه اي از آنها راه جنوب در پيش گرفت و به فلات ايران آمد و بر حسب محل اسكان به سه طايفه پارس و ماد و پارت تقسيم شد و شاخه هاي ديگر به اروپا رفتند. شاخه هايي كه به اروپا رفتند عبارتند از: وندالها كه تا اسپانياي شرقي و كارتاژ پيش رفتند و نام اندلس (وندالوسيا) از اسم آنها گرفته شده است، استروگتها (آستروها كه نام آستريا ـ اتريش از اسم آنها گرفته شده است) ويزيگتها، بورگونديايي ها و همچنين فرانكها (ساكن در جنوب آلمان و شمال و شمالشرقي فرانسه و همچنين سويس كه نام فرانسه از اسم آنها گرفته شده است).
    «ژوستي ني ان» امپراتور روم شرقي (قسطنطنيه) درصدد تنبيه وندالها و احياء امپراتوري واحد روم برآمد ولي موفقيت به دست نياورد زيرا كه او همزمان با امپراتوري ايران (به رياست خسرو انوشيروان) درگيري داشت و نمي توانست همه نيروي نظامي اش را به غرب بفرستد.
     امپراتوري روم در غرب که با تصرف شهر «رم» به دست وندالها رو به اضمحلال گذاشت از دير زمان دچار حمله و تعرض طوايف هون ، ويزيگوت و وندال شده بود. اين طوايف كه سالها ستمگري روميان را تحمل كرده بودند پس از اين كه احساس كردند كه اين دولت به سبب تقسيم به دو منطقه شرقي و غربي و جنگهاي بي پايان تضعيف شده، به نوبت بر آن تاخت بردند و نابودش ساختند. چون اين طوايف تا حدي رعايت حال پاپ ها را مي كردند و به خواست آنان از تعرض به مردم عادي و اموال كليسا خودداري مي كردند، باعث قدرت يافتن پاپ ها و بعدا افتادن حكومت به دست آنان شدند.
    دولت روم غربي پس از شكست سال 455 از وندالها و متعاقب آن حکومت امپراتوران ده گانه، ديگر به صورت امپراتوري سابق احياء نشد، ولي تا دو ـ سه قرن بعد و تا زمان قدرت قدرت گرفتن پاپها حكومت پادشاهي محدود به ايتاليا را حفظ كرده بود كه سپس تجزيه شد و تا قرن 18 بر هر گوشه اش يك امير حكومت مي كرد و برخي از ايالتهايش هم وابسته به دولتهاي خارجي بود و «ونيز» مدتي به صورت جمهوري اداره مي شد و ....
    

 

بازي روزگار با احمد چلبي و عدنان پاچه چي

در بازي روزگار، بازنده روز، احمد چلبي است كه پس از بازرسي تحقير آميز دفتر و خانه اش؛ 31 ماه مه 2004 هم به او اخطار كردند كه محل دفترش در بغداد متعلق به غير است، تصرف عدواني كرده و بايد فورا تخليه كند و گرنه به زور آن را تخليه خواهند كرد. وي كه تا چند هفته پيش از اين مرد اول آمريكا در عراق بشمار مي رفت، به كاخ سفيد رفت و آمد داشت، در جلسه مشترك كنگره امريكا در كنار همسر جورج بوش نشست و نطق رئيس جمهوري آمريكا را شنيد؛ اينك بايد به چند اتهام هم پاسخ دهد و اگر وضع بر همين منوال باشد آينده اي مبهم خواهد داشت . تقريبا همه آنان كه اين روزها از سياست جورج بوش در قبال عراق انتقاد كرده اند دستگاه حكومتي وي را متهم كرده اند كه بدون دليل گزارش هاي ساختگي چلبي را پذيرفته و به استناد آنها به عراق حمله نظامي كرده است و نيويورك تايمز در يك اقدام استثنايي از اين كه ادعاي چلبي را بدون بررسي بيشتر منتشر ساخته بود خود را محكوم كرده است و ....
    در عوض، عدنان پاچه چي كه همانند چلبي پس از تصرف عراق به دست نيروهاي نظامي آمريكا به آنجا باز گشته ، پس از 32 سال دوري از وطن عضو شوراي حاكميت شده همچنان مورد توجه و عنايت برمر فرماندار آمريكايي عراق است.
    پاچه چي كه 14 مه 1923 در بغداد به دنيا آمده و اينك 81 ساله و مورد اعتماد آمريكا و انگلستان است و اخيرا هم به تابعيت دولت امارات عربي متحده در آمده در سال 1944 ( 60 سال پيش ) كار دولتي را از عضويت در وزارت امورخارجه عراق آغاز كرد ، از 1959 ( حكومت عبدالكريم قاسم ) تا 1965 نماينده عراق در سازمان ملل بود. از سال 1965 تا 1968 در دولتهاي عبدالسلام عارف و عبدالرحمان عارف وزير امور خارجه عراق ، و در سال 1968 پس از تامين كنترل كامل حزب بعث بر عراق از اين كشور خارج و به به دوبي رفت و سالها مشاور دولت امارات بود و در جلسات كابينه شركت مي كرد و .... پاچه چي درعين حال از دانشگاه جورج تاون واقع در شهر واشنگتن در علم حكومت دكترا گرفته است.

 

آمريکا در حال محاصره نظامي چين

31 مه 2004 اسو شيتدپرس برخي از تحليلهايي را كه بر گزارش اخير پنتاگون به كنگره آمريكا درباره آمادگي نظامي چين نوشته شده است نقل و مخابره كرده بود. به نظر اين تحليلگران؛ رفتن امريكا به عراق و تاكيد آن دولت به ادامه مبارزه با تروريسم در هرجا، و به اين بهانه استقرار در ازبكستان و ساير نقاط آسياي ميانه، و از طرفي تقويت مناسبات با هند و تلاش براي بي نياز ساختن پاكستان از كمك چين، تمركز نيروي زيردريايي در اطراف چين و انتقال بمب افكنهاي استراتژيك به جزيره گوام و ... چين را وادار به تفكر مجدد درباره مسا ئل دفاعي خود كرده است. چينيان بدون توجه به ژستهاي دوستانه آمريكا از جمله تلفن بوش به رئيس جمهوري چين و تاكيد مجدد بر «سياست وجود يك چين» ، نگران محاصره ميهن خود از جانب امريكا به همان صورتي كه شوروي از سال 1947 به بعد در آن قرار داشت شده اند. چينيان راه مقابله با آمريكا را فعلا استفاده از تاكتيك « اسسين ميس ويپن » قرار داده اند يعني تجهيز ارتش آزاديبخش خلق به ضد سلاحهايي كه آمريكا در اختيار دارد ، زيرا سياست چين بر حمله نظامي و تعرض به ديگران قرار ندارد. از سوي ديگر، توليد سلاحهايي كه بتواند جنگ افزارهاي تعرضي را پيش از رسيدن به هدف نابود كند ارزانتر و آسانتر تمام مي شود. كارشناسان نظامي چين مي دانند كه هيچ كشوري توان و استعداد پياده كردن نيرو در خاك آن كشور را به دليل وسعت نيروي دفاعي ندارد و تنها نگراني آنان اين است كه نمي خواهند در حمله احتمالي به صنايع و دستاوردهايشان آسيب برسد و به همين لحاظ همه سعي خود را مي كنند تا بتوانند حمله را پيش از رسيدن به خاك چين خنثي سازند و سلاحهاي حمله كننده را از كار بياندازند.

برخي ديگر از رويدادهاي 1 ژوئن

  • 193:   ميلادي ماركوس ديديوس امپراتور روم در شصت و ششمين روز زمامداريش در كاخ امپراتوري ترور شد.

  • 1845:   يك كبوتر نامه بر پس از 55 روز پرواز و طي 11 هزار كيلومتر مسافت خود را از آفريقاي جنوب غربي ( ناميبياي امروز ) به لندن رسانيد.

  • 1869:   توماس اديسون ماشيني را كه براي تسهيل امر راي گيري در انتخابات ساخته بود به ثبت داد. با اين كه از اختراع اين ماشين 136 سال گذشته است روشهاي اخذ راي ماشيني (از مكانيكي تا الكترونيك) همواره مورد ايراد و اعتراض بوده اند و هنوز هيچ روشي در دقت، و دادگاه پسند بودن جاي نوشتن ورقه راي با دست و انداختن آن به صندوق را نگرفته است. در برخي از كشور ها از هر دو روش به موازات هم استفاده مي كنند كه اگر به شمارش آراء كه از طريق ماشين اخذ شده اعتراض شود، شمارش آرايي كه با قلم نوشته و يا علامت گذاري شده و به داخل صندوقهاي تماما شيشه اي انداخته شده ( که هرکس بتواند حجم اوراق راي را به چشم ببيند و از خالي بودن صندوق پيش از راي گيري مطمئن شود) آغاز شود كه اين دوباره شماري وقت گير، اما معتبر است.

  • 1949:   نخستين مجله به صورت «مايكرو فيلم( يا مايكرو فرم )» انتشار يافت كه ادامه اين روش از زمان پيدايش اينترنت و مطالب « آن لاين » ضرورت نداشته است.

  • 1958:   مردم فرانسه كه از خودسري ها، گراني ها، بيكاري ها و ... به جان آمده بودند شارل دوگل را از بازنشستگي خارج و رئيس دولت كردند تا به اوضاع سر و سامان دهد و او با اين شرط كه شش ماه كشور را با تصميمات و بخشنامه هاي خود اداره كند با باز گشت به قدرت موافقت كرد.

  • 1971:   نظاميان سابق آمريكايي (وتران ها) كه در جنگهاي خاوردور شركت كرده بودند جملگي از دولت اين كشور خواستند كه به جنگ غير ضروري و بيهوده و پرهزينه ويتنام پايان دهد.

  • 1979:   در جريان استعمار زدايي، نام رودزيا به جمهوري زيمبابوه تغيير يافت.
        

  • 1980:   در سال 1980 شبكه تلويزيون خبري كابلي (اختصارا سي ان ان) كار خود را آغاز كرد كه به نظر مي رسد پس از ادغام در كمپاني تايم وارنر بيش از گذشته در جهت سياست هاي دولت متبوع گام برمي دارد.
        

  • 1990:   سران آمريكا و شوروي قرارداد دوجانبه منع توليد سلاحهاي شيميايي را امضاء كردند.

  • Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
    4 جمادی الاول هجري قمري
    Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
     

     

     

     

     

    امروز با امير

     روز نوشت                  mrezaamir@yahoo.com


    شطرنج و من (3)

    یه انسان، یه موجود منحصر به فرد محسوب میشه؛ نه یک فرد از گونه انسان. یه گوسفند معمولا این ویژگی رو نداره؛ یعنی یه فرد از گونه گوسفنده، نه چیزی بیشتر. حالا اگه اون گوسفند یه خاصیت متمایز کننده داشته باشه، مثلا اولین موجود زنده شبیه سازی شده باشه، منحصر به فرد میشه. اون وقت براش یه نام انتخاب می کنند و مثلا اسمشو می ذارن "دالی". توضیحا عرض کنم که دالی نام یه گوسفند بود در انگلستان که طی اولین تجربه موفقیت آمیز شبیه سازی حیوانات با استفاده از سلولهای تخصص یافته به وجود اومد و البته سال 2002 مرحوم شد. به این ترتیب، دالی چیزی بیش از یه فرد از گونه گوسفند بود؛ چون خاصیت متمایز کننده ای داشت. با همه اینها، دالی یک گوسفند هم بود.
    ممکنه تا همین جا منظور من رو متوجه شده باشید. وقتی میگیم "گوسفند" این کلمه شبیه به کلمه "شطرنج" است؛ یعنی بر اساس یک سری ویژگیهایی می تونیم تشخیص بدیم که چه جور جانوری گوسفند هست و چه چیزهایی گوسفند نیستند. دالی هم اگه با دستکاری ژنتیکی، بر فرض قدرت پرواز پیدا می کرد، دیگه بهتر بود بهش نگیم گوسفند. یا دست کم به خاطر ویژگیهای مشترکی که با سایر گوسفندها داشت، بهش بگیم "گوسفند پرنده". ولی دالی به خاطر داشتن بیشتر خواص گوسفندها، یه گوسفند بود. علاوه بر این، به خاطر اون ویژگی منحصر به فردش، دالی بود. این نام به یه گوسفند "هویت" میده و او رو از بقیه افراد گونه خودش متمایز می کنه. به این ترتیب می بینید امروز هم با وجودی که دالی چند سال پیش مرده، هنوز ما از اون گوسفند خاص حرف می زنیم. میلیونها گوسفند دیگه هم در این مدت به وجود اومدن و از بین رفتن، ولی اونا فقط یه گوسفند بودن. اون نام نداشتندف هویت نداشتند. دالی هم یه گوسفند بود، ولی فقط یه گوسفند نبود.
    به این ترتیب من معتقدم در مقایسه "شطرنج" به عنوان نام یک بازی و "محمدرضا امیر" به عنوان نام یک فرد، همون رابطه ای برقراره که بین "گوسفند" به عنوان نام یک گونه و "دالی" به عنوان یک فرد متمایز از افراد اون گونه، برقراره. در واقع، به یه نتیجه درخشان رسیدیم: کلمه "شطرنج" (یا گوسفند) به مجموعه بازیهایی (یا حیواناتی) گفته میشه که یه مجموعه ویژگیهای مشترک با هم دارند و این کلمه بر شباهت ماهیت یا چیستی اونها دلالت داره؛ ولی "محمدرضا امیر" (یا دالی) به یک موجود منحصر به فرد و متمایز اشاره می کنه و او رو از بقیه گروه جدا می کنه. شطرنج بودن یه بازی، به شباهت اون با بقیه اعضاء مجموعه شطرنج اشاره داره؛ ولی محمدرضا امیر بودن من، به تفاوت من با سایر افراد گونه انسان اشاره داره. این همون چیزیست که من بهش میگم "هویت".
    سربلند باشید. محمدرضا امیر
     


     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    تشكر انگلستان از دكتر مصدق

    دكتر مصدق در اين مورد در مجلس دوره 14 چنين توضيح مى دهد. بنده ماءمورين خوب از انگلستان ديده ام من ماءمورين بسيار شريف و وطن دوست از انگلستان ديده ام !! من مذاكراتى در شيراز و در تهران با اينها دارم . يك روز ماژور قنسول انگليس آمد و به من گفت : ما حكم داده ايم تنگستانيها را تنبيه بكنند من حالم به هم خورد و گفت : شما چرا حالتان به هم خورد گفتم : چون اين صحبتى كه كرديد نه در نفع شما بود نه نفع ما. گفت : توضيح بدهيد گفتم : شما پليس جنوب را ماءمور تنبيه تنگستانيها بكنيد بر منفوريت آنها افزوده مى شود. تنگستانيها اگر شرارت مى كنند من تصديق مى كنم ، اگر بعضى از آنها راهزنى مى كنند من تصديق دارم و اگر آنها را پليس جنوب تنبيه كند آنها جزء شهدا و وطن پرستها مى شوند. و من راضى نيستم و من كه والى هستم (مصدق در آن والى شيراز بوده ) آنها را تنبيه كنم به وظيفه خود عمل كرده ام و كار صحيحى كرده ام گفت : توضيحات شما مرا قانع كرد شما كار خودتان را بكنيد من از شما تشكر مى كنم بعد از چند روز من تنگستان را امن كردم و ماژور هوور آمد و از من تشكر كرد!!
     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    برخي از موجودات از بس آه مي كشند، موجودي آهشان ته مي كشد.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    خدا بد نده!!
    (تمارض، به كسي كه خود را به ناخوشي زده، يا درباره بيماري دچار توهم شده باشد.)
     

     

     

     

    زندگينامه نامداران ايران


    استاد علي اصغر حكمت

    سال و محل تولد: 1271/1272 ش - شيراز
    سال و محل وفات: 1359ش
    زندگينامه: حكمت، علی اصغر، فرزند علی مستوفی. (1271/1272-1359ش)، اديب، شاعر، نويسنده و مترجم. در شيراز متولد شد. در مدرسه منصوريه همان شهر ادبيات فارسی و عربی و علوم طبيعی و رياضی را آموخت. سپس برای تكميل تحصيلات به تهران آمد و از مدرسه آمريكائيها فارغ‌التحصيل شد. و به خدمت در وزارت معارف پرداخت و متصدی ادارات مختلف آن وزارتخانه شد. علی اصغر برای تكميل تحصيلات به اروپا رفت و در دانشگاه سوربن، موفق به اخذ ليسانس شد. او در زبان ادبيات انگليسی و فرانسه استاد ومتبحر بود و منشأ خدمت بسياری شد، از جمله: ايجاد كتابخانه ملی، موزه ايران باستان و فرهنگستان ايران، تشكيل موزه مردم شناسی، ترتيب موزه‌های آستان قدس وحضرت معصومه، تأسيس دانشسراهای مقدماتی در تهران و شهرستانها. وی همچنين در تأسيس دانشگاه تهران سهم بسزائی داشت.

    آثار: از جمله آثار و تأليفات او: «امثال قرآن مجيد»؛ «پارسی نغز»؛ مجموعه‌ای است از منتخابات پارسی گويان؛ «پنج حكايت از شكسپير»؛ « از سعدی تا جامی»؛ ترجمه جلد سوم تاريخ ادبيات ادوارد براون؛ «امين و مأمون»؛ ترجمه از سلسله روايات اسلامی جرجی زيدان؛ «رساله در باب امير عليشير نوائی»؛ ترجمه«رستاخيز»؛ تأليف تولستوی دانشمند روسی ترجمه «راه زندگانی»؛ تأليف نيكولا حداد مصری؛ «شرح احوال جامی»؛ تصحيح «كشف‌الاسرار»؛ ميبدی.
     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    تشیع علوی؛ تشیع صفوی (4)

    هجوم و پيشرفت مانوي و مزدكي از درون، بودائي از شرق، مسيحيت از غرب و سپس اسلام كه جلوتر از سپاهيانش در ايران مي دويد همه در اوج قدرت زردشتي او را مجروح و معدوم كردند!...
    تشيع داراي دو دوره كاملا منفك و جدا از هم است،يكي دوره اي از قرن اول-كه خود،تعبيري از ”اسلام حركت “است،در برابر ”اسلام نظام“(=تسنن)-تا اوائل صفويه،دوره نهضت و حركت شيعه است،و يكي دوره اي از زمان صفويه تا كنون كه،دوره تبديل شدن شيعه”حركت“است به شيعه”نظام“...
    شيعه پيشين،اقليتي بود محكوم و بي قدرت كه نمي توانست به آزادي به كربلا برود،نمي توانست نام حسين را بر زبان بياورد و حتي نمي توانست اعمال مذهبي خودش را در معرض چشمها انجام بدهد،هميشه تحت تعقيب بود،و هميشه در شكنجه و زندان و پنهان در تقيه.حالا همان شيعه تبديل شده به يك قدرت بزرگ حاكم بر كشور كه بزرگ ترين نيروهاي رسمي از او حمايت مي كند،حتي همان قطبي كه هميشه تشيع را مي كوبيد،و هر كس را كه به نام و به جرم محبت علي دستگير مي كرد و شكنجه مي داد و مي كشت،حالا خودش را ”كلب آستان رضا“مي داند.پيروزي بزرگ!...
    همان علما و روحانيون شيعه كه همواره جبهه پيشتاز مبارزه با حكومت ها بودند، و پيوسته سپر و آماج تيرهاي نظام حاكم، همانها در عزيزترين و مجلل ترين و مرفه ترين شرايط زندگي مي كنند،و دوش به دوش حاكم مي نشينند،و در حكومت،مورد مشورت قدرت سياسي حاكم قرار مي گيرند،و حتي حاكم قدرت خودش را به عنوان قدرتي تلقي مي كند كه به نيابت امام از روحانيون شيعه كه نائب امام زمان اند و حاكم شرع،گرفته،و اينها هم به وكالت از امام به او تفويض كرده اند!پيروزي بزرگ!
    شيعه درست از همين موقع كه همه اين پيروزي ها را بدست آورد شكست خورد،و از زماني كه همه موانع انجام اعمال مذهبيش و مشكلات ابراز احساسات شيعيش بر طرف شد،و از هنگامي كه عوامل و قدرتهاي كوبنده او به تشويق پرداختند و با او همگام شدند،از حركت ايستاد،و به يك نهاد اجتماعي قدرتمند حاكم تبديل شد!
    اين قانون تبديل حركت به نظام است كه بدين صورت،يك ايمان جوشان كه همه ابعاد جامعه را به هيجان و حركت و دگرگوني انقلابي مي آورد،تبديل مي شود به يك انستيتوسيون،يعني يكي از نهادها و پايه ها و ديواره هاي جامعه پيوند خوده و جور شده است،و خود يكي از انستيتوسيون ها شده مثل:حكومت، خانواده، زبان، يا مثل بيمه، بانك، بازنشستگي، صندوق پس انداز، بليط بخت آزمائي ...
     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    گزارشي از غارنشينان پيدن كوئيه
    اينجا زمان قرنهاست متوقف مانده است!

    گفتگو با يكي از اهالي منطقه
    اگر مريض شوي چه كار مي كني؟
    نمك را در خاكستر مي مالم و آن را به پيشاني مي زنم.
    مگر خوب مي شوي؟
    شايد شدم، شايد هم نشدم.
    وقتي كه دندان درد مي گيري چه كار مي كني؟
    آهن داغ مي كنم و روي دندانم مي گذارم اولش درد مي گيرد ولي بعد خوب مي شود.
    مي داني الان ساعت چند است؟
    ساعت ديگه چيه ،ما كاري به ساعت نداريم.
    پس چطوري وقت را مي فهمي؟
    هر وقت شب بشود مي خوابيم هر وقت روز باشد بيدار مي شويم
    تا حالا شهر رفته اي؟
    مي خواهم بروم چه كار كنم، يكي از بچه ها به شهر رفته ولي ديگر برنگشته، اينجا راحت هستيم. خيلي هم به ما خوش مي گذرد. مي گويند آنجا ماشين زياد است، ماشين اگر آدم را زير بگيرد آدم مي ميرد.
    با حيوانات وحشي مشكلي نداريد؟
    نه. آنها كاري به كار ما ندارند ما هم كاري به آنها نداريم.
    ماني ثابتي _ خبرنگار اعزامي همشهري: شايد در قرن بيست و يكم با اين همه شبكه هاي تلويزيوني و راديويي و رسانه هاي چاپي، باور وجود آدمهايي كه در لاي چرخهاي زمان متوقف مانده و هنوز ندانند كه در چه دوره اي زندگي مي كنند خيلي سخت باشد، اما باور كنيد ما آدمهايي را ديديم كه با آنكه چند صد كيلومتر آنطرفتر از ما بودند، ولي در يك فاز زماني چند قرني ازما زندگي مي كردند.سوژه رفتن به سكونتگاه اين مردم هنگامي مطرح شد كه سه شنبه گذشته حجت الاسلام زادسر نماينده جيرفت از روستايي سخن گفت كه ماموران اطلاعات در زمستان ۸۴ آنرا در ۱۲۰ كيلومتري عنبرآباد كشف كرده بودند، روستايي كه مردمش غارنشين و برهنه بوده و با برگ درخت تغذيه مي كردند.
    و ما به اين ترتيب به عنبرآباد رفتيم، اما وقتي كه با فرمانداري و دفتر امام جمعه منطقه هماهنگي كرديم متوجه شديم كه بايد كيلومترها در جاده هاي خلوت بپيماييم تا به غارنشينان قرن ۲۱ كه در كوههاي پيدن كوئيه ساكن بودند برسيم، پس راه آسفالته عنبر آباد به سمت شرق را پيموديم و از يكي از راههاي خاكي ۲۶ كيلومتر به داخل رفتيم تا رسيديم به جايي كه تعدادي از اين مردم آنجا ساكن بودند، به روستاي «زاروكي» كه يكي از روستاهاي پيدن كوئيه بود.
    روستاييان اينجا تنها چند ماهي بود كه با جهان امروزي روبرو شده بودند، يعني از آخرين روزهاي اسفند كه يك اتفاق آنها را پرتاب كرده بود به دنياي كنوني.... در همان اولين گفتگوها با آنها دريافتيم كه آنها هنوز مانند انسانهاي عصر حجر با آتش، شبهايشان را روشن مي كنند، اكثر آنها معناي خودكار و كاغذ را نمي دانستند، در اينجا صحبت كردن از تلويزيون و روزنامه خيلي خنده دار به نظر مي رسيد، وقتي كه روزنامه همشهري را از كيفمان بيرون آورده و به يكي از آنها نشان داديم و از روزنامه برايش گفتيم خيلي تعجب كرد و از اينكه چيزي در جهان وجود دارد كه اخبار آدمها را در آن بنويسند شگفت زده شد، او حتي نمي توانست روزنامه را درست در دست بگيرد و اصلا عكسهاي اين آدمها برايشان مفهومي نداشت.
    وقتي از آنها پرسيديم كه مي دانند الان چه دوره اي است، همه آنها هاج و واج به يكديگر نگاه كردند، تنها ريش سفيدشان مي دانست كه سالهاست شاه از كشور رفته است، اما وقتي كه عكسهاي شخصيتهاي كشوري را به آنها نشان داديم هيچكدامشان را نمي شناختند آنها حتي مسئولين شهرشان را هم نمي شناختند، فهميديم كه به جز يك يا دو جوان كه ديگر هيچوقت بازنگشته اند هيچكدام از آنها تا كنون به شهر نرفته اند.
    زندگي در پناه صخره ها
    وجود اين آدمهاي عجيب هنگامي به ثبت رسيد كه امام جمعه عنبر آباد به همراه فرماندار و گروهي از فرمانداري به منطقه رفته و به گفتگو با اين مردم پرداختند.
    امام جمعه شهرستان عنبرآباد كه يكي از اعضاي نخستين گروهي بوده كه به سراغ اين مردم رفته است با تأييد وجود روستايي در كوه هاي منطقه كه هنوز فاقد امكانات اوليه زندگي است مي گويد: ۲۹اسفند ۸۴ به همراه فرماندار شهرستان و ساير مسئولان پس از طي مسافت طولاني با پاي پياده به آبادي كوچكي رسيديم كه ۵ خانوار در آن زندگي مي كردند.
    اين آبادي يكي از آبادي هاي روستاي پيدن كوئيه بود كه از مدتها پيش از وجود آن آگاه بوديم ولي نمي دانستيم دقيقا آنها چگونه زندگي مي كنند.به گفته وي ساكنان اين آبادي با استفاده از شاخه هاي درخت بادام كوهي براي خود خانه ساخته بودند و در حالي كه بسياري از فرزندان آنها دچار امراض گوناگوني شده بودند اما آنها اصلا هيچ پزشكي را نديده بودند.
    نماينده ولي فقيه در شهرستان عنبر آباد مي گويد: وقتي براي اولين بار به اين روستا رفتيم اكثر ساكنان اين آبادي كفش نديده بودند و تلقي درستي هم از آن نداشتند وي در اين باره به فيلمي كه از آنجا تهيه شده و اين نكات را ثابت مي كند اشاره مي كند. به گفته وي تنها برخي از اعضاي اين خانواده ها قادر بودند كه اعداد را تا ۳ بشمارند.
    وي مي افزايد: آنها مفهوم حمام را نمي دانستند و اصلا حمام نديده بودند، در آنجا زني را ديدم كه از يك سال پيش پاهايش شكسته و دچار عفونت شده بود و نمي توانست حركت كند اما او براي مداوا از كوه پايين نيامده بود و همانجا در انتظار بهبود مانده بود. وي مي افزايد: اين عده تا به حال مركز بخش و شهرعنبر آباد را نديده بودند و نمي دانستند كجاست.
    حجت الاسلام افشار منش مي افزايد: عمده تغذيه اين گروه كيسه هاي آردي بود كه فردي خير هر ماهه برايشان مي برد اما آنها غالبا از برگ و ميوه درختي به نام انجيروك براي تغذيه استفاده مي كردند. افشار منش احتمال وجود آبادي هاي ديگري از اين دست را ممكن دانسته و مي گويد: اين احتمال وجود دارد كه هنوز در اين شهرستان آبادي هاي مشابه ديگري وجود داشته باشد كه هنوز ناشناخته باشند.
    آنچه ما آنجا ديديم
    مردم اين روستا چندماهي است كه لباسهايي را مي پوشند كه فرمانداري و هلال احمر و ساير سازمانها براي آنها آورده اند، اما به گفته مسئولان شهر آنها تا چند ماه قبل لباس هاي مخصوص به خودشان را داشته اند كه با لباسهاي ما تفاوتهاي زيادي داشته است.در آنجا چيزي كه بيش از همه توجهم را به خودش جلب مي كند، بچه هايي است كه سوختگي شديدي بر روي بدنشان دارند كه گوشت اضافي آورده است. وقتي دليلش را مي پرسم يكي از آنها مي گويد: بيشتر بچه ها در زمستانها هنگامي كه در كنار آتش خوابيده اند دچار سوختگي هاي شديد شده اند كه بدون آن كه به پزشك مراجعه كنند خودشان خوب شده اند.
    دست يكي از بچه ها سوخته بود. كوچكترين انگشت دستش به كف دست چسبيده بود ولي نتوانسته بودند آنها را از هم جدا كنند.
    از پيرمردي درباره جنگ مي پرسم. او حتي نمي داند كه جنگي رخ داده و بنابراين متعجب ما را نگاه مي كند. او نه عراق را مي شناسد و نه مي داند جنگي ميان ايران و عراق رخ داده است. ما هنگامي به اين منطقه رفته ايم كه آنها قبلاً خودرو هاي ديگري ديده اند و مدتي است هلال احمر و فرمانداري به آنجا آمده اند، اما يكي از آنها به من مي گويد: چند ماه قبل وقتي كه براي اولين بار ماشيني را ديده آن قدر ترسيده است كه به كوهها فرار كرده است.
    هيچ كدام از آنها نمي داند تهران كجاست، اما نكته عجيب اين است كه آنها با لهجه غليظ كرماني صحبت مي كنند و حرفهاي ما را به خوبي مي فهمند. منبع ارتزاق آنها قبلاً كيسه هاي آردي بوده كه فرد خيّري براي آنها مي فرستاده، اما هر وقت كه غذايشان تمام مي شد برگ انجيروك و ميوه و برگ درخت بنه را مي خورده اند اما اكنون فرمانداري و كميته امداد برايشان ارزاق مي برد. آنها براي رسيدن به آب، هر از چند گاهي تغيير مكان مي دهند و از يك نقطه كوهستان به قسمت ديگري مي روند.
    به تازگي فرمانداري يك راديو به آنها داده است كه آن را ريش سفيد روستا برداشته است. وقتي كه از او مي پرسم كدام برنامه را بيشتر دوست دارد پاسخ مي دهد اخبار را دوست دارم؛ مي خواهم بدانم چه مي شود.
    اگرچه تعدادي از آنها اكنون در كنار جاده ساكن شده اند و در چادرهايي كه هلال احمر و فرمانداري براي آنها برپا كرده اند زندگي مي كنند اما تعداد زيادي از آنها هستند كه هنوز در ارتفاعات در صخره هاي كوهها زندگي مي كنند و حاضر به پايين آمدن از آن نيستند.
    بررسي ها نشان مي دهد كه آنها عملاً كپرنشين هستند اما با توجه به سرماي زمستان به صخره ها پناه مي برده اند .به مانند غارنشينان زندگي كرده و يك سري چوبهايي را جمع مي كرده اند. ما در آنجا ظرف هاي معمولي و وسايل پخت وپز نديديم، ولي آتش روشن بود.

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    چشم آقاي شاهرودي روشن!!!

    منبع: سايت نوسازي

    می پرسید چگونه؟ می گویم برایتان البته اگر غم و غصه کم دارید، اگر غم و غصه کم داریم و اگر غم و غصه کم دارد رهبرمان، می گویم تا مگر بیدار شویم از این شکر خواب صبحگاهی که هر چه بد بختی داريم از این خواب هاست. می گویم تا مگر غیرتهامان به جوش آید تا مگر دست به دست هم نهیم، تا مگر به جای پرداختن به هیچ و پوچ های ساختگی به اصل بپردازیم، تا مگر به خروش آئیم و نابود کنیم ارادۀ باطل را .
    وبدانید که در چند سال اخیر و در نظام بوجود آمدۀ فروش سوالات کنکور دانشگاه آزاد دبیران برخی آموزشگاههای کنکور در راستای اهداف مدیران این اموزشگاهها اقدام به شناسایی دانش آموزان متمول از سویی و از سویی دیگر دانش آموزان دختر زیبا رو و بی بضاعت می نمودند. تا در یک نقشۀ از پیش تعیین شده در مورد متمولین اقدام به بستن قرار داد برای فروش سوالات در قبال دریافت پول کنند و در مورد گروه دوم اقدام به اغفال، برای فروش سوالات در قبال شرف، حیثیت و ناموس این فرزندان ایران زمین کنند.
    و البته در سویی دیگر و توسط عده اي ديگر و با فروش سوالات کنکور سراسری و آزمون دستیاری پزشکی حیثیت علمی کشورمان را نیز به خطر اندازند.
    و همزمان و نه در گذشته بلکه امروز هم با ساخت و پاخت و کار چاق کنی، حق را به نا حق و ناحق را به حق تبدیل کنند .
    و این ها البته همه در سایه سار وجود مبارک آقای ... مقام عاليرتبهْ قضايي، که البته خودشان که عددی نیستند و در واقع در سایه سار وجود مبارک لابی قدرت و ثروتی است که مرتضوی عروسکی بیش برای اجرای خیمه شب بازی شان نیست، انجام می شود.
    که چه دردناک است ولی ... :
    پس از به رسوایی کشیدن جریان فروش سوالات کنکور دانشگاه آزاد و آزمون دستیاری پزشکی گروههایی در وزارت اطلاعات، پلیس امنیت تهران و معاونت اطلاعات و امنیت سپاه مسئول پيگيري و خاتمه دادن به این رسوایی شدند. گروه های پیگیری کننده در ابتدای کار و با شناسایی عوامل خرده پای فروش سوالات به موفقیت هایی دست پیدا کردند که در نهایت و با رسیدن به عوامل دانه درشت که در لایه های حکومتی قرار داشتند، سرنوشت این پیگیری ها به گونه ای دیگر رقم خورد:
    1- بازپرس طباطبايی نژاد "پسر آیت الله طباطبایی امام جمعه اصفهان" که مسئول پیگیری پرونده معاونت اطلاعات و امنیت سپاه بود در ابتدای روند پیگیری پرونده به اساتید و روسای آموزشگاه های کنکور تعلیم خرداد، پیام خرداد، اندیشه خرداد، هامون و ... (1. دکتر حامد صالحی رئیس اموزشگاه تعلیم خرداد که هنگام دستگیر شدن به همراه استاد عربی آموزشگاه و سه دختر دانش آموز عریان در یکی از خانه های امن مجردی خویش به سر می برد و بازرسی از این منزل امن به کشف بیش از 200 بطر مشروبات الکلی منجر شد. لازم به ذکر است در اعترافات وی و اساتید آموزشگاهش تجاوز به تعداد زیادی از دانش آموزان آموزشگاهشان به چشم می خورد.
    2. دکتر مجتبایی رئیس آموزشگاه پیام خرداد که به همراه معاون خود نمدانیان و دکتر احمد عیوضی پسر آقای عیوضی صاحب کارخانه چای آلبالو که از سهامداران کارخانه آبمیوه ي تکدانه نيز می باشد، که این ثروتمند زاده با داشتن اتومبیل های لوکس و گران قیمت گویا تنها انگیزه اش از دبیری، دسترسی به منابع شهوترانی اش بوده است، اقدام به فروش سوالات در قبال پول یا هستی دانش آموزان می نمود.
    3. دکتر علیرضا امانی رئیس آموزشگاه اندیشه خرداد که به همراه امیر علی امانی و دبیران آموزشگاه خود وجیه ا... یاوری، یحیوی، بابک کلانتری و در کنار دیگر اموزشگاهها و با برگزاری اردوهای به اصطلاح علمی و شگردهای کشاندن دانش آموزان بی بضاعت به خانه های امن خود اقدام به تجاوز ناجوانمردانه به دانش اموزان خویش می نمود.
    4. امیر شمس رئيس آموزشگاه هامون که با همکاری داریوش نادری صاحب کله پزی کاج واقع در اتوبان رسالت که در حال حاضر به سوپر مارکت تغییر کاربری داده است و با همراهی دبیران آموزشگاهش آقایان فرشاد فرشاد منش، شایان صنعتی، بابک قاضی زاده، محمد شیخ الاسلام و در آخر شاهین شاهین زاد مجری برگزاری سفرهای علمی به کشورهای ترکیه و ارمنستان که به تنهایی در پروندۀ خود اعتراف به تجاوز به بیش از 400 دختر ایرانی را دارا می باشد و آنقدر عکس در حالت مستی و بی خبری از آنان به صورت عریان هنگام تفتیش یکی از منازل امنش در اطراف پل سید خندان کشف شد که موجب تحیر عوامل تفتیش گردید، اقدام به برباد دادن آبروی دانش آموزان آموزشگاه خود می نمود. ..) برخورد کرد و با دستگیری آنان و جمع آوری مدارک و ثبت وبررسی اعترافات آنها و قربانیانشان به چهار نفر بالادستي با نام های مهزیار مهدی زاده، علی وکیلی، علی میری، امیر زرلقی رسید که با دستگیری آنها و بررسی شواهد و مدارک و اعترافات به سرشاخۀ این قسمت از افراد پرونده ي فروش سوالات کنکور آزاد، به نام حمید جاسبی آقازادۀ آقای عبدالله جاسبی رئیس دانشگاه آزاد رسید. در تاریخ 16/3/84 حکم جلب حمید جاسبی را صادر کرد. البته این حکم با دخالت سریع مقام عاليرتبهْ قضايي جناب آقای... و با اقدام تامل بر انگیز ایشان که پرونده را از بازپرسی شعبۀ 12 دادسرای انقلاب به شعبه 10 کارکنان دولت انتقال دادند، هیچ گاه اجرا نشد و کلیۀ متهمین پرونده با صدور قرار های چند سطری منع تعقیب آزاد شدند. که البته تغییر مرجع رسیدگی کننده به پرونده و خلع ید قاضی طباطبائی منجر به ابتر ماندن رسیدگی و صدور قرار منع تعقیب برای متهمین پرونده ي فروش سوالات آزمون دستیاری پزشکی نیز شد.
    شایان ذکر است قاضی طباطبایی در رسیدگی به این پرونده که متاسفانه موضوع آن پیگیری فروش سوالات آزمون دستیاری پزشکی از سال 77 تا سال 82 بود به آقای م.و، سلطان بلا منازع فروش سوالات کنکور که البته اگر کارتان خدای ناکرده دردیوان عدالت اداری، شعبات تشخیص و يا شعبات تجدید نظرگیر کرد، بد نیست سری به او بزنید(ان شاء الله نوسازي در آینده نزدیک اقدام به افشای اقدامات سخيف او نیز خواهد نمود) و تعدادی از مسئولین رده بالای سابق وزارت بهداشت آقایان مرتضی فضلی، محمد رضا حسینی، ناصری پور رمسئول برگزاری آزمون ها تخصصی وزارت بهداشت و معاونش آقای دکتر هنر پیشه و از همه مهمتر جانشین وقت وزارت بهداشت آقای دکتر قائمی پناه از جبهۀ مشارکت که ایشان البته اقدام به عرضۀ سوالات به پزشکانی که در دورۀ اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی در ستاد ایشان حضور داشتند، مي نمود، بر می خورد و اقدام به دستگیری آنها نموده که البته در نهایت و با عنایت مقام عاليرتبهْ قضايي، آقاي... همه آزاد می شوند.
    2- قاضی توفیقی که مسئول پیگیری پروندۀ پلیس امنیت تهران بود، در روند رسیدگی به پرونده و در نهایت به آقای انگجی مسئول آموزش دانشگاه آزاد رسید که بلافاصله و در اقدام تامل برانگیز دیگری توسط مقام عاليرتبهْ قضايي مذكور، آقاي... پرونده مختومه شد.
    3- دادیار سلیمانی مسئول پیگیری پرونده در آگاهی تهران در نهایت به یکی از بستگان نزديك آقای جاسبی رسید که این پرونده نیز در اقدامی تامل برانگیز توسط مقام عاليرتبهْ قضايي، آقاي... از ایشان گرفته و از گردونه خارج شد.
    4- بازپرس بناکار که مسئول رسیدگی به پرونده در دادسرای کارکنان دولت بود، در نهایت به خانم کاشانی مدیر دفتر آقای جاسبی می رسد که باز هم در اقدام تامل برانگیز دیگری توسط مقام عاليرتبهْ قضايي، آقاي... این پرونده نیز از دست مرجع رسیدگی کننده خارج و احکام آن لغو می گردد.
    5- اداره کل اطلاعات استان یزد که مسئول پیگیری پرونده فروش سوالات در این استان شده بود در نهایت به پسر رئیس دانشگاه یزد رسید و اقدام به بازداشت وی نمود که تنها پس از گذشت هفت روز از بازداشت آقازاده محترم و با دخالت تامل بر انگیز مقام عاليرتبهْ قضايي، آقاي... ، دادستان دادگاه مطبوعات پرونده مذکور از دست اداره اطلاعات یزد خارج و در حال حاضر مفقود می باشد.
    6- پروندۀ استان آذربایجان شرقی ...
    7- پروندۀ استان کرمان ...
    اقدام تامل بر انگیز ؟؟؟
    البته صورت پذیرفتن این اقدامات تامل برانگیز توسط این کوچولوی بزرگ جلوه داده شده یک حلقۀ مفقوده دارد که آن شخص شخیص جناب م.ش مشاور حقوقی دانشگاه آزاد و معاون آقای رحیم مشائی در سازمان گردشگری می باشد. نامبرده در گذشته مشاور حقوقی جناب آقای هاشمي شاهرودی در قوۀ قضائیه نیز بوده است كه با درايت ايشان از اين سمت عزل شد. فردی با سوابق خانوادگی درخشان، خانوادۀ وی دارای اصلیت زابلی می باشند و به علت مشغولیت پدرش به قوادی توسط امام جمعه محترم زابل از این شهر بیرون شده و در مشهد ساکن می شوند، و در حال حاضر پدر و برادرش مشغول ترانزیت مواد مخدر هستند و این پسر برومند خانواده نیز در دانشگاه آزاد مشغول خدمت است، البته به آقای جاسبی. وي توانست با آلودن بسیاری از مسئولین کشورمان به مدارک لیسانس، فوق لیسانس و دکترای دانشگاه آزاد در نظام مدرک مدار کشور، گام موثری در جهت پیش برد اهداف مافیای قدرت و ثروت که البته آقای جاسبی تنها یکی از سر شاخه های این مافیا می باشند، بردارد.
    برای مثال اعطای مدرک به تعدادی از نمایندگان همین مجلس هفتم که اصطلاح اصول گرایی را نیز یدک می کشد، برای جلوگیری از به صحن علنی کشیده شدن گزارش هیئت های تحقیق و تفحص و یا همین مقام عاليرتبهْ قضايي آقاي...، با یک رشد پفکی در دستگاه قضایی و با یک مدرک فوق لیسانس بدون زحمت و هزینه از دانشگاه آزاد در رشتۀ حقوق جزا و با عضویت در هیئت علمی دانشگاه آزاد پونک با مدرک فوق لیسانس که دکتراش رو هم از دانشگاه آزاد می گیرند.
    آخ راستی یادم رفت می بایست از زحمات جناب آقای ج مسئول حراست دانشگاه آزاد نیز در روند پیش برد اهداف جناب جاسبي نیز تشکر می کردم که بحمدالله یادم افتاد.

    آقاي شاهرودي، چشمتان روشن!!!
    آيا اين وضعيت وضعيت زيبندهْ قوهْ قضاييه است. ما نگران خدشهْ دار شدن چهرهْ ديني و علمي حضرتعالي هستيم. نصيحت ما دوستانتان را جهت پاكسازي قوهْ قضاييه از افراد وابسته به باندهاي ثروت و قدرت را بپذيريد تا طعنه دشمنانتان را نشنويد.
    و در پایان زنهار می دهيم، برادران و خواهران خویش را از توطئه شومی که مافیای قدرت و ثروت در چهره های مختلف خود، در منتهی الیه راست و چپ برای به مسلخ بردن ملت قهرمان و پیر و مرادمان سید علی خامنه ای طرح ریزی کرده اند و می خوانم برادران و خواهران خویش را به بیداری و وحدت، وحدتی که انشاء الله بیانجامد به خروش دلیرانه اي برای آزادی ایران و ایرانی از چنگال هزار فامیل قدرت و ثروت.

     

     

    براي دريافت مجله الکترونيکي «روزانه» و «خبرنامه» و به جهت عضويت در گروه «مبين» روي لينک زير کليک کنيد

    http://groups.yahoo.com/group/mobin-group/join


    *****

    براي تماس با مدير گروه روي لينک زير کليک کنيد

    Mobin_s2004@yahoo.com


    **توجه: اين گروه فعلا بصورت آزمايشي فعاليت مي نمايد**

     

     

     

     
    د