500

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 500 :: یکشنبه 8 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


شماره پانصد!
+
تولد آقا امير

سلام عرض شد
همانطور که می بینید امروز شماره 500 روزانه منتشر شده است. از اولین شماره انتشار روزانه بیش از یک و نیم سال می گذره و توی این مدت اتفاقات تلخ و شیرین بسیاری افتاده. اما اون چیزی که مهم و ارزشمند هست اینه که توی این مدت از طریق «روزانه» دوستان خوب زیادی را پیدا کرده ام و همچنین «روزانه» باعث شده افراد زیادی از نقاط مختلف کشور وجهان با هم آشنا شوند و حتی باعث شده بعضا مشکلات عدیده ای از دوستان با همین آشنایی ها بر طرف بشه. در حقیقت «روزانه» بهانه ای هست برای در کنار هم بودن ایرانیان عزیز در سراسر جهان با عقاید و نظرات مختلف ....
روزانه امروز که شماره 500 هست با شماره یک روزانه به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. چه از نظر ظاهر، چه از نظر محتوا و چه از نظر حجم مطالب. بدون تعارف می گم که اگر موفقیتی بوده فقط و فقط بخاطر تلاشهای همه عزیرانی بوده که من را در تهیه «روزانه» یاری می داده و می دهند که در اینجا جا داره از همه این دوستان و نیز از  تمامی شما مخاطبان گرامی که با نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود تا امروز من را یاری داده اید تشکر و قدردانی ویژه ای داشته باشم، امیدوارم روزی برسه که پنج هزارمین شماره  روزانه را در کنار شما عزیزان جشن بگیریم.

همچنين امروز هشت مرداد ماه سالروز تولد آقا امیر حجواني، مدیر محترم گروه بزرگ مارشال-مدرن نیز هست که به ایشان صميمانه تبریک و شادباش می گم.

راستی چند نکته را هم خیلی کوتاه بگم:
1- تعداد نسبتا زیادی از دوستان این روزها به من ایمیل می فرستند و اعلام می کند که ایمیلهای روزانه و خبرنامه درست باز نمیشه و سمت راست ایمیلها دیده نمی شوند. باید در جواب بگم متاسفانه این مشکلی هست که از سوی یاهو ایجاد شده و البته برای حل این مشکل از چند وقت پیش من در ابتدای ایمیلها یک لوگویی را قرار می دهم (مانند این لوگویی که می بینید) که با کلیک بر روی آن صفحه جدیدی باز میشه و شما می تونید همون ایمیلی که مشکل داشت را بطور صحیح ببینید.
البته قبلا این لوگو فقط در ایمیلهای گروه «مبین» قرار می گرفت، اما با هماهنگی که با آقا امیر انجام دادیم از دیروز این لوگو در ایمیلهایی که از سوی من به گروه مارشال مدرن ارسال میشود هم قرار می گیرد.
2- از چند وقت پیش ستونی با عنوان «داستانهای عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» در مجله الکترونیکی «روزانه» چاپ میشه که خوشبختانه تونسته طرفداران زیاد پیدا کنه. باید بگم این ستون نوشته دوست خوبمون آقای «احسان شارعی» می باشد که از زحمات ایشان کمال تشکر و قدردانی را دارم.
3- تعداد اعضا گروه مبین هم که فقط دو ماه از تولدش می گذره این روزها از مرز 5 هزار نفر گذشت.
4- تا يادم نرفته اين را هم بگم که در شماره امروز «روزانه» يک گزارش توپ با عنوان «ساعت خوش برره اي ها در جام جهاني!» داريم که توصيه مي کنم حتما بخونيدش!


mobin_s2004@yahoo.com


عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • تصاویری از سربازان زن اسراییلی
  • معرفي فيلم: پايان فصل يخبندان
  • دانلود فيلم: Nyocker [2006, DVDRip]
  • دانلود آلبوم: عاشقی با صدای شهرام مهاجر
  • تیتراژ پایانی مجموعه ی اولین شب آرامش
  • ساخت آزمون هاي الكترونيك و برگزاري آنها بر روي يك وبسايت بدون كوچكترين علم برنامه نويسي با Web Questionnaire 4.0
  • Sms Timer
  • دوات خواجه و تاج شاه
  • شبدیز
  • ساعت خوش برره اي ها در جام جهاني!
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


«محمد» 55 ساله و زنش «روشن» 11 ساله!
(عکس از نیویورک تایمز)

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

 این رو نبینی انگار از مادر زاییده نشدی
لود شدنش کمی طول میکشه ولی نبینی ضرر کردی (زیر 14 سال نبینن بهتره)
..... روزي او درميان ما بود
تصاویری از سربازان زن اسراییلی

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

مخالفت اسرائیل با آتش‌بس سه روزه

در پی درخواست روز گذشته نماینده ویژه سازمان ملل از رژیم صهیونیستی برای برقراری آتش بس سه روزه به منظور خارج كردن مجروحان و افراد ناتوان از جنوب لبنان، این رژیم روز شنبه اعلام كرد درخواست سازمان ملل را نمی‌پذیرد.
به گزارش شبكه تلویزیونی بی‌بی‌سی، رژیم صهیونیستی روزشنبه ضمن رد تقاضای یان اگلند هماهنگ‌كننده امور انسان دوستانه سازمان ملل برای اعمال آتش بس ‪ ۷۲‬ساعته، اعلام كرد نیازی به برقراری آتش بس نیست.
یك سخنگوی رژیم صهیونیستی در این‌باره ادعا كرد: نیازی به آتش بس ‪۷۲‬ ساعته نیست زیرا اسرائیل برای انتقال مجروحان و افراد ناتوان یك معبر امن در لبنان به منظور انجام امور انسان دوستانه در نظر گرفته است.
این سخنگوی صهیونیست درحالی مدعی ایجاد یك معبر امن در لبنان از سوی رژیم صهیونیستی شد كه مردم لبنان در هیچ یك از مناطق مسكونی این كشور از خطر حملات بی‌امان رژیم اشغالگر در امان نیستند و هر روز دهها نفر از مردم بی‌دفاع لبنان در این حملات جان خود را از دست می‌دهند.
از طرفی هم آمریكا به همراه انگلیس با هرگونه آتش‌بس در لبنان مخالفند و آنچه واشنگتن و لندن حق اسرائیل برای دفاع از خود می‌نامند باعث شده تا رژیم صهیونیستی بیش از پیش نسبت به ادامه حملات خود به مردم لبنان تحریك و تشویق شود.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

پايان فصل يخبندان
The Ice Harvest

 کارگردان: هرولد راميس. ٿيلمنامه: ريچارد روسو، رابرت بنتون بر اساس داستاني از اسکات ٿيليپس. موسيقي: ديويد کيتاي. مدير ٿيلمبرداري: آلر کيويلو. تدوين: لي پرسي. طراح صحنه: پاتريزيا ون براندشتاين. بازيگران: جان کيوزاک[چارلي آرگليست]، بيلي باب تورنتون[ويک کاوانا]، کاني نيلسن[رناتا]، لارا ٿيليپس[راستي]، بيل نوبل[کاليگان]، رندي کوايد[بيل جرارد]، اليور پلات[پيتر وان هوتن]، براد اسميت[راني]، ند بلامي [سيدني]. ٨٨ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ امريکا.
ويچيتا، کانزاس. چارلي آرگليست وکيلي خوش خو که براي بيل جرارد رئيس ماٿياي منطقه کار مي کند، مدت هاست که از همسرش جدا شده و همواره در کاٿه ها پلاس است. در يکي از اين پاتوق ها با رناتا آشنا شده و احساس مي کند که زمان تغيير در زندگيش ٿرا رسيده است. او در شب کريسمس به همراه شريکش ويک کاوانا دو ميليون دلار از جرارد مي دزدند و قصد دارند تا از ويچيتا خارج شوند. اما براي رد گم کردن تصميم دارند تا چند ساعتي در شهر باقي مانده و خود را بي ارتباط با اين ماجرا نشان دهند. اما حوادثي غير مترقبه مانند برخورد وي با پيتر وان هوتن- شوهر ٿعلي همسر سابقش- سبب تغييراني جزئي در نقشه آن دو مي شود. در اين ٿاصله جرارد نيز از ماجرا بو برده و به تعقيب آنها مي پردازد. اما به دست ويک اسير مي شود. ويک قصد دارد تا با انداختن وي به رودخانه براي هميشه از شر جرارد خلاص شود، اما نقشه ها مطابق ميل او پيش نمي رود.

چرا بايد ديد؟
هرولد راميس نويسنده و کارگردان توانايي است که در عرصه کمدي- مخصوصاً کمدي هاي سياه با شخصيت هاي محوري تبه کاران مانند اين را تحليل کن و آن را تحليل کن- استعداد خود به ثبوت رسانده است. او تا امروز جوايز زيادي از جمله بهترين ٿيلمنمه از انجمن منتقدان لندن و جايزه باٿتا را براي Groundhog Day درياٿت کرده است. پايان ٿصل يخبندان دهمين ٿيلم اوست که با بودجه ١٦ ميليون دلاري از روي رمان موٿق اسکات ٿيليپس ساخته شده و متاسٿانه تا اين لحظه ٿقط نيمي از اين مبلغ را در گيشه برگردانده است. دليل اين امر قالبي است که راميس براي کار خود برگزيده و آن را بيشتر شبيه ٿيلمي جدي در ژانر نوآر مي کند تا يک کمدي جنايي- کم و بيش شبيه به ٿارگو- حتي اگر چارلي در شب سال نو اسير اتٿاقات خنده دار و ابلهانه شود. اتقاق هايي کم و بيش خطرناک و حتي خونين که ٿيلم را به يک نوآر هيستيريک تبديل مي کند، با زن مرگباري مثل رناتا که مي توان او را از بهترين هاي اين نوع در دهه هاي اخير ناميد. بازي ها، ٿيلمبرداري و ٿيلمنامه در حد کمال است و کارگرداني راميس نيز در مقايسه با ٿيلم هاي پيشين دچار اٿت نشده اما، هنوز اين را تحليل کن ٿيلم بهتري محسوب مي شود. براي من بهترين نکته طنزآميز ٿيلم انتخاب چارلي براي ٿرار از ويچيتا به همراه پيتر وان هوتن است، يعني رٿاقت بالاتر از عشق مشترک به زني است که غير از اسارت براي آن دو چيزي به دنبال نداشته است. توصيه من به طرٿدارن ژانر نوآر: حتماً پايان ٿصل يخبندان را ببنيد، طرٿداران بيلي باب تورنتون هم همين طور! پشيمان نخواهيد شد.


دانلود فيلم

Nyocker [2006, DVDRip]

لینک های دانلود فیلم:
http://rapidshare.de/files/27271863/vostochnii_park.part1.rar.html
http://rapidshare.de/files/27275973/vostochnii_park.part2.rar.html
http://rapidshare.de/files/27279733/vostochnii_park.part3.rar.html
http://rapidshare.de/files/27285116/vostochnii_park.part4.rar.html
http://rapidshare.de/files/27290161/vostochnii_park.part5.rar.html
http://rapidshare.de/files/27297829/vostochnii_park.part6.rar.html
http://rapidshare.de/files/27302994/vostochnii_park.part7.rar.html
http://rapidshare.de/files/27311869/vostochnii_park.part8.rar.html

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد.
راهنمای دانلود: بعد از اینکه روی لینک فایل مربوطه کلیک کردید، صفحه ای باز می شود که وارد سایت Rapidshare می شوید. در صفحه باز شده جدولی را مشاهده می کنید که در انتهای آن دو کلید وجود دارد: Free و Premium
باید روی Free کلیک کنید تا صفحه مربوط به دانلود باز شود. در وسط صفحه شمارنده ای بصورت معکوس از عدد 60 شروع به شمارش می کند. وقتی شمارنده به صفر رسید، در همان قسمت منوی جدیدی باز می شود، بعد از وارد کردن کد امنیتی که در همانجا نوشته شده است (و معمولا 3 کاراکتری می باشد)، روی Download From Mirror کلیک کنید تا شروع به دانلود فایل مورد نظرتان کند.
تذکر مهم: در هنگام دانلود از سایت Rapidshare و سایتهای اینچنینی، حتما باید نرم افزار مخصوص دانلود مثل (DAP و ... ) غیرفعال باشند و نباید توسط چنین نرم افزارهای دانلود کنید، چون موفق نخواهید شد!

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند از این پس روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

عاشقی
با صدای شهرام مهاجر

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای شهرام مهاجر به نام عاشقی با دو کیفیت

 

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

تک موزیک

تیتراژ پایانی مجموعه ی اولین شب آرامش 

لینک دانلود آهنگ
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

ساخت آزمون هاي الكترونيك و برگزاري آنها بر روي يك وبسايت بدون كوچكترين علم برنامه نويسي با Web Questionnaire 4.0

آموزش الكترونيك و راههاي مختلف استنفاده از تكنولوژي برتر در امر آموزش دانش آموزان و دانش جويان از اموريست كه روز به روز بيشتر مورد توجه مسئولين اين حرفه ها قرار مي گيرد و اهميت اين روش جديد را كمتر عقل سليمي كمرنگ مي داند .

در اين بين آزمون هاي الكترونيك نيز به تدريج جاي آزمون هاي كاغذي سنتي را خواهند گرفت و در ميان همگان در تمام دنيا رايج خواهد بود و منحصر به كشور هاي پيشرفته نخواهد بود .

Web Questionnaire نام نرم افزار بسيار مفيد و قدرتمندي از سري محصولات آموزشي و طرح آزمون الكترونيك شركت CompressWeb است كه به كاربران امكان طرح و ساخت يك آزمون تمام الكترونيك و انتشار آن بر روي يك وبسايت را مي دهد ! بدين ترتيب در كمترين زمان و بهترين بازده قادر به برگزاري آزموني فراگير و بدون محدوديت مكاني باشيد !

 پاسخ هاي اين آزمون الكترونيك به طور مستقيم به ايميل تعيين شده ي شما فرستاده خواهد شد .

ويژگي هاي كلي نرم افزار Web Questionnaire 4.0:

بي نياز از هر گونه دانش برنامه نويسي و بي نياز از نصب هرگونه اسكريپت و يا ديتابيس سرور !

ساخت سوالات به صورت صفحات HTML و در محيطي بسيار ساده .

داراي بيش از 30 تمپلات آماده براي آساني كار كاربران .

قابليت دريافت تعداد نامحدودي پاسخ براي برگه ي سوال امتحاني .

سازگاري كامل با نرم افزار هاي Outlook/Outlook Express/Eudora در پاسخ سوالات تشريحي .

تنظيم رنگ , فونت, حاشيه و .... در برگه ي پاسخ .

استخراج گزارشات كامل امتحاني به صورت فرمتهاي Excel/CSV .

و ....

جزييات كامل تر به زبان سايت سازنده ....

Web Questionnaire را مي توانيد از اينجا :

دانلود كنيد نسخه ي 4.0 را با حجم 2.9 مگابايت

تمپلات هاي آماده ي نرم افزار

English Explanations

شماره سريال مورد نياز نرم افزار : 030385632321317

برای دریافت KeyGen مورد نياز نرم افزار  اینجا را کلیک کنید

پسورد: www.p30world.com
كاركرد اين كيجن براساس سخت افزار سيستم مي باشد و هربار كه شماره سريال هاي ساخته شده از اعتبار خارج شد قادر به ساخت شماره سريال جديد است پس حتما آن را دريافت كنيد !
كيجن نرم افزار تست شده و 100% كار مي كند !



 

نرم افزار موبایل

Sms Timer

 

با استفاده از این برنامه می تونید پیام های مورد نظرتون رو طوری برنامه ریزی کنید که در ساعت دلخواه شما ارسال بشه.

 لینک دانلود برنامه
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


الا ای طوطی گویای اسرار

الا ای طوطی گویای اسرار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
سخن سربسته گفتی با حریفان
به روی ما زن از ساغر گلابی
چه ره بود این که زد در پرده مطرب
از آن افیون که ساقی در می​افکند
سکندر را نمی​بخشند آبی
بیا و حال اهل درد بشنو
بت چینی عدوی دین و دل​هاست
به مستوران مگو اسرار مستی
به یمن دولت منصور شاهی
خداوندی به جای بندگان کرد

 

مبادا خالیت شکر ز منقار
که خوش نقشی نمودی از خط یار
خدا را زین معما پرده بردار
که خواب آلوده​ایم ای بخت بیدار
که می​رقصند با هم مست و هشیار
حریفان را نه سر ماند نه دستار
به زور و زر میسر نیست این کار
به لفظ اندک و معنی بسیار
خداوندا دل و دینم نگه دار
حدیث جان مگو با نقش دیوار
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندا ز آفاتش نگه دار

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

mohammad.ali113@gmail.com

نظرسنجي CNN

This is a poll on CNN asking whether the Israeli response is
justified.
think before voting
think about the children
--> http://edition.cnn.com/2006/WORLD/meast/07/13/mideast/index.html

NO More Lives Should Be Lost! NO More!

 

 

kati.shirzadi@yahoo.de

اين شعر كانديد شعر سال 2005 اثر يك پسر سياه پوست است :
 وقتي به دنيا امدم سياه بودم وقتي بزرگتر شدم بازهم سياه بودم وقتي جلو افتاب ميرم باز هم سياهم وقتي ميترسم هم سياهم وقتي سردمه سياهم وقتي مريضم باز هم سياهم وقتي هم كه بميرم باز سياه خواهم بود تو اي دوست سفيدمن وقتي به دنيا امدي صورتي بودي وقتي بزرگتر شدي سفيد شدي وقتي جلو افتاب ميري قرمز ميشي وقتي ميترسي زرد ميشي وقتي مريضي سبز ميشي وقتي هم كه بميري خاكستري ميشي وتو به من ميگي رنگين پوست

 

 

yagote_besadaf@yahoo.com

چند ضرب المثل آلمانی

اقبال و شیشه زود می شکنند
افتادن در گل ولای ننگ نیست ننگ این است که همان جا بمانی
استراحت همیشگی پا را خسته می کند
آن چه را که انسان دوست دارد ببیند دوست دارد باور کند
اگر می خواهی قوی باشی نقاط ضعف خود را بدان
ارباب خشم خود شو
بدهکار شناگری است که پوتین به پا دارد
چاپلوسی سمی است شیرین

 

 

aafagh_m51@yahoo.com

هو

لحظه های کاغذی

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته، چشمهای پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

:رونوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحۀ باز خوادث
در ستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری

از قیصر امین پور

 

 
dobarareh_000@yahoo.com

شوهر مورد علاقه يه دختر در سنين متفاوت

يه دختر 18 ساله:به قول خودش انقدر خواستگار داره که نمي دونه کدومش رو انتخاب کنه فعلا قصد ازدواج نداره مي خواد درس بخونه

دختر 22 ساله : او يک شاهزاده با يک قصر مي خواد ادعا مي کنه که خيلي واقع بينه ولي ؟؟؟؟؟مرد ايده آل او بايد پول دار خوش قيافه مشهور هميشه در حسابش پول به اندازه کافي باشه وسخاوت مند او بايد شوخ طبع، ورزشكار، شيك پوش، رمانتيك و شـنونده خوبي باشد. بله خصوصيات و صفات آن مرد بسيار طولاني است. دخـتر مـردي را ميخواهد كه او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدايا و دادن وعده عشق ابدي و جاويدان تـبديل به الهه گرداند.

دختر 32 ساله: کم کم داره بوي ترشي مي ياد ديگه فقط يه مرد خوب مي خواد لازم نيست ورزشکار و خوش تيپ و.. باشه يه کار خوب با حقوق مکفي خونه ماشين و حساب بانکي داشته باشه و غذاهايي که دختر درست مي کنه رو تحمل کنه کافيه

دختر 42 ساله :تنها يه مرد مي خواد (بيچاره ترشيد )يه مرد معمولي که ستاره سينما نباشه ورزشکار نباشه اگه يه شکم گنده هم داشت عيب نداره کچل هم بود عيبي نداره فقط يه شوهر باشه

دختر 52 ساله: او فقط مي خواهد... هر چي بود باشه دختر بايد خيلي شانس بياره که مردش انقدر ترسناک نباشه که نوه هاش رو بترسونه راه توالت رو هنوز به ياد داشته باشه دندون مصنوعي هاش رو يادش باشه کجا گذاشته

دختر 72 ساله: تعجب نکنيد بعضي دخترا تا اين سن هم عمر مي کنن ولي مطمئن نيستم مردمورد علاقش هنوز نفس بکشه

 

 

khodemani56@yahoo.com

مسابقه ادبي «تنها تو مانده اي نصرالله!»

خبرگزاری شهریار: سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان به پشتوانه آزاديخواهان حزب الله در مقابل تجاوز گسترده اسرائيلي ايستاده است.
امروز نصرالله به اسطوره اي اسلامي – عربي تبديل شده است كه در جنوب لبنان جبهه اسلام را فرماندهي مي كند و همه آزاديخواهان دنيا نام او را به بزرگي مي برند و او را مي ستايند.
به گزارش خبرنگار ما، سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تبريز براي تجليل از جانفشانيهاي حزب الله و مردانـگي هاي سيـدحسن نصرالله، مسابقه ادبي «تنهـا تو مانده اي، نصرالله!» را در زمينه هاي داستان، شعر و نامه در دو مقطع نوجوانان و بزرگسال برگزار مي كند.
علاقمندان مي تواند آثار خود را تا پايان مرداد ماه به نشاني: تبريز – خيابان آزادي – جنب مسجد طوبي مجموعه مفاخر آذربايجان – سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تبريز (صندوق پستی 1669 - 51385) ارسال دارند.
سازمان فرهنگي و هنري شـهرداري تبريز به 10 نفر از برگزيدگان هر مقطع جوايز ارزنده اي اهدا خواهد كرد.

www.shahryarnews.com

 

 

mr.mahmodi@yahoo.com

«ساپاته رو» با چفيه !

ساپاته رو، نخست وزير چپ گراى اسپانيا، در جريان كنفرانس سوسياليست هاى جهان در جنوب اين كشور ضمن انتقاد شديد از سياست هاى اسرائيل با انداختن چفيه روى شانه هاى خود همبستگى اش را با ملت لبنان اعلام كرد. گرچه اين اقدام نخست وزير اسپانيا با انتقاد شديد مقامات رژيم صهيونيستى مواجه شد به نحوى كه آنها ساپاته رو را به ضديهودى بودن متهم كردند، مقامات اسپانيايى تاكيد داشتند كه انتقاد از سياست هاى اسرائيل به معنى ضد يهود بودن نيست.

http://doxdo.mihanblog.com/Post-2.ASPX

 

 

moshaver62@yahoo.com

مشاور

سلام پنجاهم

دوستاي گلم سلام .
دوست من . آيا مي توني يه روز بدون نگراني رو تصور كني ؟ فكر كن در اين روز چقدر تو خلاق خواهي بود و پر از انرژي . واقعيت اين است كه هر روز زندگي تو مي تواند يك روز بدون نگراني باشد . چرا كه نگراني نتيجه يك سري اتفاقات و يا حوادث نگران كننده نيست . بلكه به زبان ساده نگراني يكي از چندين روشي است كه تو براي پاسخ دادن به شرايط محيطي انتخاب كردي.
نكته ي مهم در مورد نگراني و دلشوره اين است كه پرهزينه است و منابع زيادي از وجود تو رو مصرف مي كنه بدون اينكه چيزي برات به ارمغان بياره يا اينكه اتفاق موثري بيفته . به عبارت ديگه نگراني امري است كاملا غير ضروري كه مي تونه وجود نداشته باشه .
در آخر اينكه نگراني يك انتخاب است ..

 

 

swetanm074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 62

... قهوه که می خوری به من گوش بده
شاید دیگر با هم قهوه نخوریم
و فرصتی نداشته باشیم ؛
! برای گپ زدن

نه از تو چیزی می گویم ؛
نه از خودم
! ما شمالی ترین نقطهء عشقیم
دو سطر حاشیه نویسی شده با مداد
دربارهء چیزی بزرگتر و پاک تر ازمن و تو
.... حرف می زنم
.... از عشق

عشق ، شاپرکی آمده از بهشت بود ؛
بر شانه هامان نشست و
... ما پراندیمش
ماهی مطلایی بود آمده از دریا ؛
! ... ما له اش کردیم
ستاره یی آبی بود که سوزاندیمش
ماهی مطلایی بود آمده از دریا ؛
و
! ... ما له اش کردیم

مهم نیست که تو چمدانت را ببندی و بروی
تمام زن ها در خشم چنین می کنند
مهم نیست که من سیگارم را با خشم
.... روی مبل خاموش کنم
! ... مسئله پیچیده تر از این هاست

به من و تو مربوط نیست ؛
ما دو صفر در شمال عشقیم
.... و دو سطر حاشیه نویسی شده با مداد
قصه ، قصه ی آن دو ماهی مطلاست
که دریا به آغوشمان افکند و
.... ما میان انگشتانمان له اش کردیم
.... افسوس

« نزار قبانی »

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

مسلمانان سه دسته اند

متن حديث:
عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عُمَرَ قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)

يَكُونُ اُمَّتى فِى الدُّنْيا عَلى ثَلاثَةِ اَطْباق. اَمَّا الطَّبَقُ الاَْوَّلُ: فَلا يُحِبُّونَ جَمْعَ الْمالِ وَ ادِّخارِهِ وَ لا يَسْعَوْنَ فى اقْتِنائِه وَ احْتِكارِه، وَ اِنَّما رِضاهُمْ مِنَ الدُّنْيا سَدُّ جَوْعَة وَ سَتْرُ عَوْرَة وَ غِناهُمْ فيها ما بَلَغَ بِهِمُ الآخِرَةَ، فَأُولئِكَ الآمِنُونَ الَّذينَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.
وَ اَمَّا الطَّبَقُ الثّاني: فَإِنَّهُمْ يُحِبُّونَ جَمْعَ الْمالِ مِنْ اَطْيَبِ وُجُوهِه، وَ اَحْسَنِ سَبيلِه، يَصِلُونَ بِه أرحامَهُمْ وَ يَبِرُّونَ بِه اِخْوانَهُمْ وَ يُواسُونَ بِه فُقَرائَهُمْ، وَ لَعَضُّ اَحَدِهِمْ عَلَى الرَّضيفِ اَيْسَرُ عَلَيْهِ مِنْ أَنْ يَكْتَسِبَ دِرْهَماً مَنْ غَيْرِ حِلِّه، اَوْ يَمْنَعَهُ مِنْ حَقِّهِ، اَنْ يَكُونَ لَهُ خازِناً اِلى حينِ مَوْتِه، فَاُولئِكَ الَّذينَ اِنْ نُوقِشُوا عُذِّبُوا، وَ اِنْ عُفِىَ عَنْهُمْ سَلِمُوا.
وَ امَّا الطَّبَقُ الثّالِثُ: فَإِنَّهُمْ يُحِبُّونَ جَمْعَ الْمالِ مِمّا حَلَّ وَ حَرُمَ، وَ مَنَعَهُ مِمَّا افْتَرَضَ وَ وَجَبَ، اِنْ أَنْفَقُوهُ، اَنْفَقُوهُ اِسْرافاً وَ بِداراً، وَ اِنْ اَمْسَكُوهُ اَمْسَكُوهُ بُخْلا وَ احْتِكاراً، اُولئِكَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنْيا زِمامَ قُلُوبِهِْ حَتّى اَوْرَدَتْهُمُ النّارَ بِذُنُوبِهِمْ.(1)

ترجمه حديث:
عبدالله بن عمر گفت: شنيدم كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمود: امّت من در دنيا بر سه دسته اند:
دسته اول: كسانى كه جمع (و انبار) كردن مال را دوست ندارند و در گردآورى و احتكار مال نمى كوشند. آنان از دنيا به اندازه برطرف كردن گرسنگى و پوشاندن برهنگى ها (و زشتى ها) راضى اند و بى نيازى شان در چيزى هست كه آنان را به آخرت برساند، اينان در امنيت هستند، و كسانى اند كه نه ترسى دارند و نه اندوهى.
دسته دوّم: آنان دوست دارند كه مال را از پاك ترين و بهترين راه هاى حلال جمع كنند، با آن صله رحم مى نمايند و به برادران ايمانى شان احسان و نيكى مى كنند و با فقرا و بيچارگان مواسات مىورزند. از نظر آنان سنگ سخت را با دندان جويدن آسان تر است از اين كه درهمى حرام به دست آورند يا حقوق واجب آن را نپردازند و در مسير حق و درست مصرف نكنند و تا هنگام مرگ، نگهبان مال باشند. پس اينان كسانى هستند كه اگر خداوند درباره آنان سختگيرى كند (و مته به خشخاش بگذارد) عذاب مى شوند و اگر از ايشان درگذرد، سالم مى مانند.
دسته سوّم: افرادى هستند كه جمع مال را، از راه حرام و يال حلال، دوست دارند و از انفاق مال در موارد واجب دريغ مىورزند (هم در مصرف مال و هم درآمدشان هر دو خراب است). اينان اگر انفاق كنند، اسراف است و اگر انفاق نكنند، به سبب بخل و احتكار است، آنان كسانى هستند كه دنيا زمام و مهار قلبشان را در دست گرفته است تا به سبب گناهانشان وارد جهنم كند.

شرح حديث:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: امت من در دنيا سه طبقه اند:
1- جمعى مال را دوست ندارند و به خودشان اجازه نمى دهند مالى احتكار كنند. به اندازه سدّ جوع و ستر عورت بسنده مى كنند و بى نيازى آنان در چيزى است كه ايشان را به آخرت بكشاند; بدين معنا كه سبكبار آمده اند و سبكبار مى روند. اينان غمى و ترسى از گذشته و آينده ندارند.
2- كسانى هستند كه دوست دارند مال را از بهترين راه هاى حلال جمع كنند و با اين مال، صله رحم و به برادران نيكى مى كنند، با فقرا به مواسات رفتار مى نمايند براى آنان دندان بر سنگ سخت گذاردن بهتر از اين است كه براى كسب يك درهم، سراغ حرام بروند. حقوق شرعى را مى پردازند و بقيّه را نزد خود نگاه مى دارند، اگر خدا درباره آنان سخت گيرى كند و در حساب آنان، مته به خشخاش بگذارد عذاب مى شوند; و الاّ جان سالم به در مى برند.
سؤال: اگر اينها واقعاً به دنبال روزى حلال رفته و در مسير حق و عدالت مصرف كرده اند بايد مقامشان از طبقه اول بيشتر باشد كه هيچ هم به دست نياورده اند؟ مثلا در مورد على(عليه السلام) هست كه هزار بنده از زحمت خودش آزاد ساخت. آيا فضيلت در ترك طلب است يا فضيلت در آن است كه حلال را بطلبد و آن را انفاق كند؟
جواب: اين برداشت از درست معنا نكردن حديث است اگر حديث را درست معنا كنيم چنين سؤالى پيش نمى آيد. اگر انسان مال را مقدّمتاً براى انفاق بخواهد چنين چيزى پسنديده هم هست، امّا مراد از طبقه دوم اين است كه جمع كردن مال را دوست دارند; يعنى، براى مال اصالتى قائلند و همين، كارشان را سخت و خراب مى كند. فكر مى كنم اگر با كل دستورات اسلامى سر و كار داشته باشيم در مى يابيم كه اسلام ترجيح مى دهد انسان، توليد كند و آن گاه ببخشد و در راه خدا ايثار و انفاق نمايد. چنين انسانى اگر كار كند و مالى به دست آورد و سپس انفاق كند و مال براى او اصالتى نداشته باشد از زاهد هم بالاتر است.
3- كسانى كه دوستدار جمع آورى مالند و فرقى ندارد كه آن را از راه حلال به دست آورند يا از راه حرام; هم مصرف مال آنها و هم درآمدشان هر دو خراب است. اگر انفاق هم كنند اسراف است و بى حساب; يعنى، بدون آن كه مورد و مستحق بخشش را بشناسند، انفاق مى كنند; و اگر امساك كنند از بخل و احتكار است، اينها كسانى هستند كه دنيا قلبشان را افسون كرده و به سبب گناهانشان وارد آتش مى شوند.
زهد، عدم وابستگى به دنياست، نه نداشتن دنيا. شما اگر همه دنيا را داشته باشى و به آن وابسته نباشى زاهدترين مردمى; مثلا، على(عليه السلام) كه در رأس حكومت قرار داشت، چنين بود و مى فرمود: «اين حكومت از آن كفش كهنه وصله زده در نظر من بى ارزش تر است.» او امير بود نه اسير. اگر انسان پيراهنى داشته
باشد، ولى وابسته به آن باشد اين فرد راغب به دنياست، نه زاهد.(2)

1. درباره مال و ثروت، نظرات متفاوتى در جهت افراط و تفريط وجود دارد: بعضى براى آن چنان اهميّتى قائلند كه حلاّل تمام مشكلاتش مى دانند، و جاى تعجب نيست كه اين گروه پيوسته به جمع اموال پردازند و آنى راحت ننشينند و هيچ قيد و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان يكسان باشد.
در نقطه مقابل اين گروه، جمعيّتى هستند كه براى مال و ثروت، كمترين ارزشى قائل نيستند، فقر را مى ستايند و براى آن ارج قائلند، حتى مال را مزاحم تقوا و قرب خدا مى دانند!
ولى در برابر اين دو عقيده كه در طرف «افراط» و «تفريط» قرار دارد آنچه از قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى شود اين است كه مال خوب است امّا به چند شرط: نخست اين كه: «وسيله» باشد و نه «هدف»; ديگر اين كه انسان را «اسير خود نسازد» بلكه انسان «امير» بر آن باشد; و سوّم اين كه از طرق مشروع به دست آيد و در راه رضاى خدا مصرف گردد علاقه به چنين مالى نه تنها دنياپرستى نيست، بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است.
(تفسير نمونه، ج 27، ص 219).

1. بحار، ج 74، ص 184.

 

 

sprit0060@yahoo.com

وقتی من بودم جهان زیبا نبود
آسمان تیره و تاریک بود
زمین خشک و بی رنگ بود
درخت شاداب نبود
گل پژمرده بود
وقتی من بودم زند گی نبود
حالا که زندگی است من نیستم
وقتی من بودم صدا ها همه خاموش بودند
حالا که نیستم همه یک صدا آواز می خوانند
من هم آواز شمایان را می شنوم
بی آنکه بتوانم هم صدای شما باشم
چرا که دیگر نیستم
من شما را می بینم که چه زیبا ترانه می خوانید
شما مرا نمی بینید که ازصدای شما چقدر لذت می برم
که عمری دوستتان داشته ام
بی آنکه شما مرا دوست بدارید دوستتان داشته ام
اکنون که نیستم بگذار تا بگویم
که چقدر دوستت می داشته ام
که چقدر دوستت دارم حتی اکنون که نیستم
تو می دانستی
و به خیل جماعتی پیوستی
که هرگز از من چیزی جز نام به زبان نیاوردند
تو می دانستی
اکنون بگذار به سخن بازآیم
گرچه میدانم صدایم را نمی شنوی
بگذار به سخن بازآیم
که دوستت می دارم

 

 

shahrooz_bidabadi2002@yahoo.com

داستان کوتاه

پسرك بر خاك بوسه زد . شايد اين آخرين نمازش باشد …
او آخرين بود …آخرين مرد مبارز .
صداي شليك از هر سو مي آمد… . بوي شهادت فضا را عطرآگين كرده بود …
دشمن سوار بر تانك خود در حال نزديك شدن بود …
پسرك يا علي گفت و بدن خسته اش را بر پاهاي رنجورش تكيه داد …
دست در جيبش كرد و عكس پاره پوره اي را بيرون آورد …
عكسي دسته جمعي كه خانواده اش را نشان مي داد … دستي بر صورت مادرش كشيد و بوسه اي بر آن زد .
به ياد قولي افتاد كه به مادرش داده بود . به مادرش قول داده بود كه ازخودش مواظبت كند …قول داده بود كه زود زود به خانه برگردد !!!
مي توانست قبل از اينكه دشمنان بيش از اين نزديك شوند به عقب باز گردد . كار خطرناكي بود اما امكان پذير بود !!!
اما نه … پس قولي كه به خودش داده بود چه ؟
او به خودش قول داده بود كه تا جايي كه مي تواند از عزيزتزين چيزش ، كشورش ايران ، دفاع كند و نگذارد كه دشمنان با قدمهاي كثيف خود پا در خاك مقدس ايران بگذارند …
نه او نمي توانست بازگردد …
با چشماني كه از زور بي خوابي و ناراحتي همانند دو كاسه خون شده بودن به وضعيت محمات نگاهي انداخت … تعريف چنداني نداشت ...
اشك چشمانش را فرا گرفت و از آسمان چشمانش شروع به باريدن بر روي زمين ترك خورده ي لبهايش كرد ...
او در قولي كه به خودش داده بود شكست خورده بود...
با چشمان خيسش بار ديگر به محمات نگاه كرد ... خيره به نارنجكها نگاه مي كرد و در همين حال فكري از مخيله اش گذشت... اين تنها راه بود ... مجبور بود قول به مادرش را بشكند .
نارنجكها را به فانوسقه اش بست و تكه نخي از ضامنهاي همه ي آنها رد كر تا بتواند همه ي ضامنها را با هم بكشد ...
با خود فكر كرده بود كه نارنجكها را به زير تانك بياندازد ... اما اگر پرتاب به خطا مي رفت چه ؟ اگر تانك متوجه مي شد و مسيرش را تغيير مي داد چه ؟
نه نمي توانست چنين بي احتياطي و خطري را بپذيرد ...
او فكر خودش را كرده بود و آماده بود كه در راه كشورش و براي آسايش مردمش جان ببازد ... از سنگر بيرون رفت ...
بند پوتينهايش را محكم كرد و از تپه ي خاكي بالا رفت . تانك در حال نزديك شدن بود . جلوتر رفت و در كانالي پنهان شد ...
صداي تانك لحظه لحظه بلنمد تر مي شد ...
در آخرين لحظه ها با خود فكر كرد شايد عده ي كمي كار مرا درست بدانند ... عده اي به كار من مي خندند و عده اي بي تفاوت از كنار كار من مي گذرند ...
اما او حقيقت را فهميده بود و براي رسيدن به مقصود بي تابي مي كرد ...
اينك تانك به چند متري او رسيده بود ... پسرك‌‌ ، آخرين مرد مبارز ، از كانال بالا رفت...
لحظه اي بعد تانك گرفتار شعله هاي رقصان آتش بود و شهيد حسين فهميده به تاريخ پيوسته بود...

نویسنده : شهروز بیدآبادی مقدم
منتظرتان هستم...
www.bpg-adiban.blogfa.com
www.ranginnama.blogfa.com
email : shahrooz_bidabadi2006@yahoo.com

 

 

nosrati.masomeh@monenco.com

گلایه

با سلام
مطلب من مربوط به روز پنج شنبه اول رجب ميشود.
روز پنج شنبه همسر من ماشين دستش بود و ميخواست بره تجريش من و خواهرم و دو فرزندش هم تصميم گرفتيم كه در اين روز مبارك يه سري هم به امامزاده صالح بزنيم
خلاصه جاي شما خالي ما ساعت 4:35 دقيقه در حرم بوديم و ساعت 7 صبح با همسرم قرار گذاشتيم با هم به سمت خانه بريم و شوهرم با ماشين رفت.
بعد از به جا آوردن نماز و خواندن دعا و التماس به امامزاده آمديم در قسمت سالن امامزاده نشستيم كه ناگهان رگ سياتيك خواهرم گرفت وقتي دراز كشيد خادم حرم از آن طرف سالن داد زد كه خانم دراز نكش اينجا دراز كشيدن ممنوع است خلاصه ما به روي خودمان نياورديم (گفتيم شايد فكر كرده خواهرم ميخواهد بخوابد) خلاصه خواهرم در حال دراز كشيدن بود كه خادم با حالت بسيار بدي آمد بالاي سر خواهر من و مگر من نگفتم كه دراز نكش اگر به زبان خوش بلند نشوي ميروم و يك مرد مي‌آورم بالاي سر شما كه باورتان نمي‌شود چند نفري كه در حرم بودند همه ناراحت شدند كه شما چرا اول صبح و در اين مكان مقدس اين طوري صحبت مي‌كنيد. خلاصه به حدي اعصابمون خرد شد كه خواهرم با اون حالش بلند شد من گفتم خانم محترم اول كه خواهرم در كناري‌ترين جاي سالن خوابيده و الان اول صبح است و حرم به حدي خلوت است كه مزاحم كسي نيست دوم ايشان به قصد خواب دراز نكشيده بلكه برايشان ناراحتي پيش آمده تازه اگر هم دراز بكشند مگر خلافي كرده‌اند خلاصه از ما صبحت و از آن خانم انكار سرتان را درد نياورم كه ما ساعت 5:30 دقيقه تصميم گرفتيم بيائيم بيرون چون اونقدر اعصابمون اول صبح خرد شده بود كه ديگه اصلا حس و حال دعا و نيايش نبود
وقتي آمديم تا كفشهايمان را بگيريم از آن قسمت سوال كردم كه آيا دراز كشيدن گناه دارد گفت نه خانوم به ما دستور داده‌اند گفتم درست است اما دستور شما زماني است كه سر راه ديگران و در شلوغي حرم باشيم نه الان كه پرنده پر نميزند كه در همان زمان مسئول آن قسمت آمد و همان لحظه هم آن خانم خادم هم آمد گفتم شما كاري ميكنيد كه من حتي اگر احساس خستگي و خواب آلودگي هم بكنم به جاي اينكه بيايم در اين مكان مقدس و احساس امنيت بكنم بايد به جاهاي خراب ديگه امان ببرم مسجد فقط ساعت اذان باز است و سريع مي‌بندد اين هم از امامزاده كه تا آخر شب باز است و اجازه نمي‌دهد كه كسي حتي براي رفع مريضي‌اش دراز بكشد چه برسد به خواب گفتم شما داريد ميگيد به جاي باز بودن در مساجد بريد به ميخانه‌ها گفتم ما چهار تا زن الان بايد بريم توي ايستگاه اتوبوس بنشينيم تا ساعت 7 صبح كه شوهرم بيايد يا ببينيم كه كي اتوبوس راه مي‌افتد و ما سوار بشويم مسئول ميگفت حق با شماست گفتم چه حقي كسي كه اسم خود را خادم امامزاده گذاشته با اين لحن اون هم اول صبح چه حقي براي ما باقي مي‌گذارد باورتان نمي‌شود كه خيلي اعصابمان خرد شده بود وقتي ما رفتيم توي ايستگاه نشستيم باور كنيد اكثر خانم‌ها هم از حرم آمدند بيرون وقتي ما را ديدند گفتند آنقدر اعصابمان خرد شده بود كه ما هم نتوانستيم ديگر دعا بخوانيم گفتيم بريم بهتر است.
خلاصه اين هم از امامزاده رفتن ما
ببخشيد اگر مطلب زياد شد ولي واقعا اگر شما جاي ما بوديد چكار مي‌كرديد جايي كه امن و بايد احساس آرامش بكني و بداني كه چشم نامحرمي دنبالت نيست و رها كني و بري بشيني توي ايستگاه اتوبوس اون هم ساعت 5:35 صبح
با تشكر از زحمت شما

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

نگاهي به زندگي سيد حسن نصرالله

امام موسي صدر نخستين جرقه مبارزه
سيد حسن نصرالله متولد 31 اگوست 1960 روستاي «البزوريه» در جنوب لبنان است. پدرش «عبدالكريم»، سبزي و ميوه‌فروشي مي‌كرد و حسن براي كمك به پدر به دكان وي رفت‌ و آمد داشت. در دكان و بر سينه ديوار آن، عكس امام موسي‌صدر آويزان بود؛ عكسي كه نخستين جرقه‌هاي محبت موسي صدر و جنبش امل را كه آن زمان به جنبش محرومان معروف بود، در دل سيد حسن روشن كرد. با اين كه با هيچ‌يك از علماي ديني آن‌وقت در ارتباط نبود و خانواده‌اش هم، يك خانواده ديني شاخص نبود، ولي سيدحسن نوجوان، علاقه‌مند به دين بود و اين علاقه در حيطه انجام فرايض معمول مانند نماز و روزه محدود نبود، او فراتر از اين‌ها هم مي‌رفت. اين علاقه وي را واداشت كه با سن اندكش در سال 1976 به نجف برود و تحصيلات حوزوي خود را در آنجا آغاز كند.
در سال 1978 به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر(عج)، كه شهيد سيد عباس موسوي آن را تأسيس كرده بود، تحصيلات حوزوي خود را پي گرفت و در همان حال، به فعاليت‌هاي سياسي در جنبش امل مشغول و مسئول سياسي جنبش امل در منطقه بقاع شد.

تأسيس حزب‌الله
پس از آن كه امام موسي صدر در ليبي به صورت مرموزي ربوده شد، اختلافات بسياري در سطح رهبري جنبش امل به وجود آمد كه در اثر آن و خروج عده‌اي از رهبران از اين جنبش، حزب‌الله لبنان تأسيس شد. سيد حسن در حزب‌الله نيز مسئوليت‌هاي مختلفي را عهده‌دار شد؛ از جمله عضويت در شوراي رهبري حزب‌الله، اما از فضاي درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصيلات علمي خود ادامه داد تا جايي كه در سال 1989 براي تكميل تحصيلات خود به قم مسافرت كرد، اما حملات گسترده اسراييل به لبنان و مبارزات حزب‌الله به او اجازه نداد، بيش از يك سال در قم بماند و بار ديگر به لبنان بازگشت، تا در كنار برادرانش به مبارزه با رژيم صهيونيستي بپردازد.

شهادت سيد عباس موسوي
در سال 1992 و پس از شهادت سيد عباس موسوي، دبيركل وقت حزب‌الله لبنان، با اجماع شوراي رهبري حزب‌الله سيد حسن نصرالله، دبيركل جديد اين جنبش شناخته شد. شهادت سيد عباس موسوي به همراه خانواده‌اش، تأثير بسزايي در روحيه مردم لبنان و به وي‍ژه رزمندگان حزب‌الله گذاشت و پس از آن بود كه مبارزات و حملات حزب‌الله شكل جديدي به خود گرفت و حمايت عمومي در ميان مردم لبنان از حزب‌الله رو به فزوني نهاد. در اين ميان، اسراييل نيز در سال‌هاي 1993 و 1996 عمليات‌هاي خوشه‌هاي خشم و تسويه حساب را به اجرا گذاشت كه با مقاومت سرسختانه حزب‌الله، كه از كم‌ترين امكانات نظامي برخوردار بود، روبه‌رو شد.

شهادت فرزند ارشد
سپتامبر 1997 دو تن از رزمندگان حزب‌الله در حمله به يكي از مواضع ارتش اسرائيل در منطقه جبل‌الرفيع در جنوب لبنان به شهادت رسيده و پيكر آنان به دست نيروهاي اسرائيلي افتاد. تلويزيون اسرائيل بدون اطلاع از هويت اين دو نفر، تصوير خون‌آلود آنان را به نمايش گذاشت، به سرعت مشخص شد كه يكي از اين دو تن، سيد هادي، فرزند سيد حسن نصر‌الله، دبير كل حزب‌الله است.
انتشار اين خبر همانند بمبي در جامعه لبنان صدا كرد و تحول بسيار مهمي در پي داشت. در تاريخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلي و چه در مقابله با تجاوز نظامي اسرائيل، هيچ‌گاه ديده نشد كه فرزند يكي از رهبران گروهاي سياسي و يا شبه نظاميان در راه مبارزه كشته شده باشد.
اين واقعه، موجي از احساسات جوشان همدردي، احترام و شيفتگي را نسبت به دبير كل حزب‌الله در ميان همه طوايف مذهبي لبنان در پي داشت، به گونه‌اي كه همه آحاد ملت لبنان از هر دين و مذهبي، تحت تأثير شديد اين واقعه قرار گرفتند. رهبران سياسي لبنان نيز يكي پس از ديگري به ديدار سيد حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبريك و تسليت به مناسبت شهادت سيد هادي نسبت به شخصيت مبارز و صادق دبير كل حزب‌الله، مراتب قدرداني و احترام خود را ابراز داشتند. اين ابراز همدردي و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادي چون امير عبد‌الله، وليعهد عربستان نيز براي نخستين بار در تاريخ حزب‌الله، با ارسال پيام تسليت براي دبير كل حزب‌الله، حمايت خود را از مقاومت اسلامي اعلام نمود.

سال2000 طعم شيرين پيروزي
در سال 2000 و در زماني كه مذاكرات عرفات و مسئولان آمريكايي و اسراييلي براي حل كشمكش خاورميانه، راه به جايي نبرده بود، ارتش اسراييل در حركتي يك‌جانبه و بدون گرفتن كمترين امتيازي از حزب‌الله، از اراضي اشغالي جنوب لبنان عقب نشيني كرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نيروهاي خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب كشيد. اين شكست مفتضحانه، علاوه بر استحكام بخشيدن به مواضع حزب‌الله، مبتني بر مقاومت، باعث شد تا سيد حسن نصرالله به موفقيتي بي‌سابقه در ميان اعراب دست يابد، تا اين كه به عنوان مهم‌ترين شخصيت جهان عرب شناخته شود.
از سوي ديگر، حزب‌الله لبنان با تكيه بر اين موفقيت، توانست حضور خود را در عرصه سياسي لبنان تقويت كند تا جايي كه علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سكان تعدادي از وزارتخانه‌ها را نيز به دست گيرد.

انتفاضه، درسي از حزب‌الله
پيروزي‌هاي پي در پي حزب‌الله در عرصه‌هاي مختلف سياسي و نظامي در ميان فلسطينيان نيز تأثير خود را بر جاي گذاشت. مردم آواره فلسطين به ويژه جوانان، كه سال‌ها دل به روند مذاكرات صلح خاورميانه بسته بودند، دريافتند كه مشكل فلسطينيان، با مذاكره و رژيم اشغالگر، حل نمي شود و با اين پيش‌زمينه، انتفاضه دوم مسجدالاقصي شكل گرفت؛ انتفاضه‌اي كه به حماس قدرتي ديگر بخشيد و با پيروزي حماس در انتخابات فلسطين وارد مرحله‌اي جديد شد؛ مرحله‌اي كه ديگر با جنگ شش روزه اعراب و اسراييل پايان نمي‌يابد، چه آن كه نصرالله در پيام خود چنين گفت:
از حالا به بعد، شما جنگي تمام‌عيار خواستيد، پس اين هم جنگ تمام عيار شما. اين را خواستيد.
حكومت شما خواست قواعد بازي تغيير كند، پس قواعد بازي تغيير مي‌كند. شما نمي‌دانيد امروز با چه كسي مي‌جنگيد. شما با فرزندان محمد (ص)، علي، حسن و حسين (ع) و با اهل بيت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شده‌ايد. شما با قومي مي‌جنگيد كه ايماني فراتر و برتر از همه انسان‌هاي اين كره خاكي دارد. شما خواستار جنگي تمام‌عيار با قومي شديد كه به تاريخ، و فرهنگ خود افتخار مي‌كند و قدرت مادي، امكانات، مهارت، خرد، آرامش، رويا، عزم، ثبات و شجاعت دارد و به اميد و ياري خدا روزهاي آينده را ميان ما و شما خواهيم ديد.

...........................................................................................................
منبع:مركز اسناد انقلاب اسلامي

 

 

amirkhan2333@yahoo.com

عصیان بندگی
(قسمت سوم)

دوزخش بيهوده مي تابيد و مي افروخت
تا به اين بيهودگي رنگ دگر بخشد
او به من رسم فريب خلق را آموخت
من چه هستم خود سيه روزي كه بر پايش
بندهاي سرنوشتي تيره پيچيده
اي مريدان من اي گمگشتگان راه
راه ما را او گزيده ‚ نيك سنجيده
اي مريدان من اي گمگشتاگان راه
راه راهي نيست تا راهي به او جوييم
تا به كي در جستجوي راه مي كوشيد
راه ناپيداست ما خود راهي اوييم
اي مريدان من اي نفرين او بر ما
اي مريدان من اي فرياد ما از او
اي همه بيداد او ‚ بيداد او بر ما
اي سراپا خنده هاي شاد ما از او
ما نه درياييم تا خود ‚ موج خود گرديم
ما نه طوفانيم تا خود ‚ خشم خود باشيم
ما كه از چشمان او بيهوده افتاديم
از چه مي كوشيم تا خود چشم خود باشيم
ما نه آغوشيم تا از خويشتن سوزيم
ما نه آوازيم تا از خويشتن لرزيم
ما نه ما هستيم تا بر ما گنه باشد
ما نه او هستيم تا از خويشتن ترسيم
ما اگر در دام نا افتاده مي رفتيم
دام خود را با فريبي تازه مي گسترد
او براي دوزخ تبدار سوزانش
طعمه هايي تازه در هر لحظه مي پرورد
اي مريدان من اي گمگشتگان راه
من خود از اين نام ننگ آلوده بيزارم
گر چه او كوشيده تا خوابم كند اما
من كه شيطانم دريغا سخت بيدارم
اي بسا شبها كه من با او در آن ظلمت
اشك باريدم پياپي اشك باريدم
اي بسا شبها كه من لبهاي شيطان را
چون ز گفتن مانده بود آرام بوسيدم
اي بسا شبها كه بر آن چهره پرچين
دستهايم با نوازش ها فرود آمد
اي بسا شبها كه تا آواي او برخاست
زانوانم بي تامل در سجود آمد
اي بسا شبها كه او از آن رداي سرخ
آرزو مي كرد تا يك دم برون باشد
آرزو مي كرد تا روح صفا گردد
ني خداي نيمي از دنياي دون باشد
بارالها حاصل اين خود پرستي چيست ؟
ما كه خود افتادگان زار مسكينيم
ما كه جز نقش تو در هر كار و هر پندار
نقش دستي ‚ نقش جادويي نمي بينيم
ساختي دنياي خاكي را و ميداني
پاي تا سر جز سرابي ‚ جز فريبي نيست
ما عروسكها و دستان تو دربازي
كفر ما عصيان ما چيز غريبي نيست
شكر گفتي گفتنت ‚ شكر ترا گفتيم
ليك ديگر تا به كي شكر ترا گوييم
راه مي بندي و مي خندي به ره پويان
در كجا هستي ‚ كجا ‚ تا در تو ره جوييم
ما كه چون مومي به دستت شكل ميگيريم
پس دگر افسانه روز قيامت چيست
پس چرا در كام دوزخ سخت مي سوزيم
اين عذاب تلخ و اين رنج ندامت چيست
اين جهان خود دوزخي گرديده بس سوزان
سر به سر آتش سراپا ناله هاي درد
پس غل و زنجيرهاي تفته بر پا
از غبار جسمها خيزنده دودي سرد
خشك و تر با هم ميان شعله ها در سوز
خرقه پوش زاهد و رند خراباتي
مي فروش بيدل و ميخواره سرمست
ساقي روشنگر و پير سماواتي
اين جهان خود دوزخي گرديده بس سوزان
باز آنجا دوزخي در انتظار ماست
بي پناهانيم و دوزخبان سنگين دل
هر زمان گويد كه در هر كار يار ماست
ياد باد آن پير فرخ راي فرخ پي
آن كه از بخت سياهش نام شيطان بود
آن كه در كار تو و عدل تو حيران بود
هر چه او مي گفت دانستم نه جز آن بود
اين منم آن بنده عاصي كه نامم را
دست تو با زيور اين گفته ها آراست
واي بر من واي بر عصيان و طغيانم
گر بگويم يا نگويم جاي من آنجاست
باز در روز قيامت بر من ناچيز
خرده ميگيري كه روزي كفر گو بودم
در ترازو مي نهي بار گناهم را
تا بگويي سركش و تاريك خو بودم
كفه اي لبريز از گناه من
كفه ديگر چه ؟ مي پرسم خداوندا
چيست ميزان تو در اين سنجش مرموز ؟
ميل دل يا سنگهاي تيره صحرا؟
خود چه آسانست در ان روز هول انگيز
روي در روي تو از خود گفتگو كردن
آبرويي را كه هر دم مي بري از خلق
در ترازوي تو نا گه جستجو كردن
در كتابي ‚ يا كه خوابي خود نمي دانم
نقشي از آن بارگاه كبريا ديدم
تو به كار داوري مشغول و صد افسوس
در ترازويت ريا ديدم ريا ديدم
خشم كن اما ز فريادم مپرهيزان
من كه فردا خاك خواهم شد چه پرهيزي
خوب مي دانم سر انجامم چه خواهد بود
تو گرسنه من خدايا صيد ناچيزي
تو گرسنه دوزخ آنجا كام بگشوده

ادامه دارد ...

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل سوم)
قسمت اول

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

هفته ها به سرعت پس از حادثه کلرمانت – فراند می گذشت اما تغییری در حال جانی هارلو به وجود نیامده بود.
همیشه شخصیت منزوی و تنهایی داشت ، همانطور منزوی و تنها هم باقی مانده بود ، فقط به نظر می رسید تنها تر از همیشه شده است.
در روزی های اوج پیروزی اش ، در بالاترین نقطه قدرت و شهرت ، هارلو مردی چنان ریلکس و راحت بود که به نظر می رسید به طور حیرت انگیزی خود درونی اش را تحت کنترل آهنین خود دارد.
و همچنین در منتهای آرامش خود ، همانطور که الان به نظر می آمد ، همیشه تنها و گوشه گیر بود .
آن چشمان عجیب و قابل توجه- البته بخاطر قدرت دید – نه به خاطر شکل ظاهری ، بسیار شفاف و آرام بودند انگار هیچوقتٌ مژه نمی زدند. و صورت با بینی عقابی اش همواره عاری از هر نوع حالت و احساس بود.
و دستانش اکنون آرام و ثابت بودند ، دستهایی که نشان می دادند صاحبشان در منتهای آرامش قرار دارد اما به نظر می رسید که آنها دروغ می گویند زیرا به همان اندازه هم به نظر می آمد صاحب آرامش درونی ندارد و هرگز هم آرامش نخواهد یافت برای اینکه اگر بگوییم اقبال و شانس جانی هارلو روزی که ژتو را کشت و مری را فلج کرد افول کرده بود، متهم می شویم به استفاده اشتباه از زبان انگلیسی. بخت و اقبال او افول نکرده بود بلکه برای او و قطعاٌ برای دایره عظیم دوستان و آشنایان و هوادارانش متلاشی شد : پایانی کامل و شکننده
دو هفته بعد از مرگ ژتو ، پیش از آن که جمعیت هواداران انگیسی هموطن هارلو بیایند تا او را بخاطر پیروزی اش در آغوش بکشند و او را ببخشند و زخمهای وحشتناکی را که نشریات فرانسوی به او زده بودند التیام بخشند ، هارلو نه تنها از خواری و ذلت و اهانت و بی احترامی اطرافیان ومردم بلکه بعلت دوری و خارج شدن از اولین دور مسابقات رنج می برد.
وی نه به خودش و نه به هیچ تماشاگری آسیب نرسانده بود اما اتومبیل کرونادوی او حالا کاملا از بین رفته و داغون شده بود بطوری که دیگر قابل استفاده نبود زیرا هر دو چرخ جلوی آن متلاشی شده بودند گمان بر این بود که حداقل یکی از این دو چرخ قبل از منحرف شدن اتومبیل به خارج از مسیر ،منفجر شده باشدو هیچ توضیح دیگری هم نمی توانست برای این خارج شدن ناگهانی کنترل از دست هارلو وجود داشته باشد.
البته نظر همه این نبود. یاکوبسن ، همانطور که پیش بینی می شد ، به طور خصوصی ابراز عقیده کرده بود که این توضیح مورد قبول ، فقط یک اتخاذ تصمیم خیرخواهانه و بسیار مشفقانه بوده است. یاکوبسن روی عبارت خطای راننده خیلی تکیه می کرد.
دو هفته بعد ، در مسابقه گراند پریکس آلمان ، و احتمالا دشوارترین دور مسابقات در اروپا و صد البته یکی از آنهایی که هارلو فاتح و پیروز بی چون و چرای آن بود- جو ناامیدی و یاس همچون ابر رعد آسا بر فراز جایگاه کرنادو سایه افکنده بود و معلوم بود که این ابر را نمی توان تکان داد.
مسابقه به آخر رسیده بود و آخرین اتومبیل های گراند پریکس از دید خارج شدند تا آخرین دور مسابقه را قبل از بازگشت به جایگاههای های خود ، به پایان برسانند.
مک آلپین هم عصبانی و هم دلسرد و افسرده بود. نگاهی به دانت انداخت که پایین را نگاه می کرد و لب می گزید و سر تکان می داد. نگاهش را برگرفت و در افکار خود غوطه ور شد. مری روی یک صندلی راحتی نزدیک آنها نشسته بود. پای چپش هنوز در گچ سنگینی بود و چوبدستی هایش را به صندلی تکیه داده بود. وی در یک دستش صفحه یادداشت زمان نگاهدار و در دیگر دستش یک قلم و ساعت زمان گیری داشت. مدادش را می جوید و صورت رنگ پریده اش نشان می داد که نزدیک است بزند زیر گریه. پشت سر مری ، یاکوبسن و دو مکانیکش و راری ایستاده بودند.
صورت یاکوبسن که همیشه نوعی سنگینی شوم از آن بر می آمد اکنون عاری از هر حالت و احساسی بود. مکانیک های سرخ موی دوقلوی رافری نیز همیشه حالتشان مانند هم بود ، هردو حالتی مخلوط از نومیدی و تسلیم را داشتند. از چهره راری نیز استهزایی خشک و سرد می بارید.
راری گفت : دور یازدهم از دوازدهم را به پایان می رسانند. پسر ، عجب راننده ای، قهرمان جهان ما فکر می کنم دارد دوره شرافتش را انجام می دهد.
یاکوبسن با تفکر به او نگاهی کرد. و گفت : تا ماه پیش او بت تو بود ، راری.
راری نگاهی به خواهرش کرد که هنوز داشت مدادش را می جوید. شانه هایش افتاده بودند و حالا حلقه اشک در چشمانش بخوبی هویدا بود.
راری برگشت و به یاکوبسن نگاه کرد و گفت : آن تا ماه پیش بود.
یک اتومبیل کرنادوی فسفری رنگ به درون جایگاه رفت و ایستاد و صدای موتور اتومبیلش کم کم قطع شد. تراشیا کلاهش را برداشت ، یک دستمال بزرگ ابریشمی را بیرون آورد و عرق صورت بت مانند خود را خشک کرد. و بعد شروع کرد به بیرون آوردن دستکشهایش. و با منظور خاصی نگاه می کرد ، بخصوص اینکه از خودش خیلی راضی بود چون با اختلاف بسیار کمی مقام دوم را بدست آورده بود.
مک آلپین بطرفش رفت و همانطور که تراشیا نشسته بود با دست به پشت او زد : نیکی ، مسابقه محشری بود. تو از همیشه بهتر بودی. سومین جایزه دوم در 5 بازی. لبخندی زد و ادامه داد : می دانی ، دارم فکر می کنم که هنوز می توانیم از تو یک راننده بسازیم.
تراشیا پوزخندی زد و از اتومبیل بیرون آمد : دفعه بعد مرا ببین. نیکلا تراشیا تا بحال واقعاٌ سعی خودش رانکرده بود. فقط سعی می کرد کار اتومبیلهایی را که سرمکانیکمان برای ما بین مسابقات خراب می کند بهبود بخشد.و به یاکوبسن لبخندی زد که او هم با نیشخندی جوابش را داد. علی رغم تفاوتهای فاحشی که در طبیعت و علاقه های این دو نفر بود ، ارتباط نزدیکی بین آنها وجود داشت. یاکوبسن جواب داد :
-حالا ظرف دو هفته دیگر وقتی مسابقات گراندپریکس اطریش فرا برسد خوب ، مطمئنم تو می توانی شامپاین بدهی.
مک آلپین دوباره لبخندی زد. و معلوم بود که اگرچه این لبخند را زورکی بر لب آورد اما بخاطر تراشیا نبود.
در مدت یک ماه مک آلپین را اگرچه هنوز نمی شد لاغر خواند ، اما معلوم بود که هم از صورت و هم از بدن بطور محسوسی لاغر شده است و چین های صورتش عمیق تر می نمود و حتی موهای خاکستری اش ، خاکستری تر شده بود. سخت می شد تصور کرد که سقوط فوق ستاره اش از اوج شهرت باعث چنین تغییری شده باشد اگرچه تصور دلیل دیگری هم دشوار بود.
مک آلپین گفت : با نادیده گرفتن حقیقت ، یک مسابقه واقعی زنده اطریشی در گراند پریکس اطریش خواهیم داشت. همه اسم ویلی نوبایر را می برند ، حتماٌ شنیدید؟
تراشیا بدون اضطراب و دستپاچگی گفت : شاید ویلی ما اطریشی باشد ، اما به این معنا نیست که گراند پریکس اطریش مال او باشد. او هرگز تا حالا مقامی بالاتر از چهارم نیاورده است. من در دوسال گذشته دوم بودم. و بعد به اتومبیل دیگری که تازه وارد جایگاه شده بود نگاه کرد و دوباره به مک آلپین نگریست.
-و البته می دانی که هر دوبار چه کسی اول شد.
مک آلپین گفت : بله می دانم. و نگاهش را به طرف آن اتومبیل انداخت و جانی هارلو از آن پیاده شد ، کلاهش را برداشت و به اتومبیلش نگاهی کرد و سرش را تکان داد. وقتی مک آلپین شروع به صبحت با جانی کرد در لحن صحبت و نگاهش هیچ تلخی یا عصبانیتی نبود بلکه فقط ناامیدی از آن موج می زد.
-خوب جانی ، نمی توانی از همه ببری.
هارلو گفت : نه – با این اتومبیل نمی توانم.
-منظور؟
-فقدان نیروی موتور در دورهای بالا
یاکوبسن که نزدیک آمده و صورتش همچنان بی حالت و بی روح مانده بود ، وقتی توضیح هارلو را شنید گفت : از همان اول ؟
-نه تقصیر تو نیست ، جیک. من می دانم. کاملاٌ مسخره است. مدام خاموش روشن می شود. حداقل ده دوازده بار. من تمام نیرو را بکار گرفتم اما نتوانست زیاد دوام بیاورد.
هارلو برگشت و با حوصله دوباره ماشینش را کنترل کرد. یاکوبسن نگاهی به مک آلپین کرد که فقط سری تکان داد.
غروب آن روز که محل مسابقات از جمعیت و مسئولان خالی شده بود ، مک آلپین ، پیکری تنها و خمیده ، دست در جیب در ورودی جایگاه کرونادو ایستاد.
در هر حال ، آنقدر ها هم که خودش فکر می کرد تنها نبود درست در جایگاه کاگلیاری مجاور ، هیکلی در لباس سیاه و کت چرمی مشگی ، در یک گوشه مخفی شده بود.

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

دوشنبه: یاد هر نگاه

یاد هر نگاه

من همه خستگی های یه نگاه مهربونو
اشکای خیس شکفته توی خلوت سکوتو
همه دلواپسی های یه نگاه بی قرارو
همه رویاهای عشقو صدای بال بهشتو
لحظه سکوت یک نگاه عشقو
من صدای بال هر پرنده رفته ز یاد و
همه مهربونیای گلای اقاقی ها رو
من تمام لحظه های خستگی های بهارو
کندن یک گل سرخ تو حیاط و
من صدای مرغ عشق خسته از یار و وفا رو
جشن عشق دو پرستوو توی فصل عاشقا رو
من همه خستگی های یه دل بی ادعا رو
همه مهربونیای یه نگاه بی صدا رو
من همه رهگذرا رو سرک رو پرچینا رو
خوندن حرف دل یه آشنا رو
میسپارم به دست اون خاطره هایی
که تو یاد هر نگاهی میمونن به یادگاری

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

8 مرداد
در زندگی همه چیز ضد و نقیض است. هر چه بیشتر بخواهی مورد تایید دیگران باشی، فردی می شوی که دیگران نمی خواهند تو را تایید کنند هر قدر به تایید دیگران کمتر اهمیت بدهی، بیشتر تایید می شوی.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

8 مرداد / 30 جولاي / 4 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
8 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
مرگ بلاش اول شاه باتدبير اشکاني

تصوير بلاش اول روي سكه اش كه موجود است

بلاش اول شاه انتخابي ايران در دوران اشكانيان، سي ام ژوئيه سال 77 ميلادي درگذشت. وي كه غربيها نامش را Vologeses مي نويسند منسوب به مادها (مردم شمالغربي ايران- ساتراپي ري (تهران ) و مناطق واقع در غرب آن ) و يكي از شاهان با تدبير ايران باستان بود و 25 سال سلطنت كرد.
    وي در ژوئيه سال 76، يكسال پيش از اين كه فوت شود دستور داده بود «اوستا» به صورت كتاب درآيد كه اين كار او را بعدا اردشير پاپكان تكميل كرد. پس از درگذشت بلاش اول، مهستان ( سناي ايران) بر سر تعيين شاه بعدي مدتها به توافق نمي رسيد و با اين عمل، كشور در آستانه بحران قرار گرفته بود.

 

مديريت خوب از ديدگاه خواجه نظام الملك طوسي و اندرزهاي او به سران کشورها

ترجمه كتاب سياستنامه (سير الملوك) تأليف خواجه نظام الملك (ابوعلي حسن طوسي) در ژوئيه 1891 ميلادي به زبان فرانسه در پاريس انتشار يافت.
    خواجه كه سي سال وزير بود و تمامي عمر خود پس از تحصيلات مرسوم آن زمان را در امور اداري دولت گذرانده بود اين كتاب را ظاهرا سال آخر عمر خود تكميل كرد.
    خواجه كه بنيادگذار دانشكده هاي موسوم به «نظاميه» هم هست دوم نوامبر سال 1092 ميلادي در سر راه خود به بغداد در نزديكي كرمانشاه به دست يكي از فدائيان (پيروان حسن صباح) به قتل رسيد.
    خواجه طوسي كه در نيشابور مدفون است سياستنامه را عمدتا خطاب به سران كشورها نوشته و به آنان اندرز داده است. سبك نگارش وي تفاوتي با سبكهاي پيشرفته امروز ندارد. به اين ترتيب كه اصل اندرز خود را در پاراگراف اول بيان داشته و در اثبات آن متوسل به روايات و حكايات و امثله شده است كه با اين كه حكايات به نظر تاريخي مي رسند، ولي مفسران اين كتاب ، آنها را در حد داستان مي دانند.
    خواجه هريك از فصول كتاب خود را به يك اندرز اداري (سياسي) اختصاص داده از جمله لزوم دادن وقت ملاقات از جانب يك مدير ارشد به متقاضيان - بدون تبعيض ، و شنيدن درد دل آنان «بدون واسطه» ، و در ملاقات عمومي (به اصطلاح آن زمان : بار عام) به يك چشم نگاه كردن حاضران.
    در فصلي ديگر، خواجه به سران و مديران تراز اول- و عمدتا رئيس كشور- اخطار كرده است كه در انتخاب معاشران و نزديكان ( به اصطلاح آن زمان : نديمان) خود نهايت دقت را به عمل آورند كه از اين موقع خود سوء استفاده نكنند و در هر حال نديمان رئيس كشور نبايد از مقامات دولتي باشند كه گستاخ خواهند شد و اجحاف خواهند كرد. فصول ديگر درباره عجله نكردن در تصميم گيري هاي مهم، رعايت نظم و نسق، نگماردن يك فرد براي انجام دو كار، لزوم تشويق و تنبيه كاركنان، داشتن دستگاه جمع آوري خبر از مشكلات و نظرات مردم كه خواجه از آنها به عنوان «جاسوسان» نام برده كه مي توانند به لباس درويش، سياح و بازرگان؛ به منظور حل مسائل، پيش از آن كه بزرگ شوند به جمع آوري اطلاعات دست بزنند.
    خواجه شديداً ضد بيگاري و كارمفت كشيدن از مردم است و تأكيد بر منصف و عادل بودن مدير ارشد و رئيس كشور دارد و توصيه به مشورت با اهل اطلاع و خبرگان در زمينه حل مسائل مي كند.
    خواجه در موارد متعدد توصيه به استفاده بهينه از مهارت «تجربه آموختگان» و از دست ندادن آنان دارد كه ثروت ملي بزرگي هستند. خواجه توصيه هاي متعدد در انتخاب و چگونگي قضات و سپاهيان كرده است از جمله تهيه بهترين و تازه ترين اسلحه براي ارتش و توجه خاص به صنايع نظامي و ....

 

آيين دادرسي كيفري

مجلس شوراي ملي در اين روز از مرداد 1307(30 ژوئيه سال 1928) قانون آيين دادرسي كيفري را از تصويب گذراند و ايران داراي نظام دادرسي كيفري مشابه كشور بلژيك شد، زيرا بسياري از مواد اين قانون از قوانين بلژيك ترجمه شده بود که بلژيکي ها هم از فرانسه اقتباس کرده بودند. شنيده شده است که طراحان لايحه يک آئين دادرسي براي دستگاه قضايي ايران ، هنگام بررسي هاي خود از همان
    آ‎غاز کار، با روش دادرسي انگلوساكسون كه عبارت است از محاكمه كيفري با حضور هيأت منصفه، مخالفت کرده بودند.

 

محاکمه ماموران پليس و زندان قصر در سال 1321

سرپاس ركن الدين مختار يكي از متهمان دادگاه

رئيس دادگاهي كه افسران، ماموران و پزشكياران زندان قصر را به اتهام قتل زندانيان سياسي (طبق شايعات آن زمان به اشاره رضا شاه) محاكمه مي كرد نهم مرداد 1321 اعلام داشت اين دادرسي كه شش روز از آن مي گذرد زودتر از اواخر شهريور ماه پايان نخواهد يافت.

 

بهانه

دالس

روزنامه هاي آمريكا در شماره هاي سي ام ژوئيه 1953 خود ( 9 مرداد1332 و 19 روز پيش از بر اندازي 28 مرداد ) نوشتند كه دولت آمريكا از قدرت گيري حزب توده در ايران سخت نگران شده و دو روز پيش دالس وزير امورخارجه آمريكا در اين زمينه يادداشتي براي دكتر مصدق فرستاده است. دكتر مصدق اين اخطاريه را هفتم مرداد دريافت كرده بود. بعدا گفته شد كه اين اخطاريه در واقع بهانه براي مداخله بود.

 

وقايع دفاع مقدس در چنين روزي

08/05/58
تكذيب ايران مبني بر دخالت در كودتا در عراق.
ادعاي خبرگزاري مصر بر رهبري كودتا در عراق توسط حافظ اسد و دخالت ايران در آن.

08/05/61
درگير‌ي‌هاي محدود بين نيروهاي خودي و ضدانقلاب در سقز ، كامياران و مريوان .
دستورالعمل ستاد كل سپاه در مورد انجام دادن اقدامات حقيقي به هنگام برگزراي مانور “ شهادت “ .

سقوط يك فروند هلي‌كوپتر امريكايي در خليج‌فارس به هنگام نشستن بر عرشه ناو “ لاسال “ . بررسي راديو بي . بي . سي . در مورد ضعف‌هاي امريكا در مين‌روبي .
انتشار طرح جديد امريكا در مورد مين‌گذاري جزاير ايراني در خليج‌فارس و مقاله روزنامه فيگارو در حمايت از اعزام كشتي‌هاي فرانسوي به خليج‌فارس .

ديدار و گفت‌وگوي سفير امريكا در لندن با وزير خارجه انگلستان در خصوص اعزام نيروي نظامي به خليج‌فارس و قول مساعد آنها مبني‌بر استقرار يك واحد دريايي بدون اين‌كه قصد مخاصمه داشته باشند ؛ تفسير راديو مسكو در مورد اعزام نيروي اروپايي به خليج‌فارس .
ديدار قائم‌مقام وزارت خارجه تركيه با نخست‌وزير و تقديم پيام اوزال به ايشان .

اعتراض نماينده فرانسه و امريكا به سخنان دكتر ولايتي در خصوص حمايت اين كشورها از عراق در استفاده از سلاح‌هاي شيميايي . گزارش آسوشيتدپرس و واشنگتن‌پست از چگونگي دست‌يابي عراق به سلاح‌هاي شيميايي : انگليس ، امريكا و آلمان نقش اصلي را در اين ميان بر عهده دارند .
بازتاب فروش قايق‌هاي موتوري سوئدي به ايران : سخن‌گوي وزارت خارجه سوئد : “ امريكايي‌ها به اين امر معترض هستد . “ رويتر : “ قايق‌هاي سوئدي كه توسط سپاه مورد استفاده قرار مي‌گيرند ، تهديدي عليه كشتي‌هاي جنگي امريكا محسوب مي‌شوند . “

ديدار يولي ورنتسف از بغداد و گفت‌وگو با طارق عزيز ؛ ادعاي عراق در مورد گلوله‌باران مناطق مسكوني عراق به‌وسيله توپخانه ايران .
تداوم مبارزه با گران‌فروشي و كشف و توقيف مقاديري كالاي احتكاري در شهرهاي مختلف .

امريكا ... اعزام مجهزترين كشتي جنگي خود به خليج فارس براي حمله به اهداف مختلف در داخل ايران آماده شود
آمريكا 8 فروند هليكوپتر براي مين‌روبي خليج فارس اعزام مي‌كند

تاچر نخست وزير انگليس: تشكيل جلسه شوراي امنيت به روند برقراري صلح ميان ايران و عراق كمك خواهد كرد برقراري صلح در منطقه شكست بنيادگرايي تلقي خواهد شد.
بشارتي: من اكنون مي‌گويم كه درمورد مذاكره مستقيم با عراق مسئله‌اي وجود ندارد و ما آماده هستيم.

08/05/67
يك مقام آمريكايي: دولت آمريكا از رهبران عرب درخواست كرده است كه به دولت عراق هشدار دهند كه نگذارد پيشروي مجاهدين در ايران از كنترل خارج شود مقامات آمريكا از اين نگرانند كه ماندن عراق در قسمتي از خاك ايران موجب شود كه دولت ايران در قبال فعاليت‌هاي صلح‌جويانه موضع خصمانه‌اي اتخاذ كند.
چارلز دمن: آمريكا از گروههايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند حمايت نمي‌كند.

 

 

 ترور دكتر محمد عاصمي رئيس انجمن پيوند فارسي زبانان تاجيكستان

[8 مرداد 1375] - دكتر محمد عاصمي رئيس انجمن پيوند فارسي زبانان تاجيكستان و از جمله شخصيتهاي علمي- فرهنگي تاجيك ترور شد. دكترعاصمي بيش از60سال از عمر پربركت خود را وقف علم و فرهنگ و زبان تاجيكها و ايراني نژادها كرد. وي رياست سازمان بين المللي آموزش تمدن آسياي ميانه را نيز به عهده داشت و ازاين رهگذر هم منشأ خدمات چشمگير علمي- فرهنگي بود. دكترعاصمي كتابهاي متعددي نيز تأليف كرده است.

 

درگذشت استاد سيد جلال الدين مجتبوي از استادان نام آور گروه فلسفه دانشگاه تهران

[8 مرداد 1378] - استاد سيد جلال الدين مجتبوي از استادان نام آور گروه فلسفه دانشگاه تهران دار فاني را وداع گفت .وي در سال 1307شمسي به دنيا آمد و در سال 1346نيز دكتري فلسفه را دريافت داشت .استاد مجتبوي بعد از عضويت در گروه دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و سالها بعد برياست دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در آمد . ازاستاد مجتبوي كه در سال 1368شمسي بعنوان استاد ممتاز برگزيده شد آثاري چند باقيست كه برخي ترجمه و بعضي ديگرتأليف استاد مي‏باشد . فلسفه يا پژوهش حقيقت ؛كليات فلسفه از ترجمه‏هاي ايشان بشمار مي‏روند .

Mobin_s2004@yahoo.com
30 جولاي ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو انديشه

در گذشت «ديدورو» نويسنده و فيلسوف فرانسوي

«دوني ديدورو Denis Diderot» نويسنده، فيلسوف، روشنفكر، دائره المعارف نويس، نقد نويس و طنزگوي قرن 18 فرانسه سي ام ژوئيه سال 1784 (در آستانه انقلاب بزرگ) در 71 سالگي درگذشت. وي از فلاسفه «ماترياليسم» بود و اين افكار او در دو كتاب فلسفي اش منعكس است.
    ديدورو به عنوان سردبير «دائره المعارف» تقريبا همه نويسندگان عصر روشنگري فرانسه را به كار گرفت و از قلم و اطلاعات آنان بهره برد و «دائره المعارف» يعني گردآوري دانش بشر و "اطلاعات پايه " در هر زمينه در يك مجموعه، كمك بزرگي به پيشرفت فرهنگ و تمدن و توسعه انديشه بوده است.
    «ديدورو» كتابهاي داستاني متعدد نوشته است و نوشته هاي ديگر او و نامه هايش منعكس كننده اوضاع روز (آن زمان) بوده و واقعيات زمان خود را به خوبي ترسيم كرده است . وي در عين حال نفوذ زياد روي كاترين دوم رهبر وقت روسيه داشت.

در دنياي اقتصاد

فرضيه طبقه آسوده

دكتر تورشتاين وبلن Thorstein Veblenصاحب فرضيه « طبقه آسوده » سي ام ژوئيه 1857 متولد شد و سوم اوت 1929 وفات يافت . پدر او يك مهاجر نروژي بود كه در ايالت ويسكانسين آمريكا استقرار يافته بود. دكتر وبلن به دليل در پيش گرفتن روش و رفتاري ناهماهنگ ، پس از چند سال تدريس در هريك از دو دانشگاه معروف آمريكا ؛ شيكاگو و ستانفورد ، به بهانه اي اخراج شد. وي سپس باهمفكرانش «مدرسه نو براي تحقيقات اجتماعي» را در نيويورك تاسيس كرد كه يك دانشگاه بشمار مي رود.
    دكتر وبلن در كتاب معروف خود «فرضيه طبقه آسوده » ثابت كرده است كه در هر جامعه ، نفوذ طبقه مرفه ( بزعم او « آسوده » ) در شكل گيري فرهنگ و اوضاع اجتماعي آن جامعه موثر است.
    دكتر وبلن بر عكس ماركس نظر داده است كه طبقه پايين جامعه نمي كوشد كه طبقه صاحب سرمايه ، كارفرما و مرفه را از ميان بردارد ، بلكه همه سعي خود را بكار مي برد تا به طبقه آسوده به پيوندد.
    او در كتاب ديگرش ؛ تاثير صنعتي بودن يك كشور درطرز رفتار و تفكر و فرهنگ اعضاي آن جامعه را ثابت كرده و گفته است كه تفاوت اقتصاد هر جامعه باعث تفاوت فرهنگ مي شود.
    دكتر وبلن را بيوگرافي نگاران يك كارشناس اقتصاد سياسي معرفي كرده اند.

صنايع و فنون

پدر تلويزيون يك روس مهاجر بود

ولاديمير كسما زوريكين V.K.Zworykin مخترع لامپ پرتاب الكترون از ملح يك فلز مشخص برحسب ميزان نوري كه به آن تابانيده شود(لامپ تصوير) كه پدر تلويزيون خوانده مي شود 30 ژوئيه سال 1889 در روسيه متولد شد و در انستيتو مهندسي سن پترزبورگ تحصيل كرد و در 1919 به آمريكا مهاجرت و به عنوان مهندس در كارخانه وستينگهاوس به كار پرداخت.
    وي اختراع خود ، چراغهاي تلويزيون سياه و سفيد را در سال 1923 و تلويزيون رنگي را دو سال بعد به ثبت رساند و در كارخانه «آر. سي ، ا» به ساختن فرستنده و گيرنده تلويزيون پرداخت.
    مهندس زوريكين كه دهها سال رئيس آزمايشگاه پژوهشي اين كارخانه بود بعدا به اختراع ميكروسكپ الكترونيك ، دستگاه تبديل اشعه ماوراء بنفش به اشعه قابل رويت و سپس مانيتور كامپيوتر موفق شد. او در طول جنگ جهاني دوم مشاور الكترونيك دولت آمريكا بود. مهندس زوريكين در 1982 در 93 سالگي در گذشت. 

ساير ملل

مرگ بيسمارك- مردي كه آلمان را به صورت كشوري واحد درآورد

سي ام ژوئيه سال 1898، اتو فن بيسمارك Otto von Bismark، مردي كه با سه جنگ به قول خودش «محدود» آلمان را به صورت كشوري واحد درآورد و با تدابير خود به عنوان « داور قدرت هاي اروپايي » شناخته شده بود در گذشت. وي 28 سال رئيس دولت و نخستين صدراعظم آلمان واحد ( رايش ) بود.
    بيسمارك كه در سال 1862 نخست وزير پروس شده بود نقشه وحدت آلمان را كشيد و براي رسيدن به اين هدف راهي نداشت جز اين كه دست اتريش را از كنفدراسيون ايالتهاي كاتوليك آلمان كوتاه كند و شلسويگ- هلشتاين Schleswig-Holstein را از دانمارك پس بگيرد و به نفوذ فرانسه در ايالتهاي جنوبي آلمان پايان دهد.
    وي پس از تقويت بنيه نظامي آلمان با سه جنگ به هر سه هدف خود رسيد. دانمارك، اتريش و فرانسه هر سه شكست خوردند. شكست فرانسه بسيار شديد بود و نيروهاي آلمان در سال 1871 وارد پاريس شدند. با وجود اين كه بيسمارك در ژانويه سال 1871 ايجاد امپراتوري واحد آلمان را اعلام داشت و ويلهلم اول را امپراتور آن و خويش را صدراعظم آلمان واحد اعلام كرد، ولي اين كشور را از صورت فدرال خارج نساخت. وي سپس از دولتهاي روسيه، آلمان و اتريش يك اتحاديه سه جانبه ساخت و بعدا ايتاليا را جانشين روسيه كرد كه در بالكان با اتريش اختلاف داشت.
     بيسمارك كه با گسترش تمايلات سوسياليستي در آلمان مواجه شده بود، افكار آنان را به زباني ديگر پياده كرد و بيمه هاي كارگري و نظام بازنشستتگي و از كارافتادگي را به وجود آورد. ساعات كار هفتگي را تعيين، كاركردن زنان را محدود و كار نوجوانان را به كلي ممنوع كرد و دست به ملي كردن مؤسسات عامل المنفعه و كارخانه هاي بزرگ زد و برنامه هاي مفصل براي توسعه صنايع آلمان به اجرا درآورد و سپس بدون اين كه با كشورهاي استعماري اصطكاك منافع پيدا كند در كار استعمار به آنها پيوست. با وجود اين، در سال 1890 با امپراتور تازه آلمان ( ويلهلم دوم ) اختلاف نظر پيدا كرد و كنار رفت و هشت سال باقيمانده عمرش را به نوشتن كتاب پرداخت.

 

سوسياليست بزرگ فرانسه ترور شد

ژان ژوره Jean Jaures از سوسياليست هاي بزرگ و فيلسوف و تاريخدان فرانسوي سي ام ژوئيه سال 1914 در پاريس به قتل رسيد. وي نخستين سوسياليست نبود كه در فرانسه قرباني عقيده مي شد . در قرن 20 چندين سوسياليست معروف به همين ترتيب جان خود را از دست دادند. ژان در زمان قتل عملا رهبري سوسياليستهاي فرانسه را بر عهده داشت. او در عين حال يك نويسنده و حطيب بود.

 

سقوط پكن

در اين روز در سال 1937 ارتش امپراتوري ژاپن كه به چين تجاوز كرده بود لشكر 37 پياده چين را كه از پل «ماركوپولو» دفاع مي كرد در هم شكست و در پي آن شهر پكن سقوط كرد.

 

تأسيس شهر «تورنتو» كانادا

سي ام ژوئيه سال 1793 سالروز ايجاد «تورنتو» بزرگترين شهر كاناداست كه در زمان تأسيس «يورك» نامگذاري شده بود و از سال 1834 به «تورنتو» تغيير نام داد. اين شهر كه تا مرز ايالات متحد، فاصله زياد ندارد از شهرهاي ايالت «انتاريو» كنفدراسيون كاناداست كه در خود بيش از سي هزار ايراني را جاي داده است. تورنتو (تلفظ محلي تورانتو) توسط «جان سيم كو» بنا گرديد.

برخي ديگر از رويدادهاي 30 جولای

  • 1729:   شهر بالتيمور آمريكا( در ايالت مريلند ) تاسيس شد.

  • 1863:   هنري فورد از پيشروان صنعت اتومبيل سازي و سازنده و موسس كارخانه اتومبيل سازي فورد در « دير بورن » ميشيگان به دنيا آمد.

  • 1908:   نخستين مسابقه اتومبيلراني دور دنيا در پاريس به پايان رسيد.

  • 1928:   نخستين عكس متحرك رنگي، پس از اختراع اين نوع فيلم به معرض نمايش گذارده شد.

  • 1930:   بپا خيزي كردها براي داشتن كشوري براي خود آغاز شد.

  • 1972:   نيروي دريايي شوروي اعلام كرد كه به آن چنان قدرتي دست يافته است كه مي تواند كشتي هاي دشمن را در هر نقطه از جهان نابود كند.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    4 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     درگذشت اِبن معلم شاعر

    [4 رجب 592] - اِبن معلم شاعراواخرحكومت عباسيان درزادگاهش حُراث روستايي نزديك جابان درگذشت. او دركنارتحصيل به سرودن شعرپرداخت. اشعارابن معلم جملگي درقالبهاي كهن شعرعرب به نظم درآمده است اما او گاه كوشيده است كه مضامين آنها را با الفاظي ساده، شيوا، روان و نغزبسُرايد. بخش اعظم اشعارابن معلّم درتوصيف عشق عرفاني است. همچنين غزليّات او شامل انديشه ها و مفاهيم صوفيانه است. بخش ديگراشعاراين شاعرعرب را مدايح وي تشكيل مي دهد و عمادُ الدّين كاتب او را مُبدع سبك تازه اي درمديحه سرايي مي داند. تنها اثربجاي مانده ازابن معلم ديوان اشعاراوست.

     

     تولد آقا احمد طَسوجي ازعلما، فقها و فضلاي قرن 13هجري قمري

    [4 رجب 1229] - آقا احمد طَسوجي ازعلما، فقها و فضلاي قرن 13هجري قمري دركربلا بدنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي را درزادگاه خود به پايان رساند و سپس به اصفهان عزيمت كرد. طَسوجي بعد از بازگشت به عتبات ازمحضرآيت الله شيخ اعظم مرتضي انصاري بهره برد و بواسطه فضايل و كمالات بسياري كه داشت مورد توجه و احترام علماي بزرگ قرارگرفت. «حاشيه برتفسيربيضاوي، شرح صحيفه سجاديه، شرح نهج البلاغه و تفسيرقرآن كريم ازديگرآثارارزشمند طَسوجي» محسوب مي شود.

     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    دوات خواجه و تاج شاه

     در سال آخر سلطنت ملكشاه سلجوقى شحنه مرو كه از خواص بندگان سلطان بود و شمس الملك عثمان يكى از پسران خواجه نظام الملك نزاع شد و سلطان بر اثر شكايت شحنه مرو تاج الملك و مجدالملك را پيش ‍ خواجه فرستاد و به او پيغام داد كه : اگر در ملك شريك منى آن حكم ديگر است و اگر تابع منى چرا حد خويش را نگه نمى دارى و فرزندان و اتباع خويش را تاءديب نمى كنى كه بر جهان مسلط شده اند تا حدى كه حرمت بندگان ما نگاه نمى دارند و اگر مى خواهى بفرمايم كه دوات از پيش ‍ تو بگيرند.
    خواجه از اين پيغام رنجيد و گفت : با سلطان بگوئيد كه تو نمى دانى كه من در ملك شريك توام و تو به اين مرتبه به تدبير من رسيده اى و به ياد ندارى كه چون سلطان شهيدالب ارسلان كشته شد. چگونه امراى لشكر را جمع كردم و از جيحون بگذشتم و از براى تو شهرها بگشادم و اقطار ممالك شرق و غرب را مسخر گردانيدم . دولت آن تاج بر اين دوات بسته است . هر گاه اين دوات بردارى آن تاج بردارند.
    توضيح اينكه چند ماه بعد از خواجه هنگام عزيمت به بغداد در ركاب شاه به ضرب كارد از پاى درآمد و گفته شد اين امر به تحريك شاه صورت گرفته است و يك ماه بعد از ملكشاه در بغداد مسموم گرديد و درگذشت و گفته شد غلامان نظاميه وى را مسموم نموده اند و بدين ترتيب معلوم گرديد كه تاج شاه به دوات وزير بستگى داشته است .

    منبع:
    عباس اقبال تاريخ ايران بعد از اسلام
    به نقل از تجارب السلف ص 336.

     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    آرشه را به ميله هاي قفس كشيدم و آواز پرنده را همراهي نمودم.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آره و آرواره
    در جواب اقرار خلافكار كه بپرسد تو اين كار را كرده اي؟ جواب بدهد آره. 
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (2)

    تلخیص: شمیم شادمان

    يكي از دانشجويان سابقم كه از روشنفكران نويسنده و هنرمند امروز است هب دوستش كه با من هم آشنا است نوشته بود :ّ حيف از شريعتي كه افكارش مذهبي است ،اگرنه ، بت روشنفكران مي شد ّ !اين اتهام من است در برابر گروه خودم ، در جو خودم و طبقه خودم و به اين اتهان است كه من جدي فكر مي كنم و مي انديشم ، نه اتهام آنها ، آنها به من كاري ندارند و من هم به آنها . من آمده ام اتهامات گروهي را كه پسر شما و دختر شما و نسل شما است – به عنوان نماينده آنها – به خود شما بگويم ، و اين نمايندگي را از من بپذيريد ، براي اينكه من نه با آنها همفكر هستم كه به نفع آنها و طبق عقايد آنها صحبت كنم و نه هم در گروه شما و در اين طبقه شما وابستگي دارم تا به مصلحت شما و اوضاع و احوال اينجا صحبت بكنم و مي بينيد كه زرنگي من جوري است كه زباني را و راهي را انتخاب كرده ام كه هم آن طبقه رسمي روشنفكر و هم اين طبقه رسمي مذهبي هر دو بر مي آشوبند وباطلم مي شمارند و از همين جا فهميدم كه شايد واقعا بر حقم وراست مي گويم ، چه ، امروز هم هر كس بخواهد براستي ازعلي پيروي كند تنها مي ماند . هم دشمنان دين با او مي جنگند و هم متعصبان و مقدسان دين ، به نام حمايت از دين ، شمشير به رويش مي كشند ،چنانكه كردند و ديديد و در تاريخ مي خوانيد ....
    گفتم : ما متهم هستيم ، متهم ، از طرف نسلي كه از دين بري شده يا بسرعت دارد بري مي شود و اين يك واقعيتي است كه هر كس ، هر چه از دنيا بي خبر باشد ، درون خانه خودش ، كنار تلويزيون و كنار كرسي و بخاري اش و در گوشه محرم زندگي خودش حس كرده ، هر كسي از شما و در هر سطحي (شما به معني كلي يك گروه ، نه افرادي كه در اينجا حضور دارند ، چون اكثريت كساني كه در اينجا هستند با من همدرند و به قول جامي ّ درد همدرد كه داند ؟ همدرد ّ ) ، پسرش را كه به مدرسه فرستاده ، دخترش را كه به مدرسه فرستاده ، نسل بعد از خودش كه با او تماس خانوادگي و يا خويشاوندي دارد ، مي بيند و مي فهمد كه هر روز از او فاصله مي گيرد ، ديگر با هم تفاهم ندارند و هر روز اين پدر و مادر مذهبي بازيچه و مسخره بچه روشنفكرش مي شود . اين مسلم است...

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

    کمکهای اولیه و امداد
    First Aid and Relief

    motlagh3d@yahoo.com


    جلسه سی و هفتم
    شکستگیها (1)

    تعریف: به از بین رفتن پیوستگی و تداوم استخوانهای بدن شکستگی می گویند.
    انواع شکستگی
    شکستگی باز
    در این شکستگی پوست روی بخش شکسته آسیب دیده یا پاره می شود.
    شکستگی بسته
    در این نوع شکستگی پوست پاره نشده و هیچ زخمی در کنار محل شکستگی وجود ندارد.
    علل آسیب های استخوانی ، مفصلی و عضلانی
    1- ضربه مستقیم
    به علت وارد آمدن ضربه مستقیم به بدن ایجاد شده و به دو صورت نافذ یا کنده شدگی روی می دهد. مانند چاقو و یا برخورد با فرمان خودرو
    2- ضربات غیر مستقیم
    در این ضربات ، ضربه به یک نقطه وارد شده ولی آسیب اصلی در نقطه دیگری روی می دهد . مانند در رفتگی مفصل ران در اثر برخورد کشکک زانوی پای سرنشین خودرو با داشبورد ماشین
    3- ضربات پیچشی
    در این ضربات ، شکل ضربه به حالت مارپیچ بوده و انواع متفاوتی از صدمات را بوجود می آورد مانند ضربات ناشی از سقوط در حین اسکی بازی کردن
    4- ضربات پر انرژی
    در این نوع ، ضرباتی با انرژی زیاد به بدن برخورد کرده که منجر به متلاشی شدن اعضا می گردد. مانند برخورد گلوله ژ-3 با بدن
    سیستم استخوان بندی بدن
    206 استخوان در بدن وجود دارد و این استخوانها به انواع دراز ( مانند استخوان بازو) ، کوچک (مانند انگشتان)، پهن (مانند جمجمه) تقسیم می شوند .
    در داخل استخوانهای بدن شبکه های طولی ای قرارر دارند بنام شبکه هاورس که از تیغه های استخوانی ، شریانها ، وریدها و اعصاب تشکیل یافته اند.
    • تعداد استخوانهای بدن
    سر:8 صورت :14 مهره های گردنی 7 مهره های پشتی 12 مهره های کمری 5 خاجی 5
    اندام فوقانی در دو طرف 64 اندام تحتانی در دو طرف 66 دنده ها 24 

    دوستان خوبم امیدوارم مباحث ارائه شده مفید واقع شده باشند. لازم می دانم تا به اطلاع علاقه مندان برسانم که طی هماهنگی با جمعیت هلال احمر از بین افرادی که این مباحث را با دقت پیگیری نمایند و در آزمونهای این بخش نمره قابل قبول کسب نمایند، نفراتی جهت همکاری با جمعیت هلال احمر انتخاب خواهند شد.
    لازم به توضیح هست امتحان دوم بعد از پایان جلسه 41 برگزار خواهدشد

    نظرات و پیشنهادات
    >>>>>emdadgar_2109@yahoo.com<<<<<<<
     

     

     

     

     

     

    این قسمت
    شبدیز

    شاپور، صورتگر زرین دست بارگاه خسرو پرویز، در راه ارمنستان بود. بر سر کوهی بلند، معبدی دید. راهش را کج کرد. چرا که از راه، نیمی باقی مانده بود و شب نزدیک می شد. شاپور به مَرکبش مهمیزی زد و از کوه بالا رفت تا به معبد رسید. میهمان پیری شد. راهب دِیر از شاپور پذیرائی کرد. شاپور به گوشه ای خزید و قلم بدست گرفت. شروع به کشیدن پیکره ای کرد. راهب نزدیکش آمد. خواست باب گفتگو را باز کند. دقت کرد. شاپور محو نگارش نقاشی بود. دستش مانند دست چنگ نواز بر کاغذ بالا و پایین می شد. در نظرش چهره ماهروی شیرین را ستایش می کرد و با دستش چهره نگارین خسرو را تندیس می کرد. او در راه انجام کاری بزرگ بود. رساندن خسرو و شیرین به هم...
    راهب معبد از نزدیک شدن پشیمان شد. دست شاپور می رقصید و می نواخت و رنگ می پرداخت. راهب عقب رفت. خلوت شاپور را بهم نزد. ساعتی گذشت.

    - ممکن است غذایی برای خوردن به من بدهید؟!
    راهب دیر به سمت شاپور برگشت و گفت: برایت غذا آوردم، ولی آنقدر غرق کار نگارگری بودی که خود را راهیاب خلوتت ندیدم.
    شاپور گفت: تندیس کردن صورت خوبچهر برای نظاره ماهرو کار سختی است. مشغول این کار بودم. از شیرین و اسبش شبدیز، برای خسرو گفتم و حالا آمده ام که شیرین را به سوی خسرو ببرم...
    راهب نانی به دست گرفت و به سوی شاپور دراز کرد. سپس گفت: آه! شیرینِ خوش اندام. شبدیزِ تیزگام. من تولد هر دو را به یاد دارم. در هنگام تولد شیرین در بارگاه مهین بانو بودم و در هنگام تولد شبدیز در غاری نهفته بر دل همین کوه، مادیان را هنگام وضع حمل پاس می دادم.
    شاپور مشتاق شد. گفت: بیشتر بگویید! پیر گفت: تو چنین وصف ناقصی از شبدیز برای خسرو گفته ای و او را این گونه مدهوش کرده ای؟ پس حالا وصف شبدیز را بشنو...
    ***
    هوا دم کرده بود. مادیان در حال موضع حمل بود. پلک چشم چپش می پرید. پیر مرد داخل غار شد و دستی بر یال مادیان کشید. مجسمه مرمرین اسب سیاه بر گوشه غار بود. شاید او هم انتظار می کشید. نفس های مادیان کشدار تر و عمیق شد. به ناگاه نفس بریده ای کشید و سپس با آسودگی چشمانش را بست. پیرمرد به اسب نوزاد نگاه کرد که سعی می کرد روی پایش بایستد. چقدر زیبا بود. شبدیز متولد شده بود.
    ***
    راهب معبد گفت: آری. در غاری در داخل کوهی که این معبد بر آن قرار دارد اسبی از سنگ مرمر سیاه قرار گرفته است. به یاد دارم که مادیانی از دشت روم به این جانب آمد. خود را به اسب سنگی مالید و بارورشد. شبدیز را حامله شد. شبدیزی که به قدرچهار وجب از دیگر اسبان بلندتر بود و پرقدرت تر. سیاه رنگ بود و چون برق و باد می تاخت. به زودی این اسب را ملاقات خواهی کرد. زمانی که به درگاه مهین بانو برسی و آن شمایل هنرمندانه خسرو را به شیرین بنمایی.
    شاپور سکوت کرد. به آتش پاک نگریست و ستایش کرد. پیر به سمت در معبد رفت و خارج شد. شاپور خوابید.
    ***
    فرهاد ِ کوهکن، پتک می کوبید و بر کوه بیستون چهره خسرو پرویز را سوار بر شبدیز تندیس می کرد. می کوبید و تصنیف عاشقانه می خواند. ضربه هایش را کمی ظریف تر کرد. کار نگارش شبدیز بر کوه بیستون پایان یافت. فرهاد نگاهی به پیکره سنگی شبدیز کرد و با دستش خاک های آنرا کنار زد. سپس به سمت دیگر کوه رفت. پتک بزرگی برداشت و شروع به کوبیدن کرد. کوه می کند و آواز می خواند. خوش داشت فکر کند که شیرین صدای تصنیفهایش را می شنود. خوش داشت فکر کند که خسرو از صدای مهیب ضربه های پُتکش رعشه می گیرد. محکم تر کوبید. بلندتر خواند. وصف باربد را شنیده بود. سعی کرد پیش خود آواز خوانی و بربط نوازی باربد را مجسم کند. از شدت ضربه های پتکش کمی کاست. صدای کوبیدن پتک به صدای چهارنعل اسب شبیه شد. این بار موزون ضربه زد. کوه از ضربه هایش تکان می خورد. نقش سنگی شبدیز بر کوه می لرزید... لرزید و لرزید... جان گرفت... راه افتاد... چهار نعل تاخت... به کنار چشمه ای رسید... شیرین را که سوارش بود پیاده کرد. شیرین جامه کند و به داخل دریاچه رفت. باید برای اولین دیدار با خسرو آماده می شد. شبدیز از دور سوارانی دید. شیهه کشید. شیرین از آب بیرون آمد و موهای بلند سیاهش را به دور بدنش پیچید. خسرو رو برگرداند. شیرین را نشناخت. فقط پیکری سیمگون دید و رفت. شیرین به سمت مداین رهسپار بود. شبدیز تاخت. تیز رو و خوش پرش و خوش خرام. شیرین به قصر مداین رسید. خسرو را نیافت. شبدیز در اسطبل شاه ماند. شیرین به ارمنستان بازگشت...
    شبدیز این بار مرکب خسرو شد. یادگاری بود برای خسرو از شیرین. مونس خسرو بود و در فراق شیرین با او همدردی می کرد...
    شبدیز قدم زنان رفت. آرام و بی صدا بی آنکه صدای پایش به گوش کسی برسد. آخر نمی بایست بزمِ مرکّب خوانی های باربد و نکیسا را در شب ازدواج خسرو و شیرین با هیچ صدایی خدشه دار کرد. باربد از زبان خسرو غزل می خواند و نکیسا از زبان شیرین سرود می گفت. یکی بربط به دست داشت و دیگری چنگ. شبدیز شاد بود. در کنار گلگون خرامیده بود و از صدای طرب انگیز جشن لذت می برد. بی رمق بود. خوابید.
    ... خسرو بر پشت شبدیز نشست. مهمیز زد. شبدیز اسب همیشگی نبود. خسرو دل نگران شد. دستور مراقبت داد. به سر کوه بیستون رفت. پیکره شبدیز ترک خورده بود. غمگین شد. به قصر بازگشت. تهدید کرد. فریاد کشید. مرگ شبدیز چقدر تلخ است. باور نکردنیست. خسرو هشدار داد: هر کس خبر مرگ شبدیز را بیاورد گردن زده خواهد شد...
    ***
    شبدیز مُرد. اسب افسانه ای، جان داد. تنها یک نفر می توانست در سوگ شبدیز خسرو را آرام کند: باربد. مطرب خوش آواز، بربط بدست گرفت و تصنیفی غمگین خواند. وصف شبدیز کرد. خسرو را یارای حرف زدن نبود. یارای گریستن هم نبود. باربد غمگینانه زخمه می زد. خسرو در غم اسب تیز رو و زیبایش شیرین را در آغوش گرفت. بغضش باز شد. آرام گریست...
     

     

     

     

     

    راهبرد
    دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

    shahram_38@yahoo.com

    قسمت سي و یک

    سلاح هاي شيميايي و بيولوژيك

    نكته : سلاح هاي شيميايي و بيولوژيك را اختصارا" Chemical Biological Weapons=CBW ناميده اند. دولت اسراييل از افشاي جزئياتي براي داشتن طرح سلاح هاي شيميايي – بيولوژيكي خود داري كرده است . اين رژيم بر خلاف بيشتر همسايگان عرب خود ، كنوانسيون سلاح هاي بيولوژيكي را امضا ، نكرده حال آن كه كنوانسيون سلاح هاي شيميايي را امضاء نموده اما به تصويب نرسانده است .

     سلاح هاي شيميايي

     در اكتبر 1997 سرويس مخفي اسراييل ، موساد ، تلاش كرد رهبر سياسي حماس ، "خالد مشعل " را با استفاده از گاز سمي به قتل برساند . اين دسيسه با شكست مواجه گرديد و عوامل موساد در اردن دستگير شدند ."ملك حسين " ، پادشاه اردن ، حكومت اسراييل را واداشت كه اسباب معالجه قرباني را فراهم سازد ( پادزهر اين گاز سمي تنها در اختيار متخصصاني بود كه آن را طراحي كرده بودند .) اگر چه دولت اسراييل در نقل و انتقال سلاح هاي غير قانوني قرار ندارد ، در سال 1997 يك تاجر اسراييلي به فروش عناصر سلاح هاي شيميايي ، از جمله گاز خردل و گاز عصب به ايران متهم شد .

    سلاح هاي بيولوژيكي

     درباره حجم و برنامه سلاح هاي بيولوژيكي اسراييل ، اطلاعات كمي موجود است . بيشتر سوءظن هاي مربوط به توانايي هاي سلاح هاي بيولوژيكي اسراييل ، به موسسه ملي تحقيقات بيولوژيكي در "نس زيونا" ( Ness Ziona ) ، متمركز شده است . يك منبع مطلع در روزنامه اسراييلي هاآرتص (Ha aretz ) به گاردين (Guardian ) گفت كه فقط ، در حدود 10 يا 15 در صد از آن چه "نس زيونا " انجام مي دهد ، به جنگ شيميايي و بيولوژيك ارتباط دارد . در سال هاي اخير ، دولت اسراييل به توسعه پادزهرهاي عوامل بيولوژيكي ، علاقه نشان داده است ، اما كسب توانايي هاي تهاجمي سلاح هاي بيولوژيك را نپذيرفته است . با اين وجود ، در نشريه "Military Balance " مربوط به خاورميانه كه مركز يافي "Jaffe "دانشگاه تل آويو منتشر نمود ، آمده است : "اسراييل از اراده و توان توليد عوامل بيولوژيكي برخوردار است ، اما سلاح  هاي عملياتي را انبار نكرده است . اين ظرفيت به موسسه تحقيقات بيولوژيكي نسبت داده مي شود ." گزارش " ميليتاري بالانس " كه بر اساس اطلاعات منابع آگاه ايالات متحده بود ، نشان مي دهد كه اسراييل اگر چه توليد سلاح هاي بيولوژيكي تهاجمي را دنبال نكرده است ؛ اما، درباره آن تحقيق مي كند[1] .

    " هم چنين گزارش هاي ديگري از اسراييل ، نشان مي داد كه دولت اسراييل هم چنان به دخالت در توليد سلاح هاي بيولوژيكي و شيميايي ادامه مي داد . در اواخر ماه سپتامبر ، پس از اين كه يك روزنامه هلندي مداركي را متعلق به هواپيماي ال عال "EL AL " اسراييل منتشر ساخت دولت هاي اسراييل و هلند اجازه بازرسي دادند . اين مدارك از هواپيماي اسراييلي به دست مي آمد كه در سال 1992 در حوالي آمستر دام (پايتخت هلند ) سقوط كرده بود . قربانيان حادثه از بيماري هاي مرموزي شكايت مي كرده اند . مدارك نشان مي داد كه هواپيما 240 كيلوگرم ماده شيميايي دي متيل ، متيل فسفونات (Dimethyl Methyl Phosphonate )كه در توليد گاز اعصاب سارين استفاده مي شود ، از شركت آمريكايي به دست آورده و قصد داشت به موسسه تحقيقات بيولوژيكي در حومه تل آويو (نس زيونا ) ، منتقل كند . تأسيسات مستقر در نس زيونا از مدت ها پيش در معرض سوء ظن بود ، زيرا اسراييل ، در آن برنامه هاي تسليحات بيولوژيكي و شيميايي خود را دنبال مي كند.[2]

    روزنامه ، "ساندي تايمز "چاپ لندن نيز به نس زيونا ، اشاره كرده است . اين روزنامه نوشت : "جنگنده هاي الف – 16 اسراييل به حمل سلاح هاي بيولوژيكي و شيميايي توليد شده در موسسه سري بيولوژيكي در حومه تل آويو ، مجهز شده اند ... ماده سمي استفاده شده در ترور خالد مشعل ، رهبر حماس ، در نس زيونا توليد گرديد عوامل موساد اين سم را به داخل گوش خالد مشعل پاشيدند ؛ حال آن كه اسراييل مجبور شد پادزهر آن را به خاطر تهديدات اردن مبني بر محاكمه عوامل دستگير شده موساد ، عرضه كند . هم چنين نخست وزير سابق اسراييل ، بنيامين نتانياهو ، اعلام كرد هواپيماي سرنگون شده "ال عال " در منطقه مسكوني آمستردام در سال 1992 ، ماده شيميايي را حمل مي كرد كه در توليد گاز اعصاب سارين استفاده مي شد . دولت اسراييل تأكيد كرد كه 50 گالن دي متيل ، متيل فسفونات ، يك عنصر اصلي سارين ، به مقصد انستيتوي نس زيونا ، عازم بوده است . دولت اسراييل افزود كه اين ماده شيميايي ، كاربردهاي مختلف صنعتي نيز داشته ،نقل و انتقال آن به تأييد واشينگتن رسيده است ... كاركنان نيروي هوايي همانيك آموزش مي ديدند تا تسليحات شيميايي و بيولوژيكي را در جنگنده هاي اف -16 تعبيه كرده و براي حمله آماده سازند . موسسه نس زيونا در سال 1952 به صورت مخفي در يك باغ پرتقال ايجاد گرديد كه در حال حاضر چندين آكر (هر آكر 4047 متر مربع ) را به خود اختصاص داده است . اين باغ در ديوارهايي 6 پايي (هر فوت برابر 48/30 سانتيمتر) محصور است[3] .

    "به دليل اين كه موسسات بسياري در ارتباط با تسليحات كشتار جمعي در اسراييل وجود ندارد ، مقامات اين كشور درباره هرگونه برنامه ملي براي تسليحات بيولوژيكي سكوت اختيار كرده اند . اسراييل از زمره كشورهاي معدودي است كه كنوانسيون تسليحات توكسين و بيولوژيكي را امضا نكرده است . عواملي كه احتمالا"در ميان توليدات و برنامه هاي بيولوژيكي اسراييل قرار دارند عبارت اند از : سياه زخم ، زهرا به يا توكسين بوتولينوم ، تولارميا ( Tularemia ) ، طاعون ، التهاب مغز اسبي ونزوئلايي (Venezuelan Equine Enaphalities )، و تب Q (Q-Fever ) ."  

    به همين ترتيب ، نهادهاي نظامي اسراييل احتمالا" آن چه ايالات متحده توليد مي كند وتوسعه مي دهد زير نظر دارد كه از آن جمله است : سيستم هاي اسپري يا كلاهك هاي شيميايي[4] .

    " اسراييل از توانايي هاي پيشرفته اي در زمينه تسليحات بيولوژيكي و شيميايي برخوردار است ؛ اگر چه نوع يا مقدار اين تسليحات  مشخص نيست . گمان مي رود كه اسراييل به مدت چندين دهه در كار توليد تسليحات بيولوژيكي و شيميايي در مركز تحقيقات بيولوژيكي "نس زيونا " در 10 كيلومتري جنوب تل آويو ، مشغول بوده است . برخي از گزارش هاي غير اسراييلي (خارج از اسراييل ) حاكي از اين است كه توانايي هاي تسليحات بيولوژيكي و شيميايي اسراييل ، جنجال بر انگيز و عظيم است . دولت اسراييل ، طبق معمول ، سياست ابهام سنتي خود را در پيش گرفته بدين معني كه نه آن را تأييد و نه تكذيب نموده است ."[5]


    [1] -http://www.cdi.org/issues/cbw/Israel.html.

    [2] - http://www.cdi.org/wordreport99/arms/arms2.html.

    [3] -The Sunday Times- 10/06/1998.

    [4] - Graham Pearson: “the theat of deliberate disease in the 21st Century”, Washington D.C,Israel,January 1998.

    [5] - Carnage Ednowment for Interational Peace, “CBWin the Middle East”.

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    ساعت خوش برره اي ها در جام جهاني!
    بيشتر ستاره هاي طنز سال هاي اخير در مجموعه طنز جام جهاني جمع شده اند
    مجموعه اي كه هنوز به بازار نيامده، در بازار سياه تركانده

    004935.jpg

    مجيد توكلي

    هنوز شب  هاي برره به پايان نرسيده بود كه خبر ساخت آيتم هاي طنز براي جام جهاني تأييد شد. پيمان قاسم خاني و سيامك انصاري، كارگردانش بودند و قرار شد با پول يك بنده خدا، چند آيتم طنز، مخصوص جام جهاني بسازند و روانة بازار كنند. يك ماهي گذشت تا اين كه باز خبر رسيد پيمان و سيامك و بر و بچه هاي برره، به همراه رادش، ارژنگ اميرفضلي، امير جعفري، نادر سليماني و... به يكي از باغ هاي لواسان مي روند تا فيلم برداري را شروع كنند. هنوز خبر، در حد آيتم هاي طنز براي جام جهاني بود. پانزده روز گذشت و گروه، شبانه روز مشغول ضبط آيتم ها بود. يك ماه از ساخت اين آيتم ها گذشت و روزهاي جام جهاني نزديك بود ولي هيچ خبري از توزيع اين آيتم ها نشد. خبر رسيد كه كارها تمام شده، ولي در ارشاد گير كرده است. چند اصلاحيه دارد و بعد از آن روانة بازار مي شود كه باز هم نشد. جام جهاني تمام شد. تماس گرفتيم: مگر قرار نبود اين سي دي ها در زمان جام جهاني توزيع شود؟ جواب گرفتيم: چرا، ولي تنها 2 تا از سي دي ها مخصوص فوتبال و جام جهاني است. باقي آيتم ها، طنزهاي متنوع ديگري است. اگر دوست داريد بياييد خانه مان و آيتم ها را ببينيد. ما كه هيچ دعوتي را رد نمي كنيم و اصولا لبيك مي گوييم، غروب يكي از روزهاي هفته به خانة پيمان قاسم خاني رفتيم و قرار شد سيامك انصاري هم بيايد.

    شب ـ داخلي ـ لم داده ايم روي كاناپه
    قرارمان ساعت 8:30 بود. ولي ترافيك امان نداد و 9 رسيديم. پريا دختر نازنين پيمان و بهاره رهنما، در را باز مي كند. مي  نشينيم و شروع مي كنيم به حرف زدن تا سيامك هم از راه برسد. پيمان مي گويد سيامك رفته جايي تا براي تيتراژ كار صحبت كند. آخر تيتراژ كار، مشكل اساسي دارد و هر كدام از دوستان كه سر اين كار بودند در تيتراژ، مقابل دوربين رفته اند و سازي نواخته اند و به همين ترتيب مجوز نگرفته است. بهاره رهنما هم داخل اتاق مشغول نوشتن فيلم نامه است. پيمان پيشنهاد مي دهد چند تا آيتم را ببينيم تا سيامك هم از راه برسد. هنوز تلويزيون را روشن نكرده پريا به سمت كاناپه مي رود تا براي پنجاه و دومين بار آيتم ها را ببيند. هر بار كه پيمان، آيتم ها را نگاه مي كند يك طرفدار پر و پا قرص دارد و آن هم دخترش است.
    شما آقاي شفيعي جم هستيد؟
    تيتراژي را كه مجوز نگرفته مي بينم. اما اولين آيتم، آيتم مسابقه است. سيامك، مجري مسابقه است و شركت كنندگان آن، رادش، ارژنگ، نادر سليماني و هادي كاظمي هستند. پيمان مي گويد مسابقه 6 قسمت است و اين اولين قسمتش است. آن قدر بامزه شده بود كه سيامك، سر صحنه گفته بود، همين طور جلوي همديگر هم بايستيد، خنده تان مي گيرد. راست مي گفت. متن هاي اين مسابقه را هم پيمان نوشته بود.
    اما آيتم بعدي كه خيلي خوب بود، دربارة عادل فردوسي پور بود. سر همين آيتم سيامك هم از راه مي رسد. سال 2305 است و همه چيز تغيير كرده. محمدرضا هدايتي نقش شاعري را دارد و مجري برنامه است. او از عادل فردوسي پور به عنوان مشاهير قرن گذشته ياد مي كند و در حالي كه تصوير عادل در پشت سر اوست، با لحني شاعرگونه از اشعار او ياد مي كند. مثل چه مي كند اين رونالدينيو يا عجب گل نزني است اين وين روني... بايد آيتم را ببينيد تا به بامزگي كار برسيد. ولي بعد از آن يك آيتم بامزة ديگر داشت كه روده بر شديم. سيامك نقش يك بچة جنوب شهري را بازي مي كند كه در خيابان، رضا شفيعي جم را مي بيند: سلام آقاي شفيعي جم، من كارهاي شما را خيلي دوست دارم، به خصوص تئاترهايي كه بازي كرديد. فيلم هاتون، واي من باورم نمي شه شما را از نزديك ديدم... در ادامه توي شش هفت تيپ مختلف مثل گدا، لات و قرتي و... رضا شفيعي جم را مي بيند و گيج مي شود. جالب اين بودكه وقتي آيتم ها را با هم مي ديديم، هم سيامك و هم پيمان با اشتياق نگاه مي كردند. در جايي با هم پچ پچ مي كردند و اشكالات كار را به هم مي گفتند.
    آيتم با جوك فرق دارد
    پيمان به شدت گرسنه اش شده. سيامك مي  گويد بعد از مصاحبه برويم بيرون شام بخوريم. ولي انگار داخل خانه راحت تر است. مصاحبه را شروع مي كنيم. غذا از بيرون مي آورند. پريا آن طرف، روي كاناپه خوابش برده و بهاره رهنما هم مشغول كارهايش است. مصاحبه را شروع مي كنيم و غذا را هم مي خوريم. تلويزيون هم براي خودش روشن است و يكي دارد آواز مي خواند. اين ها را گفتم تا فضا دستتان بيايد. حالا مصاحبه را بخوانيد:
     

    علي دايي خودش هم آمده بود
     

    004947.jpg

    پريا دختر پيمان قاسم خاني و بهاره رهنما، آن شب براي پنجاه ودومين بار اين مجموعه را ديد

    رفتيم خانه پيمان قاسم خاني و به همراه سيامك انصاري اين مجموعه را تماشا كرديم و درباره پشت صحنه كار حرف زديم
    در خبرها گفته بودند كار مجوز نگرفته و توي ارشاد گير كرده است.
    سيامك انصاري: آره خواندم. خبر بسيار اشتباهي بود و ما هم سريعا تكذيب كرديم.
    چه زماني قرار است كار به بازار بيايد؟
    پيمان قاسم خاني: سيامك! كي قرار است؟
    س: دست ما نيست. كار، تهيه كننده دارد. ولي فكر مي كنم توي تابستان اين اتفاق بيفتد.
    فكر مي كنيد توي تابستان از اين كار استقبال بشود؟
    س: آره. فكر مي كنم اين اتفاق بيفتد.
    از كجا اين قدر مطمئن هستيد؟
    س: به خاطر اين كه اين نوع آيتم ها تا به حال كار نشده و به نظرم نوع فكر و اجرا، كمي متفاوت است.
    از اين مطمئن هستيد كه كار بفروشد؟
    س: نمي دانم. تا به حال به فروش فكر نكرده ايم. ما يك قرارداد داشتيم، نه سهمي داريم توي فروش و نه چيز ديگر.
    اين كه گفتي كمي متفاوت تر است، يعني بيننده قرار است چه چيز نو و جديدي در اين كار ببيند؟
    س: اين كه مستقيم به يك ورزش خاص اشاره شده. حتي از زمانِ ساعت خوش تا به حال، اين جوري نبوده. نكتة بعد اين كه اين آيتم ها قبل از اتفاقاتِ تيم ملي در جام جهاني نوشته و كار شد. در بخش هاي ديگر هم خيلي وقت بود آيتم به اين شكل كار نشده بود. يك سري نود شبي داستان دار بود و حالا ما با ديد ديگري نسبت به آيتم ها شروع كرديم. در اين كار از آن نوع كمدي كه در آيتم هاي دهه 70 مي ديديد، خبري نيست.
    شما دو نفر، به عنوان كارگردانان اين مجموعه، چه تفاوت هايي را در كار ايجاد كرديد؟
    س: اين كار، خيلي كارگرداني خاصي نداشت. بيشتر يك سري ايده بود. از ايدة نو هم استقبال مي شد و بهترين فكرها گرفته مي شد. ديد نويسنده و بازيگران هم نسبت به ده دوازده سال قبل تغيير كرده بود. اين تغيير، الان مشهود است.
    اين حفظ شدن تيمتان چه كمكي به درآوردن كار كرد؟
    س: فقط بچه هاي تيم خودمان كه نيستند، از بچه هاي ساعت خوش هم هستند؛ رادش، ارژنگ، نادر سليماني. از آن طرف، امير جعفري هم هست.
    پ: وقتي رفتيم تو دل كار، به خيلي از چيزها فكر نكرديم. بچه  هايي كه از ساعت خوش آمده بودند، با خودشان همان جنس آيتم ها را آورده بودند. يعني متن هاي ارژنگ را من خيلي دوست دارم، چون با ساعت خوش، حال مي كردم. ضمن اين كه جنس كار ما هم متفاوت بود. مثلا نويسنده ها با هم فرق داشتند، ژوله يك فضا داشت، مهراب يك فضاي ديگر. و مي دانستيم كه همين جوري مي توانيم يك تفاوت را ايجاد كنيم. نگران نبوديم كه يك چيز تكراري و خنكي از آب دربيايد. الان كه خودمان مي بينيم، حال مي كنيم.
    ضمن اين كه انتخاب آيتم، دليلي داشت. وقتي كار را شروع كرديم، اول قرار بود 8 قسمتِ دنباله دار داستاني بسازيم. بعد حساب كرديم كه مردم شايد حال نكنند چيزي كه مي خرند، 8 قسمت دنباله دار باشد. اين كمي نامعقول بود. حتي اگر كار، مستقل باشد، مردم دوست ندارند چند بار 8 قسمت را نگاه كنند. در حالي كه آيتم، چيزي است كه طرف مي تواند چندين بار بگذارد و نگاه كند.
    س: يا اصلا دو سه آيتم ببيند و وسطش خاموش كند.
    پ: آره، دقيقا. آيتم براي فروش روي سي دي، فرمت معقول و درستي بود.
    فكر نمي كني مي شود با همين گروه، داستاني متفاوت هم ساخت؟
    س: توي اين تايمي كه ما داشتيم، نه.
    انتخاب بازيگران به چه شكل بود؟ حضور رادش، ارژنگ، سليماني و... به خاطر تجربه شان در كارهاي آيتمي بود؟
    س: حتما يكي اش همين بود. البته ما دنبال تنوع هم بوديم. رادش خيلي در آيتم خوب است، نادر هم همين طور. ولي امير جعفري هم كه در تئاتر خيلي خوب است، در كار ما بود. خود من هم خيلي آيتم بازي نكرده بودم. منتها همة اين ها به خاطر تنوع در كار بود. رنگ و لعاب كار خوب شد. وگرنه اگر شما در يك سي دي مجبور بودي همان بازيگرهاي برره را ببيني، كار كاملا غلطي بود.
    در حالي كه هر كدام از اين بچه ها، طرفداران خودشان را دارند. رادش، هادي، رضا شفيعي جم، همه طرفداران خودشان را دارند و اين هم نكتة مثبت تنوع بازيگران بود.
    الان كه كار را ديدم، فقط چند تا آيتم مربوط به فوتبال و جام جهاني بود. در حالي كه قبلا گفته شده بود اين سي دي ها مخصوص جام جهاني است و قرار است در آن زمان به فروش برسد.
    پ: دقيقا، بيشترش به جام جهاني مربوط نيست. از اول هم قرارمان همين بود. به نظرم جام جهاني، اين قدر كشش و جاي كار ندارد كه 400 دقيقه آيتم بسازيم.

    004944.jpg

    پس چرا تبليغاتش براي جام جهاني صورت گرفت؟
    پ: چون دورة جام جهاني بود و تهيه كننده روي آن زمان حساب كرده بود.
    س: برنامه هم اين بود كه 8 تا سي دي باشد كه در پك هاي دوتايي به بازار بيايد. دو تاي اول در مورد جام جهاني بود و قرار بود همان موقع به فروش برسد، بقيه هم با فاصلة زماني به بازار بيايد.
    قيمتش چقدر پيش بيني شده؟
    پ: 1500 تومان.
    زمان آيتم ها از چقدر تا چقدر است؟
    پ: از زير يك دقيقه داريم تا 25 دقيقه كه در 3 قسمت پخش مي شود. به طور متوسط در هر سي دي 10 تا 11 آيتم هست.
    تعريف خودت از كارهاي آيتمي چيست؟ با توجه به اين كه تا به حال آيتم كار نكرده بودي، كار برايت سخت نبود؟
    پ: من هيچ وقت آدم خوبي براي تعريف كردن يك موضوع نيستم. به نظرم در درجة اول، آيتم بايد بامزه باشد. من چون سابقة كار آيتم نداشتم، وقتي شروع كرديم، يك دور همه نشستيم و كشفش كرديم. اول بچه ها فكر مي كردند كه شبيه جوك است، ولي كاملا با جوك فرق دارد. رفتيم جلو و ساختيم.
    تو كارهاي گروه مانتي پايتون (گروه معروف طنز تلويزيوني انگليس) را زياد نگاه مي كني. از اين كارها كمك نگرفتي؟
    پ: اتفاقا براي اين كار هم نشستم و ديدم. راستش حدود چهار پنج تا آيتم را هم از روي آن برداشتيم. به نظر بايد بيشتر از اين  ها از ايده هاي آن ها استفاده مي كرديم و اشتباه كرديم كه اين كار را نكرديم.
    تو خيلي اين گروه را دوست داري؟
    پ: به نظرم تكان دهنده است. توي حس طنز، خيلي عالي هستند. با وجود آن كه مال دهه 70 است، ولي به نظرم شبيه آن وجود ندارد. يك نوع طنز ساختارشكن دارد.
    سيامك! تو هم كارهاي گروه مانتي پايتون را ديده اي؟
    س: آره ديده ام. يك جورهايي از فرهنگ خنديدن عام مردم ايران فاصله دارد و بايد از فيلتر ايراني رد شود.
    پ: همين طور است. من چند تا آيتم را براي دوستانم گذاشتم و اصلا نخنديدند.
    توي كارهاي آيتم، متن، نقطة قوت كار است و شما هم اكثرا تجربة نوشتن كار آيتم نداشتيد. در طول كار به مشكل برنخورديد؟
    پ: وقتي قرار شد آيتم كار كنيم، خشايار الوند را صدا زديم. او آمد و گفت من نمي توانم بنويسم، چون آيتم بلد نيستم. حميد برزگر را آورديم و چون با مديري كار آيتم كرده بود و بلد بود، توانست كمكمان كند. در حين كار به طرح هايي هم رسيديم. مثلا آيتم شفيعي جم، اصلا يك شكل ديگري داشت، ولي بعد تبديل شد به يك چيز ديگر.
    چرا براي تلويزيون اين كار را نساختيد؟
    پ: چون پيشنهاد نكردند. ولي بعد از اين كه كار را ساختيم، ديدند و خوششان آمد و پيشنهاد كردند.
    س: فكر مي كنم با دستمزدهاي تلويزيون بچه ها كار نمي كنند.
    يعني مي خواهي بگويي كار آيتمي دشوارتر است؟
    س: آيتم كه كارِ دشوارتري هست.
    چه چيز آن دشوارتر است؟
    پ: ببين، تو در يك داستان 40 دقيقه اي تلويزيون، يك قصه داري و مي روي جلو. مجبور نيستي در هر لحظه، بيننده را بخنداني. ولي اگر بخواهي 40 دقيقه آيتم بسازي، 10، 12 موضوع خنده دار بامزه مي خواهي و براي همين سخت است. الان تلويزيون بعد از اين كه اين آيتم ها را ديد، پيشنهاد داد بسازيم و احتمال دارد كه 90 شبي بعدي آيتمي باشد.
    اين را مي  دانستيد كه همه فكر مي كنند اين آيتم ها فقط براي جام جهاني است؟

    004941.jpg

    س: خب الان مي فهمند كه براي جام جهاني نيست.
    پ: فقط در جريان باشند كه دو تاي اول، دربارة جام جهاني است.
    وسط صحبت ها گفتي كه كارگرداني در اين كار، زياد معنا نداشت. بيشتر توضيح مي دهي؟
    س: به آن شدتي كه تلفظ كردي، معنا نداشت.
    پ: اين كار، خيلي گروهي است. يعني كار ما شايد خيلي گروهي بود. ما با همديگر خيلي نزديك بوديم و دور هم جمع مي شديم و هر كسي ايده اي مي داد.
    چرا مهران مديري در گروه شما نبود؟ نمي  شد از تجربة او استفاده كرد؟
    پ: اول قرار بود مهران اين آيتم ها را بسازد ولي بنا به دلايلي نشد. ضمن اين كه كارگرداني با سه دوربين كاري ندارد. من توصيه مي كنم در اين صورت همه كارگرداني كنند!
    پس كارگرداني اش راحت است؟
    پ: بله، ساده است. البته شايد اين جمع ما خيلي خوب بود. من يك چيزهايي مي نوشتم و بعد وقتي ضبط مي شد، كار را مي ديدم و لذت مي بردم. يعني همه كمك مي كردند تا كار خوب شود.
    الان اين موقعيت هاي طنز كار، در متن درآمده يا در لحظه؟
    پ: در اين كارها روي بداهه نمي تواني حساب كني. بداهه گويي مي تواند يك مقدار بامزه ترش كند، ولي نجاتش نمي دهد. در كارهاي داستاني مي شود يك كاري اش كرد. يعني اگر جايي متن نباشد، مي شود نجاتش داد، ولي آيتم را نمي شود كاري اش كرد.
    داستان شوخي با علي دايي چگونه شكل گرفت؟
    پ: علي دايي لطف كرد و يك روز آمد سر صحنة كار ما . كار را دوست داشت. ما هم آقاي دايي را دوست داريم.
    س: قابل توجه آقاي دايي، چون خود امير جعفري اول شروع كرد.
    پ: ما هم مدام به اش گفتيم نكن، ولي گوش نمي كرد.
    س: من به جاي آقاي دايي بودم، مي زدم توي دهان امير جعفري!
    شما هم كه موقع فيلم برداري اين صحنه ها نبوديد؟ درست است!
    پ: من اين ور بودم!
    س: من هم آن ور بودم!
    تو نمي خواهي خودت يك كار براي تلويزيون بسازي؟
    پ: اگر بخواهم بسازم، دوست دارم يك سينمايي بسازم.
    توي فكر نيستي فيلمي دربارة فوتبال بسازي؟
    پ: با بضاعت سينماي ايران نمي شود ساخت. من دوست دارم در فيلمي كه مي سازم، اولين لوكيشن ام يك استاديوم 100 هزار نفري باشد. وقتي امكانش نيست، با 5 نفر سر و ته قضيه را هم مي آوريم. اتفاقا من يك فيلم نامه دربارة فوتبال نوشتم، ولي با اين امكانات نمي شود. سركار مكس، من براي سكانس آخر، تالار وحدت را در نظر گرفتم. آخر سر، با هزار دردسر يك فرهنگسرا رديف شد.
    تعدادي از آيتم ها كه به بازار سياه آمده، شما را ناراحت نكرده؟
    پ: چرا، ناراحت كرد. ولي بعد كه فكرش را كردم گفتم شايد مردم همين را ببينند و دوست داشته باشند بقيه اش را بخرند. جدا از اين كه حركت، حركت زشت و ناپسندي است.

     

    محمدرضا هدايتي
    فرقي نداشت
     

    004932.jpg

    تفاوتي ميان اين آيتم ها و آيتم هاي دهه۷۰ بود؟
    به نظرم تفاوت نداشت. شايد تنها تفاوت اش، داشتن مناسبت براي اين آيتم ها بود. البته بچه ها هم نسبت به هفت هشت سال قبل، پخته تر شده بودند.
    نوع بازي ها در آيتم سخت تر است يا مجموعه هاي داستاني؟
    آيتم، خيلي سخت است. چون شما وقتي نداري. ما يك بحث در موسيقي داريم به اسم سوئيت . در سوئيت، موسيقي خيلي كوتاه توسط آهنگساز نواخته مي شود. در آن تمام مهارت هاي موسيقي به كار گرفته مي شود. معادل ديگرش در ادبيات، داستان كوتاه است. نويسنده بايد در داستان چند صفحه اي، تمام حرفش را بزند. كار آيتم هم به همين شكل است و به نظرم آيتم، وابسته به متنش است.
    سر اين كار اوضاع چگونه بود؟ راحت بود؟
    كاملا راحت بوديم. چون جمع، جمع دوستانه اي بود. خيلي از مواقع پيش مي آمد كه مي گفتم من اين متن را دوست ندارم و بازي نمي كنم. به راحتي مي پذيرفتند. اين بده بستان ها عالي بود.
    بامزه ترين آيتمي كه دوست داشتيد كدام بود؟
    متن آيتم با كاروان شعر و ادب پارسي كه دربارة عادل فردوسي پور بود، عالي بود. آن را خيلي دوست داشتم.

     

    مهراب قاسم خاني
    مي شمرند، بيشتر مي شود!

    004926.jpg

    نوشتن كارهاي آيتم، چقــدر بــا كــارهاي داستاني تفاوت دارد؟
    به نظرم آيتم خيلي راحت تر است يا حداقل براي من به اين شكل است. من قبلا هم آيتم كار كرده بودم. به نظرم جوك درست كردن خيلي راحت تر است تا نوشتن قصة داستان.
    در كارهاي آيتمي، بازيگر نقش مهمي دارد يا نويسنده؟
    هر دو. ولي بازيگر، پررنگ تر است. آيتم كاملا وابسته به بازيگرش است. در اين كار هم، انتخاب بازيگر خيلي مهم بود و به درستي انجام شد. حتي در بعضي از آيتم ها، اگر متن ها، چيز قابل توجهي نداشتند، بچه ها زنده اش مي كردند.
    جالب است  كه نوشتن آيتم براي تو راحت نيست، ولي در همين كار خودتان، بيشترين تعداد آيتم را تو نوشتي؟
    براي خودم هم جالب است. من هميشه تنبل ترين آدم مجموعة خودمان هستم. ولي وقتي بچه ها متن هاي مرا مي شمرند، تعدادشان بيشتر مي شود.
    بامزه ترين متني كه نوشتي، كدام بود؟
    آنونس  ها را خيلي دوست داشتم. يك سري آنونس فيلم بود كه با فيلم هاي كيارستمي، پناهي و كيميايي شوخي كردم.

     

    اميرمهدي ژوله
    خوراك نبود

    004929.jpg

    براي تو كه تا به حال كار آيتم نكرده بودي و ننوشته بودي، نوشتن اين آيتم ها چطوري بود؟
    متن هاي من سر شب هاي برره، پرشوخي ترين متن ها بود و چون در كل طنزنويس بودم، اگر در قصه مشكل داشتم در شوخي ها جبران مي كردم. پيش از اين كه كار را شروع كنيم همه خيال مي كردند، نوشتن آيتم خوراك من است. موقعي كه شروع كرديم، خيلي براي من سخت بود. چون در يك كار 40 دقيقه اي مي تواني يك موقعيت را خلق كني و خيلي راحت تر، موقعيت بسازي. بيننده در كارهاي داستاني، شخصيت را مي شناسد و تكيه كلام هايش آشناست. ولي در آيتم، تو بايد در كمترين لحظه، موقعيت مكاني، زماني و شخصيتي فرد را با شوخي هايش پيوند بزني و...
    با بازيگران راحت بودي؟ چقدر بازيگر در اين نوع كارها نقش دارد؟
    بازيگران در سريع ترين زمان ممكن، مي فهميدند شوخي هاي متن چيست و جنس بازي چگونه است. درست تيپ مي گرفتند و اندازه، بازي مي كردند. مثل هادي كاظمي و نصرالله رادش كه به نظرم فوق العاده بودند.
    به نظر تو بامزه ترين آيتم كار چه آيتمي بود؟
    آيتم داروخانه كه پيمان نوشته بود. يا آناليز فوتبال كه خودم نوشتم.

     

    هادي كاظمي
    دوست ندارم

    004923.jpg

    بين بازيگران و تيم شب هاي برره، تو كار آيتم كرده بودي پس اين كار برايت راحت تر بود؟
    من سال 75 با داريوش كاردان كار كردم و اولين كارم هم آيتم بود. بعد از آن ديگر كار آيتم نكردم. البته برنامة اكسيژن بود، ولي به آن معنا، آيتم محسوب نمي شد. قطعا براي كسي كه آيتم كار كرده باشد راحت تر است. ولي به هرحال بازي كردن در يك آيتم خوب، سخت است. آيتم هاي ما از 2 دقيقه تا 4 دقيقه بود و در اين مدت بايد تماشاگر با ما ارتباط برقرار مي كرد و بازيگر در اين مدت بايد مي خنداند. اين ها از هر بازيگري برنمي آيد.
    انگار دوست نداري آيتم بازي كني؟
    ذهنيت مردم نسبت به كارهاي آيتمي مناسب نيست و خودم هم زياد مايل نيستم اين كارها را بازي كنم. شايد به اين دليل باشد كه خلاقيت بالايي مي خواهد و تيپ سازي هاي مختلف. به خاطر همين از بازيگر، بسيار خرج مي شود.
    تأثير متن را چقدر در اين كارها مؤثر مي داني؟
    در هر كاري نه تنها آيتم، وقتي يك خط درست نداشته باشي، كار به مشكل برمي خورد حتي اگر بازيگر به بهترين شكل بازي كند.
    بامزه ترين آيتمي كه بازي كردي كدام بود؟
    خودم خواستگاري را خيلي دوست دارم.

     

     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان