510

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 510 :: چهارشنبه 18 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


10 پرسش بي پاسخ بشر
از نگاه مجله ساینس

جهان از چه ساخته شده؟ مبنای زیست شناسی هوشیاری چیست ؟ تا چه مدتی انسان ها بر روی زمین وجود خواهند داشت ؟ اینها برخی از سوالاتی هستند که تا بحال توسط علم به آنها پاسخ دقیقی داده نشده است. مجله Science مهم ترین این سوالات را طبقه بندی و معرفی کرده است.
اگر يادتون باشه در شماره ديروز روزانه يکي از شماره هاي همين مجله ساينس را براي دانلود گذاشته بودم. خب  اين ده سوال را در اينجا نوشته ام تا شايد فرجي حاصل بشه  و از بين عزيزان گروه مبين و يا مارشال-مدرن کسي پاسخي به اين سوالات بشر پيدا کنه ... البته به دور از شوخي، بد نيست لااقل دنبال يکي از اين سوالات بريم، لااقل بر معلومات علمي مان افزود ميشه.

اول اینکه جهان از چه ساخته شده است مهمترین سوال جواب داده نشده ای است که ذهن محققین را به خود مشغول داشته است.
سوال دوم درباره مبنای زیست شناسی آگاهی و هوشیاری است.
سوال سوم این است که تا چه مدت زندگی انسان ها بر روی این کره خاکی ادامه خواهد داشت؟
سوال چهارم می پرسد که چگونه ساختار درونی زمین کار می کند؟
سوال بعدی این است که آیا ما در جهان تنها هستیم؟
سوال ششم اشاره می کند که چگونه و کجا زندگی بر روی زمین شروع شده است؟
پرسش بعدی بر روی امکان ساخت واکسن موثر برای HIV تمرکز می کند
پرسش هشتم می پرسد جهان گلخانه ای چقدر گرم خواهد بود؟
سوال نهم اشاره می کند که چه چیزی می تواند جایگزین نفت ارزان شود و کی؟
و پرسش دهم می گوید آیا تئوری مالتوس غلط خواهد بود؟

از 10 پرسش اول، تعداد 7 سوال به طور مستقیم و غیر مستقیم به علوم زمین مربوط می شود. از مهمترین سوالات مرتبط با علوم زمین این است که ساختار داخلی زمین چگونه کار می کند؟
تئوری انقلابی زمین ساخت صفحه ای (که پوسته زمین به قطعاتی تقسیم شده است که بر روی گوشته حرکت می کنند) بر روی علوم زمین تاثیر بسزایی گذاشته است. ولی 6300 کیلومتر سنگ و آهن زیر صفحات زمین ساختی واقع شده اند که حرکت و چرخش آنها باعث کار کردن موتور گرمایی زمین می شود.
هر چه محققین با ابزارهای پیشرفته تری زیر زمین را می کاوند متوجه می شوند که کارکرد این موتور گرمایی خیلی پیچیده است. پیشرفت تصاویر لرزه ای، مطالعات کانی شناسی و مدل سازی های کامپیوتری ممکن است نشانه هایی از اینکه چه چیزی باعث ضخامت زمین شده است، فراهم کند.
پرسش بعدی که بیشتر از همه به علوم زمین مربوط است اشاره به جایگزینی نفت با مواد دیگر دارد. قیمت نفت و تقاضا برای انرژی در حال افزایش است. ذخایر نفت در حال کاهش است و از طرفی پوشش یخ های قطبی نیز در حال آب شدن می باشند. بنابراین زمان آن رسیده که منبع جدید انرژی جایگزین نفت شود. منابع انرژی دیگر در دسترس هستند ولی گرانتر از این هستند که جایگزین نفت شوند.
پیشرفت های نانوتکنولوژی ممکن است جوابگوی این نیاز مهم باشد. ولی آیا این پیشرفت ها قبل از اینکه منبع نفت کاملا تمام شود، منبع جدیدی پیدا خواهند کرد؟

 

دانلود مجلات خارجي

مجله Aeroplane

تاریخ انتشار: آوريل 2006
تعداد صفحات مجله: 108
حجم فایل: 7 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com
برای دانلود اینجا را کلیک کنید


 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • تاما
  • معرفي فيلم: شگرد ترکي
  • دانلود فيلم: Au suivant!
  • دانلود آلبوم: شاکي با صداي محسن جيبا
  • ویدیو زیبای علی جعفری به نام یاد بارون
  • ازيابي فايلها , پوشه ها و پارتيشن هاي حذف شده در محيطي آسان توسط نرم افزار قدرتمند Handy Recovery 3.0
  • Crazy Frog Ding Ding
  • پادشاه مست
  • کاوه آهنگر
  • سکس و فحشا،  چين را به زانو درآورد
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

عکسهاي خود را بصورت رايگان آپلود کنيد
يک مرکز آپاود عکس جديد، اونايي که سايت يا وبلاگ دارند خيلي به دردشون مي خوره!
تصويري از صحنه ي برخورد موشکهاي حزب الله به ناو اسراييلي
تاما
يک بازي خيلي جالب؛ توپ را بايد طوري پرتاب کنيد تا داخل مناطق رنگي بشه

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

آخرین خبرها از جنگ در منطقه

مبارزان حزب الله لبنان ديروز سه شنبه در پاسخ به جملات ارتش اسرائيل 13شهرک صهیونیست نشین واقع در شمال فلسطین اشغالی را هدف موشک قرار داده و در درگیری با اشغالگران، سه نظامی صهیونیست را کشته و دست کم 11نفر را زخمی کردند.
به گزارش خبرگزاری رسمی لبنان، مبارزان حزب الله لبنان ديروز در بیانیه ای اعلام کردند که بعد از ظهر ديروز در پاسخ به تجاوزگری های اسرائيل، شهرک های کریات شمونه، دفنه، دان، کفر بالوم، هاگوشاریم، گونین، ناووت، مردخای، یاووم، رمات نفتالی، افیفیم، حامیم و عکا را با موشک هدف قرار داده اند.
در همین حال، پلیس اسرائيل اعتراف کرد که 60فروند موشک حزب الله به شهرک های یاد شده اصابت کرده است.
این درحالیست که مبارزان حزب الله لبنان امروز در چند محور در منطقه مرزی جنوب لبنان و فلسطین اشغالی با اشغالگران وارد درگیریهای شدید شده اند.
نیروهای حزب الله با یک یگان زرهی اسرائیل در اطراف شهرک عیناتا و نیز در محورهای شهرک بنت جبیل، عیترون و دبل با اشغالگران درگیر شده اند.
شبکه تلویزیونی العالم لحظاتی پیش اعلام کرد که در جریان درگیریها در اللبونه، دبل و بنت جبیل یک افسر و دو نظامی اسرائیلی کشته و دست کم 11نفر دیگر زخمی شده اند.
این شبکه افزود که مبارزان حزب الله در درگیری با یک یگان اسرائیلی در تله اللبونه در شرق منطقه راس الناقوره در مرز جنوبی لبنان با فلسطین اشغالی، مقادیری مهمات و سلاح به غنمیت گرفته اند.
این درحالیست که حملات توپخانه های و گلوله باران به مناطق مختلف صور در جنوب لبنان شامل شهرک های المنصوری؛ القیلیه، العزیه، الحنیه، مزرعه بیوت السیاد، دیر قانون و راس العین به وسیله واحدهای توپخانه و ناوچه های جنگی ارتش اسرائيل همچنان ادامه دارد.
یک فروند هواپیمای شناسایی اسرائيل نیز امروز به یک دستگاه موتورسیکلت در ورودی جنوبی شهر بعلبک در شرق لبنان حمله کرده و سه شهروند لبنانی را زخمی کرد.
واحدهای توپخانه ارتش اسرائيل امروز همچنین شهرک یحمر الشقیف در منطقه نبطیه را چندین بار گلوله باران کردند.
شهرک های الطیبه، العدیسه، میس الجبل، دشت الخیام و اطراف جنوبی شهرک الخیام در جنوب لبنان نیز از دیگر مناطقی بود که آماج گلوله باران توپخانه ای اسرائیل قرار گرفت.
این درحالیست که جنگنده های اسرائیلی ديروز پل ارتباطی بزرگ "سعیدی" بین بودای و بلعبک را منهدم کردند.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

شگرد ترکي
Turkish Gambit

کارگردان: ژانيک ٿايزي يٿ. ٿيلمنامه: بوريس آکونين بر اساس داستاني از خودش. موسيقي: آندري ٿيوٿانوٿ، وزولود ساکسونٿ. مدير ٿيلمبرداري: آندري ژگالوٿ. طراح صحنه: ولاديمير سوتوزارٿ. بازيگران: يگور برويٿ[اراست پترويچ ٿاندورين]، اٿلگا کراسکو[واروارا سيوروا]، مارات باشاروٿ[گريندٿ]، ولاديمير ايلين[ژنرال ميزينوٿ]، ديميتري پوتسوٿ[زورٿ]، ويکتور ورژبيتسکي[لوکان]، آلکسي گاسکوٿ[کازانزاکي]، يوري کوتسنکو[اسماعيل بيک]، يوگني لازارٿ[تزار الکساندر دوم]، ديديه بين آمي[د آواريس]، دانيل البريچسکي[مک لاٿلين]. ١٣٠ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ روسيه، بلغارستان.
سال ١٨٧٧ جنگ ميان نيروهاي روسيه تزاري و عثماني در جريان است. اراست پترويچ ٿاندورين که توسط نيروهاي ترک اسير شده، شاهد کشته شدن يکي از همقطارانش به دست يک جاسوس روس مي شود. او که موٿق به ديدن چهره جاسوس نشده، هنگام ٿرار از نقشه اي نيروهاي ترک به رهبري اسماعيل بيگ براي کشاندن قواي تزاري به يک دام بزرگ آگاه مي شود. ٿاندورين هنگام ٿرار به واروارا سيوروا جوان برمي خورد که براي پيوستن به نامزدش لباس مردانه به تن کرده و او را از چنگ اوباش نجات مي دهد. با پيوستن ان دو به نيروهاي تزاري ٿاندورين به سرعت ماٿوق هاي خود را در جريان آن چه که شاهد بوده، قرار مي دهد. اما نشانه هاي اندکي براي شناسايي جاسوس وجود دارد. ٿاندورين به هر کس مشکوک است و شروع به تحقيق درباره نظاميان عالي رتبه روس و خبرنگاران خارجي حاضر در اردوگاه- مک لاٿلين و د آواريس- مي کند. اما با هر قدمي که ٿاندورين مي پندارد به جاسوس نزديک شده، يکي از اٿراد مظنون کشته مي شود. ٿاندورين از وارورا براي شناسايي جاسوس کمک مي خواهد، اما جاسوس ناشناس نيز تصميم دارد که هر دو را از سر راه خود بردارد.

چرا بايد ديد؟
اراست پترويچ ٿاندورين يا بهتر بگوييم شرلوک هملز روسي- با شباهت هايي به جيمز باند- مخلوق بوريس آکونين از نويسندگان محبوب روسيه است. بوريس آکونين با نام اصلي خود گريگوري شالوويچ چخارتيشويلي متولد ١٩٥٦ جمهوري گرجستان، مترجم، منتقد ادبي و نويسنده داستان هاي کارآگاهي است که با ايان ٿلمينگ و امبرتو اکو مقايسه مي شود. وي تا امروز نزديک به ده جلد از ماجراهاي ٿاندورين را به رشته تحرير درآورده که هر کدام از پرٿروش ترين کتاب هاي سال انتشار خود بوده اند. اراست پترويچ ٿاندورين در سال ٢٠٠٢ براي اولين بار در ميني سريال چهار قسمتي تلويزيوني به نام عزازيل به تماشاگران روس معرٿي شد. در اين ٿيلم که به کارگرداني الکساندر آداباشيان توليد شده بود، ايليا نوسکوٿ نقش ٿاندورين را ايٿا مي کرد. شگرد ترکي اولين نسخه سينمايي از ماجراهاي ٿاندورين است که با سرمايه ٤ ميليون دلار ساخته شده و يگور برويٿ- با شباهت هايي به آنتونيو باندارس- عهده دار ايٿاي نقش ٿاندورين است. شگرد ترکي که از سوي منتقدان و ٿيلمسازان روسيه پاسخي دندان شکن به محصولات هاليوودي اعلام شده، ٿقط در روسيه موٿق به کسب ٥٣١ ميليون دلار درآمد شده[با ٣٦٤ سينما] که در تاريخ سينماي روسيه بي سابقه است. استقبال از اين ٿيلم سبب شد تا در سال ٢٠٠٥ بلاٿاصله يکي ديگر از ماجراهاي ٿاندورين به نام جمهوري شورايي توسط خود آکونين به ٿيلمنامه برگردانده شده و توسط ٿيليپ يانکوٿسکي ساخته شد. در اين نسخه بازيگر پر آوازه روس اولگ منشيکوٿ نقش ٿاندورين را بازي مي کند و به نظر مي رسد که هدٿ سازندگان آن از اين انتخاب دستيابي به بازارهاي بين المللي بوده است.
ژانيک ٿايزي يٿ با نام اصلي ژاهونيگور حبيب الله ويچ ٿيضي يٿ متولد ١٩٦١ از بازيگران، نويسندگان و کارگردان هاي موٿق سينماي روسيه است و بازي به روش ترک ها پنجمين ٿيلم او در مقام کارگرداني است. شگرد ترکي [يا به ترجمه دقيق تر گامبي – آغاز بازي شطرنج- به روش ترکي] که بر اساس دومين کتاب از ماجراهاي ٿاندورين به ٿيلم برگردانده شده است، دومين ٿيلم پر خرج و پر ٿروش سينماي روسيه- بعد از نگهبان شب با ٢٠ ميليون دلار ٿروش- است و در مقام مقايسه با آن از ساختار قابل قبول تر و بازيگران بهتري برخوردار است. يگور برويٿ بازيگر نقش ٿاندورين که خود تمامي صحنه هاي مشکل ٿيلم را بدون بدلکار انجام داده، براي ما چهره شناخته شده اي نيست، اما بازي سنجيده وي در کنار عشق بر زبان نيانده اش به وارورا از ٿاندورين و برويٿ چهره اي به ياد ماندني مي سازد. ديديه بين آمي بازيگر نقش دآواريس قبل از نمايش ٿيلم در سن ٤٢ سالگي ٿوت کرد. بازي به روش ترک ها براي دوستداران ماجرا، حادثه، هيجان و ٿيلم هاي جاسوسي کامل ترين گزينه اين هٿته است. البته سينما دوستان جدي نيز بخت آشنايي با يک محصول بزرگ از سينماي جديد روسيه بعد از حکومت کمونيستي را از دست نخواهند داد.


دانلود فيلم

Au suivant! (2005, DVDRip)

لینک های دانلود فیلم:
http://ifolder.ru/80260  
http://ifolder.ru/80261
http://ifolder.ru/80262  
http://ifolder.ru/80263
http://ifolder.ru/80264  
http://ifolder.ru/80265
http://ifolder.ru/80266  
http://ifolder.ru/80267

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد. يادتون باشه از برنامه هاي سرعت دهنده دانلود (مثل DAP) نبايد استفاده کنيد و حتما بايد غيرفعال باشه.
 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

شاکي
با صداي محسن جيبا

این هم آلبوم محسن جیبا به نام شاکی

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

تک موزیک

ویدیو زیبای علی جعفری به نام یاد بارون

لینک دانلود آهنگ
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

بازيابي فايلها , پوشه ها و پارتيشن هاي حذف شده در محيطي آسان توسط نرم افزار قدرتمند Handy Recovery 3.0

 

بازگرداندن اطلاعات پاك شده ي هارد يكي از ضروري ترين و حياتي ترين نيازهاي كاربران حرفه ايست كه مي تواند از شكست و افسوس و دوباره كاري هاي بي شماري جلوگيري نمايد .

نرم افزارهاي متعدد و ضعيف و قوي بسياري در اين زمينه عرضه و معرفي شده اند ولي يكي از كوچك ترين و درعين حال محبوب ترين نرم افزارهاي بازيابي اطلاعات حذف شده از هارد, نرم افزار قدرتمند Handy Recovery است كه چند روزيست آخرين نسخه ي خود را تحت عنوان Handy Recovery 3.0 عرضه نموده است .

اين نرم افزار قادر به بازيابي انواع فايل هاييست كه به دلايل مختلف مانند حملات ويروس ها, مشكلات سيستم و هارد, ايراد هاي نرم افزاري و حتي فرمت يك پارتيشن حذف شده اند مي باشد !

يكي از مفيد ترين ويژگي هاي نرم افزار Handy Recovery قابليت Explorer مانند آن است كه به شما امكان كاوش در هاردتان و در ميان فايلها و پوشه ها را مي دهد با اين تفاوت كه به اساني قادر به ديدن تمامي فايلهاي حذف شده ي هارد خود نيز خواهيد بود‌ و مي توانيد با چند كليك ساده در صورت امكان و سلامتشان آنها را بازيابي كنيد!

برخي از ويژگي هاي كليدي نرم افزار Handy Recovery 3.0 :

- پشتيباني سيستم هاي FAT12/16/32, NTFS و NTFS 5 + EFS file .

- In-depth disk scanning for certain file types - هنگام حذف شدن يك فايل اطلاعات مربوط به ان در يك فايلي تحت عنوان File Record آن فايل ذخيره مي شود كه معمولا نرم افزارهاي عادي بازيابي اطلاعات به سراغ آن رفته و به بازيابي فايل حذف شده مي پردازند . ولي گاهي پيش مي آيد كه آن فايل ثبت نيز آسيب ديده و يا حذف شود . در چنين وضعيتي Handy Recovery با استفاده از ويژگي In-Depth Disk Scanning به جستجوي عميق درايو براي يافتن فايل و بازيابي آن مي پردازد !

- گرفتن ايميج كامل از يك پارتيشن و ذخيره آن بر روي يك پارتيشن ديگر به عنوان نسخه ي پشتيبان .

- نمايش احتمال موفقيت بازيابي و سلامت هر فايل در كنار آن .

- بازيابي فايلها از پارتيشن هاي حذف شده و يا فرمت شده ! بسياري از فايلها پس انجام عمليات Quick Format يا فرمت سريع هنوز قابل بازيابي توسط نرم افزارهاي قدرتمند بازيابي هستند كه Handy Recovery در صورت امكان اين كار را براي شما انجام مي دهد .

- قابليت فيلترينگ براي جستجوي هرچه دقيق تر براي فايلهاي حذف شده بر حسب نام, تاريخ, سايز و ديگر مشخصات ...

- قابليت بازيابي فايلهايي كه يك سر و بدون رفتن به سطل زباله ي ويندوز حذف شده اند .

- بازيابي ساختمان فايل حذف شده .

- فيلتر گذاري براي نمايش تنها فايلهاي حذف شده .

و ........

جزييات كامل تر به زبان سايت سازنده .......

Handy Recovery را مي توانيد از اينجا :

دانلود كنيد نسخه ي 3.0 را با حجم 0.8 مگابايت

English Explanations

براي دريافت كرك نسخه ي 3.0 نرم افزار  اينجا را کليک کنيد

فايل handy.recovery.v3.0-patch-TWK.exe موجود در كرك نرم افزار را در پوشه ي نصب شده ي نرم افزار كپي نماييد و سپس آنرا اجرا كنيد و با كليك بر روي گزينه ي Patch ITنرم افزار را كرك كرده و تمام محدوديت هاي آن را از بين ببريد !
توجه داشته باشيد كه هنگام اجراي Patch نرم افزار بايد به طور كامل بسته باشد در غير اين صورت Patch عمل نخواهد كرد !
 



 

نرم افزار موبایل

Crazy Frog Ding Ding

 

امروز بجاي نرم افزار موبايل، کليپ ويدئويي مخصوص موبايل (3gp) گذاشته ام. کليپ ويدئويي Crazy Frog Ding Ding، که خداييش خيلي جالبه!

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
معاشری خوش و رودی بساز می​خواهم
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
می دوساله و محبوب چارده ساله
دل رمیده ما را که پیش می​گیرد
حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ

 

هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
که نقش خال نگارم نمی​رود ز ضمیر
حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
ولی کرشمه ساقی نمی​کند تقصیر
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

raha_432@yahoo.com

مهم نیست دریاچه ای وسیع باشی یا برکه ای کوچک اگر زلال باشی اسمان در تو پیداست
(تاگور)

 

 

far561_n@yahoo.com

دنبال خونه مي گردم ...

mobin toyeh doost va ashna khaneh baraye ejareh soragh dary ke hodoodan ta 5 milion rahn fhan .choon be bongah ha nemi shaved ziad etminan kard. Agar baram peida koni barayeh hamishe mamnoonetam.ta hafteh avval shahrivar niz forsat daram.ta 40 metr ham bashad eshkali nadarad . choon hoghoogham ziad nist.

far561_n@yahoo.com

 

 

setayesh_new@yahoo.com

شب است و من ميان سكوت خويش گم كرده ام مسير جلو را ... كاشكي ميان آشنايي و غربت فاصله اينقدر بنود تا بهتر ميشد از ميان مه شخصي را شناخت ... گم كرده ام خويش را ... گم مي كنم خويش را ... بين گفتن و انديشيدن ... بين گريزو ماندن و بين شك و فاصله پرده ايست ... هر بار كه خود را بين سياه و سپيد وا مي اندازم سر آخر خود را تنها حس مي كنم ... چرا تو هيچ وقت تو نيستي ؟ ... من يه دست گم شده نيستم ... من همان نيستم كه تو گفتي ... زودتر از ان كه پرواز كني پريدي ... من يك قطعه سرزمينم كه مهرورزي يادش داده است دايه باران ... و « تو » تو نيستي .. به خاطر همه دوستيها بيا و بگو تو كه هستي ؟

 

 

m_shoorideh@yahoo.com

به نام حضرت دوست

الحمد لله الذي اشهدنا مشهد اوليائه في رجب ،




از همه دل بريده ام دل اسير يك نگاست
تموم آرزوي من زيارت امام رضاست


http://m-shorideh.persianblog.com 
در پناه حضرت دوست

 

 
fkh1974@yahoo.com

زيباترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد. با وفاترين دوست به مرور زمان بي وفا شد. اين پرپر شدن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است

 

 

ardeshir_n_b@yahoo.com

قرآن و كامپيوتر (قسمت اول)

مقاله قرآن و كامپيوتر نوشته « دكتر رشاد خليفه» دانشمند مسلمان مصري داراي درجه پي اچ دي در رشته مهندسي سيستمها و استاد دانشگاه آريزوناي آمريكاست كه مدتي معاون سازمان توسعه صنعتي ملل متحد بوده است . وي با كمك عده اي از مسلمين متخصص و صرف وقت بسيار تحقيقات گسترده اي را در نظم رياضي كاربرد حروف و كلمات در قرآن شروع نموده و با الهام از آيات 11 تا 31 سوره مدثر كه عدد 19 را كليد رمز اعجاز آميز قرآن و آسماني بودن آن معرفي ميكنند به كمك عدد 19 توانست رمز نظم رياضي حيرت انگيز و اعجاز آميز حاكم بر حروف قرآني را كشف نمايد. دكتر رشاد خليفه ، نخستين بار ترجمه قرآن مجيد از عربي به انگليسي را در 12 جلد نگاشت . اين ترجمه ها توسط مؤسسه « روح حق» واقع در شهرستان توسان ايالت آريزوناي آمريكا بچاپ رسيد. مقاله قرآن و كامپيوتر در پايان جلد اول كتاب ترجمه قرآن درج شده است.
اينك متن مقاله :
در چهارده قرن اخير نوشته هاي بيشمار ادبي شامل كتاب ، مقاله . گزارشات پژوهشي درباره كيفيت معجزه آساي قرآن برشته تحرير در آمده است . دراين نوشته ها فصاحت بيان ، فضيلت ادبي، معجزات علمي، سبك و حتي جاذبه آهنگ تلاوت قرآن تشريح شده است.
با وجود اين، تحقيق در اعجاز قرآن بعلت احساسات بشري، بيطرفانه صورت نگرفته و بسته به عقيده نويسنده برعليه آن قلم فرسايي شده است . چون مطالعات وپژوهش هاي قبلي به بوسيله بشر انجام شده خواهي نخواهي تمايلات ونظرات ضد ونقيض نويسندگان در آنها به چشم ميخورد ، اين نوشته ها نتوانسته اند افراد غيرمسلمان را قانع كنند كه قرآن كتاب آسماني است و دلايل نويسندگان درايشان مؤثر نبوده است. معجزه اي كه در اين رساله پژوهشي ارائه مي شود برمبناي اصولي بي چون و چرا و خالي از شك و شبيه و غيرقابل تغيير استوار است بدين ترتيب كه فن كامپيوتر با كشف سيستم اعدادي اعجاز آميز قرآن مدلل مي دارد كه قرآن مجيد بدون شك ساخته فكر بشر نمي تواند باشد. خواست خداي توانا بوده است كه اين نظم پيچ در پيچ عددي قرآن مخفي نماند تا تايپ شود كه سرچشمه غيبي قرآن از جانب خداوند متعال است و نيز در عرض گذشت قرون بوسيله ذات او محافظت ميشده و از گزند تغيير ، افزايش يا كاهش در امان مانده است.
رمزهاي اعجاز آميز قرآن منحصراً از اين قرارند :
1- اولين آيه قرآن « بسم الله الرحمن الرحيم » داراي 19 حرف عربي است.
2- قرآن مجيد از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد به 19 قسمت است. (6× 19).
3- اولين سوره اي كه نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آيه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.
6- اولين باركه جبرئيل امين با قرآن فرود آمد 5 آيه اولي سوره علق را آورد كه شامل 19 كلمه است.
7- اين 19 كلمه ، 76 حرف (4× 19) دارد كه به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است.
8- دومين باري كه جبرئيل امين فرود آمد 9 آيه اولي سوره قلم (شماره 68) را آورده كه شامل 38 كلمه است. (2 × 19) .
9- سومين باركه جبرئيل امين فرود آمد 10 آيه اولي سوره مزمل (شماره 73) را آورد كه شامل 57 كلمه است. (3× 19).
10- چهارمين باركه جبرئيل فرود آمد 30 آيه اولي سوره مدثر (شماره 74) را آورد كه آخرين آيه آن « بر آن دوزخ 19 فرشته موكلند» مي باشد. (آيه 30) .
11- پنجمين بار كه جبرئيل فرود آمد اولين سوره كامل « فاتحه الكتاب» را آورد كه با اولين بيانيه قرآن بسم الله الرحمن الرحيم (19 حرف) اغاز مي شود . اين بيانيه 19 حرفي بالفاصله بعد از نزول آيه «برآن دوزخ 19 فرشته موكلند» نازل شد . اين مراتب گواهي ارتباط آري از شبهه آيه 30 سوره مدثر(عدد 19) و اولين بيانيه قرآن «بسم الله الرحمن الرحيم» (عدد 19) با سيستم اعداي اعجاز آميز است كه بر عدد 19 بنا نهاده شده است.
12- آفريننده ذوالجلال و عظيم الشأن با آيه 31 سوره مدثر به ما ياد مي دهد كه چرا عدد 19 را انتخاب كرده است. پنج دليل زير را بيان مي فرمايد :
الف) بي ايمانان را آشفته سازد.
ب) به خوبان يهود و نصارا اطمينان دهد كه قرآن آسماني است.
ج) ايمان مومنان تقويت نمايد.
د) تا هر گونه اثر شك و ترديد را از دل مسلمانان و خوبان يهويت و مسيحيت بزدايد.
ه) تا منافقين و كفار را كه سيستم اعدادي قرآن را قبول ندارند رسوا سازد.
13- آفريننده بمامي آموزدكه اين نظم اعدادي قرآن تذكري به تمام جهانيان است (آيه 31 سوره مدثر)ويكي از معجزات عظيم قران است. (آيه 35).
14- هركلمه از جمله آغازيه قرآنبسم الله الرحمن الرحيم در تمام قرآن بنحوي تكرار شده كه به عدد 19 قابل تقسيم است ،بدين ترتيب كه كلمه‍‎‎‎‎‏“ اسم “ 19 باركلمه “ الله “ 2698بار(42*19)، كلمه “ الرحمن “ 57 بار (3*19) وكلمه “ الرحيم “ 114بار (6*19)ديده مي شود.

 

 

merlin_srk@yahoo.com

حسنک کجائی

گاو ما ما مي كرد
گوسفند بع بع مي كرد
سگ واق واق مي كرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي
شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد.
براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد
او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد.

 

 

bestcity_jj@yahoo.com

عشق من

عشق من، یادم کن گاهی ، که به دل دارم آهی، تو که از دردم آگاهی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من، بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم ، بیا که عمر از سرگیرم
تا هستم، با یادت شادم آخه دل بر تو دادم دیگه از غمها آزادم
یه دنیا یه دنیا عاشقم من، بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم ، بیا که عمر از سرگیرم
به انتظار دیدنت به لحظه رسیدنت دل داره پرپر می زنه از سینه ام پر می زنه
ای چشمه حیات من فرشته نجات من
شوق نفس های منی همیشه رؤیای منی
یه دنیا یه دنیا عاشقم من، بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم ، بیا که عمر از سرگیرم
عشق تو در قلب من هدیه جاودانه س
برای زنده بودن قشنگترین بهانه س
دوست داشتن تو مثل عطر خوش بهاره
با تو نفس کشیدن پایان انتظاره
یه دنیا یه دنیا عاشقم من، بدون که به عشقت صادقم من
تو مست خویش و من مست عشقم اگه نباشی می میرم ، بیا که عمر از سرگیرم

تقدیم به ....

 

 

maryam_neda_60@yahoo.com

سر ِ خود را مزن اين گونه به سنگ ،
دل ِ ديوانه ي تنها ! دل ِ تنگ !

منشين در پس اين بهت ِ گران
مدران جامه ي جان را ، مدران !

مكن اي خسته ، درين بغض درنگ
دل ِ ديوانه ي تنها ، دل تنگ !

پيش اين سنگدلان قدر ِ دل و سنگ يكي است
قيل و قال ِ زغن و بانگ ِ شباهنگ يكي است

ديدي ، آن را كه تو خواندي به جهان يار ترين
سينه را ساختي از عشقش ، سرشار ترين

آنكه مي گفت منم بهر تو غم خوار ترين
چه دلآزار ترين شد ! چه دلآزار ترين ؟

نه همين سردي و بيگانگي از حد گذراند ،
نه همين در غمت اين گونه نشاند ؛

با تو چون دشمن ، دارد سر ِ جنگ !
دل ديوانه ي تنها ، دل تنگ !

ناله از درد مكن
آتشي را كه در آن زيسته اي ، سرد مكن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازين عشق و سر افراز بمان
راه ِ عشق است كه همواره شود از خون ، رنگ
دل ِ ديوانه ي تنها ، دل ِ تنگ ! maryam_neda_60@yahoo.co

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

بداخلاقى
(قسمت دوم)

نمونه اى از حسن خلق پيامبر (صلى الله عليه وآله):
پيروزى پيامبر(صلى الله عليه وآله) هر چند با تأييد و امداد الهى بود، ولى از نظر ظاهرى عوامل متعددّى داشت كه يكى از مهمترين آنها، جاذبه اخلاقى آن حضرت(صلى الله عليه وآله)بود; آنچنان صفات عالى انسانى و مكارم اخلاق در او جمع بود كه دشمنان سرسخت را تحت تأثير قرار مى داد و به تسليم وادار مى كرد و دوستان را سخت مجذوب خود مى ساخت.
بلكه اگر اين را معجزه اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بناميم اغراق نگفته ايم، چنانكه نمونه اى از اين معجزه اخلاقى در فتح مكّه نمايان گشت: هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه - كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) به كار گرفتند - در چنگال مسلمين گرفتار شدند; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)بر خلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر كرد، و تمام جنايات آنان را به دست فراموشى سپرد، و همين سبب شد، كه به مصداق «يَدْخُلُونَ فى دينِ اللّهِ اَفْواجاً» مردم گروه گروه مسلمان شوند.
درباره حسن خلق، عفو، مهربانى، ايثار، فداكارى و تقواى آن حضرت(صلى الله عليه وآله)در كتب تفسير تاريخ داستانهاى زيادى آمده است ولى همين قدر بايد بگوييم كه در حديثى از حسين بن على(عليه السلام) آمده است كه مى فرمايد: از پدرم اميرمؤمنان على(عليه السلام)درباره ويژگيهاى زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اخلاق او پرسيدم و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود. در بخشى از اين حديث آمده است: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) با همنشينانش دائماً با خوشرويى و خنده برخورد مى كرد و آن حضرت نرمخو و ملايم بود. هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، و عيبجو و مديحه سرا نبود. هيچ كس از او مأيوس نمى شد، و هر كس به در خانه او مى آمد نوميد باز نمى گشت: سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگويى، دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و دو چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را مذمّت و سرزنش نمى فرمود، به جستجوى لغزشها و عيوب پنهانى مردم نمى پرداخت.
فقط در مورد امورى كه ثواب الهى را اميد داشت سخن مى گفت. در موقع سخن گفتن، بقدرى كلماتش در دلها نفوذ داشت كه همه سكوت اختيار مى كردند و تكان نمى خوردند و به هنگامى كه ساكت مى شد آنها به سخن در مى آمدند، امّا نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى كردند...، هر گاه فرد غريب و نا آگاهى با خشونت سخن مى گفت و در خواستى مى كرد، تحمل مى نمود و به يارانش مى فرمود: هر گاه كسى را ديديد كه حاجتى دارد به او عطا كنيد. هرگز كلام كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پايان گيرد.»
آرى، اگر اين اخلاق نيكو و ملكات الهى نبود آن ملّت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذير، به اسلام در نمى آمدند. و به مصداق «لاَ نْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» همه پراكنده مى شدند. و چه خوب است كه اين اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى، پرتوى از اخلاق و خوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد.

اهمّيّت حسن خلق در روايات اسلامى:
روايات اسلامى نيز در اين زمينه - چه درباره شخص پيامبر و چه درباره وظيفه همه مسلمين - فراوان است كه در اين جا به چند روايت اشاره مى كنيم:
1ـ در حديثى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِ تَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاق; من براى اين مبعوث شده ام كه فضائل اخلاقى را تكميل كنم».
به اين ترتيب، يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) همين تكميل اخلاق نيكو است.
2ـ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «اِنَّما الْمُؤْمِنُ لَيُدْرِكَ بِحُسْنِ خُلْقِه دَرَجةَ قائِمِ اللَّيْلِ وَ صائِمِ النَّهارِ; مؤمن با حسن خلق خود به درجه كسى مى رسد كه شبها به عبادت مى ايستد، و روزها روزه دار است».(3)
3 - باز از همان حضرت آمده است كه فرمود: «ما مِنْ شَىء اَثْقَل فى الميزانِ مِنْ خُلِق حَسَن; چيزى در ميزان عمل، سنگين تر از خلق خوب نيست».(4)
4ـ نيز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «اَحَبِّكُمْ اِلَى اللّهِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقاً اَلْمَوْطُؤنَ أَكْنافاً، اَلَّذينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤلِفُونَ; وَ أَبْغَضُكُم اِلَى اللّهِ اَلْمَشّاؤُونَ بِالنَميمةِ، اَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْخَوان، اَلْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَرآءِ الْعَثراتِ; از همه شما محبوبتر نزد خدا كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد; همان كسانى كه متواضعند، با ديگران مى جوشند، و مردم نيز با آنها مى جوشند. و از همه شما مبغوض تر نزد خدا، افراد سخن چينى هستند كه در ميان برادران جدايى مى افكنند و براى افراد بى گناه در جستجوى لغزشند».(5)
5 ـ حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شده كه فرمود: «أَكْثَر ما يَدْخُلُ النّاسَ الْجَنَةَ تَقوىَ اللّهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ; بيشترين چيزى كه مردم را وارد بهشت مى كند تقوا و حسن خلق است».(6)
6ـ در حديثى از امام باقر(عليه السلام) آمده است: «اِنَّ اَكْمَلَ الْمُؤْمِنينَ ايماناً أَحْسَنُهُمْ خُلْقاً; از ميان مؤمنان، كسى ايمانش از همه بهتر است كه اخلاقش كاملتر باشد».(7)
7ـ در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلْقِ، فَاِنَّ حُسْنَ الْخُلْقِ فىِ الْجَنَّةِ لاْ مَحالَةَ، وَ اِيّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ، فَاِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فىِ النّارِ لا مَحالَةَ; بر شما لازم است به سراغ حسن خلق برويد، زيرا حسن خلق سرانجام در بهشت است، و از سوء خلق بپرهيزيد كه سوء خلق سرانجام در آتش است».(8)
از مجموعه اين اخبار به خوبى استفاده مى شود كه حسن خلق كليد بهشت، وسيله جلب رضاى خدا، نشانه قدرت ايمان، و هم عرض عبادتهاى شبانه و روزانه است. احاديث در اين زمينه فراوان است.

بد خويى - نقطه مقابل خوش خويى در روايات اسلامى
1 - قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «اَلْخُلْقُ السَّىِّءُ يُفْسِدُ الْعَمَلَ كما يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ; بدخويى، عمل را تباه مى كند همان گونه كه سركه، عسل را فاسد مى سازد».(9)
2 - قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «سُوءُ الْخُلْقِ ذَنْبٌ لا يُغْفَرُ، وَ سُوءُ الظَّنِّ خَطيئَةٌ تَفُوحُ; بدخويى گناهى نابخشودنى است، و بدگمانى خطايى است كه منتشر مى شود».(10)
3 - قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغَ مِنْ سُوءِ خُلْقِهِ اَسْفَلُ دَرَكِ جَهَنَّم; بنده در اثر بدخويى به پايين ترين طبقات دوزخ مى رسد».(11)
4 - قال اميرالمؤمنين(عليه السلام): «رُبَّ عَزيز أَذَلَّهُ خُلُقُهُ، وَ ذَليل أَعَزَّهُ خُلُقُهُ; بسا عزيزى كه اخلاقش او را ذليل ساخته و چه ذليلى كه اخلاقش او را عزيز كرده است».(12)
5 - عن امير المؤمنين(عليه السلام) انه قال: «مَنْ ساءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا في أُذُنِهِ; هر كه اخلاقش بد شد، به گوشش اذان بگوييد».(13)

1.سوره آل عمران، آيه (159)«رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوى گردانيد اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفّرق مى شوند».
2.سوره آل عمران (3)، آيه (159) «رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوى گردانيد اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفرق مى شوند»
3.بحار، ج 71، ص 373.
4.بحارالانوار، ج 71، ص 382.
5.كافى، ج 8، ص 68
6.بحار الانوار، ج 70، ص 288.
7.بحار الانوار، ج 71، ص 372.
8.بحار الانوار، ج 10، ص 369.
9. بحار الانوار، ج 73، ص 297.
10. المحجة البيضاء، ج 5، ص 93.
11. المحجة البيضاء، ج 5، ص 93.
12. بحارالانوار، ج 71، ص 396.
13. بحارالانوار، ج 62، ص 277.

ادامه دارد ...

 

 

mitramrz@yahoo.com

دختران دانشجوی دانشگاه های دولتی
 از ترم 1 تا ترم 8

ویژگی های کلی: این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!

خصوصیات دانشجویان دختر:
ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند. و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد !} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند! متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)

ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدا می کنند.همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!

ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازک میشودو سیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!!همیشه در دانشگاه از قسمتهای "پر پسر" عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!)
شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟

ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!
در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!

ترم 7 – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!

ترم 8– دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونا.......!)جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم پا می دهند.عضو مارشال – مدرن میشوند و عکس امیر حجوانی را میبینند.(متوجه میشوند خداوند چه علاقه بسیار زیادی به خلق گلابی دارد!! احتمالاً امیر جون همون گلابی هستش که از پشت کامیون افتاده ..........!!!) به امیر حجوانی پیشنهاد دوستی میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!

بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند

 

 

ebgh_80@yahoo.com

داستان طنز

ما خانواده خوشبختي هستيم .
مادر بزرگ چند وفت پيش عمرشو داد به شما . رفته بود با همسايه مون مربا بندازن كه سگ همسايه گازش گرفته بود . اون هم نامردي نكرده بود و پاي سگ رو چنان گاز گرفته بود كه سگ از حال رفته بود . يك ربع بعد ، پاپي كه به هوش اومده بود ، گردن مادربزرگ رو چنان گازي گرفته بود كه ما از آتش نشاني براي در آوردن سرش كمك گرفتيم و اونها هم مجبور شدند از باغ وحش ، مامور ويژه سگ ها رو بيارند و طي يك سري آموزش خاص به سگ بفهمونند كه سر مادربزرگ من رو از معده اش بالا بياره و به ما پس بده . پدربزرگ كه اين خبر رو شنيده بود ، به سراغ زن همسايه رفته بود و منتظر شده بود تا از خونه در بياد تا با تراكتور از روي صورتش رد بشه ولي از شانس بد پدربزرگم ، اون زن يك تروريست بين المللي بوده و هنگام خروج از خانه اش با خود سه كيلو تي ان تي حمل مي كرده و الان سه هفته است كه جسد همسايه هاي سه چهار تا كوچه اينور تر و اونور تر رو دارن از زير آوار در ميارن . عموي من كه پدر و مادرش رو به خاطر اون همسايه از دست داده بود و لازم به ذكر است كه حدود شش ماه هست كه در زندانه و به بيست و نه بار اعدام محكوم شده ، براي گرفتن انتقام ، به اون محل مي ره ولي با تعدادي خانه كه خراب شده مواجه مي شه . براي اينكه كاري كرده باشه و آبي بر روي اجاق انتقامش ريخته باشد ، سي و هشت سگ رو يك جا بلعيده بوده كه با هجده شكايت از طرف صاحبان سگ ها و انجمن حمايت از حيوانات و جمعيت سبز و انواع و اقسام ان جي او ها ، حكمش هموني مي شه كه گفتم .
پسر عموي بزرگترم براي فراري دادن عمويم از زندان فكر بكري به ذهنش مي رسه و در اداره زندان ها بعنوان مسوول تست كلاهك برقي كه روي سر متهمان مي گذارند ، تا با صندلي الكتريكي اعدام شوند ، استخدام مي شه . ولي الان اون هم سه ماهي مي شه كه روزي سي و هشت بار ازش برق با ولتاژ سيصد ولت رد مي كنند و به كلي هدفشو فراموش كرده و حتي ياد آوري ما هم نتيجه اي نداشته .
پدر من ، نسبت به بقيه اعضاي فاميل ، محترم تر و منتطقي تربود ، مي گم بود چون متاسفانه چند ماهي مي شه كه عمرشو داده به شما . قضيه خيلي ساده بود . مادرم داشت هم زن برقي رو كه باهاش مايه كيك رو هم زده بود ، با زبان ليس مي زد كه پدرم براي شوخي ، اونو به برق زده بود و يك جا ، تمام دندانهاي مادرم ، تركيده بود . مادرم چيزي نگفت تا شب . مادرم شب كه شد ما را از خانه بيرون برد و به هر كدام چهار سكه داد تا باهاش بريم شهر بازي ، وقتي ما از خانه حسابي دور شده بوديم ، انفجاري عظيم را از دور ديديم و حتي برادرم گفت كه سر بابايمان را ديده كه به هوا مي رفته ولي ما فقط خنديديم . صبح فردا متوجه شديم كه مادرم در بادمجان هاي شام ، تي ان تي گذاشته بوده و پدر از همه جا بي خبر من هم چنگالي در يكيشان فرو كرده بوده .
حالا من با دو برادرم كه يكي بزرگتر و يكي كوچك تر بود ، آواره خيابان ها شده بوديم . خيلي زود برادر بزرگ ترم كه به آثار باستاني و هنري علاقه وافري داشت هم عمرشو داد به شما . يك روز كه زير مجسمه آزادي وايساده بود ، دست مجسمه كنده مي شه و با احتساب وزني حدود هفت تن ، روي سرش ميوفته . برادر كوچك ترم هم ، براي در آوردن جسد برادر بزرگ ترم به كمكش مي شتابه كه يك جايي از مجسمه آزادي كه اسمشو نمي تونم بگو ، روس سر اون مي يفته و اون هم مي ميره . الان من تنها شده ام . احساس خاصي ندارم ، براي آينده مي خواهم نقشه بكشم كه پول دار بشم . بعد زن بگيرم . بعد يك كاديلاك مدل هفتاد و دو بخرم كه باهاش برم سفر دور دنيا . الان كه دارم اين ها رو مي گم در حال سقوط از بالا پشت بام يكي از برجهاي دو قلو هستم . باد خنكي به صورتم مي خورد و هنوز هم احساس مي كنم كه خانواده خوشبختي دارم . همين
www.pasta.persianblog.com
منتظر نظرات شما هستم . احسان بهرام غفاري

 

 

aafagh_m51@yahoo.com

دندان مرده

دودل، لرزان، هراسان، چهره پربیم
به گور سرد وحشتزا نظر دوخت؛
شرار حرص آتش زد به جانش؛
.طمع در خاطرش صد شعله افروخت

به هر لوح و به هر سنگ و به هر گور
زده تاریکی و اندوه شب، رنگ؛
،نه غوغایی به جز نجوای ارواح
.نه آوایی مگر بانگ شباهنگ

به نرمی زیر لب تکرار می کرد
سخنهای عجیب مرده شور را
که: « با این مرده دندان طلا هست؛
.نمایان بود چون می شستم او را

فروغ چند دندان طلا را
به چشم خویش دیدم در دهانش؛
،ولی - آوخ - به چنگ من نیفتاد
«.که اندیشیدم از خشم کسانش

کنون او بود و گنج خفته در گور
،به کام پیکر بیجان سردی
به چنگ افتد اگر این گنج، ناچار
.تواند بود درمان بهر دردی

به دست آرد گر این زر، می تواند
که سیمی در بهای او ستاند
وزان پس، کودک بیمار خود را
.پزشکی آرد و دارو ستاند

چه حاصل زین زر افتاده درگور»
که کس کام دل از وی بر نگیرد؟
زر اینجا باشد و ، بیماری آنجا
«!به بیدرمانی و سختی بمیرد

کلنگ گورکن بر گور بنشست
سکوت شب چو دیواری فرو ریخت
به جانش چنگ زد بیمی روانکاه
.عرق از چهرۀ بیرنگ او ریخت

،ولی، با آن همه آشفته حالی
کلنگ می زد از پشت کلنگی
دگر این او نبود و حرص او بود
.که می کاوید شب در گور تنگی

شراری جست از چشم حریصش
چو آن گنج نهانی شد پدیدار
دلش با ضربه های تند می زد
به شوق دیدن زر در شب تار

دگر این او نبود و حرص او بود
که ضعف و ترس را پست و زبون کرد؛
کفن را پاره کرد و انگشت خشکش
به بیرحمی سری از آن برون کرد؛

سری کاندر دهان خشک و سردش
طلای ناب بود، آری، طلا بود؛
طلایی کز پی اش جان عرضه می کرد
اگر همراه با صدها بلا بود


دگر این او نبود و حرص او بود
که کام مرده را خونسرد وا کرد
وزان فک کثیف نفرت انگیز
طلا را، با همه سختی، جدا کرد

سحرگاهان به زرگر عرضه اش کرد
«که : « بنگر چیست این کالا، بهایش؟
: محک زد زرگر و بی اعتنا گفت
«طلا رنگ است و پنداری طلایش »

از سیمین بهبهانی

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

ما هم محکوم می کنیم...

جناب آقای نصر الله...
ما هم اسرائیل را محکوم می کنیم!
حمایت ما از شما، معنوی است!
تکه تکه شدن از شما، ویرانی خانه ها از شما،
محکوم کردن از ما...
از درون خانه های خود، لم داده بر مبلهای ایتالیایی، چیپس مزمز در دست، چای تازه دم احمد روبرو،
پا روی پا می اندازیم و زرت و زورت محکوم می کنیم!
...
چه اشکالی دارد آمریکا، ارسال هدایای خود، بمبهای هدایت شونده پانصد کیلویی به اسرائیل را تسریع کند، و بالگردهای آپاچی و ... را،
تکلیف ما امروز "سکوت" است و "تقیه"...!
ما باید شرمنده باشیم که گاهی به "مجهز" کردن شما متهم می شویم!
...
برادر نصر الله...
ما مرزهای خود را می بندیم، تا "تروریست" به کشورتان صادر نکنیم!
تا کسی به برادران مدرنمان، آمریکاییها و اسرائیلیها،
نگوید بالای چشمتان ابروست...
...
جناب آقای نصرالله،
ما هم محکوم می کنیم، درست مانند برادران عرب(!)،
و پادشاهان ما قبل تاریخیشان، که هر کدام، با همسران و فرزندانشان، یک "گردان" را تشکیل می دهند!
چیزی شبیه به "گردانهای عز الدین قسام" ...!
...
وقتی نفت باشد، باید هم شکمهای ما قطرش به بشکه های آن شبیه شود!
... و جناب رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خودمان،
با ادبیات اعراب، از عدم مداخله ایران در این جنگ سخن بگوید، آنهم "به هیچ وجه"!!!
وقتی چشم سفید "دلارهای نفتی" کورمان کرد،
باید هم با زبان "امیر عبد الله" و "سعود الفیصل" برای لبنانی ها "دعا کنیم"!...
و آرزوی آبادانی هر چه سریعتر ویرانیها،
تا دوباره، در سواحل مدیترانه، دوش آفتاب بگیریم(!)
... و قلم خیال در دست، نقش حوریان لبنانی بر سپهر آبی اش به تصویر کشیم!
...
برادر نصر الله...
ما هم محکوم می کنیم،
و به روش حضرات سیاست مدار،
اوضاع را از دور "رصد" می کنیم، تا گوشه انگشتمان هم خدای نکرده زخم نشود(!)
مگر "تقیه" واجب نیست!؟
مخصوصا برای شکمهای بزرگ ...!
...
برادر نصر الله...
ما حتی این "مفتی" های مفت خور وهابی، نوکران سعودی های بزدل را هم محکوم می کنیم،
که در این "فیلم"، نقش "خاخامهای یهودی" را پذیرفته اند و فتوی به حرمت "حمایت" از مقاومت داده اند!
اینروزها، باید برای پیامبرمان گریست،
که ثمره سالهای نبوتش، "گاو"های دشداشه پوش شده است...
راستی...
سوسمار کیلویی چند!؟
...
حتی برای "موسی" هم باید گریست،
که خاخامها، از درون توراتش، مباح بودن کشتن و زنان و کودکان استخراج می کنند!
و "عیسی"،
که "جرج بوش احمق" را،
مأمور گسترش "آزادی و دموکراسی" در جهان کرده است،
حتی به قیمت حراج بمبهای 900 کیلویی و فسفری و اورانیومی و ...
ای پدر مقدس، یاریشان کن!!!
...
برادر نصر الله...
ما هم محکوم می کنیم،
مثل امیر عبد الله و حسنی مبارک و خاتمی و هاشمی و متکی و فیروز آبادی و یا حتی ابراهیم یزدی و بهمن کشاورز...!
اصلا مثل رئیس جمهور و نخست وزیر خودتان، لحود و سینیوره، که هی اسرائیل را دعوت به خویشتنداری می کنند!
یک سوال برایم پیش آمده،
اگر ارتش نکبتی لبنان امروز به جنگ نیاید،
کی می خواهد بیاید!؟
...
باز خدا پدر و مادر "زاپاترو" را بیامرزد، که چفیه بر دوش عکس می گیرد...
یک موی او و چاوز، می ارزد به کل هیکل امثال حجت الاسلام گوگولیان،
رفیق فابریک جک استراو، و امضاء کننده بیانیه سعد آباد، یا همان ترکمانچای ثانی خودمان...!
که اینروزها،
افاضتش، حول محور "ضرورت پرهیز از ایدئولوژی گرایی در عرصه سیاست خارجی" می چرخد،
و رئالیست بودن را توصیه می کند!
خدا بیامرزد پدر "چه گوارا" را، یا اصلا همین "گاندی" خودمان و یا "مارتین لوترکینگ" را...
اصلا خدا همه اسیران خاک را بیامرزد!
...
جناب آقای نصر الله...
آخرش مگر چه می شود!؟،
"شهید" می شوید و تمام...
تازه یکی از خیابانهای تهران و یا بیروت خودتان را هم بنامتان می کنند...
زنده باد "زندگی"...
شما که با مرگ، "عقد اخوت" بسته اید،
شهروند دنیای مدرن (global citizen) نیستید!
باید بمبهای 500 کیلویی نسلتان را منقرض کند،
تا این ویروس خطرناک و مهلک بنیادگرایی (فوندامنتالیسم)،
دیگران را هم مبتلا نکند!
آخر همه آمده اند که لذت ببرند از این زندگی...
فلسفه مقدس "اپیکوریسم" را که می شناسید!؟
...
برادر نصر الله...
منتظر باشید، همین روزها،
سر و کله "مایکل مور" برای ساخت مستند جدیدش در جنوب لبنان پیدا شود،
و "پائولو کوییلو" برایتان ترانه بسراید،
و "مایکل جکسون" سازش را کوک کند،
اصلا منتظر باشید،
تا "شون پن" در نماز جمعه بیروت حاضر شود!
و پروژه های جدید "غفلت"، کلید بخورد...
لطفا شما تا آن موقع تکه تکه شوید،
تا سوژه شهرت حضرات فراهم باشد،
و این "فیلم" جذاب تر...
...
در این میان اما...
تکلیف ما تنها،
"حمایت معنوی" است،
پس ما هم محکوم می کنیم!!!
...
برادر نصر الله...
بنظرم رسید،
همه این بلاهایی که دنیای مدرن، از آمریکاییها و انگلیسیها گرفته تا اعراب و اروپاییها،
تحت ظل اسرائیل خبیث بر سرتان می آورند،
تاوان آن "بوسه" ای است که در اجلاس سران کنفرانس اسلامی بر بازوان "ولایت" زده اید،
اینها احقادی است که از آنروز جمع شد!،
اینها هزینه ایست که "سربازان ولایت" می پردازند،
و مگر ما سرباز "خمینی" نیستیم!؟،
و نمی دانم چه سرّی است در این میان،
که بیت الغزل حیات همه فرزندان خمینی،
"غربت" است،
و این نشان، بر ناصیه همه شان می درخشد...
یا لیتنی کنت معکم...
که کربلای امروز ما، جنوب لبنان است...
...
دلم برای امام تنگ شده است...
اگر او بود٬ امروز داشتیم در مزارع شبعا یونجه می کاشتیم٬
تا سران عرب٬
تعطیلاتشان را به جاهای خیلی دور نروند!
اگر او بود٬ پرچم مقدس لا اله الا الله را٬
بر فراز قدس به اهتزاز در می آوردیم...
آخر مگر او نگفت که:
ما مرز جغرافیایی نمی شناسیم!؟
کجایی پدر جان!؟
خدا را شکر که سرچشمه ولایت از قلب فرزندت "علی" جاری است...

منبع:
http://shohood.blogfa.com
 

 

 

hra62302@yahoo.com

بلوک های سر خیابون
(قسمت هشتم و پاياني)

نویسنده: فرنوش زنگوئی
   farnoosh_z66@yahoo.com

  بیست و چهارم

- مامان اون شومیز سیاه منو ندیدی ؟
- رو طنابه .
- مستوفی اینا زنگ نزدن ؟!!
- کیا ؟!! آفتاب از کدوم طرف در اومده ؟!!
- زنگ زدن ؟!؟!؟
- نه !! امشب زنگ می زنن .
- بگو من راضیم .
- جدی می گی ؟ باورم نمی شه !!! پس نیما چی ؟!!!
- آرش پسر خووبیه ! باشعوره ! مرده !
- .... ...... .
- ....... . این بلوک های سر خیابونو دیدی دوباره گذاشتن !!
- آره ! می خوان ثابتش کنن. می گن این جوری امنیت محل بیشتره !!!!!!!!!!!!
پایان

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل پنجم)
قسمت سوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

چون وسایل تراشیا بسیار کمتر از وسایل مک آلپین بود ، بنابراین کار هم به همان نسبت راحتتر بود. دوباره هارلو به چمدانی دیگر برخورد ، اما بسیار کوچکتر که در واقع یک سامسونت بود. باز کردن آن نیز برای هارلو اصلاٌ مشکل نبود و حداقل زحمت را داشت. در آن فقط یک چندتایی کاغذ بودند که هارلو علاقه زیادی به آنها نداشت. به جز یک کتاب نازک که جلد آن سیاه و قرمز بود و بنظر می آمد لیست آدرسهایی بی نهایت محرمانه باشد. در ابتدای هر آدرس –البته اگر آدرس بود – یک حرف آمده بود که ادامه آن خط هایی کاملا ناخوانا از حروف نوشته شده بود. حتماٌ یک معنی ای می داد. شاید هم معنی ای نداشت. معلوم بود که برای تصمیم گیری مردد است. شانه هایش را بالا انداخت و دوربینش را بیرون آورد و ازتمام صفحات عکس گرفت. و پس از پایان کار ، درست همانطوری که از اتاق مک آلپین بیرون آمده بود از اتاق تراشیا هم خارج شد. دو دقیقه بعد در اتاق 208 ، هارلو روی تخت نوبایر نشسته بود و سامسونتی روی پاهایش قرار داشت و دیگر اصلاٌ تردیدی نداشت.
دوربین کوچک او تند تند عکس می گرفت. دفتر با یادداشتی قرمز و سیاه نازکی که هارلو در دستش گرفته بود دقیقا شبیه همانی بود که هارلو در اتاق تراشیا یافته بود.
از آنجا هارلو به هدف چهارم رفت – اتاق یاکوبسن. بنظر می آمد یاکوبسن از تراشیا و نوبایر یا بی احتیاط تر و یا راحتتر باشد. دو دفترچه بانکی داشت و وقتی هارلو آنها را باز کرد کاملاٌ آرام نشست. از آنها معلوم می شد که در آمد یاکوبسن 20 برابر آنچیزی است که منطقاٌ انتظار می رود یک سر مکانیک در بیاورد. در داخل یکی از دفترچه ها یک لیست از آدرسها در سراسر اروپا به انگلیسی ساده بود. هارلو تمام جزئیات را روی دوربین کوچک خود ضبط کرد. مدارک را در جای خود قرار داد و همه چیز را به حالت اول برگرداند و وقتی می خواست آنجا را ترک کند در کریدور صدای پاهایی شنیدش که داشت به آن سمت می آمد و بعد جلوی در اتاق متوقف شد.
هارلو سریع یک دستمال از جیبش بیرون کشید و وقتی که کلید در قفل در اتاق چرخید هارلو داشت دستمال را همانند یک نقاب روی صورت خود می بست.

هارلو فقط فرصت پیدا کرد سریع و بی صدا توی کمد برود و در را آهسته پشت سرش ببندد.
در باز شد و یک نفر داخل اتاق شد. جایی که هارلو بود کاملاٌ تاریک بود اما می توانست صدای یک نفر را که دور اتاق می چرخید. اما نمی دانست این صدا ممکن است متعلق به چه کسی و یا انجام چه کاری باشد. تمام چیزی که می توانست بگوید این بود که یک نفر ممکن بود درگیر همان کاری باشد که او یک دقیقه پیش داشت انجام می داد.
هارلو کاملاٌ دیگر داشت با حس لامسه خود کار می کرد. دستمالش را از گوشه تا کرد و لبه صاف آن را زیر چشمانش قرار داد و دستمال را پشت سرش گره زد. در کمد باز شد و هارلو خود را بر برابر یک خدمتکار چاق دید که در دستهایش یک بالشت دارد. معلوم بود که دارد بالشت های نوبت شب را عوض می کند.
در عوض دختر مستخدم خود را در برابر هیکل ترسناک تیره یک مرد با نقابی سفید دید. سرش گیج رفت و آرام به زمین افتادو هارلو قدم به جلو گذاشت و قبل از اینکه مستخدمه روی کاشی های مرمرین کف اتاق بیافتد او را گرفت و آرام روی زمین گذاشت و بالشت را زیر سرش قرار داد. دستمال را از روی صورتش باز کردو شروع کرد به پاک کردن تمام جاهایی که دست گذاشته بود. تلفن را از پریز کشید و روی میز گذاشت. از اتاق خارج شد اما در را کاملاٌ نبست.
به سرعت از کریدور گذشت و با قدمهایی آهسته از پله ها پایین آمد و به طرف بار رفت. یک نوشیدنی سفارش داد. فروشنده معلوم بود کاملاٌ متحیر شده است. : شما چی فرمودید آقا ؟
-دابل جین و تونیک چیزی است که من گفتم.
-بله آقای هارلو. خیلی خوب آقای هارلو.

فروشنده که نهایت سعی اش را می کرد احساسی نشان ندهد نوشیدنی هارلو را حاضر کرد.
هارلو آن را برداشت و روی یک صندلی کنار دیوار بین دو گیاه گلدانی نشست. با علاقه به لابی نگاهی انداخت. نشانه ای از فعالیتی نامعلوم در صفحه کلید تلفن به چشم می خورد. دخترک اپراتور معلوم بود نگران است. یک لامپ روی صفر مدام روشن و خاموش می شد و معلوم بود که نمی تواند با اتاق مزبور تماس بگیرد. بالاخره با نومیدی مشهود پسر دربان را صدا کرد و آهسته به او چیزی گفت. پسرک سری تکان داد و با نهایت سرعت و قدمی که پرستیژ هتل اجازه می داد از لابی گذشت.
وقتی برگشت دیگر سریع می دوید. عرض لابی را با دویدن پشت سر گذاشت و چیزی اضطراری را در گوش اپراتور زمزمه کرد. اپراتور از جایش بلند شد و چند ثانیه نشد که شخص مدیر پیدایش شد و با عجله از لابی گذشت. هارلو صبورانه منتظر ماند و وانمود می کرد که گاهی لب به نوشیدنی اش می زند. می دانست اغلب کسانی که در لابی هستند او را زیر نظر دارند اما نسبت به آنها بی اعتنا بود. از دید آنها هارلو داشت لیمونادی بی ضرر یا تونیک با آب می نوشید. برای فروشنده مثل روز روشن بود که مک آلپین به محض برگشت اولین چیزی که می خواهد صورت نوشیدنی های جانی هارلو است و با این بهانه متقاعد کننده که قهرمان نباید برای هر چیزی دست به جیب شود.

مدیر دوباره پیدایش شد و با سرعت هرچه تمامتر که دور از شان یک مدیر بود به طرف میز رفت و خود را با تلفن مشغول کرد. حالا دیگر تمام لابی نگران و بی قرار بود. حالا حواس آنها از هارلو به میز روبرو متمرکز شده بود. و هارلو از این فرصت استفاده کرد و تمام محتویات لیوانش را داخل گلدان ریخت.

از جایش بلند شد و از لابی گذشت انگار که می خواهد به طرف در خروجی برود. مسیرش درست از پشت مدیر می گذشت. با دلسوزی پرسید : دردسر؟
-دردسری وحشتناک آقای هارلو. خیلی وحشتناک. مدیر تلفن را روی گوشی خود چسبانده بود و منتظر بود تا وصل شود اما باز هم معلوم بود که از اینکه زمانی برای صحبت با هارلو به او دست داده ذوق زده شده است.
-سارقان ، مهاجمان ، یکی از مستخدم های ما مورد یکی از وحشیانه ترین حمله ها واقع شده است.
-اوه خدای من، کجا ؟
-در اتاق آقای یاکوبسن
-یاکوبسن ؟ اما اون فقط سرمکانیک ماست.
- اوه بله ، آقای هارلو ، اما سارق که اینرا نمی دانسته ، درسته؟
بعد هارلو با نگرانی پرسید : امیدوارم توانسته باشد مهاجم را شناسایی کند.
-محاله. تمام چیزی که بخاطر می آورد یک هیکل عظیم الجثه نقاب دار است که از کمد پریده بیرون و به او حمله کرده. می گوید که تفنگ هم داشته.
مدیر دستش را روی دهانه گوشی تلفن گذاشت و گفت : ببخشید ، پلیس ، لطفاٌ.
هارلو برگشت و نفس راحتی کشید و از آنجا دور شد. از درهای چرخشی گذشت اما به راست پیچید ، ایستاد ، دوباره برگشت و دوباره وارد هتل شد. بدون اینکه کسی او را ببیند به اتاق خودش برگشت. نوار فیلم را از داخل دوربین جیبی اش در آورد و به جای آن یک فیلم دیگر که به نظر جدید می آمد گذاشت. پیچهای پشت دوربین فیلمبرداری اش را باز کرد و دوربین را آنجا گذاشت و دوباره پشت آنها را به هم بست و پیچهایش را محکم کرد. به هر علتی که خود می دانست چند خراش دیگر روی صفحه فلزی کدر ایجاد کرد. نوار اصلی را درون پاکتی گذاشت و روی آن اسم و شماره اتاقش را نوشت و آن را باخود به پایین برد . در لابی به نظر می آمد بیشتر نشانه های وحشت ناپدید شده باشد. و از متصدی خواهش کرد آن را در جای امنی قرار دهد و بعد به اتاقش برگشت.
ساعتی بعد هارلو بجای لباس رسمی اش ، لباس یقه اسکی و کتی چرمی به تن داشت و صبورانه کنار تختش انتظار می کشید. برای بار دوم آن شب صدای سنگین موتور دیزلی را از بیرون شنید. چراغها را خاموش کرد و پرده ها را کشید. پنجره را باز کرد و به بیرون نگاه کرد. اتوبوس از میهمانی رسمی برگشته بود. دوباره پرده ها را کشید و چراغها را روشن کرد. بطری اسکاچ را از زیر تشک بیرون کشید. کمی از آن را دور دهان خود ریخت و از اتاق بیرون رفت.
وقتی که جمعیت برگشته از میهمانی وارد لابی هتل شدند ، هارلو داشت از پله ها پایین می آمد. مری که حالا فقط از یک عصا استفاده می کرد به بازوی پدرش تکیه داده بود اما وقتی مک آلپین هارلو را دید مری را به دانت داد .
مری بی هیچ حرفی به هارلو چشم دوخت اما صورت او بیانگر هیچ حالتی نبود.
هارلو می خواست رد شود اما مک آلپین سد راهش شد و گفت : شهردار از غیبت تو خیلی ناخشنود و ناراحت شد.
هارلو کاملاٌ معلوم بود نسبت به عکس العمل های شهردار بی تفاوت است . گفت : شرط می بندم فقط همین یک نفر از نبود من ناراحت شد.
-یادت هست فردا اول وقت چند دور تمرین داری ؟
-من کسی هستم که باید این تمرینها را انجام بدهد احتمال داره که فراموش کنم ؟
هارلو می خواست از کنار مک آلپین بگذد اما مک آلپین دوباره جلوی راهش را گرفت و پرسید : کجا داری میروی؟
-بیرون.
-من تو را قدغن می کنم که-
- شما مرا از چیزی که در قراردادم نیست قدغن نخواهید کرد.
هارلو رفت.
دانت به مک آلپین نگاهی کرد و بینی خود را جمع کرد انگار چیزی را استشمام می کند و گفت : مثل اینکه یک بویی می آید.
مک آلپین گفت : بنظر می رسد چیزی از ما مخفی مانده. بهتره برویم ببینیم آن چیست.
مری به آنها نگاهی کرد :
خوب پس هر وقت که آن داره تمرین می کنه شما دو نفر اتاقش را زیر و رو می کنید ؟ و حالا هم تا پشت سرش به شما شده می خواهید مجدداٌ اتاقش را بگردید. این پستی است کاملا پستی است. شما دو نفر هیچ چیز نیست جز یک جفت سارق بی ارزش. پس از گفتن این حرف ، بازویش را به نشانه گله و اعتراض از دست دانت بیرون کشید. : منو تنها بگذارید. من می توانم اتاق خودم را پیدا کنم.

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

چهارشنبه: ديني

كوشش در اين مراقبه ها چه چيز را دنبال مي كند؟

به طور كلي انسان در اين راه مي كوشد تا حيات يابد و بيدار شود. حيات يافتن ، در تمام ابعاد مورد نظر است كه از جمله ي اين موارد فكر انسان است كه بايد حيات يابد و آن قدر قدرت انديشيدن بالا برود كه عقل و خرد با بهترين توانمندي فعاليّت داشته باشد و در تجزيه و تحليل مسايل فكري ماهر و زبر دست گردد ، اين مهارت روح آزادي را در وجود انسان زنده مي كند و موجب رهايي از بندها مي گردد، اين موضوع در راستاي اصل دين است ؛ زيرا اسلام دين رهايي بخش است.
موضوع ديگر اين كه انسان مي بايست با پرورش ارتباط اجتماعي خود در كنار زندگي فردي به حيات واقعي دست يابد و از اين حيات يافتن ها ، شادابي در فرد ايجاد مي شود كه البته هدف ، شادابي صِرف نيست.
موضوع مهم تري كه بايد به آن توجه شود حيات يافتن عبادت است. عبادت زنده با عبادتهاي معمول كاملاً فرق دارد. كسي كه به كالبد عبادتش حيات مي دمد ، در واقع راه سعادت را پيدا مي كند با توجه به اين كه عرفان يك راه قلبي است اما براي تحقّق تمام اين موارد ، انسان به يك ايدئولوژي و جهان بيني قوي نيازمند است تا گرفتار اوهام و بدعت گذاري ها نگردد. پس حيات ، همان شكوفايي واقعي و دست يافتن به حقيقت است.

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

18 مرداد
بیشتر، کم است. به نظر من، بیشتر داشتن یعنی نگهداری چیزی، حمایت کردن از چیزی، مراقبت کردن از چیزی، اهمیت دادن به چیزی، سعی در دو برابر کردن چیزی، افتخار کردن به چیزی، ارزشمند دانستن چیزی، شاید فروختن چیزی برای برآوردن نیازی و ...
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

18 مرداد / 9 آگوست / 14 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
18 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
سالروز پيروزي ارتش ايران و تصرف تنگه ترموپيل در سال 480 پيش از ميلاد

نهم اوت سال 480 پيش ازميلاد (مطابق 18 مرداد) واحدهاي كوهستاني ارتش ايران - تنها ابر قدرت بر روي کره زمين در آن زمان - در جريان لشكركشي خشايارشا به يونان و اروپاي جنوبي، پس از يک رشته جنگ شديد در ارتفاعات مشرف بر تنگه ترموپيل (Thermopylae) واقع در شمال يونان، سربازان اسپارت و «تسپي ان» ها از جمله «لئونيداس» شاه اسپارت را نابود و راه را براي عبور واحدهاي پياده و سوار امپراتوري باز و بي خطر كردند تا به سوي آتن به پيشروي خود ادامه دهند.
    خشايارشا كه در صحنه نبرد بود پس از اين كه واحدهاي كوهستاني ارتش ايران از جمله هزار مرد از منطقه پكتيا (اين ايالت خاوري ايران آن زمان، هنوز به همين نام است و در مشرق افغانستان قرار دارد) اسپارتي ها را درمحاصره گرفتند؛ به لئونيداس پيشنهاد كرد كه راه را براي فرار او و باقيمانده سربازانش باز مي گذارد تا فرار كنند، ولي قانون اسپارت عقب نشيني و تسليم سرباز را منع كرده بود. بنابراين، اسپارتي ها به جنگ ادامه دادند و همه آنان جان دادند تا به قانون ميهن خود وفادار مانده باشند.
    نوشته اند كه خشايارشا [پسر و جانشين داريوش بزرگ ، نوه كوروش بنيادگذار كشور ايران و شوهر « استر » كه در همدان مدفون است ] از سربازانش خواسته بود كه يكي از اسپارتي ها را زنده دستگير كنند تا برود و خبر اين شكست را به آتني ها بدهد.
    يونانيان در نبردگاه ترموپيل يک مکان يادبود براي لئونيداس ايجاد کرده اند که مجسمه او و آخرين اظهاراتش در آنجا قرار داده شده است و محلي است براي بازديد گردشگران.
    ارتش ايران پس از عبور از تنگه ترموپيل شهر آتن را تصرف كرد. مقاومت لئونيداس در ترموپيل و تاخير پيشروي ارتش ايران ، به فرماندهي کل يونانيان اين فرصت را داده بود که آتن را از سکنه اش تخليه کند و آنان را به جزاير امن منتقل سازد.
    خشاريارشا در جريان همين لشكر كشي، در سرزمين يونان يك آبراه نسبتا طولاني ساخت تا كشتي ها مجبور نشوند شبه جزيره را كه دريايي توفاني آن را در برگرفته است دور بزنند. بقاياي اين آبراه اخيرا كشف، و نشان مي دهد كه ايرانيان 2 هزار و 484 سال پيش در علم مهندسي تا چه حد پيشرفت داشتند.
     پاره اي از مورخان قرن 20 با محاسبات تازه تقويمي، پايان جنگ ترموميل را دهم اوت سال 480 پيش از ميلاد ذکر کرده و نوشته اند که اين نبرد سه روز طول کشيده بود که قبلا نوشته شده بود : دو روز
    «هرودوت» دركتاب 9 جلدي خود زير عنوان «جنگ پارسي ها» جزئيات جنگهاي ايرانيان از آغاز كار تا پايان لشكركشي خشايارشا به يونان را شرح داده است.
    دانش تاريخنگاري (هيستريوگرافي) در جهان با همين نوشته هاي هرودوت (جنگ پارسي ها) آغاز شده است. با وجود اين، ارقامي كه هرودوت از نيروهاي ايران و كشتي هاي جنگي خشايارشا در حمله به يونان به دست داده به نظر اغراق مي آيد. اسناد ديگر، اين ارقام را به مراتب كمتر از آنچه را كه هرودوت نوشته، نشان مي دهد.

نبرد سال 480 پيش از ميلاد ارتش ايران با لئونيداس در ارتفاعات اين محل روي داد

نبرد سال 480 پيش از ميلاد ارتش ايران با لئونيداس در ارتفاعات اين محل روي داد

 

مجسمه لئونيداس در يادبودگاه او در ترموپيل

مجسمه لئونيداس در يادبودگاه او در ترموپيل

 

سكه زرين خشايارشا با تصوير او

سكه زرين خشايارشا با تصوير او

 

افتادن اصفهان به دست طغرل سلجوقي

نهم اوت 1052 ميلادي (18 مرداد 431 خورشيدي) شهر اصفهان به دست طغرل سلجوقي افتاد. دوازده سال پيش از اين، سلجوقيان كه تركمان بودند بر غزنويان غلبه كرده و به قدرت رسيده بودند و سرگرم تصرف شهرهاي ايران يكي پس از ديگري بودند. محمود غزنوي در 1030 ميلادي در گذشته بود و راه براي ادامه مهاجرت سلجوقيان در ماوراءالنهر (شمال آمودريا – مرز شمالي افغانستان) باز شده بود، زيرا كه مسعود غزنوي پسر محمود اجازه مهاجرت را به سمت جنوب به آنان داده بود. طغرل سه سال پيش از تصرف اصفهان درصدد تصرف اين شهر كه مانند يزد، كرمان و فارس در دست يك خانواده ديلمي بود برآمده بود كه حكمران ديلمي از در دوستي درآمده بود. با وجود اين طغرل كه چشم به اصفهان داشت و مي خواست آن را مركز حكومت خود قرار دهد در سال 1051 دوباره به محاصره اصفهان كه يك سال مقاومت كرد دست زد و سرانجام نيز حاكم اصفهان داوطلبانه تسليم شد و مقرر گرديد كه تنها به حكومت يزد اكتفا كند. طغرل كه از پيروي هاي خود دچار غرور شده بود در سال 1055 (سه سال پس از تصرف اصفهان) بغداد را تصرف كرد و به قدرت ديلمي هاي ايراني پايان داد و خليفه بي قدرت عباسي را تحت شعار نجات سني ها از برتري شيعيان زير حمايت خود قرار داد و به اين ترتيب امپراتوري وسيعي براي خود به وجود آورد.

 

درگيري اقليت مجلس با رضاخان رئيس الوزراء

محمد تقي بهار (ملك الشعراء)

درگيري اقليت مجلس شوراي ملي با ژنرال رضاخان رئيس الوزراء و وزير جنگ كه از هفتم مرداد ماه 1303 (اوت 1924) آغاز شده بود در اين روز (18 مرداد) شدت يافت. اقليت مجلس از جمله ملك الشعراء و مدرس سردار سپه رضاخان پهلوي را استيضاح كرده بودند كه نسبت به قانون اساسي بي اعتنا شده و در امور داخله و خارجه از يك سياست نادرست پيروي مي كند. روز هشتم مرداد بيشتر روزنامه هاي تهران كه تحت نفوذ دولت (قوه مجريه) بودند اتهامات اقليت را نادرست خواندند و «استيضاح» را «افتضاح» ناميدند. اين وضعيت تا هفدهم مرداد ادامه يافت و در اين مدت بسياري از مديران نشريات مخالف سردار سپه و ديگر مخالفان مورد تهديد قرار گرفته و يا بازداشت شده بودند. در اين روز كه قرار بود به استيضاح رسيدگي شود پيش از تشكيل مجلس، عده اي به منازل اعضاي اقليت مجلس از جمله حائري زاده و مدرس رفته و آنان را كتك زده بودند و بنابراين از ميان امضاء كنندگان استيضاح، تنها ملك الشعراء بهار در جلسه مجلس حضور يافته بود و استيضاح مطرح نشد و بايگاني گرديد . رئيس الوزراء (رضاخان پهلوي) تقاضاي راي اعتماد كرد و به اتفاق آراء تاييد شد. سردار سپه پس از اين پيروزي تصميم به تشكيل كابينه تازه گرفت.

 

 وقايع جنگ هشت ساله در چنين روزي

18/05/58
انتصاب عدنان خيرالله به معاونت نخست‌وزير و جانشين كل نيروهي مسلح.

ادعي صدام مبني بر ينكه حزب بعث در عراق بعد از كشف كودتا مسير جديدي را در پيش گرفته است و از روند قبلي رويگردان است. (شيد منظور به چرخشم بسوي غرب باشد)
18/05/61
با آتش توپخانه ها و خمپاره هي ارتش عراق در جزيره مينو و شهر آبادان يك تن به شهادت رسيد و 16 تن مجروح شدند.
دو كشتي متعلق به يونان و كره جنوبي پس از تخليه بار در بندر ماه شهر به هنگام بازگشت هدف حمله هليكوپترهي عراقي قرار گرفتند كه از كاركنان دو كشتي 9 تن مجروح و 13 تن نيز مفقود شدند. عراق در اطلاعيه شماره 805 خود به ين حمله اعتراف كرد.

يك كشتي روسي حامل تانك "تي 72" بري ارتش عراق، در بندر "شعيبيه" كويت پهلو گرفت.

در عمليات كمين رزمندگان خودي عليه افراد مسلح غيرقانوني در اطراف بوكان، دو تن از ين افراد كشته و دو تن نيز مجروح شدند. مسئول تشكيلات سازمان مجاهدين خلق در قائمشهر كه به دست مردم دستگير شده بود با خوردن سيانور خودكشي كرد.

در ادامه تلاشهي سياسي عراق بري جلب افكار عمومي، "صالح عمر" نمينده دائمي ين كشور در سازمان ملل، در يادداشتي به شوري امنيت اعلام كرد كه عراق قطعنامه هي 479 و 514، همچنين تصميم كنفرانس وزاري خارجه كشورهي غيرمتعهد در فوريه 1981 دهلي نو را پذيرفته است. در ين نامه يران به طولاني كردن جنگ و گسترش آن نيز متهم شده است.

18/05/65
ابتكارات و ميزان پيشرفت كار بري عمليات العميه؛ ابلاغ مأموريت به غواصان لشكر14.
تأكيد فرمانده نيروي زميني سپاه به اجري عمليات در مجنون به رغم وجود مشكلات.

فعاليت شديد دشمن در منطقه فاو؛ احداث يك فرودگاه و استقرار موشكهي ضدهويي سام7 در امالقصر؛ ادامه ارسال سلاح از كويت به عراق.

بمباران تأسيسات نفتي عراق در 350 كيلومتري بغداد در حمله هواپيماهي خودي؛ راديوهي خارجي خسارت را سنگين و تحرك نيروي هويي يران را دور از انتظار خواندند.

دولت عراق به كردهي كركوك اعلام كرد كه اگر درجنگ شركت نكنند، اموال آنها مصادره خواهد شد. گزارش كريستين سينس مانيتور از اقدامات عراق عليه كردهي ين كشور.

اعزام نيروهي داوطلب بسيجي از شهرهي بوشهر، بروجرد، مشهد. بافق، زاهدان؛ تسهيلات شوري عالي انقلاب فرهنگي بري ورود نيروهي داوطلب بسيجي به دانشگاهها.

كويت و يمن طي نامهي به مقامات يران از طرح صلح صدام حميت كردند؛ لوموند: «ين خطر وجود دارد كه بغداد درجنگ بازنده شود. به نظر ميرسد كه يران توان لازم را دارد.»

حسني مبارك رئيس جمهوري مصر و حسين شاه اردن در بيانيه مشتركي روز پنج‌شنبه از كشورهي عربي خواستند از عراق در جنگ با يران حميت كنند و همچنين خواستار تشكيل يك كنفرانس بين‌المللي صلح شدند. (خبرگزاري آلمان غربي)
18/05/66
عمليات فتح 9 در منطقه عمومي خرمال از استان سليمانيه عراق
پاتك ديگر عراق در “ بلفت “ و تصرف قسمتي از مواضع نيروهي “ تيپ29 “ در ساعات اوليه .

جلسه فرماندهان سپاه بري بررسي طرح‌ها و گستره تداوم عمليات بر روي تپه جنگلي .
بمباران ميمك و چزابه در حمله هواپيماهي عراق .

حمله عناصر حزب دمكرات به بيمارستان پيرانشهر و يك مقر سپاه در منطقه نودشه .
تصويب نهيي برنامه‌هي سمينار “ لبيك يا امام “ : فعال‌تر شدن ستادهي پشتيباني جنگ مراكز استان‌ها ، اعلام دهه انصارالمجاهدين ، تشكيل كميته‌هي مردمي حميت از خانواده‌ رزمندگان .

تشييع جنازه پيكر شهيد “ عباس بابيي “ معاون عمليات فرمانده نيروي هويي . اظهارات “ ميرحسين موسوي “ نخست‌وزير درباره تأثيرگذاري شهيد بابيي در تحولات مثبت نيروي هويي .
“ ميرحسين موسوي “ نخست‌وزير در پيان جلسه هيئت دولت : “ تا وقتي كه ابرقدرت‌‌ها در خليج‌فارس حضور داشته باشند ين منطقه پر از مين خواهد بود . اطلاع قبلي تركيه از بروز درگيري در مكه ، حاكي از نقشه از پيش طرح‌شده بري كشتار حجاج يراني است . “

سومين روز حركت كاروان نفت‌كش‌هي كويتي و مين‌روبي هلي‌كوپترها در پيشاپيش آنها .
مناظره تلويزيوني “ وينبرگر “ وزير دفاع امريكا و “ سعيد رجيي خراساني “ نمينده يران در سازمان ملل در مورد مين‌گذاري در خليج‌فارس ، احتمال درگيري يران و امريكا ، قطع‌نامه 598 و پيان دادن به جنگ . تفسير خبرگزاري تاس از سخنان وينبرگر .

جمع‌بندي خبرگزاري فرانسه درباره خطرهي اقدامات يران در خليج‌فارس .
مجله العالم : كويت با واگذاري پيگاه نظامي به امريكا ، موافقت كرده است .

معاون وزير خارجه انگلستان : درخواست امريكا بري ارسال مين‌روب به خليج‌فارس را مجدداً بررسي خواهيم كرد . يران بيد منزوي شود .
عراق در نامه‌ي به دبيركل سازمان ملل مدعي شد كه يران شهرهي عراق را گلوله‌باران كرده است . يران ين ادعي عراق را رد كرد .

تحريم خريد نفت از يران توسط فرانسه

18/05/67
ورود اولين واحدهي نيروهي ناظر سازمان ملل به تهران و بغداد
ديدار يوسف بن علوي وزير مشاور در امور خارجه عمان از تهران

اعلام تاريخ آتش‌بس از طرف دبيركل (29 مرداد)

 
[18 مرداد 1364] - درگذشت آيت الله حاج ميرزا ثقفي از علما. فقهاي معاصر

آيت الله حاج ميرزا ثقفي از علما. فقهاي معاصر در 90 سالگي در گذشت وي از خاندان علم ونقاهت وبسيار پرهيزگار بود . آيت الله حاج ميرزا محمد ثقفي عمر شزيف خويش را در راه خدمت به اسلام و مسلمانان و ترويج سريعت مقدس اسلام وتاليف كتابهاي ارزشمند و مفيدي در نفسير و اصول فقه واحاديث شريف سپري كرد . كتاب نفسير روان جاويد در 5 جلد از آثار اين مفسر بزرگ و عالم گرانقدر عصر حاضر بشمار ميرود.

Mobin_s2004@yahoo.com
9 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو دانش

Artificial Intelligence

امروز زادروز پروفسور ماروين مينسكي Marvin Minsky دانشمند رياضيات و علوم كامپيوتراست كه نهم اوت 1927 به دنيا آمده و با كمك همكارانش Artificial Intelligence (هوش دست ساز) و لابراتوار مربوط را انستيتو تكنولوژي ماساچوست به وجود آورده كه پيشرفت بزرگي در علوم كامپيوتر بشمار مي رود . پروفسور مينسكي تا سال 2003 هشت كتاب درسي در رشته هاي علوم كامپيونر نيز تاليف كرده است.

ساير ملل

دومين بمب اتمي بر ناگاساكي

سه روز پس از فرود آمدن بمب اول بر هيروشيما، ساعت 11 و 20 دقيقه بامداد به وقت محلي دومين بمب اتمي آمريكا با قدرت تخريبي معادل 22 هزار تن «تي ان تي» نهم اوت 1945 بر ناگاساكي Nagasaki شهر ديگر ژاپن افكنده شد كه به علت وزش باد بر گوشه اي از شهر فرود آمد و يك سوم شهر از جمله كارخانه هاي فولادسازي و صنعتي «ميتسوبيشي» را نابود كرد و جمعا هشتاد هزار تن كشته و 60 هزار نفر ديگر مجروح شدند.
    اندكي پيش از بمباران دوم، در همين روز «هري ترومن» رئيس جمهوري وقت آمريكا به دولت ژاپن اخطار كرده بود كه بمباران اتمي هيروشيما تنها يك هشدار بود كه تسليم شود و اگر چنين نكند اين نوع بمباران تا نابودي كامل ظرفيت نظامي امپراتوري ژاپن ادامه خواهد يافت. دولت ژاپن اين بمباران اتمي را عملي «غيرانساني» خواند و از نقاط ديگر جهان هم صداي انتقاد شنيده شد. در آن زمان، آمريكا تنها دارنده سلاح اتمي بود. اين دو حمله كشورهاي ديگر را به فكر توليد چنين سلاحي انداخت که حتي اگر آن را بكار نبرند وسيله اي براي جلوگيري از حمله نظامي ديگران به آنها خواهد بود.

 

همزمان با مذاكرات مائو و خروشچف ، دولت آمريكا بار ديگر اعلام كرد كه جمهوري توده اي چين را به سازمان ملل راه نخواهد داد

نهم اوت 1958 ، همزمان با ديدار خروشچف رهبر وقت شوروي از چين، دولت آمريكا يك بار ديگر اعلام كرد كه جمهوري توده اي چين را به سازمان ملل راه نخواهد داد. ديدار خروشچف از چين سوم اوت آغاز شده بود. مائو پس از مذاكرات طولاني در پكن با خروشچف ، متوجه شد كه وي مانند استالين در پياده كردن دقيق ماركسيسم پا برجا نيست . به علاوه ، مائو سياست همزيستي مسالمت آميز خروشچف با آمريكا و دولتهاي كاپيتاليستي ديگر را رد كرد و اعلام داشت كه اين دولتها در باطن از تصميم خود مبني بر انهدام كامل و ريشه كن كردن سوسياليسم كه با منافع آنها ناسازگار است هرگز دست برنخواهند داشت و همواره در صدد يافتن فرصت براي ضربه زدن خواهند بود . طولي نكشيد كه انتقاد كمونيستهاي چين از كمونيستهاي شوروي آغاز شد و آنان را تجديد نظر طلب خواندند و اين انتقاد تا پايان عمر مائو ادامه داشت.

 

كودتاي ميانه روها در لائوس

نهم اوت 1960 يك سروان چترباز به نام «كنگ له» بر ضد حكومت راستگرايان لائوس كه اجازه داده بودند عوامل آمريكا در آنجا بر ضد كمونيستها يك گروه چريك محلي در مناطق كوهستاني به وج.د آورند كودتا كرد و دولت را به پرنس «سووانا فوما Souvama Phouma» سپرد كه مردي ميانه رو و قبلا هم براي مدتي رئيس دولت بود. فوما عقيده داشت كه در كشوري چون لائوس ، دولت بايد ائتلافي و نماينده همه گروهها باشد و اين انديشه خود را پس از رسيدن به قدرت عملي ساخت و راستگرايان و كمونيستها ( پاتت لائو ) را در حكومت با خود شريك كرد ، ولي گسترش در گيري ها ويتنام ، لائوس را هم آرام نگذارد و ....

 

قتل مرموز شارون تيت

شارون تيت

شارون تيت

نهم اوت سال 1969 در ساعات شب ، شارون تيت Sharon Tate بازيگر تازه كار فيلمهاي سينمايي كه اباء نداشت نيمه عريان و ... از او تصوير بگيرند در خانه اش در منطقه لس آنجلس( بورلي هيلز) به طرز فجيعي به قتل رسيد . وي هشت ماهه حامله بود و شوهرش در لندن بسر مي برد. در حمله به خانه تيت ، سه تن ديگر كه در آنجا بودند كشته شدند. قاتلان كه به گردن « شارون » طناب انداخته بودند تا جسد او را به دار بكشند هنگام ترك خانه ، باخون مقتولين بر در ورودي كلمه « پيگز =خوك ها » را نوشته بودند. آنان پس از خروج از خانه، يكي از همسايگان را كه در اتومبيلش نشسته بود كشتند.
    خبر اين واقعه در آن زمان ساير گزارشها ي جهان را تحت الشعاع خود قرارداده بود.
    تيت دختر يك سرهنگ اطلاعاتي ارتش آمريكا بود كه هنگام ماموريت پدرش در ايتاليا علاقه مند به هنر نمايش شده بود و براي اين منظور بعدا به هاليوود و فرانسه رفته بود. زيبايي او بيش از هنرش مورد توجه فيلمسازان بود. وي در اواخر عمر با پولانسكي كارگردان فيلم ازدواج كرده بود.
    چهار ماه بعد از واقعه قتل ، چارلز مانسون صاحب عقيده اي خاص و چهار تن از پيروانش به اتهام قتل شارون محاكمه شدند. سه زن از متهمان به قتل كه دست به اين اقدام زده بودند اعتراف به عمل خود كردند و گفتند كه مانسون حضور نداشت.
    در باره انگيزه واقعي اين جنايت و جنايت ديگري كه گروه مانسون انجام داده بودند و اعمال ديگر اين گروه از سرقت بانك و... اطلاعات كامل منتشر نشده است .

 

برخي ديگر از رويدادهاي 9 اوت

  • 0:   سال 48 پيش از ميلاد در جريان جنگ رومي ها بر سر قدرت، در منطقه «فارسالوس» واحدهاي ژوليوس سزار كه از فرانسه و اسپانيا آمده بودند باوجود خستگي و كمبود خواربار و قلت سواره نظام بر واحدهاي پمپي غالب آمدند كه پمپي به اميد دريافت كمك از ايران به مصر فرار كرد و ژوليوس سزار امپراتور روم شد.

  • 378:   در سال 378 ميلادي ويزيگت ها (ژرمن ها) ارتش امپراتوري روم را در جنگ «آدرايانوپلAdrianople» شكست دادند كه در اين جنگ «والنس» امپراتور هم كشته شد. ويزيگتها بعدا فرانسه (گل) و اسپانيا را متصرف شدند و در آنجا به ايجاد حكومت دست زدند.

  • 681:   بلغارها (مهاجراني از آسياي ميانه) در منطقه دانوب شرقي نزديك دلتاي اين رود ايجاد يك «خان نشين» را براي خود اعلام كردند.

  • 1173:   كار ساختن برج تاريخي «پيساPisa» در ايتاليا آغاز شد كه نزديك به دو قرن دو طول كشيد تا تكميل شود و يك هنر مهندسي ـ معماري بشمار مي رود.

  • 1638:   يك هلندي به نام «يانوس برانك» در زميني درحاشيه نيويورك استقرار يافت كه به نام او محله «برانكس» ناميده مي شود و اينك يكي از محله هاي بزرگ شهر نيويورك است.

  • 1805:   اتريش، روسيه و انگلستان ضمن امضاي پيماني در سن پترزبورگ اتحاديه تازه اي بر ضد ناپلئون تشكيل دادند.

  • 1849:   پادشاهان اتريش و روسيه متحد شدند و جمهوري مجارستان را از ميان بردند تا در آن منطقه از اروپا، انديشه جمهوري طلبي ريشه نگيرد.

  • 1877:   در منطقه مونتانا و در كنار رودخانه «بيگ هولBig Hole River» ميان بوميان آمريكا (سرخپوستان) و واحدي از ارتش دولت واشنگتن جنگ درگرفت كه ضمن آن 29 سرباز آمريكايي و 89 مبارز بومي كشته شدند.

  • 1900:   يهوديان روسيه در منطقه« اودسا » دست به شورش زدند.

  • 1902:   ادوارد هفتم بر جاي مادرش ملكه ويكتوريا نشست و پادشاه انگلستان شد.

  • 1942:   گاندي رهبر انقلاب استقلال هند از استعمار انگلستان و مبتكر «مبارزه منفي» بارديگر بازداشت شد.

  • 1954:   ميان تركيه، يونان و يوگوسلاوي پيمان همياري امضاء شد.

  • 1965:   سنگاپور از فدراسيون مالزيا جدا شد و اعلام استقلال كرد.

  • 1973:   دانشمندان شوروي سفينه «مارس - 7» را به سوي ستاره مريخ فرستادند.

  • 1974:   جرالد فورد به عنوان سي و هشتمين رئيس جمهوري آمريكا كار خود را آغاز كرد.

  • 1990:   در پي تصرف كويت توسط عراق، 12 دولت عربي پذيرفتند كه براي دفاع از كشور سعودي نيروي نظامي به اين كشور كه قبلا دولت آمريكا چنين كرده بود بفرستند.

  • 1990:   شوراي امنيت به اتفاق آراء انضمام كويت به عراق را ابطال كرد.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    14 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     درگذشت آيت الله ميرمحمد صادق مدرس خاتون آبادي از دانشمندان علوم اسلامي

    [14 رجب 1272] - آيت الله ميرمحمد صادق مدرس خاتون آبادي از دانشمندان علوم اسلامي دراصفهان وفات يافت. ايشان درفقه عالمي صاحبنظر و برجسته بود و دركنارآن درزمينه هاي حديث، تفسير، كلام و همچنين رياضي دانش فراوان كسب كرده بود. آيت الله خاتون آبادي عالمي پارسا و زاهد بود و 30سال درمسجد جامع اصفهان امامت نمازجماعت را به عهده داشت.

     

     عزل حسين خان سپهسالار ملقّب به مشيرالدّوله ازمقام صدرات

    [14 رجب 1290] - ميرزا حسين خان سپهسالار ملقّب به مشيرالدّوله ازمقام صدرات عزل و توقيف شد. مُشيرالدّوله درسال1289هجري قمري درمقام صدراعظمي ايران قرارداد واگذاري امتيازراه آهن رشت- تهران و تهران- خليج فارس را با بارون ژوليوس دورويتر امضا كرد. دراين قرارداد كه مدت آن 70سال بود امتيازاستخراج معادن ايران به استثناي معادن طلا و نقره، استفاده ازمنابع جنگلها و تأسيس بانك به دورويتر واگذار شده بود. مشيرُ الدّوله درمقابل واگذاري اين امتيازات 50000هزارليره انگليسي دريافت كرد. او بعد ازامضاي اين قرارداد براي آشناكردن ناصرالدّين شاه با موقعيت و اوضاع كشورهاي صنعتي غرب شاه قاجار را به سفراروپا برد. اما روحانيون، علما و مردم مسلمان ايران كه ازعمق خيانت مشيرالدوله و شاه قاجار آگاه شده بودند؛ به اين قرارداد اعتراض و با آن مخالفت كردند. سرانجام ناصرالدين شاه ناچاراين قرارداد را لغو كرد و مشيرالدّوله را هم ازمقام صدارت عزل كرد.

     

     تولد آيت الله شيخ جعفرنقدي ازدانشمندان علوم اسلامي

    [14 رجب 1303] - آيت الله شيخ جعفرنقدي ازدانشمندان علوم اسلامي درعراق متولد شد. ايشان پس ازكسب درجه اجتهاد لحظه اي از تحقيق و مطالعه غافل نشد. آيت الله نقدي مدتي هم درزادگاه خود عَماره شهرميان بغداد و بصره به ارشاد مردم و نشرتعاليم اسلام پرداخت. ايشان همچنين به امورمردم رسيدگي مي كرد و مردم اعمّ ازشيعه، سنّي و غيرمسلمان به داوري او اعتماد داشتند. ازآثارآيت الله شيخ جعفرنقدي حاشيه بر«زُبدَةُ الاصول و حاشيه برمَعالِمُ الاُصول» را مي توان نام برد.

     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    پادشاه مست

    سلطان جلاالدين خوارزمشاه آخرين پادشاه سلسله خوارزمشاهيان تنها كسى بود كه در مقابل سيل بنيانكن مغول مقاومت مى نمود، اما متاءسفانه رفتار نامناسب او با مردم و زياده روى او در شرابخوارى باعث گرديد كه نتواند كارى از پيش ببرد. صاحب كتاب الفخرى در اين مورد مى نويسد: هيچ پادشاهى از راه اشتغال به لغو و لعب آنچنان دچار بد عاقبتى نشد كه جلال الدين فرزند خوارزمشاه شد، وى چون از برابر مغول مى گريخت او را دنبال كردند چنانكه از شهرى سفر مى كرد ايشان بعد از او به آن مى رسيدند و چون بامداد به موضعى مى رسيد ايشان شب بعد در آنجا بودند و او را طلب مى كردند با اين حال وى همواره به نوشيدن شراب و مى ، و شنيدن دف و نى ، مشغول بود و شب مست به خواب مى رفت و صبح در خمارى برمى خاست و نورالدين منشى ، شاعر دربارش او را مخاطب ساخته گفت :
    شاها ز مى گران چه بر خواهد خاست
    وز مستى هر زمان چه بر خواهد خاست
    شه مست و جهان خراب و دشمن پس و پيش
    پيداست كزين ميان چه بر خواهد خاست

    سرانجام جلال الدين در شب 15 شوال سال 628 در حالى كه مست بود در كردستان به محاصره مغولان درآمد. (144)
    اما در حال مستى موفق به فرار گشت و صبح روز بعد به دست كردى كه برادرش در جريان جنگهاى (خلاط) به دست سپاهيان او كشته شده بود به قتل رسيد.

    منبع:
    ابن طقطقى تاريخ فخرى ترجمه محمد وحيد گلپايگانى
    بنگاه ترجمه و نشر كتاب تهران 1350 ص 58.
     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    خوشبختانه قبل از اينكه ساعتم احتياج به عمل جراحي پيدا كند سنگ هايش را دفع كرد.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آسسه برو، آسسه بيا كه گربه شاخت نزنه! سر به سولاخت (سوراخ) نزنه، قايم باش.
    دستور به كار بستن احتياط و پوشيده و بي صدا و اسم و آوازه زيستن در حفظ سلامت جان و مال.
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (12)

    تلخیص: شمیم شادمان

    بسيار خوب ، پدر ، مادر ! من نهضتهاي دنيا را ديده ام ، انقلاب كبير فرانسه و نهضتهاي مترقي و غير مترقي همه دنيا را خوانده ام ، مي شناسم با همه مكتبها آشنا هستم و حالا تو اين كتاب را به من دادي كه قيام امام حسين ترا ارزيابي كنم و به آن معتقد بشوم و قانعم بكند !
    در اين كتاب نوشته بود : اين قيام حسيني خيلي ارزش داشته براي همه انسانها ! نتيجه هايش دو نوع است :
    1- نتيجه هاي معنوي 2- نتيجه هاي مادي
    اما نتايج معنوي ، بزرگترينش اين است كه : اگر يك عده محقق جمع بشوند و فهرستي تهيه كنند از اسم تمامي زنها و مردهايي كه به علت گريه بر امام حسين ، در روز قيامت ، همه گناهانشان بخشيده شده و به بهشت رفته اند شماره اش از ميليونها نفر تجاوز مي كند . اين نتيجه معنوي انقلاب !
    اما آثار مادي اش از اين هم جالبتر است و لابد همه اقتصاد دانان و سرمايه داران غرب تعجب مي كنند از اين همه نتايج اقتصادي قيام امام حسين ! پيش خود گفتم قطعا اين قسمتش اين جهاني است و به كار زندگي اجتماعي مي خورد و در توليد كالا ، بالا بردن سطح درآد ملي و رفاه مادي و استخراج منابع توليدي جامعه شيعه نقش مهمي دارد و پيروان خويش را از فقر اقتصادي نجات مي دهد و شيعيان را از سلسله جامعه هاي عقب مانده و دنياي سوم خارج مي سازد !
    نويسنده كشف خود را توضيح مي دهد :
    اين همه زائري كه هر سال از سبزوار و دهات قزوين و گناباد و يزد و كاشان و كردكوي و محمد آباد و ساير نقاط مي روند كربلا ، همه از ولايات خودشان يك مقدار اجناس محلي هم با خودشان مي برند و آنجا مي فروشند ، از پول آن يك مقدار جنس از كربلا سوغات مي خرند و بر مي گردانند به ولايت خودشان ، در اثر همين صادرات و واردات و نقل و انتقالات اقتصادي دائمي ، يك جريان مستمر مادي و مبادلات اقتصادي به وجود آمده بين كربلا و دهات و شهرستانهاي ايران كه در جهان بي سابقه است !...

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

     

    این قسمت
    کاوه آهنگر

    تاریکی... تاریکی محض... و صدای ناله ها... روز است یا شب؟... کسی نمی داند!
    دو سرباز وارد دالان تاریکی شدند که انتهایش هیچ چیزی معلوم نبود. صدای پوتین ها روی موزاییک های کثیف زندان موجی از ترس در دل زندانی ها می انگیخت. چشم ها عادت کرده بود به ندیدن پس گوشها تیز شد. صدای دیگری هم بود. کشیده شدن چیزی روی کف دالان و هر از چند گاهی ناله ای بی رمق. آن قدر بی رمق که حتی فشار درد هم نمی توانست بر شدت آن بیافزاید...

    درِ سلول خالی باز شد. فریادی از سوی سربازان و صدایی حاکی از به زمین افتادن زندانی. سرباز اول در را قفل کرد و سرباز دوم گفت: بریم! ... دوباره صدای قدم ها روی موزاییک های کثیف... بازگشت دو سرباز... و این بار جوان دیگری که پس از شکنجه به زندان انفرادی می رفت... سرباز که از دالان پا به بیرون می گذاشت فریاد زد: انقلابی های کثیف!
    سکوت در سلول انفرادی حکمفرما بود...
    سکوت... و رویاهای زندانی جوانی که اکنون توان حرکت نداشت... و بی رمق... با چشمانی بسته، سعی می کرد در قلمرو رویا راهی به سمت آزادی بجوید...
    سکوت... رویا... مادرم برایم قصه می گوید ... در تختم خوابیده ام در جدال با هجوم خواب و اشتیاق برای شنیدن قصه زیبای مادر... قصه کاوه آهنگر...
    جوان زندانی به قصه زیبا از دهان مادرش گوش می داد... و لطف نوازش های او را بر موهایش حس می کرد... مادر، این گونه آغاز کرد:
    در دهکده ای میان کوههای البرز، جایی که اگر روی تپه کوتاهی هم می رفتی می توانستی دماوند را ببینی، مردی می زیست به نام کاوه. شغل کاوه آهنگری بود. مردم دهکده خوب و مهربون بودند. همه با هم دوست و یار و همراه بودند. اما توی ده هیچکس خوشحال نبود. هیچ کس نمی خندید. هیچ کس امیدی به زندگی نداشت. همه این ها به خاطر پادشاه ظالم و ستمگری بود که به مردم ظلم می کرد. اسم پادشاه آژی دهاک بود...
    پلک های جوان زندانی بر صورتش سنگینی می کرد و خواب ذره ذره در وجود او راه می یافت. او اما در جدال با خواب می خواست داستان کاوه را بشنود... نتوانست... خوابید... خواب بدی دید...
    زمانی دور
    در ایرانشهر
    همه در بیم
    نفس در تنگنای سینه ها محبوس
    همه خاموش
    ...
    به کاخ اندر
    نشسته اَژدهاک دیو خو
    لبانش تشنه خون بود...
    خواب... سراسر از ترس و واهمه است... در میان جنگلی تاریک و سرد به پیش می روم. صدای زمزمه های لطیف مادرم که قصه می گفت هنوز در گوشم است. آه چه بارانی می بارد! هوا چه سرد شده... زمین گل آلود است. اما باید پیش رفت. شاید یک آبادی در راه باشد. جایی برای خوابیدن و احیاناً چیزی برای خوردن... از دور کورسوی نوری دیده می شود. شعاع نوری بی رمق... به سمتش می روم. شاید دهی باشد که مردمانش مهربان باشند. چقدر خسته ام...
    صدای جغد می آید. از آن متنفرم. سریع تر می روم. شکل و شمایل طبیعت کمی تغییر می کند. منظم تر می شود و گواهی می دهد که دست انسان به نظمش در آورده است...
    به درون آبادی پا می گذارم. اینجا هیچ چیز نیست جز چند خانه تاریک، آغل های سرد، اجاق های خاموش، سکوت... پس شعاع نور کجاست؟... آه آنجاست... صدایی هم به گوش می رسد. به آن سو می روم... صدای برخورد فلز است با فلز... ضربه های پتک... و دری که حد فاصل تاریکی من و روشنایی مرد آهنگر است. نور از چهارچوب در به بیرون تراوش می کند. هیچ چیز نمی توان دید... و آنگاه که چشم کمی به نور عادت می کند مردی چهارشانه، با ریش و موی بلند، پتک به دست و عرق ریزان نمایان می شود...
    من هنوز درد می کشم...
    درون کوره آهنگری آتش فروزان بود
    و بر رخسار کاوه سایه های شعله می رقصید
    ... درون سینه اش دل؟
    - نه! که خورشید محبت، گرم می تابید
    کاوه نگاهی به بیرون انداخت. چشمانش کمی ریز شد تا در میان تاریکی و روشنی شیء متحرک را - که من بودم- ببیند. با صدایی قوی پرسید: کیستی؟... گفتم: جوانی انقلابی ام. شورشگری بر سر راه ظلم... خسته اما از این جنگل و باران و و سوز و سرما...
    گفت: بیا داخل... کنار کوره آتش گرم شو.
    داخل شدم. نشستم. کاوه دوباره مشغول آهنگری شد. شمشیر می ساخت. پرسیدم: این آبادی چه سوت و کور است. کسی اینجا نیست؟
    گفت: هیهات که ظلم با زبان انسان چه می کند! گویی آنرا از بیخ و بن بیرون می کشد. چشم ها را می بندد. بدن ها را کوفته می کند... مردم این آبادی در انتظار مرگ اند... از دست ظلم آژی دهاک ظالم... عده ای اما هستند از برای جنگیدن با ظلم... تو هم به ما ملحق شو جوان انقلابی...
    سکوت کردم.
    موزاییک های کثیف زندان چه رقت بار است. کسی به در می زند... کیست؟... آه... غذا... غذای کثیف زندان... نان خشک و کمی آب طعم دار... اسمش را نمی توان سوپ گذاشت... نانم را گاز می زنم و در حالیکه کنار کوره آهنگری گرم می شوم کاوه سخن می گوید:
    - فردا انقلابیون را می بینی. فردا روز بزرگی است...
    خوابیدن روی تخت چوبی سلول انفرادی کار سختی است. می خوابم. فردا باید با انقلابیون دیدار کنم...
    ***
    همهمه... گفتگو... عده ای دلیر و بی باک و جنگجو:
    اکنون جنگ باید کرد
    به خون اهرمن شمشیر را گلرنگ باید کرد
    و دامان شرف را پاک از هر ننگ باید کرد
    ...
    عده ای بزدل و ترسو:
    ای یاران قضای آسمانست این
    همانا نیست جز این سرنوشت ما در این کشور
    چه خواهد کرد با گفتار خود کاوه
    گروهی را به کشتن می دهد این مرد آهنگر
    من در میان مردم آبادی، این آبادی و آبادی های دیگر، به تماشا نشسته ام. گرچه خود یکی از انقلابیونم اما نگاهم در میان این بحث ها مدام به این دهان و آن دهان دوخته می شود. کاوه ایستاده است به تماشا. لبش را می گزد. دیشب خوب نخوابیده ام و جای لگد سرباز هنوز روی دلم درد می کند. پیرهنم را بالا می زنم تا جای آنرا ببینم. کبود شده ام. سیاه رنگ و کثیف...
    باز ندای شوم نا امیدی می آید...
    تو ای کاوه! ای بی دانش و تدبیر
    نمی دانی مگر کاین اَژدهاک پیر
    به جان پیمان یاری تا ابد با اهرمن دارد؟
    ... اندیشه ات خام است!!
    کاوه خشمگین است. من هم... همه زندانیان خشمگین اند... مرد سخنگو همچنان موج منفی می فرستد...
    اندیشه ات خام است کاوه... نمی توانی به خاطر خونخواهی خون فرزندانت ما را به جنگ آژی دهاک بکشانی... ترا اینک سزا لعن است و دشنام است... نفرین بر تو و فریدون... نفرین... نفرین...
    ناگهان کسی فریاد کشید: هااااای!... جَبان خاموش!... شرمت باد!
    نگاهها برگشت به سوی پهلوانی که این جمله را ادا کرده بود... پهلوان دوباره با تمام وجود غرید:
    شرمت باد!
    تو ای خو کرده با بیداد!
    سحر با خود پیام صبح می آرد...
    لبان یاوه گو بربند
    که پیکان نفاق از چله لبهات می بارد!
    خدایا... چه غرشی می کند این پهلوان... مرد یاوه گو خاموش است... ما زندانیان خوشحالیم... کاوه لبخند می زند. خون مردم آبادی به جوش آمده است. آبادی نه! آبادی ها... ایران...
    کاوه فریاد می زند:
    تا وطن جان دارد... سرمست از ایثارم.... ایثار... ایثار...
    پهلوان فریاد می زند: پیروزی تان را باور کنید....نگهدار دلیران وطن مزدای بی همتاست...
    کاوه باز می گوید: اکنون موقع جنگ است...
    من بلند می شوم... پاهایم درد می کند... مهم نیست... می توانم همراه کاوه بدوم... من و همه زندانیان... همراه کاوه و پهلوانان همراهش...
    کاوه به درون کارگاه کوچک آهنگری رفت و لحظه ای بعد با پوستین چرم آهنگری اش بازگشت. نیزه به دست گرفت. پوستین کهنه را بر سر نیزه زد. بالا برد. فریاد زد: کنون یاران به پا خیزید!... به پا خیزید...
    همه فریاد زدند: به پا خیزید!
    از بیرون سلول انفرادی صدای همهمه می آید... پنجره ای نیست تا بیرون را ببینم. چشمانم را می بندم و از پنجره خیال نگاه می کنم... کاوه و فریدون سوار بر اسب هایشان می تازند... به سوی قصری سیاه و تاریک... چه چهره پاکی دارد فریدون و چه عظمتی دارد کاوه... باد چه شکوهی به درفش کاویان داده است... چه گرد و خاکی از میان سم اسبهای دلیران ایران به هوا برمی خیزد... می دانم کمی که بگذرد ضحاک اسیر دست فریدون و کاوه است... به جبران همه ظلم هایی که به جوانان ایران کرد... اکنون عذاب خواهد کشید... شلاقش بزن کاوه... اسیرش کن در کوه دماوند... آنجا که دستش به هیچ جوان ایرانی نرسد... می دانم اینها تا دقایقی دیگر رخ می دهد... چشمانم را باز می کنم و پنجره خیال را می بندم... دست مهربان مادر هنوز موهایم را نوازش می دهد...
     

     

     

     

     

     

    راهبرد
    دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

    shahram_38@yahoo.com

    قسمت چهلم

    همكاري نظامي اسراييل با ديگر كشورها

    حوزه هاي همكاري با هند

    الف: هواپيماي جنگنده سبك
    (LCA=Light Combat Aircraft)

    توسعه و ايجاد هواپيماي جنگنده سبك (LCA) هم چنان بلند پروازانه ترين پروژه DRDO به شمار مي آيد . نياز به هواپيماي جنگنده جديد اغراق آميز نيست . هند در جايگاه قدرت هوايي متوسط و به دليل علاقه به حفظ ملزومات دفاعي خود فارغ از فشارهاي خارجي ، گزينه LCA را انتخاب كرد . هند با بازار داخلي كافي ، نيازي به صادرات براي تأمين هزينه توليد ندارد ؛ براي مثال ، هند اخيرا "بيش از سيصد ميگ -21 دارد كه 125 فروند از آن ، براي بهينه سازي آماده شده است ؛ از اين رو ، در دهه آينده ، ناگزير است آنها را جايگزين سازد. در دوره پس از جنگ سرد ، هزينه جايگزيني اين هواپيماها و ناوگان هاي قديمي با واردات نه چندان ارزان ، بسيار سنگين و سرسام آور شده است ." DRDO با اعلام جايگزيني "Ajeet "(Gnat بريتانيايي مارك-1 ) و ميگ 21 تا سال 1991 ، برنامه LCA را در سال 1983 ، اعلام نمود ."[1]

    اين اعلام نياز با تمايل هند به جستجوي گزينه هايي غير از شوروي براي نيازهاي نظامي خود هم زمان شده و هند به تدريج  وابستگي به مسكو را از نظر تأمين تسليحات كاسته است . وابستگي هند ، اگرچه به اندازه اسراييل شديد نيست ،در برخي حوزه ها به تأمين كننده اي واحد ، كامل و تمام عيار نيازمند بوده است . "LCA "اقتصادي ترين و به نسبت ، ارزانترين جايگزين براي نيرو هاي هوايي در اوايل هزاره سوم به شمار مي آيد .[2]

    تجربه اسراييل در حوزه هايي نظير الكترونيك هواپيما ، چارچوب هواپيما و ادغام موتور تسليحات در air farme  مفيد واقع شد . يك بخش اصلي از فناوري هايي كه در پروژة " لاوي " به دست آمد از آن اسراييل بود و       مي توانست  به هند صادر كند ودر اختيار اين كشور بگذارد .

     

    بهينه سازي هواپيما

     بهينه سازي و ارتقاي نيروي هوايي قديمي بستگي به  LCA  دارد؛ زيرا هند قبل از به دست آوردن LCA بايد حدودا" يك دهه منتظر مي ماند . هند قرار دادي 400 ميليون دلاري براي بهينه سازي 125 ميگ – 21 وتمديد عمر مفيد آنها تا 15 سال با مسكو منعقد نموده است . اسراييل در واقع قرار داد ميگ – 21 را در برابر روس ها باخت ؛ اما از طرفي بازار بهينه سازي در هند وسيع است وبيش از ورود اوليت LCA ها بالغ بر صد ميگ – 21 نيازمند ارتقا خواهد داشت .

     

      موشك ها وماهواره ها

     " اسراييل خود زرادخانه اي بسيار بزرگ از موشك هايي نظير گابريل ( كشتي به كشتي ) پيتون ( هوا به هوا ) پاي آي ( هوا به زمين ) وموشك هاي زمين به زمين جريكو – 1 جريكو 2 دارد ."[3] اين موشك ها بيش از اينكه  برنامه توسعه موشك هدايت شوندة در اوايل دهه 80 شروع شود توسعه يافته وحتي مستقر شدند ؛ بنابراين موشك هاي اسراييل پيشرفته تر و در ميدان جنگ نيز آزمايش شده بودند ؛ مطبوعات اسراييل مدتها گزارش ميكردند كه كشور هاي خارجي براي خريد موشك " آور" (Arrow) ابراز علاقه كرده كه از آن  جمله : ژاپن ، تايوان ، تركيه ، كره جنوبي و حتي بريتانيا ؛ البته پروژه اي كه تحت حمايت هاي مالي ايالات متحده قرارداشت ، چنين اقدامي – فروش تكنولوژي – نمي توانست به آساني صورت گيرد .در ما مي 1996 " عوزي رابين ( Uzi  Rubin) رئيس پروژه آرو در وزارت دفاع اسراييل افشا نمود كه اسراييل و ايالات متحده  توافق نامه اي را براي " تقسيم حقوق "پروژه آرو امضا كردند . چنين اقدامي بدين منظور صورت گرفت تا از مجادلاتي – كه به دليل فروش يا انتقال تكنولوژي پروژه كشور ثالثي مانند چين به صورت غير قانوني  و بدون كسب مجوز از آمريكا پيش آمد – جلوگيري شود .

    در فوريه 1997 مطبوعات هند گزارش دادند با اسراييل براي خريد قطعت وفناوري "آرو" مذاكراتي كرده است ؛ از اين رو ،چنين تصور مي شد كه اين صحبتها در هنگام بازديد مقام ارشد وزارت دفاع در اوايل ماه فوريه پيش آمده باشد ." اگر اسراييل تجريه هاي بسياري در زمينه موشك ها و RPV ها برخوردار باشد ، در مقابل هند نيز در زمينه فناوري فضايي جايگاه مناسبي داشت "[4] سازمان  تحقيقات فضايي هند كه در اوايل دهه 50 تأسيس گرديد ، در آغاز ، برنامه هاي فضايي غير نظامي را دنبال مي كرد . كاربرد فناوري فضايي براي اهداف نظامي پديده جديدي است وموشك  " آگني " (Agni) هند بر پايه سكوي پرتاب موفق ماهواره اي غير نظامي است .

     

    تاك اصلي رزمي (MBT)

    DRDO به مدت دو دهه در پي طراحي ، توسعه و توليد تانك رزمي " آرجون "( Arjun)  بوده است . براي فاز طراحي كه در 1996 تكميل شد ، يازده سال برنامه ريزي شده بود   ودر نهايت ، ارتش در ژوئن 1997 براي توليد سد آرجون و نخستين تانكهاي رزمي رد سال 2002   آماده شد . " علاوه بر آرجون – كه قرار بود جايگزين 700/1  تانك " ويجايانتا" (Vijayanta) گردد – هند در نظر دارد تعداد مشابهي از تانك هاي تي 52 خود را بهينه سازي نمايد [5].

    در كليه اين چهار حوزه (LCA، ارتقاي هواپيما ، موشك ها وتانك رزمي ) هند در پي بلند پروازانه ترين ، گران ترين و پيشرفته ترين برنامه هاي توسعه يافته ، است . برخلاف پروژة " لاوي " اسراييل ، هيچ گزينه خارجي براي تشكيلات نظامي هند وجود ندارد . بلند پروازي هاي DRDO ، تهديد و فرصت واقعي و بلند مدت براي اسراييل فراهم مي سازد . اما اسراييل بجاي نگاه به هند با هدف بازاري براي صادرات مي تواند از فرصتهاي فراهم آمده – در پي   درخواست هاي غير مترقبه هند براي نوسازي وفنآوري ، نيز به منظور تغييرات دفاعي وتوسعه تسليحات خود بهره برداري نمايد .

     

    [1] -Chris Smith, “Indla’s adhoc Arsenal” , London, oxfrd university press.1994,pp.169-177.

    [2] -Muhammad Ali Malik , “LCA: India’s answer for a cost – effectice fighter” , Defense Journal , strategic Digest ,Vol.26,No.10,October 1996,pp.1500-6.

    [3] -Steinberg, “ Israel: case study For International Missile Trade and  non-Proliferation”, in Potter and W. Jencks, “The International Missile Bazaar”, Colorado, Westview,1994,pp.235-53.

    [4] -Gerald M. Steinberg, “ Dual use  aspects of commercial high –Resolution Imaging Satellites”, Ramat Gan:BESA Security and Policy  studies, No.37.1998.pp.16-18.

    [5] -Fifth report of standing committee on Defnse (1995-1996 ) ,Ministry of Defense, New delhi: Lok Sabha Secretariat,1995,pp.24-26.

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    سکس و فحشا،
    چين را به زانو درآورد

    همين‌ چند شماره‌ پيش‌ بود كه‌ مطلبي‌ را با عنوان‌ «تجارت‌ آسان‌، تجارت‌ سكس‌» برايتان‌ نوشتيم‌; اين‌ كه‌ چگونه‌ دول‌ غربي‌ و در راس‌ آنان‌ صهيونيست‌ها جوامع‌ غربي‌ را به‌ سوي‌ فحشا سوق‌ مي‌دهند. پس‌ از چاپ‌ اين‌ مطلب‌ نامه‌هاي‌ زيادي‌ به‌ دست‌ ما رسيد مبني‌ بر اين‌ كه‌ اين‌ مطلب‌ ذهن‌ جوانان‌ كشور را روشن‌ كرده‌ و...در اولين‌ نامه‌اي‌ كه‌ در اين‌ خصوص‌ داشتيم‌، آمده‌ بود كه‌ به‌ كشورهاي‌ جنوب‌ شرق‌ آسيا هم‌ اشاره‌اي‌ داشته‌ باشيد; چرا كه‌ هر ساله‌ توريست‌هاي‌ زيادي‌ از دنياي‌ غرب‌، تعطيلات‌ خود را در كشورهايي‌ نظير تايلند كه‌ به‌ «مركز فساد دنيا»شهرت‌ دارد، همچنين‌ هنگ‌ كنگ‌، سنگاپور و...مي‌گذرانند.
    اين‌ شد كه‌ تصميم‌ گرفتيم‌ مطلبي‌ نيز در اين‌ راستا بنويسيم‌...

    از قطب‌ دنيا انتظار نمي‌رود
    «فساد در تايلند، سنگاپور و ديگر كشورهاي‌ جنوب‌ شرقي‌ آسيا را مي‌توان‌ قبول‌ كرد، اما در جمهوري‌ خلق‌ چين‌، نه‌...»اين‌ جمله‌اي‌ است‌ از سوي‌ يكي‌ از اساتيد جامعه‌شناسي‌ دانشگاه‌ پكن‌ به‌ نام‌ «جياسيو كوان‌»وي‌ در ادامه‌ مي‌گويد:«ما يكي‌ از قطب‌هاي‌ جهان‌ هستيم‌ و به‌همراه‌ كره‌ شمالي‌ تنها كشورهاي‌ كمونيست‌ در دنيا(كوبا در ظاهر كمونيست‌ است‌)به‌ شمار مي‌آييم‌...»
    جمهوري‌ خلق‌ چين‌ با مساحتي‌ نزديك‌ به‌ ۹ ميليون‌ و سيصد هزار كيلومتر مربع‌ و به‌ عنوان‌ پرجمعيت‌ترين‌ كشورهاي‌ جهان‌، با جمعيتي‌ بالغ‌ بر يك‌ ميليارد و ششصد و پنجاه‌ هزار نفر، يكي‌ از قطب‌هاي‌ سياسي‌ دنيا، با قدرت‌ نظامي‌ و هسته‌اي‌ بالا، سد راهي‌ براي‌ دول‌ غربي‌ مي‌باشد; چرا كه‌ اكنون‌ سياستمداران‌ چين‌ طي‌ سالها حكومت‌ كمونيستي‌ توانسته‌اند تا حدي‌ اقتصاد كشورشان‌ را سرپا نگه‌ دارند.
    آيا توليد حداقل‌ يك‌ ميليارد نان‌ در روز، كار آساني‌ است‌؟ به‌ طور حتم‌ نه‌، اما اين‌ كاري‌ است‌ كه‌ در چين‌ روزانه‌ انجام‌ مي‌گيرد و از لحاظ فرهنگي‌ نيز، در چين‌ همچنان‌ مجازات‌ پخش‌ كنندگان‌ فيلم‌هاي‌ مبتذل‌، اعدام‌ است‌ و سياستمداران‌ چيني‌ در صدد بدترين‌ برخوردها با اين‌ گونه‌ معضلات‌ اجتماعي‌ هستند، اما حال‌ غرض‌ از نوشتن‌ اين‌ مطالب‌ چيست‌؟

    نام‌ من‌ «زون‌»است‌
    به‌ تازگي‌ در كشور پهناور و پرجمعيت‌ چين‌ دامنه‌ فحشا به‌ قدري‌ وسيع‌ شده‌ است‌ كه‌ حتي‌ افراد تحصيل‌كرده‌ نيز به‌ آن‌ رو آورده‌اند.
    «زون‌»دخترك‌ لاغر اندام‌ ۲۳ ساله‌اي‌ از ايالت‌ «سي‌چوآن‌»چين‌ است‌.او اولين‌ عضو خانواده‌اش‌ مي‌باشد كه‌ وارد كالج‌ شده‌ است‌.«سارا شيفر»خبرنگار «نيوزويك‌»در شماره‌ ۱۳ اكتبر اين‌ مجله‌ مي‌نويسد:«او پس‌ از اتمام‌ كالج‌ موفق‌ شد به‌ معتبرترين‌ دانشگاه‌ چين‌ در جنوب‌ اين‌ كشور، يعني‌ «ووهان‌»وارد شود و همين‌ امر باعث‌ شد تا وي‌ بتواند خانواده‌اش‌ را نيز از فقر نجات‌ دهد.پدر «زون‌»صاحب‌ يك‌ كسب‌ و كار بسيار كوچك‌ و جمع‌وجور بود، از اين‌ رو ، «زون‌»در «ووهان‌»مجبور بود براي‌ تامين‌ مخارج‌ خود كار كند، ولي‌ دستمزد او به‌ سختي‌ كفاف‌ زندگي‌اش‌ را مي‌داد...تا اين‌ كه‌ مدير و صاحب‌ يك‌ هتل‌ محلي‌، او را ديد و به‌ او پيشنهاد كاري‌ را داد كه‌ ده‌ برابر كار پيشخدمتي‌ در رستوران‌ برايش‌ درآمد داشت‌; كاري‌ كه‌ خسته‌ كننده‌ نبود و در روز تنها ۲، ۳ ساعت‌ وقت‌ او را مي‌گرفت‌ و او را از تنهايي‌ نيز در مي‌آورد اما آن‌ كار چه‌ بود؟
    زون‌ كه‌ دوست‌ ندارد نام‌ خانوادگي‌اش‌ فاش‌ شود، مي‌گويد:«بدنم‌ را فروختم‌; چون‌ چاره‌اي‌ نداشتم‌»
    پس‌ از مدتي‌ «زون‌»شماره‌ يك‌ محل‌ كارش‌ شد و مردان‌ پولدار دوست‌ داشتند كه‌ اين‌ شماره‌ يك‌ را در قبال‌ مبالغ‌ گراني‌ به‌ دست‌ آورند.زون‌ مي‌گويد:«همه‌ مجبورند با مشكلات‌ زندگي‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ كنند و زندگي‌ خود را بگذرانند، من‌ هم‌ سعي‌ كردم‌ احساسات‌ منفي‌ را از خودم‌ دور كنم‌ و روي‌ اين‌ كه‌ حالا دارم‌ چه‌ كار مي‌كنم‌، تمركز كنم‌.مي‌دانيد كه‌ اين‌ روزها، كاري‌ برايمان‌ نيست‌ و اوضاع‌ اقتصادي‌ چين‌، به‌ خصوص‌ پس‌ از ورود بيماري‌ «سارس‌»به‌ اين‌ كشور خراب‌ شده‌ و بيشتر شركت‌ها ورشكسته‌ شدند و زنان‌ بي‌كار زيادي‌ را به‌ جامعه‌ معرفي‌ كردند...»
    «زون‌»كه‌ به‌ زودي‌ دانشجوي‌ ارشد دانشگاه‌ اقتصاد در «ژانگ‌نن‌»خواهد شد، در ادامه‌ مي‌گويد:«حالا من‌ قادرم‌ براي‌ خانواده‌ام‌ بر اساس‌ درآمدم‌، به‌ طور مرتب‌ پول‌ بفرستم‌، اما جرات‌ نمي‌كنم‌ خيلي‌ زياد برايشان‌ بفرستم‌; چرا كه‌ مشكوك‌ مي‌شوند و مي‌پرسند كه‌ من‌ اين‌ همه‌ پول‌ را از كجا آورده‌ام‌...»

    تجارت‌ ممنوع‌ است‌
    در شهرهاي‌ مختلف‌ چين‌ پهناور، به‌ تازگي‌ فحشا بسيار دامنه‌دار شده‌ است‌ و اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ حزب‌ كمونيست‌ در دهه‌ ۱۹۵۰ به‌ طور كلي‌ روي‌ تجارت‌ از طريق‌ سكس‌، خط بطان‌ كشيد، تا جايي‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ جاسوساني‌ در محله‌هاي‌ مختلف‌ بر سر كار گذاشته‌ شدند تا از ورود و خروج‌ زياد مردان‌، صاحبان‌ منازل‌ را به‌ قوادي‌ دستگير و به‌ اشد مجازات‌ يعني‌ اعدام‌، محكوم‌ كنند و هنوز هم‌ دولت‌مردان‌ اين‌ كشور مي‌گويند:«سكس‌ ممنوع‌»آنها در طول‌ ۳۰ سال‌ توانستند به‌ خوبي‌ سكس‌ و فحشا را مهار كنند، اما در اواخر دهه‌ ۸۰ ميلادي‌ اين‌ مسئله‌ دوباره‌ رونق‌ گرفت‌.در آن‌ دهه‌، چين‌ دچار رفرم‌ يا به‌ اصطلاح‌ تغيير ساختار اجتماعي‌ شد و تقسيم‌ سرمايه‌داري‌ را به‌ عنوان‌ الگوي‌ خود برگزيد.

    چرا اين‌ طور شد؟
    «جياسيو كوان‌»استاد دانشگاه‌ مي‌گويد:«واقعا چه‌ بلايي‌ سرمان‌ آمده‌؟ اگر بخوايم‌ ژاپن‌ را مثال‌ بزنيم‌، مي‌بينيم‌ كه‌ آنها تحت‌ سلطه‌ امريكا هستند، تايلند هم‌ كه‌ با سياست‌ دولتش‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ اين‌ كشور از آن‌ لحاظ كه‌ چيزي‌ براي‌ عرضه‌ ندارد، مي‌تواند از اين‌ راه‌ درآمدزايي‌ كرده‌ و ارز وارد كشور كند.همين‌ طور سنگاپور، مالزي‌، كامبوج‌، ميانمار و...
    اما ما چه‌؟ ما كه‌ تا همين‌ ۶ سال‌ پيش‌ با قلدري‌، هنگ‌ كنگ‌ را از انگليس‌ گرفتيم‌ و امريكا را تهديد كرديم‌ تا ناوگان‌هاي‌ خود را از آبهاي‌ چين‌ دور كند، حالا به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌ايم‌ كه‌ آنها با استفاده‌ از فرهنگ‌ غربي‌شان‌ در صدد ضربه‌ زدن‌ به‌ ما هستند و به‌ نظر من‌ موفق‌ هم‌ شده‌اند.همان‌طور كه‌ آنان‌ چندي‌ پيش‌ با بيماري‌ ساختگي‌ «سارس‌»نيز به‌ اقتصاد ما ضربه‌ زدند، آنها مي‌خواهند چين‌ را نابود كنند».
    و اين‌ تمام‌ ماجرا نيست‌; چرا كه‌ توريست‌هايي‌ كه‌ به‌ چين‌ سفر مي‌كنند، اولين‌ چيزي‌ كه‌ به‌ چشمشان‌ مي‌خورد، فساد و فحشا در قشرهاي‌ مختلف‌ جامعه‌ است‌.تا جايي‌ كه‌ طبق‌ آخرين‌ آمار در اين‌ كشور ۱۰ ميليون‌ زن‌ فاسد زندگي‌ مي‌كنند و همه‌شان‌ هم‌ تحصيل‌ كرده‌ نيستند، اما شاگردان‌ كالج‌ها و آنها كه‌ تازه‌ فارغ‌ التحصيل‌ شده‌اند، با الگو قرار دادن‌ دنياي‌ غرب‌ به‌ اين‌ امر بسيار مشتاقند و حتي‌ تعداد زيادي‌ از دختران‌ جوان‌ براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ پول‌، شهرهاي‌ كوچك‌ را به‌ قصد شهرهاي‌ بزرگ‌ ترك‌ مي‌كنند; زيرا معتقدند در آن‌ شهرها خرج‌ زندگي‌ بالاست‌، اما در عوض‌ زندگي‌، لوكس‌ و شيك‌ است‌.
    اما چرا اين‌ طور است‌؟ «كوان‌»مي‌گويد:«بسياري‌ از اين‌ دخترها، از طرف‌ خانواده‌هايشان‌ حمايت‌ نمي‌شوند.والدين‌ آنها در واقع‌ از آنها هم‌ محتاج‌ترند.پس‌ دخترها براي‌ پرداخت‌ مخارج‌ تحصيل‌ و اقامت‌ در شهرها دست‌ به‌ چنين‌ كارهايي‌ مي‌زنند.آنها ابتدا به‌ سراغ‌ همكلاسي‌هايشان‌ مي‌روند، اما پسرهاي‌ دانشگاه‌ هم‌ نمي‌توانند مخارج‌ بالاي‌ آنها را بپردازند.دخترها دنبال‌ كساني‌ هستند كه‌ آنها را به‌ ميزهاي‌ شام‌ آنچناني‌ در «ديسكو»هاي‌ وسوسه‌انگيز دعوت‌ كنند و برايشان‌ لباس‌هاي‌ گرانقيمت‌ بخرند و پايان‌ هفته‌ را با هم‌ سر كنند و...براي‌ بسياري‌ از اين‌ زنان‌ جوان‌، اين‌ كار فرار از زندگي‌ ملامت‌آور خسته‌ كننده‌اي‌ است‌ كه‌ والدينشان‌ داشته‌ و دارند; والديني‌ كه‌ در كارخانه‌ها، زمين‌هاي‌ كشاورزي‌ و يا كارگاههاي‌ كوچك‌ براي‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ جان‌ مي‌كنند.
    «لي‌ يين‌ هه‌»يكي‌ از محققان‌ معروف‌ مي‌باشد كه‌ پيرامون‌ مسائل‌ جنسي‌ بسيار كار كرده‌ است‌.او مي‌گويد:«اين‌ روزها تقاضا براي‌ دختر دانشجو و اساسا دخترهاي‌ تحصيل‌كرده‌ بسيار بالاست‌»
    اما فحشا براي‌ حزب‌ كمونيست‌ چين‌ اندكي‌ معضل‌آميز شده‌ است‌.در گذشته‌ اين‌ طور تبليغ‌ مي‌شد كه‌ اين‌ دولت‌ بيماري‌هاي‌ اجتماعي‌ را مهار كرده‌ است‌، به‌ همين‌ علت‌ است‌ كه‌ امروز دولت‌ مركزي‌ به‌ شدت‌ خود را به‌ ناداني‌ مي‌زند.اين‌ مسئله‌ حتي‌ با وجود بيماري‌هاي‌ مقاربتي‌ و خطرناكي‌ همچون‌ ايدز در ميان‌ افراد، رشد زيادي‌ را نشان‌ مي‌دهد و سلامت‌ اين‌ كشور پرجمعيت‌ را به‌ خطر انداخته‌ است‌.
    اخيرا يك‌ روزنامه‌ محلي‌ گزارش‌ داده‌ است‌ كه‌:«حدود ۸ درصد از شاگردان‌ دختر كالج‌ها در ووهان‌، براي‌ پول‌، خود را مي‌فروشند...»
    در پي‌ انتشار اين‌ مطلب‌ حكومت‌ پكن‌، اين‌ روزنامه‌ را تحت‌ فشار قرار داد و مدير نشريه‌ مجبور به‌ اخراج‌ «چن‌جي‌رن‌»(نويسنده‌ آن‌)مقاله‌ شد.
    هنوز اندكي‌ از چاپ‌ آن‌ خبر نگذشته‌ بود كه‌ مقامات‌ رسمي‌ «ووهان‌»تابلوهايي‌ در جلوي‌ كالج‌ها نصب‌ كردند و دانشجويان‌ را از داشتن‌ روابط نامشروع‌ با كارگران‌ آن‌ شهر به‌ دلايل‌ بهداشتي‌ برحذر داشتند.
    گفتني‌ است‌ در «ووهان‌»خيابان‌ «بار استريت‌»مكاني‌ براي‌ تجارت‌ است‌ و هنوز هم‌ مردان‌ پولدار در آنجا به‌ دنبال‌ دانشجويان‌ زيبا مي‌روند.
    «ونگ‌ فنگ‌»دانشجوي‌ دانشگاه‌ «ووهان‌»كه‌ شغل‌ تابستاني‌اش‌ سرد كردن‌ نوشيدني‌ در يك‌ كافه‌ نزديك‌ محل‌ تحصيل‌ خود، مي‌گويد:«وقتي‌ شما اين‌ مردهاي‌ جوان‌ پولدار را مي‌بينيد، اساسا وسوسه‌ مي‌شويد»
    ونگ‌ فنگ‌ اذعان‌ مي‌دارد كه‌ اين‌ مردها از هيچ‌ دختر زيبايي‌ نمي‌گذرند و حتي‌ به‌ ياد مي‌آورد كه‌ چه‌ طور به‌ خودش‌ پيشنهادهاي‌ وسوسه‌انگيز داده‌اند، اما او مقاومت‌ كرده‌ است‌.فنگ‌ مي‌گويد:«زندگي‌ همشاگردي‌هايم‌ خيلي‌ سخت‌ است‌.برخي‌ از آن‌ها متعلق‌ به‌ خانواده‌هايي‌ هستند كه‌ تنها ماهي‌ ۳۰۰ يوآن‌; يعني‌ چيزي‌ كمتر از ۴۰ دلار در آمد دارند».
    با اين‌ همه‌ بايد اعتراف‌ كرد كه‌ فقر آنها عامل‌ فحشا نيست‌.«تاكه‌ كي‌»دختري‌ ۲۴ ساله‌ و متولد «ووهان‌»است‌ كه‌ پس‌ از سه‌ سال‌ تحصيل‌ در دانشگاه‌ مديريت‌ اقتصاد از آنجا اخراج‌ شد و علت‌ اين‌ امر تنها اين‌ بود كه‌ او مي‌ديد دخترهاي‌ همسن‌ و سالش‌ هزاران‌ دلار در آمد داشتند، و معتقد بود:«زندگي‌ كوتاه‌ است‌ و بايد از آن‌ لذت‌ برد.نه‌ تنها دخترهاي‌ خانواده‌هاي‌ فقير، بلكه‌ دخترهاي‌ خانواده‌هاي‌ پولدار هم‌ اين‌ كارها را انجام‌ مي‌دهند; چرا كه‌ هيچ‌كس‌ از پول‌ بدش‌ نمي‌آيد، هيچ‌كس‌ هم‌ ناراحت‌ نمي‌شود، از اين‌ كه‌ پول‌ بيشتري‌ به‌ دست‌ آورد».
    او در يك‌ داروخانه‌، لوازم‌ آرايشي‌ مي‌فروشد، اما چند شب‌ در هفته‌ هم‌ يواشكي‌ ممكن‌ است‌ در لابي‌ هتل‌هاي‌ ۵ ستاره‌ شهر معتبر «ووهان‌»با تجار پولدار همصحبت‌ شود...
    هم‌ اكنون‌ دولت‌ چين‌ بر سر يك‌ دوراهي‌ قرار گرفته‌ است‌، اگر فحشا را آزاد كند، تمام‌ وجهه‌ سوسياليستي‌اش‌ زير سوال‌ مي‌رود و همچنين‌ ايدز و امراض‌ ديگر مقاربتي‌ جامعه‌ را به‌ ورطه‌ خطرناكي‌ خواهند كشاند.
    «ليو دالين‌»پرفسور دانشگاه‌ شانگهاي‌ مي‌گويد:«اين‌ يك‌ انتخاب‌ دشوار است‌، انتخابي‌ كه‌ روبه‌روي‌ آن‌ تعداد بيشماري‌ زن‌ جوان‌ چيني‌ قرار دارند».

    اما آگاهان‌ سياسي‌ چه‌ مي‌گويند؟
    آنها بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ دول‌ غربي‌ و در راس‌ آنان‌ امريكا مي‌خواهد با رواج‌ فساد اخلاقي‌ در چين‌، اين‌ كشور را از لحاظ سياسي‌ زير سوال‌ ببرند و تا حدي‌ هم‌ موفق‌ شده‌اند، شما چه‌ فكر مي‌كنيد؟

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان