511

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 511 :: پنجشنبه 19 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


قابل توجه کلیه دوستان و علاقه مندان به مباحث امداد و کمکهای اولیه

با توجه به برگزاری دوره تئوری این کلاس ها و نظر به گذراندن ساعات عملی این دروس لازم است به اطلاع دوستان برسانیم که شروع دوره عملی این کلاسها از 85/6/1 خواهد بود . لذا علاقه مندان لازم است فرم ثبت نام در این دوره ها را تکمیل و اعلام آمادگی خود را برای کلاسهای عملی و اردوهای مرتبط اعلام نمایند .
لازم به یادآوری است که این کلاسها زیر نظر جمعیت هلال احمر برگزار می گردد.
لطفا براي هماهنگي فقط با آدرس motlagh3d@yahoo.com  تماس بگيريد.

 

دانلود مجلات خارجي

مجله Animation

تاریخ انتشار: مارس 2006
تعداد صفحات مجله: 64
حجم فایل: 5 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com
برای دانلود اینجا را کلیک کنید


 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • آموزش زبان روسي براي فارسي زبانان
  • پايان نبرد تنگه ترموپيل و پيشروي ارتش ايران به سوي آتن
  • معرفي فيلم: درۀ گرگ ها: عراق
  • دانلود فيلم: Brother Bear 2 : 2006
  • لغو كنسرت موسيقي به خاطر خشم مردم انگليس!
  • GetRight Pro 6.0 نسخه ای جدید از این دانلود منجر پرطرفدار و قدرتمندبا امکانات جدید!
  • 3 Themes
  • تهور جلال الدين
  • گُرد آفرید، دختر ایرانی
  • بيش از 60 درصد دختران، از جنسيت خود ناراضي هستند
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

آموزش زبان روسي براي فارسي زبانان
(فايل نوشتاري+فايل صوتي)
سايت علي کريمي
چهره سازي حرفه اي

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

آخرين اخبار از بحران خاور ميانه

شبكه تلويزيوني الجزيره از شليك موشك‌هاي خيبر 1 حزب‌الله لبنان به عمق خاك اسراييل و در 80 كيلومتري و 60 كيلومتري تل‌آويو خبر داد.
خبرنگار اين شبكه تلويزيوني اظهار داشت: حزب‌الله لبنان براي چندمين بار متوالي عمق خاك اسراييل را هدف قرار داده است به طوري كه موشك‌هاي خيبر 1 اين حزب شهرك زخرون واقع در 60 كيلومتري تل‌آويو و نيز منطقه‌ي عفوله و بيسان واقع در 80 كيلومتري تل‌آويو را هدف قرار دادند.
هم چنين موشك‌هاي حزب‌الله لبنان همزمان ديگر مناطق شمالي اسراييل از جمله كريات شمونه، صفد، كرمئيل، نهاريا، حيفا، عكا، منطقه‌ عربوني و برج ابن عامر را نيز هدف قرار دادند.
مقامات امنيتي اسراييل اظهار داشته‌اند كه برد موشك‌هاي شليك شده‌ي حزب‌الله لبنان به بيسان بيش از 110 كيلومتر بوده‌اند.
پليس بيت‌المقدس نيز اعلام كرد كه مبارزان حزب‌الله تا بعدازظهر ديروز (چهارشنبه) بيش از 132 راكت به طرف شمال اسراييل پرتاب كردند كه پنج موشك نزديك شهر جنين در كرانه‌ي باختري فرود آمد.
با احتساب اين موشك‌ها شمار راكت‌هاي پرتابي حزب‌الله به اسراييل از آغاز جنگ لبنان به 3333 رسيد.
خبرنگار الجزيره گفت: عمليات نقل و انتقال صدها تن از شهروندان اسراييلي از مناطق شمالي اسراييل و در راس آن كريات شمونه هم چنان ادامه دارد؛ اما دولت اسراييل هنوز موضع‌گيري‌ رسمي در اين زمينه اتخاذ نكرده است و رسما خبر تخليه‌ي اين مناطق را تاييد نكرده است چون به اعتقاد بسياري از كارشناسان سياسي و نظامي اين موضوع به مثابه‌ي يك شكست از سوي دولت اسراييل در حفاظت از مناطق شمالي خود و تامين امنيت شهروندان اسراييلي اين مناطق محسوب مي‌شود.
هم چنين حزب‌الله لبنان مناطق سيدي، اليعازر، افيغينم، يروون، يسود و همعلاه را نيز هدف حملات موشكي قرار داده است كه اكثر اين مناطق شهرك‌هاي صهيونيست نشين بوده‌اند.
خبرنگار الجزيره گفت: تاكنون بر اساس اطلاعات اوليه بر اثر اين حملات موشكي پنج تن در منطقه صفد زخمي شده‌اند و 15 تن ديگر در مناطق مختلف اسراييل نيز زخمي شده‌اند.
اين در حالي است كه درگيري‌هاي زميني نيروهاي اسراييلي با نيروهاي حزب‌الله لبنان هم چنان ادامه دارد.
منابع بيمارستاني اسراييلي و برخي از مقامات امنيتي ارتش اسراييل اعلام كرده‌اند كه ميزان تلفات ارتش اسراييل در درگيري‌هاي شب گذشته با نيروهاي حزب‌الله لبنان از مرز 40 تن گذشته است و حال 15 تن از آنها بسيار وخيم مي‌باشد.
اين در حالي است كه درگيري‌هاي زميني نيروهاي حزب‌الله لبنان با نيروهاي اسراييلي در مناطق طيبه و عيترون شدت گرفته است و بر اساس گزارشات اوليه ميزان تلفات اسراييل در اين درگيري‌ها به دو كشته و پنج زخمي رسيده است.
هم چنين منابع امنيتي و مسوول ارتش اسراييل تاكيد داشته‌اند، درگيري‌هاي زميني نيروهاي اسراييلي با نيروهاي حزب‌الله از شب گذشته تاكنون به اوج خود رسيده است و اين درگيريها در مناطق مختلف هم چنان ادامه دارد.
همچنين حزب‌الله لبنان با صدور بيانيه‌اي اعلام كرد: نيروهاي مقاومت اسلامي حزب‌الله مانع پيشروي نيروهاي چترباز اسراييلي در منطقه عيتا شعب شدند و در اين درگيري‌ها دو تانك اسراييلي از نوع مركاوا و يك نفربر زرهي و يك بولدوزر را منهدم كردند.
هم چنين اين درگيري‌هاي زميني در منطقه‌ي رجامين واقع در جنوب لبنان نيز هم چنان ادامه دارد و در اين درگيري‌ها نيز نيروهاي كماندوي اسراييلي متحمل تلفات و خسارات نظامي شده‌اند كه بر اساس اطلاعات اوليه هفت صهيونيست زخمي و دو تن ديگر كشته شدند.
هم چنين مقامات مسوول ارتش اسراييل اذعان داشتند: ميزان تلفات درگيري‌هاي صبح ديروز تاكنون نيروهاي اسراييلي با نيروهاي حزب‌الله لبنان در مناطق مختلف جنوبي به 12 تن رسيده است و اين تلفات با توجه به زخمي شدن بيش از 40 تن از سربازان اسراييلي در درگير‌ي‌هاي شب گذشته از آغاز جنگ تاكنون بي‌سابقه بوده است.
اين در حالي است كه ارتش اسراييل با صدور بيانيه‌اي اعلام كرد: نيروهاي كماندوي اين ارتش در تلاش براي تصرف مناطق موازي با رودخانه ليطاني هستند و به همين منظور نيروهاي چترباز اسراييلي در مناطق پراكنده‌اي از جنوب لبنان و مناطق اطراف رودخانه ليطاني پياده شده‌اند و در حال حاضر درگيري‌هاي بسيار سختي را با نيروهاي حزب‌الله لبنان دنبال مي‌كنند.
در اين بيانيه ارتش اسراييل مدعي شده است كه در درگيري‌هاي منطقه رجامين توانسته است چهار تن از نيروهاي حزب‌الله را به اسارت بگيرد و در درگيري‌هاي ديگر مناطق توانسته است تاكنون بيش از 10 تن از نيروهاي حزب‌الله لبنان را به اسارت بگيرد و بيش از 10 تن ديگر را نيز از پاي در آورد.
اين در حالي است كه جنگنده‌هاي اسراييلي نيز مناطق مختلف جنوبي لبنان را هم چنان هدف حملات موشكي خود قرار مي‌دهند و در حمله موشكي اين جنگنده‌ها به منطقه هرمل واقع در بقاع شمالي تاكنون شش تن كشته و دهها تن ديگر زخمي شده‌اند.
همچنين جنگنده‌هاي اسراييلي براي چندمين بار متوالي مناطق صور، صيدا، تفاح، جبل‌الرفيع، نبطيه و شهرهاي جنوبي بيروت را مورد حملات موشكي قرار داده‌اند كه در حملات به حومه‌ي صور و صيدا 25 غيرنظامي لبناني كشته شدند.
از سوي ديگر، ديويد ولش معاون وزير امور خارجه آمريكا ديروز با مقامات مسوول لبناني ديدار و گفت‌وگو‌هايي را انجام داده است كه بسياري از مقامات مسوول دولتي نسبت به اين گفت‌وگوها اميدوار نبوده‌اند و معتقد بوده‌اند اين گفت‌وگوها نتيجه‌بخش نبوده‌ است.
از سوي ديگر، رييس كميته‌ي صليب سرخ جهاني با هشدار نسبت به وقوع يك فاجعه انساني بزرگ در لبنان اعلام كرد: بسياري از مردم اين مناطق از سوي نيروهاي اسراييلي در محاصره كامل به سر مي‌برند و در بسياري از مناطق محاصره شده مسكوني درگيري‌هاي تن به تن و درگيري‌هاي مسلحانه نيروهاي اسراييلي با نيروهاي حزب‌الله لبنان جاري است.
وي افزود: هيچ يك از اين مناطق از كوچكترين امكانات اوليه برخوردار نيستند و كودكان اين مناطق با سوء تغذيه و كمبود مواد غذايي از جمله شيرخشك مواجه هستند بنابراين بايد براي ارايه كمك‌هاي اوليه و امدادرساني‌هاي اوليه به اين مناطق آسيب ديده هرچه سريعتر اقدام كنيم.
اين در حالي است كه يونيسف با هشدار نسبت به انتشار بيماري‌هاي حصبه و فلج اطفال در مناطق جنوبي لبنان اعلام كرد: بسياري از ساكنين مناطق جنوبي لبنان به خصوص مناطق محاصره شده كودكان از وضعيت بسيار بدي برخوردارند و اين كودكان با خطر ابتلا به بيماري حصبه و فلج اطفال مواجه‌اند.
يونيسف اعلام كرد: اين سازمان با همكاري با وزارت بهداشت لبنان و سازمان بهداشت جهاني و ديگر كميته‌هاي بين‌المللي در تلاش است كه ده‌ها هزار كودك لبناني را از ابتلا به اين دو بيماري خطرناك نجات دهد.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

درۀ گرگ ها: عراق
Valley of the Wolves: Iraq

کارگردان: سردار آکار. فيلمنامه: راجي شاشماز، بهادير اوزدنر. موسيقي: گوکهان کردار. مدير ٿيلمبرداري: صلاح الدين سانجاکلي. تدوين: کمال الدين عثمانلي. طراح صحنه: ياووز ٿازلي اوغلو، تان تاش پولات اوغلو. بازيگران: نجاتي شاشماز[پولات عالمدار]، بيلي زين[سام ويليام مارشال]، گري بيوزي[دکتر]، غسان مسعود[شيخ عبدالرحمان حاليس کرکوکي]، برگوزار کورل[ليلا]، کنعان چوبان[عبدالحي]، تيتو اوريتز[ستوان]، ديه گو سرانو[دانته، معاون سام]، ارهان اوٿاک[اورهان]، گورکان اويگون[مماتي]. ١٢٢ دقيقه. محصول ٢٠٠٦ ترکيه.
در ٤ جولاي ٢٠٠٣ قرارگاه نيمه رسمي و مخٿي نظاميان ترکيه در شمال عراق توسط نيروهاي آمريکايي- متٿقين شان- به رهبري سام ويليام مارشال مورد حمله قرار گرٿته و تمامي ١١ نٿر نظامي ترک دستگير و با گوني هايي که بر سرشان کشيده شده اند، از قرارگاه تخليه و به طرٿ خاک ترکيه اخراج مي شوند. سليمان يکي از اٿسران ارشد ترک که اين کار را توهين به غرور نظامي خود و سربازان ترک مي داند، خودکشي مي کند. او قبل از مرگ نامه اي خطاب به دوستش پولات عالمدار نوشته و از او مي خواهد تا انتقام اين بي حرمتي را از نيروهاي آمريکايي و شخص سام ويليام مارشال بگيرد. پولات به محض درياٿت نامه براي انجام وصيت سليمان به همراه سه نٿر از دوستانش- مماتي، اورهان و عبدالحي- عازم شمال عراق مي شود. آنها به محض رسيدن با بمب گذاري در گراند هتل از سام مي خواند تا در آنجا حاضر شود، اما کارها آن گونه که مي پندارند آسان پيش نمي رود. چون سام نيز يکي از مامورين کارکشته CIA است و حاضر نيست به اين راحتي از پولات عالمدار شکست بخورد.

چرا بايد ديد؟
دره گرگ ها يکي از پديده هاي تلويزيون ترکيه است که بيش از سه ٿصل پخش آن با استقبال تماشاگران روبرو بوده [شارون استون و اندي گارسيا در قسمت هاي پاياني آن نقش هاي کوچکي در ازاي پولي هنگٿت ايٿا کردند] و اينک شخصيت اصلي آن که به نوعي جيمزباند ترک ها محسوب مي شود در اقدامي به دقت سنجيده شده – لااقل از نظر زماني- به پرده بزرگ منتقل شده و قرار است تا مرهمي بر غرور زخم خورده ترک ها در قبال مسئله عراق باشد. تقريباً بيش از چهل درصد وقايع ٿيلم – از جمله تخليه قرارگاه ترک ها، کشته شدن نماينده ترکمن هاي عراق و حمايت نيروهاي آمريکايي از استقلال طلبان کرد و حوادث زندان ابوغريب- حقيقت دارد و زمينه تاريخي مناسبي براي عمليات قهرمانانه و ميهن پرستانه- و حتي قوم پرستانه- پولات عالمدار و دوستانش ٿراهم کند. دره گرگ ها: عراق که با سرمايه اي معادل هشت ميليون دلار توليد شده، گران قيمت ترين محصول سينماي ترکيه تا ديروز است و ٿقط در هٿته اول نمايش خود موٿق شده تا بيش از پنج ميليون دلار درآمد کسب کند. نمايش ٿيلم که با حضور رجال سياسي – از جمله خانواده رجب طيب اردوغان، نخست وزير ترکيه - و هنرمندان سرشناس ترک همزمان در ٤٨٠ سينما در ترکيه آغاز شد، رونق حيرت انگيزي به سالن هاي سينما بخشيد. ٿيلم همزمان در چند کشور اروپايي از جمله آلمان اکران شده، که زمينه ساز واکنش هاي ميهن پرستانه اي زيادي را نيز در ميان مهاجران ترک شده است.
سردار آکار- متولد ١٩٦٤- از کارگردان هاي سرشناس سينماي ترکيه و يکي از موٿق ترين کارگردان هاي سريال هاي تلويزيوني است که در ١٩٩٨ با اولين ٿيلمش "در قايق" موٿق به درياٿت پرتقال طلايي از جشنواره آنتاليا براي بهترين ٿيلم و کارگرداني و جايزه هيئت داوران جشنواره آنکارا شد. دومين ٿيلمش پاس کاري در موقعيت هاي سخت يا آٿسايد نيز جايزه بهترين ٿيلم، بهترين ٿيلمنامه و بهترين کارگرداني را از انجمن منتقدان سينماي ترکيه درياٿت کرد. دره گرگ ها چهارمين ٿيلم او است. آکار که به همراه عثمان سيناو از کارگردان هاي اصلي سريال دره گرگ ها است توانسته در در نسخه سينمايي آن بازيگران بين المللي مانند بيلي زين، گري بيوزي و غسان مسعود- بازيگر نقش صلاح الدين ايوبي در سلطنت الهي- را در کناتر ٣٠٠٠ سياهي لشگر به خوبي هدايت کرده و اثري پر کشش با استانداردهاي بين المللي بسازد که مي تواند راه گشاي او و ٿيلم هاي ترکي در بازارهاي بين المللي باشد. تماشاي دره گرگ ها: عراق براي طرٿداران اکشن هاي پر خرج و علاقمندان به موضوعات سياسي و حوادث عراق اکيداً توصيه مي شود، دوستداران جيمزباند و مقادان او نيز بشتابند که غٿلت موجب پشيماني است.


دانلود فيلم

Brother Bear 2 : 2006

لینک های دانلود فیلم:

Download Part 1

Download Part 2

Download Part 3

Download Part 4

Download Part 5

Download Part 6

Download Part 7

Download Part 8

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد. يادتون باشه از برنامه هاي سرعت دهنده دانلود (مثل DAP) نبايد استفاده کنيد و حتما بايد غيرفعال باشه.
 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

لغو كنسرت موسيقي به خاطر خشم مردم انگليس!

درپي خشم مردم انگلستان از حملات اسرائیل به غير نظاميان لبناني كنسرت گروه مشهورديپچ مد در اسرائيل لغو شد.
به گزارش خبرگزاري سوئيس، گروه موسيقي ديپچ مد كه يكي از گروه هاي معروف موسيقي پاپ در انگلستان است به دليل فجايع انساني در لبنان بر اثر حملات اسرائیل كنسرت خود را كه قرار بود روز ‌١٢ شهريوردر تل آويو برگزار شود لغو كرد.اين در حاليست كه بيش از چهل هزار بليط به صورت پيش فروش براي اين كنسرت فروخته شده است.
بر اساس اين گزارش دست اندركاران و برگزار كنندگان اين برنامه علت لغو اين كنسرت را بر انگيخته شدن خشم مردم انگلستان در پي بمباران صورت گرفته از سوي نيروهاي اسرائيلي و كشته شدن بيش از ‌٥٠ زن و كودك بي گناه در روستاهاي قانا اعلام كردند.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

GetRight Pro 6.0 نسخه ای جدید از این دانلود منجر پرطرفدار و قدرتمندبا امکانات جدید!

GetRight نام نرم افزار و دانلود منجر آشنا و دوست داشتنی است که با بیش از 12 میلیون دانلود در سایت Download.com از محبوب ترنی دانلود منجر ها محسوب می شود, GetRight را در بسیاری از سیستم های قدیمی تر  بسیار دیده ایم و افراد از آن به عنوان دانلود منجر برتر خود در چند سال گذشته قرار می دادند . ولی به دلیل به روز نکردن این دانلود منجر دوست داشتنی توسط سایت سازنده و ارائه نشدن نسخه های جدیدتر و قدرتمندتر و همچنین رقابلت دیگر رقبا و عرضه دانلود منجر های جدید و قدرتمند در یک یا دوسال اخیر کمتر مورد استفاده ی علاقمندان قرار گرفت .

به تازگی نسخه ی 6.0 حرفه ای از این نرم افزار عرضه شده است که مژده ای به طرفداران این دانلود منجر آشناست که ديروز قثد معرفی ویژگی های این نسخه از GetRight را داریم .

ویژگی های کلیدی نرم افزار GetRight Professional 6.0 :

قابلیت دانلود انواع فایلها از آدرس های مختلف اینترنتی با پشتیبانی ویژگی Pause و Resume برای هنگام قطع ارتباط .

قابلیت برنامه ریزی برای دانلود ها و شروع و پایان دانلود ها سر زمان معین و ....

قابلیت شماره گیری و اتصال خودکار به اینترنت برای دانلود و یا قطع ارتباط خودکار از اینترنت سرساعت معین .

دارای آرشیوی کامل و یک History دقق برای تمامی دانلود ها .

ویژگی جدید آپلود فایلها و ذخیره ی History برای آنها !

قابلیت مرور سرور های FTP و Web از داخل محیط نرم افزار .

ویژگی جدید دستور های جدید و بسیار بیشتر در بخش Command ها مانند pload/Rename/Delete files, Upload/Rename/Create/Delete folders و ..

ویژگی جدید پشتیبانی زبان اسکریپت .

ویژگی جدید و بسیار مفید Client/Server در شبکه که با یک کامپیوتر در شبکه تمامی دانلودها را به آسانی انجام می دهید .

ویژگی جدید محدود کردن سرعت دانلود برای هر فایل به صورت مجزا.

پشتیبانی Proxy Server .

ویژگی بسیار مفید دانلود دانلود های Torrent با استفاده از پروتوکل BitTorrent .

و ..

جزییات کامل تر به زبان سایت سازنده .....

GetRight Professional را می توانید از اینجا :

دانلود کنید نسخه ی 6.0 حرفه ای را با حجم 5.35 مگابایت

دریافت Skin های مختلف و زیبای نرم افزار

تصاویری از محیط نرم افزار

English Explanations

شماره سريال نسخه ی 6.0 Pro از نرم افزار :
LEBANX-E1Y7P-2LPiB-ZACZS-K7UCH-H27CB-QS8NU



 

نرم افزار موبایل

3 Themes

 

سه تم زیبا برای موبایل شما، به نامهای: آبی، ویندوز و عصر یخ

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر

روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
صوف برکش ز سر و باده صافی درکش
دوست گویار شو وهر دوجهان دشمن باش
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
رفته گیر از برم وز آتش و آب دل و چشم
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را

 

پیش شمع آتش پروا نه به جان گو درگیر
بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر
سیم درباز و به زر سیمبری در بر گیر
بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
گونه​ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

maryam_neda_60@yahoo.com

ناله از درد مكن
آتشي را كه در آن زيسته اي ، سرد مكن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازين عشق و سر افراز بمان
راه ِ عشق است كه همواره شود از خون ، رنگ
دل ِ ديوانه ي تنها ، دل ِ تنگ !

 

 

hiwa20062002@yahoo.com

هر وقت گفتم دوست دارم خندیدی گفتی:
بــــــــــــی خـــــــــیــــــــــال
دوستت داشتم همیشه من دوست داشتن تو بود محال
آرزوم بود که یه روزی بهم بگی:
عــــــــــاشـــــــقـــــــتــــــــم... دوســـــــــــــــت دارم
تا من واست جون بدم هر وقت خواستي بدوني كسي دوست داره
هزار بار بگم خاطر خواتم

هيوا از كوردستان عراق

 

 

nasrin1111@yahoo.com

سخن گفتن يك نوع احتياج است و گوش كردن هنر

گوته

 

 

nice_life1981@yahoo.com

HASRATE PARVAZ NADARAM BE DEL ARI
DAR MAN GHAFASI HAST KE MIKHAHADAM AZAD

 

 
baharan_18@yahoo.com

اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنيا به پايان برسه كليه خطهاي تلفن و تالارهاي گفتگو و ايميل ها اشغال ميشه و پر ميشه از كلمات : از اينكه رجوندمت پشيمونم .. من رو ببخش .. تو را عاشقانه مي پرستيدم يا مراقب خودت باش .....
اما ببين توي اين همه پيام يكي از همه تكون دهنده تره .........هميشه عاشقت بودم ولي هيچ وقت بهت نگفتم
پس عشق و محبت را تقديم آنكه دوستش داريم كنيم شايد فردايي دگر هرگز نباشد يا نباشيم

 

 

merlin_srk@yahoo.com

رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم تا دوست را به ياري نخوانيم،
براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند.
طعم توفيق را مي چشاند.
و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن
و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن
و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است.
در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند .
"تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است .
" تنها" بودن ، بودني به نيمه است
و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم.

دکتر علي شريعتي

 

 

matin_tab59@yahoo.com

وقتي به گذشته نگاه مي كني تنها چيزي كه مي بيني خاطره ایست که هيچ وقت نمي توني اوناروو از ذهنت پاك كني چه تلخ باشن چه شيرين تا دم مرگ همراهتن حتي اگه بخواي بعضي ها رو فراموش كني وقتي به اول اول برميگردم فكر ميكنم 4 سال پيش بود با اينكه نديده بودمت اما از احترام گذاشتنت خوشم مي اومد خيلي متين حرف مي زدي وقتي اولين بار در نمايشگاه ديدمت يك لحظه به چشم همراه زندگيم بهت نگاه كردم تو منو نميشناختي و خوب ايستادم و نگاهت كردم نگاهت معصوم بود بعد 4 سال فكرشو نميكردم كه گردش حيات دوباره تورو به سراغم بفرسته اون روزو خوب يادمه ازم خواستي همديگرو ببينيم اما من هر بار بهونه اي ميياوردم بالاخره ......................
http://mahdi-sara.persianblog.com

 

 

viski_601@yahoo.com

چرا آقاي جک استخدام شد؟!!!!

آقاى جک، رفته بود استخدام بشود . صورتش را شش تيغه کرده بود و کراوات تازه اش را به گردنش بسته بود و لباس پلو خورى اش را پوشيده بود و حاضر شده بود تا به پرسش هاى مدير شرکت جواب بدهد .
آقاى مدير شرکت، بجاى اينکه مثل نکير و منکر از آقاى جک سين جيم بکند، يک ورقه کاغذ گذاشت جلوش و از او خواست تنها به يک سئوال پاسخ بدهد . سئوال اين بود :
"شما در يک شب بسيار سرد و طوفانى، در جاده اى خلوت رانندگى ميکنيد، ناگهان متوجه ميشويد که سه نفر در ايستگاه اتوبوس، به انتظار رسيدن اتوبوس، اين پا و آن پا ميکنند و در آن باد و باران و طوفان چشم براه معجزه اى هستند .يکى از آنها پير زن بيمارى است که اگر هر چه زود تر کمکى به او نشود ممکن است همانجا در ايستگاه اتوبوس غزل خداحافظى را بخواند . دومين نفر، صميمى ترين و قديمى ترين دوست شماست که حتى يک بار شما را از مرگ نجات داده است . و نفر سوم، دختر خانم بسيار زيبايى است که زن رويايى شماست و شما همواره آرزو داشته ايد او را در کنار خود داشته باشيد . اگر اتومبيل شما فقط يک جاى خالى داشته باشد، شما از ميان اين سه نفر کداميک را سوار ماشين تان مى کنيد؟؟ پيرزن بيمار؟؟ دوست قديمى؟؟ يا آن دختر زيبا را؟؟ جوابى که آقاى جک به مدير شرکت داد، سبب شد تا از ميان دويست نفر متقاضى، برنده شود و به استخدام شرکت در آيد.
راستى، ميدانيد آقاى جک چه جوابى داد ؟؟ اگر شما جاى او بوديد چه کار ميکرديد؟؟

و اما پاسخ آقاي جک:
آقاى جک گفت : من سويچ ماشينم را ميدهم به آن دوست قديمى ام تا پير زن بيمار را به بيمارستان برساند، و خود من با آن دختر خانم زيبا در ايستگاه اتوبوس ميمانم تا اتوبوس از راه برسد و ما را سوار کند.

 

 

sweetanim074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 70

نامه هایت کوهی از یاقوت است ؛
در صندوق پستی من
از بیروت پرسیده بودی
میدان ها و قهوه خانه های بیروت ؛
بندرها و هتل ها و کشتی هایش
! همه و همه در چشم تو جا دارند
و چشم که ببندی
.... بیروت گم می شود

باور نداشتم که زنی بتواند
شهری را بسازد و به آن
! ... آفتاب و دریا ببخشد و تمدن
! دارم از یک شهر حرف می زنم ....
تو سرزمین منی
صورت و دست های کوچکت ؛
صدایت ؛
من آنجا متولد شده ام
.... و همان جا می میرم

نامه هایت در صندوق پستی من
! ... تیغ آفتاب آفریقاست
در مدار هذیان و جنون

دوستت می دارم
! بر گسل های زلزله
.... بگو که دیگر سفر نمی روی
از روز رفتنت فرشتگان گریه می کنند
و اعتصاب غذا کرده اند

نامه هایت در صندوق پستی من
خروسی بریده سر است
که خود را ... و مرا کشته
می خواهم در مدار کشتن دوستت بدارم
! ... در مدار خون
می خواهم تا مرز خنجر باتو باشم
میلیون ها سال را با هم غلط بزنیم
پیش از آنکه روی زمین؛
..... تکه تکه شویم

« نزار قبانی »

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

چگونگي شكل‌گيري حزب‌الله لبنان

در سال 1361 گروه‌هاي اسلام‌گراي جنوب لبنان با الهام گرفتن از انديشه‌هاي امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي، با يكديگر متحد و جنبشي به نام حزب‌الله را پايه گذاري كردند كه ديروزه به عنوان مركز ثقلي در لبنان به شمار مي‌رود.
در ششم ژوئن 1982 (16 خرداد 1361) ارتش رژيم صهيونيستي با هدف اخراج رزمندگان فلسطيني از لبنان، روي كار آوردن يك رئيس جمهور مسيحي طرفدار اسرائيل و كاستن از قدرت نظامي و سياسي سوريه در لبنان تهاجم گسترده‌اي را از زمين، هوا دريا به اين كشور آغاز و به خاطر عقب‌نشيني فلسطيني‌ها و جنبش امل تا دروازه‌هاي بيروت پيشروي كرد.
منطقه شيعه نشين "ضاحيه" تنها منطقه‌اي در بيروت بود كه ارتش اسرائيل نتوانست وارد آن شود و اين موضوع باعث گرديد كه مجموعه‌هاي اسلام‌گرا بتوانند محل امني براي حفظ اسلحه و نيروهاي خود داشته باشند.
در همين سال جنبش امل اسلامي كه انشعابي از جنبش امل بود در بعلبك اعلام موجوديت كرد.
در نيمه اول خرداد 61 تهران ميزبان كنفرانس نهضتهاي آزاديبخش بود و در اين كنفرانس نمايندگان نيروهاي اسلام‌گرا و شخصيت‌هاي روحاني لبنان كه در اين كنفرانس شركت كرده بودند، خواستار كمك فوري ايران به مردم لبنان گرديدند.
پس از آن زمينه براي مذاكره كادرهاي اين مجموعه‌هاي اسلام‌گرا فراهم شد كه منجر به تشكيل كميته 9 نفره متشكل از روحانيون شيعه، شخصيت‌هاي وابسته به امل اسلامي، حزب‌الدعوه لبنان، كميته‌هاي ياري انقلاب اسلامي و بعضي از شخصيت‌هاي مستقل، گرديد.
كميته 9 نفره ماموريت داشت تا براي اين جريان‌هاي اسلامي متفرق، تشكيلات سياسي جديدي را بر اساس "پايبندي به ولايت فقيه" و "نبرد با اسرائيل" پي‌ريزي كند. پس از اتمام ماموريت، ‌يك شوراي پنج نفره از ميان آنان انتخاب گرديد كه رياست تشكيلات جديد را بر عهده گرفت؛ اين شوراي جديد به "شوراي لبنان" نامگذاري گرديد.
همزمان با گسترش عمليات مقاومت عليه اشغالگران توسط شوراي لبنان، شعارهايي حاوي عبارت "حزب‌الله" در لبنان ظهور يافت به طوريكه شوراي لبنان در ماه مه 1984 (ارديبهشت 1363) تصميم گرفت نام ثابت خود را "حزب‌الله انقلاب اسلامي در لبنان" بنامد.
بعد از آن گروه‌ها و شبكه‌هاي كوچك مقاومت به حزب‌الله پيوستند و پايه‌هاي اوليه گسترش حزب‌الله در جنوب لبنان را پايه‌گذاري كردند؛ پس از راه‌اندازي دوره‌‌هاي آموزش نظامي در بقاع، به تدريج هسته‌هاي مقاومت تشكيل شده و ابتدا به بيروت كه در محاصره بود،‌اعزام شدند.
شروع حركت نظامي حزب‌الله همزمان بود با فرصتي كه اسرائيل به ياسر عرفات و رزمندگان فلسطيني براي خروج از لبنان در اوت 1982 داده بود؛ حزب‌الله در ابتداي فعاليت مقاومت عليه ارتش اسرائيل،‌روش مسامحه و گذشت را در برخورد با افرادي كه به گونه‌اي در ارتباط با ارتش اسرائيل بودند، در پيش گرفت.
بدين ترتيب، حركت نظامي حزب‌الله در قالب "مقاومت اسلامي" ، بدون اينكه هويت سياسي رزمندگان حزب‌الله مشخص گردد، تشكيل شد؛ به تدريج كه تشكيلات و سازماندهي حزب‌الله و مقاومت (شاخه نظامي آن)، قوام لازم را پيدا كرد، حزب‌الله دريافت كه بايد هويت مقاومت اسلامي را اعلام نمايد زيرا كتمان اين مسئله در واقع يك شمشير دو لبه بود.
لذا براي اولين بار به طور رسمي يك بيانيه نظامي در 6 ژانويه 1984 (16 دي 1362) با امضاي "مقاومت اسلامي" منتشر گرديد. نياز حزب‌الله به داشتن اهرم‌هاي فشار سياسي در صحنه داخلي كه خود را براي تضعيف و كاستن از حجم مقاومت آماده مي‌كرد، باعث گرديد تا حزب‌الله، موجوديت مقاومت اسلامي را رسما اعلام نمايد.

 

 

ali@alivaram.com

بال هایت را کجا گذاشتی؟

پرنده بر شانه هاي انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده كرد و گفت : اما من درخت نيستم . تو نمي تواني روي شانه ي من آشيانه بسازي.پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب مي دانم . اما گاهي پرنده ها و انسان ها را اشتباه مي گيرم .
انسان خنديد و به نظرش اين بزرگ ترين اشتباه ممكن بود .
پرنده گفت : راستي ، چرا پر زدن را كنار گذاشتي ؟
انسان منظور پرنده را نفهميد ، اما باز هم خنديد .
پرنده گفت : نمي داني توي آسمان چقدر جاي تو خالي است . انسان ديگر نخنديد . انگار ته ته خاطراتش چيزي را به ياد آورد . چيزي كه نمي دانست چيست . شايد يك آبي دور ، يك اوج دوست داشتني .
پرنده گفت : غير از تو پرنده هاي ديگري را هم مي شناسم كه پر زدن از يادشان رفته است . درست است كه پرواز براي يك پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرين نكند فراموشش مي شود .
پرنده اين را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال كرد تا اين كه چشمش به يك آبي بزرگ افتاد و به ياد آورد روزي نام اين آبي بزرگ بالاي سرش آسمان بود و چيزي شبيه دلتنگي توي دلش موج زد .
آن وقت خدا بر شانه هاي كوچك انسان دست گذاشت و گفت : يادت مي آيد تو را با دو بال و دو پا آفريده بودم ؟ زمين و آسمان هر دو براي تو بود . اما تو آسمان را نديدي.
راستي عزيزم ، بال هايت را كجا گذاشتي ؟
انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جاي خالي چيزي را احساس كرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گريست !!!!!

www.alivaram.com
add to yahoo messenger: alivaram@yahoo.com 

 

 

velayate.eshgh@gmail.com

در سالروز شهادت حضرت زينب کبري (عليها سلام) نگاهي کوتاه به زندگاني آن حضرت

حضرت زينب , دختر على بن ابيطالب (ع ) و فاطمه زهراى است .
او زنـدگـى شـيـريـنـش را در كـنـار پـدر و مـادر و جد بزرگوارش (نبى گرامى اسلام (ص و برادرانش (امام حسن و امام حسين (ع )) آغاز كرد.
زندگى پررنج و مشقت زينب (س ) پس از پنج سالگى ـ مقارن با رحلت پيامبر اكرم (ص ) ـ آغاز شد و در فاصله اى بسيار كوتاه , پس از مرگ پيامبر, وى شاهد مادرى بود كه در بين درب و ديوار فرياد مى زد: اى فضه , مرا درياب !.
هزاران غم , يكى پس از ديگرى , ميهمان قلب كوچك دختر زهرا شد.
ناراحتى غصب خلافت پدر, بردن على بن ابيطالب (ع ) به اجبار و با پاى برهنه به مسجد, تازيانه هايى كه بر بازوى مادر مى نشست و سرانجام موج سنگين رحلت زهراى مرضيه ى , كمر زينب را شكست .
گويى زينب , از همين آغاز راه , در برابر طوفان تازيانه غم ها قرارمى گيرد تا روزى بتواند همه غم و رنج هستى را بر دوش كشد!.
غـم و رنـجـى كه پدر در كوفه از آن خبر داده است : روزى زينب در كلاس تفسيرش براى بانوان , سوره كهيعص را تفسير مى كرد.
على (ع ) وارد شد و از دخترش پرسيد: كهيعص را تفسير مى كنى ؟!.
زينب عرض كرد: آرى .
على (ع ) فرمود: اى نور ديده !.
ايـن حـروف , رمـزى است در مصيبت وارده بر شما عترت پيغمبر و شايد فرموده باشد: كاف , رمز كربلا است , هاء اشاره به هلاكت عترت دارد, ياء يعنى يزيد,آن كه بر حسين ستم مى كند, عين كنايه از عطش ابى عبداللّه است , و صاد اشاره به صبر دارد.
زينب در زير تازيانه روزگار آبديده مى شود تا پيام رسان عاشورا باشد.
از هـمـيـن رو زمانى كه پسرعمويش , عبداللّه بن جعفر, به خواستگاريش مى آيد, شرط مى كند: در رفتن به خانه برادرم (حسين ) آزاد باشم و هرگاه اوبه مسافرت رفت , من نيز بايد با او بروم !!.
مصيبت شهادت اميرمومنان على (ع ) و امام حسن مجتبى (ع ), زينب را آبديده تر مى كند.
آن گاه زمان هجرت فرا مى رسد و در سال 60 هجرى , به همراه برادرش امام حسين (ع ), از مدينه به مكه و از آن جا به طرف كربلا حركت مى كند.
كـربـلا صـحنه شهادت برادران و برادرزادگان زينب و منظره تماشايى به خون نشستن محمد و عون , دو رزمنده قهرمان و شجاعى است كه در دامان زينب پرورش يافته اند.
زيـنـب , نـاظر اين صحنه هاست و همه اينها از زينب , دختر على (ع ), شيرزنى مى سازد كه از عصر عاشورا, قافله سالار كاروان اسيران آزاديبخش مى شود.
پـس از آتـش گرفتن خيمه ها در شب يازدهم محرم الحرام سال 61 هجرى قمرى و با وجود فشار غـم هـا بر قلب زينب , در نيمه شب با قدى خميده به نماز شب مى ايستد و فرداى آن به همراه امام سجاد(ع ) و ديگر اسرا, راهى كوفه مى شود.
در كـوفـه , زيـنـب (س ) را بـه مـجـلـس ابـن زياد مى برند, در حالى كه كنيزانش , پيرامون وى را گرفته اند.
او با شكوهى خاص وارد مجلس مى شود و به عبيداللّه اعتنايى نمى كند.
ابن زياد, از اين بى توجهى , به شدت ناراحت شده , با اين كه زينب را شناخته است , مى پرسد: اين زن پرنخوت و تكبر كيست ؟.
كسى جواب نمى دهد!.
باز سوال مى كند, تا بار سوم كه زنى پاسخ مى دهد: اين زينب دختر على است !.
عبيداللّه مى گويد: خدا را شكر مى كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد!.
زيـنـب با كمال شهامت و شجاعت مى فرمايد: خدا را شكر مى كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد!.
رسوائى از آن فاسق ها است .
ما در عمرمان دروغ نگفته ايم , دروغ هم از آن فاجرهاست .
زينب , در شام و در برابر يزيد نيز با خطبه اى غرا و آتشين , كوس رسوايى يزيد را به صدا درآورد و با ايـن كه در چنگال خون آشام ترين طاغوت زمان اسير بود, چنان حماسه آفريد كه پايه هاى حكومت فرزند معاويه را به لرزه درآورد.
در ظـاهـر, يـزيد فرمانروا بود و زينب تنها و دربند, اما روح بلند دختر فاطمه (س), يزيد را درهم شـكسته بود و سرانجام يزيد, از ترس سقوطحكومتش , به اين نتيجه رسيد كه كاروان اسيران را به مدينه بفرستد.
پـس از ورود كـاروان بـه مـديـنـه , هـمـه مـى دانـستند بايد به كجا رفت , مسير كاروان به سوى مسجدالنبى ر بود.
زيـنـب كه همه خاطرات مدينه , پيامبر(ص ) و حسين (ع ) را به دل داشت , تا نگاهش به قبر پيامبر گرامى اسلام (ص ) افتاد, صداى گريه اش بلند شدوفريادزد: اى رسول خدار!.
خبر كشته شدن حسين (ع ) را آورده ايم !.
پس از اين ماجرا, مدينه آماده بهره بردارى از كلاس درس امام سجاد(ع ) و زينب كبرى شد.
زينب احكام و فتاوى را براى مردم بيان مى كرد و محور مراجعه آنان بود.
روحيه و بيان زينب (س ), همه را به ياد اميرمومنان (ع ) مى انداخت .
كـار زيـنـب (س ) ابلاغ خون شهيدان بود و چه خوب پيام خود را ابلاغ كرد. حضرت زينب سلام الله عليها، شيرزن دشت كربلا سرانجام پس از عمري دفاع از طريق حقه ولايت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى كه به همراه همسر گراميشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات يافته و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گرديد.
مزار ملكوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اينك زيارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشد.

 

 

aafagh_m51@yahoo.com

نغمۀ روسپی

بده آن قوطی سرخابِ مرا
تا زنم رنگ به بیرنگی خویش؛
بده آن روغن تا تازه کنم
.چهر پژمرده ز دلتنگی خویش

بده آن عطر که مشکین سازم
گیسوان را و بریزم بر دوش؛
بده آن جامۀ تنگم که کَسان
.تنگ گیرند مرا در آغوش

بده آن جام که سرمست شوم؛
:به سیه بختی خود خنده زنم
،روی این چهرۀ ناشاد غمین
.چهره یی شاد و فریبنده زنم

-وای از آن همنفس دیشب من
!چه روانکاه و توانفرسا بود
:لیک پرسید چو از من، گفتم
!کس ندیدم که چنین زیبا بود

وان دگر همسر چندین شب پیش
- او همان بود که بیمارم کرد-
،آنچه پرداخت، اگر صد می شد
.درد زان بیشتر آزارم کرد

پر کَسِ بیکَسَم و، زین یاران
غمگساری و هواخواهی نیست؛
،لاف دلجویی بسیار زنند
.لیک جز لحظۀ کوتاهی نیست

نه مرا همسر و همبالینی
،که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
.که برد زنگ غم از خاطر من
***

آه این کیست که در می کوبد؟
!همسر امشب من می آید -
وای، ای غم، ز دلم دست بکش
.کاین زمان شادی او می باید

-لب من - ای لب نیرنگ فروش
بر غمم پرده یی از راز بکش؛
،تا مرا چند درم بیش دهند
...خنده کن، بوسه بزن، ناز بکش

از سیمین بهبهانی

 

 

mdorfaki@yahoo.com

كابوس زير درختان سرو
يازده شعر از آدا آهاروني شاعر اسرائيلي الهام گرفته از نامه‌هاي سربازان اسرائيلي در لبنان (قسمت اول)

اين اشعار از خانم آدا آهاروني شاعر اسرائيلي است. همان‌طور كه ما عادت داريم خشك و تر را با هم بسوزانيم، وي نيز به عنوان يك اسرائيلي در ايران كمتر شناخته شده و البته مثل هر صلح‌طلبي حتماً دشمنان و منتقداني هم دارد. اين كه ميزان گلبول‌هاي قرمز صهيونيستي در خون ايشان چقدر است را نمي‌دانيم اما فعلاً ما گلبول‌هاي سفيد صلح و شعر را كار داريم كه گويا به نظام ميليتاريزه‌ و جنگ‌طلب كشور متبوعش نيز منتقد است.
پرفسور آدا آهاروني نويسنده، شاعر و فعال صلح‌طلب است كه چندين كتاب در زمينه شعر و داستان با مضامين صلح منتشر ساخته است. وي استاد دانشگاه و بنيان‌گزار و دبير انجمن بين‌المللي «براي فرهنگ صلح» است. خانم آهاروني يهودي و متولد مصر است و اكنون در حيفا زندگي مي‌كند. حيفايي كه اين روزها زير موشك‌هاي حزب‌الله تخليه شده است.
وي در نامه‌اي به يكي از زنان ايراني در مورد مساله‌ي فلسطين مي‌نويسد: «فلسطيني‌ها بايستي که هر چه زودتر کشور خود را داشته باشند، و کشور فلسطين فرصتي براي شکوفايي و پيشرفت در صلح، در کنار اسرائيل بيابد. هردو طرف بايد امتيازاتي به همديگر بدهند، راه ديگري وجود ندارد».
مضامين جالب و ضدجنگ اين اشعار بر آنم داشت تا ترجمه‌اي دست و پاشكسته از آن را بياورم. اگر نقصي هست از ترجمه‌ است كه البته نرم‌افزاري و ماشيني و بعد با كمك دوستي سعي كردم آن را به شعر فارسي نزديك‌تر كنم وگرنه محتواي اشعار حتماً عميق‌تر و زيباتر از ترجمه است. اين اشعار الهام گرفته از نامه‌هاي سربازان اسرائيلي در لبنان است كه محتواي آن در برخي موارد بيشتر به اشعار راجر واترز و سيد بارت فقيد مي‌ماند. هر چند ترجمه‌ي اين اشعار تازه و اولين بار اينجا مي‌آيد اما مربوط به سال 2001 است و اكنون وصف حال‌تر به نظر مي‌آيد. البته اگر مساله شعر باشد، شعر شاعران معاصر عرب بسيار قوي‌تر و زيباترست ولي اينجا مضامين صلح ملاك گزينش بوده كه اين روزها به وضعيت اندوهبار لبنان بيشتر مي‌خورد:

*****

■ به خانه باز نخواهم گشت Not Returning Home I m

بسيار متأسفم، عشق من!
من به خانه باز نمي‌گردم
زيرا نمي‌توانم
به خانه بازگردم
بسيار دوستت دارم
مي‌خواهم با تو باشم
ولي جايي آنجا
ميان درختان سرو باشكوه لبناني
بسيار دور از تو، عشق من
با گلوله‌اي كشنده
درست در مركز قلب
هدف قرار گرفتم
جايي كه اولين بار به خاطر تو
و براي هميشه افتادم
بسيار مي‌خواهم با تو باشم، عشق من
بسيار مي‌خواهم كه در آغوشت گيرم
عشق من! زندگي من!
اما نمي‌توانم به خانه بازگردم
آنها بيهوده و رقت‌انگيز
جواني و خونم را
زير آسمان لبنان ريختند
و اكنون من نمي‌توانم
واقعاً نمي‌توانم
كه به خانه بازگردم

*****

■ جهنم جنگ‌زده The Hell With War

آنان آتش‌بس اعلام كردند
ولي ما به بمباران ادامه داديم
فرودگاه بيروت
و خيابان‌ها و خانه‌ها
ما را چه شده است؟
من از كشتن بيزارم،
از نابودي متنفرم
جنگ مخوف و رقت‌انگيز!
چرا ما بايد به آنها اجازه دهيم
وادارمان كنند اينجا باشيم؟
به چه دليل؟
و چه گاه پايان خواهد يافت
اين جهنم جنگ‌زده؟

*****

■ آقاي نخست‌وزير، اين كابوس كي به پايان مي‌رسد؟
?Mr. Prime Minister When Will The Nightmare End

آقاي نخست‌وزير، اين كابوس كي به پايان مي‌رسد؟
- چه بدبختي بزرگي!
مي‌خواهم به خانه بازگردم
- به جاي گرماي خانه
رنج سرما در استخوان‌هاي يخ زده‌ام جاري است
در حالي كه شوك وحشتناك مردي را مي‌نگرم
كه جسد همسر مرده‌اش را
زير آوارهاي خانه‌اش يافته است.
ما از كابوس بازگشتيم
همراه با وحشت در قلب‌هايمان
و التماس در چشمان‌مان
آقاي نخست‌وزير! ما زاده شده‌ايم
براي آفريدن، براي شادي و زندگي
نه براي ويراني
آقاي نخست‌وزير!
لطفا اين كابوس را
كه واقعاً مي‌كشد نه تنها در خيال
پايان بده

*****

■ امنيت يك دوقلوي سيامي است Safety Is A Siamese Twin

براي امنيت خود
دندان‌هاي آنان را مي‌شكنيم
براي امنيت خود
صدها تن بمب را
بر سر آنان و امنيت‌شان فرو مي‌ريزيم
به باغ‌هاي آنان
و بر تاكستان‌هاي آنان
به خانه‌هاي آنان و بر غرور آنان
تمام اينها فقط براي امنيت خودمان
ولي امنيت ما در كجاست؟
امنيت آنان چه مي‌شود!؟
واقعيت اين است، امنيت ما و آنان
دوقلوهاي به هم چسبيده‌ي سيامي هستند
نمي‌توان بدون آسيب به يكي، به ديگري آسيب برسانيد

*****

■ دروغي كه منفجر شد The Lie That Exploded

آن شب كه دروغ بزرگ
در قلب و ذهن من منفجر شد
تمام اعضاي بدن و آرمان‌هايم
از هم پاشيد
آن دروغ بزرگ كه خشونت مي‌تواند جدال‌ها را متوقف كند
در اعماق قلب من
همراه بمب‌ها منفجر شد
و در آن شب انفجار
روياهايم همراه دروغ منفجر شد.

ادامه دارد ....

 

 

ashege_shahadat_84@yahoo.com

شمه‏ اى از كمالات معنوى حضرت زينب ‏(سلام الله عليها)

بر قلّه دانش‏
زينب كبرى‏عليها السلام بانويى سرشار از بينش و بصيرت بود كه با سيره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» ديروز و ديروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگويى ماندگار از شخصيت عظيم خويش به يادگار گذارد و معيارهاى حركت ارزشى و ضدارزشى را براى هميشه ترسيم كرد.
برترين درجه علم، علمى است كه از ذات الهى به انسان افاضه مى‏شود كه به تعبير قرآن مجيد، علم «لَدُنّى» نام دارد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً(1)»: «علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختيم». حضرت زينب‏عليها السلام به شهادت امام سجادعليه السلام، داراى چنين علمى بود كه خطاب به عمّه‏اش فرمود:
«أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ(2)».
«به حمداللَّه تو دانشمند معلم‏نديده و فهميده‏اى فهم نياموخته هستى».
وى در حدود 6 سالگى، شايستگى حفظ خطبه استدلالى، عميق و جامع مادرش فاطمه زهراعليها السلام را داشت و اين نشانه بارزى از رشد فكرى و بلوغ انديشه و تعقّل دخترى است كه در دامان عصمت و طهارت پرورش يافت و به زلال روح و كمال معنوى و قرب الهى رسيد.
يك سال پس از استقرار حضرت على‏عليه السلام در كوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت‏عليه السلام پيام فرستادند و گفتند:
«ما شنيده‏ايم كه دختر شما، حضرت زينب‏عليها السلام همانند مادرش، زهراى مرضيّه، منبع سرشار دانش و داراى علوم و كمالات است. اگر اجازه بدهيد به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‏مند شويم». على‏عليه السلام اجازه داد تا دختر عالمه‏اش بانوان مسلمان كوفه را آموزش دهد و مشكلات علمى و دينى آنان را حل كند. زينب‏عليها السلام آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از ديدارهاى مقدماتى، جلسه تفسير قرآن براى آنان تشكيل داد و پرسش‏ها و شبهات آنان را جواب مى‏داد(3).
از سخنان آن حضرت‏عليها السلام در طول مسافرت كربلا، كوفه و شام، خطبه‏ها و سخنرانى‏هايى كه در فرصت‏هاى مختلف در برابر ستمكاران و طاغيان آن زمان و مردم ديگر ايراد فرمود، به خوبى معلوم مى‏شود كه مراتب علم و دانش و كمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصيل و تعليم و اكتسابى نبوده است(4). هم‏چنين در جنبه مقام علميش، علاوه بر توانايى براى ايراد خطبه‏ها، نكته ظريف و اساسى وجود دارد و آن تصميم‏گيرى‏ها و موضع‏گيرى‏هاى به‏جا در مناسبت‏هاى لازم است كه خوب مى‏دانست كجا بايد نرم سخن گفت، در كجا بايد برآشفت و حماسه آفريد، در كجا بايد گريه كرد و اشك ريخت و چه وقت بايد عقل و منطق را به كار گرفت(5).
همچنين نام زينب كبرى‏عليها السلام به عنوان يكى از محدثان برجسته شيعه، صفحات كتب رجال را مزيّن كرده است. روايت‏هاى آن حضرت‏عليها السلام در منابع معتبر شيعه از جمله در كتاب‏هاى «من لا يحضره الفقيه»، «وسايل‏الشيعه»، «بحارالانوار» و... موجود است(6) كه آنها را از مادر و برادرش حضرت سيدالشهداءعليه السلام شنيده و براى ديگران روايت كرده است. اهمّ اين احاديث بدين شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعليها السلام، حديث «امّ ايمن» در ماجراى دفن حضرت على‏عليه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدك كه سند اخير را عده‏اى از مورخان و محدّثين نامدار شيعه همچون شيخ صدوق در كتاب «علل الشرايع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آورده‏اند.
به هر حال اين بانوى شجاع كربلا راوى حديث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حديث‏شناسان، عدالت و اعتماد اين بانوى پاك و بافضيلت در زمينه بيان حديث و مقامات علمى مورد تأييد قرار گرفته و صداقت و درايت او انكارناپذير است(7).
 
عبادت و انقطاع از خلق‏
در ميان فضايل و كمالات ملكوتى حضرت زينب‏عليها السلام، خلوت با معشوق و مناجات با قاضى‏الحاجات، درخشندگى خاصى دارد. سراسر زندگى او به خاطر جهاد و هجرت در راه خدا و همراهى و همگامى با پدر، مادر و برادر در جهت انجام وظيفه و احياى معالم و معارف اسلام، عبادت محسوب مى‏شود.
عبادت آن بانوى مكرّمه‏عليها السلام تنها به معناى خاص «عبادت» نبود، بلكه تمام حركات و سكنات، خروش و فريادها، سفرها و اسارت‏ها، بيدارگرى‏ها و مبارزات و حتى نفس‏هاى او از آنجا كه به خاطر خداوند بود، همه از مراتبى عميق و والا از اخلاص و عبادت خداوند متعال برخوردار بود.
اكثر شب‏ها را به تهجّد و تلاوت قرآن، صبح مى‏كرد. به گفته برخى از مورّخان، عبادت‏ها و نمازهاى شب پدر و مادر خود را از نزديك ديده بود. او در حماسه كربلا شاهد بود كه برادرش، حضرت امام حسين‏عليه السلام به برادرش حضرت ابوالفضل‏عليه السلام فرمود: «اى برادر! نزد دشمن برو و يك شب را مهلت بگير؛ شايد بتوانيم به نماز، دعا و خواندن قرآن استغفار در پيش‏گاه پروردگار مشغول شويم. خدا مى‏داند كه من نماز، دعا و استغفار و خواندن قرآن را دوست دارم(8).
در شب يازدهم محرم، على‏رغم آن‏همه خستگى و فرسودگى و مشاهده آن‏همه آلام روحى، نماز شب خود را خواند. امام سجادعليه السلام فرمود:
«عمه‏ام، زينب‏عليها السلام در مسير كوفه تا شام تمام نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏كرد و در بعضى از منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تكليف مى‏كرد(9)».
امام حسين‏عليه السلام كه خود معصوم و واسطه فيض الهى است، هنگام وداع با خواهرش فرمود: «خواهر جان مرا در نماز شب فراموش مكن(10)». اين، نشان از آن دارد كه اين بانو به قله رفيع بندگى و پرستش راه يافته بود و به حكمت و هدف آفرينش دست يازيده بود؛ بنابراين ديده‏ها را بازتر و افق‏ها را برتر و معرفت‏ها را قوى‏تر بايد كرد تا مقام عبوديت زينب كبرى‏عليها السلام را بهتر شناخت.
 
آفتاب عفت‏
زينب كبرى‏عليها السلام بانويى سرشار از بينش و بصيرت بود كه با سيره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» ديروز و ديروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگويى ماندگار از شخصيت عظيم خويش به يادگار گذارد و معيارهاى حركت ارزشى و ضدارزشى را براى هميشه ترسيم كرد.
وى در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پيام آسمانى قرآن و طبق آموزه‏هاى مادرش، فاطمه زهراعليها السلام، حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى يك زن مسلمان مى‏دانست و بر اين باور بود كه زن هنگامى به خداى خود نزديك‏تر است كه خود را از معرض ديد مردان بيگانه حفظ نمايد(11).
زينب كبرى‏عليها السلام دختر آن مادرى است كه براى احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا از منزل بيرون مى‏آمد و با دشمنان، به احتجاج مى‏پرداخت؛ اما سر تا پا محجوب و پوشيده؛ همان مادرى كه وصيّت مى‏كند پيكرش را بعد از مرگ در تابوتى با ديواره‏هاى بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد، پس طبيعى است كه دختر او هم بايد اين تعاليم بلند اسلام را رعايت نمايد؛ چراكه حفظ شرف و حيثيّت زن، واجب و حجاب از ضروريّات دين است و اصولاً تمام فداكارى‏هاى اين بانو براى تحقق احكام اسلام بود. بنابراين عفت و پاكدامنى خويش را حتى در سخت‏ترين شرايط به نمايش گذاشت. او در دوران اسارت و در حركت از كربلا تا شام سخت بر عفت خويش پاى مى‏فشرد.
آن بانوى بزرگوار براى پاسدارى از مرزهاى حيا و عفاف بر سر يزيد فرياد زد كه: «آيا اين از عدالت است كه زنان و كنيزان خويش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خداصلى الله عليه وآله را به صورت اسير به اين سو و آن سو بكشانى؟ نقاب آنان را دريدى و صورت‏هاى آنان را آشكار ساختى(12)».
 
نماد كمال عقل‏
برترين معيار عقل‏گرايى در زندگى، ادب و ادب‏آموزى است. كيميايى كه تيرگى‏ها و تاريكى‏هاى قلب را مى‏زدايد و نور و روشنايى در رواق وجود انسان مى‏افزايد به گونه‏اى كه بهاى بى‏نظير آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخيص خواهد بود.
زينب كبرى‏عليها السلام شخصيت شايسته‏اى بود كه درس ادب را در مكتب امامت آموخته بود و سيره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذيرفته بود. در گفتار و رفتار، صميمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه‏اى كه زنان بسيارى در نخستين برخورد، شيفته شيوه و مجذوب اخلاق روح‏پرور او مى‏شدند(13).
ادب و احترام حضرت زينب‏عليها السلام به برادر خود آن‏چنان بود كه هنگامى كه عبداللَّه بن عباس به امام حسين‏عليه السلام گفت: شما كه به اين سفر خطرناك مى‏رويد چرا زن‏ها را با خود مى‏بريد؟ حضرت زينب‏عليها السلام با شنيدن اين سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آيا مى‏خواهى بين من و برادرم جدايى بيندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد(14)».
در حادثه عاشورا در برابر آن‏همه مصائب و داغ‏ها و حوادث، هرگز از مسير ادب و عبوديّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هيچ‏گاه كلمه‏اى حاكى از دلتنگى، نارضايتى، اعتراض، شكايت و تنگ‏نظرى بر لب نراند. هرچه مى‏گفت بر طبق رضايت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلكه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زياد، مى‏فرمود:
«إنّى ما رَأَيْتُ إلاّ جَميلاً(15)»: «من جز زيبايى نديدم».
كه اين كلام در نظر اهل آن، از بالاترين مراتب توحيد، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبوديت، حكايت دارد و كمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مى‏دهد.
 
ايثار
عقيله بنى هاشم‏عليها السلام در اين صفت، گوى سبقت را از ديگران ربوده بود. او براى حفظ جان ديگران، خطر را به جان مى‏خريد و در تمام صحنه‏ها، ديگران را بر خود مقدم مى‏داشت. او در ماجراى كربلا حتى از سهميه آب خويش استفاده نمى‏كرد و آن را نيز به كودكان مى‏داد. در بين راه كوفه و شام با اين كه خود گرسنه و تشنه بود، «ايثار» را به بند كشيده و آن را شرمنده ساخت.
امام زين‏العابدين‏عليه السلام مى‏فرمود: «عمه‏ام، زينب‏عليها السلام، در مدت اسارت، غذايى را كه به عنوان سهميه و جيره مى‏دادند، بين كودكان تقسيم مى‏كرد؛ زيرا در شبانه‏روز به هر يك از ما يك قرص نان مى‏دادند. او سختى‏ها و تازيانه‏ها را به جان خود مى‏خريد و نمى‏گذاشت بر بازوى كودكان اصابت كند(16)».
 
دفاع از حريم ولايت‏
حضرت زينب‏عليها السلام حركت و هدايت انسان‏ها را بدون امام‏عليه السلام، سكون و هلاكت مى‏دانست و زمام‏دارى زيان‏آلود نااهلان را باعث دورماندن توده‏ها از صراط مستقيم مى‏ديد. بدين علت، دفاع و حمايت از مقام امامت و ولايت را سرلوحه مسوؤليت‏هاى خويش قرار داده بود و با تمام توان، بعد از حادثه عاشورا به ارائه رهنمودهاى شايسته و مبارزه با زرمداران و زورمحوران در قالب خطابه مى‏پرداخت. وى چون دست‏پرورده زهراى اطهرعليها السلام بود، درس ولايت‏مدارى را از مادر فراگرفته بود. از يك سو در جهت معرفى و شناساندن ولايت، از طريق نفى اتّهامات و يادآورى حقوق فراموش شده اهل بيت تلاش كرد و از سوى ديگر سر تا پا تسليم امامت بود؛ چه در دوران امامت امام حسين‏عليه السلام و چه در دوران امام سجادعليه السلام كه حتى در چند مورد از جان امام سجادعليه السلام دفاع كرد و تا پاى جان از او حمايت نمود.
 
كرامت‏
هر چند هزاران كرامت از اين بانوى بزرگوار سر زده است، اما فقط نمونه‏اى را نقل مى‏كنيم. مرحوم ثقةالاسلام نورى از سيد محمدباقر سلطان‏آبادى نقل مى‏كند:
«به چشم‏درد شديدى در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان كردم فايده‏اى نكرد و برعكس مريضى‏ام شديدتر شد. بعضى از دكترها مى‏گفتند قابل علاج نيست. برخى هم قول شش ماه بعد مى‏دادند و من هر روز از روز قبل نالان‏تر مى‏شدم تا اين‏كه سياهى چشمم گرفته شد و ديگر نمى‏توانستم بخوابم. در آن موقع يكى از دوستانم براى خداحافظى به ديدنم آمد. او مى‏خواست به كربلا برود. من هم با او همراه شدم. در منزل اول دردچشم شديدتر شد و همه مرا شماتت مى‏كردند مگر يك نفر. بالاخره به منزل دوم رسيديم، درد شديدتر از قبل شد و ورم چشمم افزون‏تر؛ تا اينكه نزديك سحر آرام شد.
در عالم رؤيا عقيله بنى هاشم، زينب كبرى‏3، را ديدم كه گوشه مقنعه‏اش را به چشمم مى‏كشيد. از خواب بيدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمى‏كردند، سوار شديم در بين راه درد و ناراحتى احساس نمى‏كردم. من كه هميشه ناراحت و عاجز بودم، پيش خود گفتم: كاش بسته روى چشمم را باز مى‏كردم. تا باز كردم، ديدم همه‏چيز را مى‏بينم. صدا زدم كه رفقا بياييد. همه آمدند و گفتند: كدام چشمت درد مى‏كرد؟ گفتم: چشم چپم بود. هرچه نگاه كردند تفاوتى بين چشم چپ و راستم نديدند(17)».
 
پي نوشتها:
1) كهف، 65.
2) سفينة البحار، ج 1، ص 558.
3) رياحين الشريعة، ج 3، ص 57.
4) زندگى زينب‏عليها السلام، رسولى محلاتى، ص 10.
5) زينب قهرمان‏عليها السلام، احمد صادقى اردستانى، ص 103.
6) ماهنامه مبلّغان، شماره 31، جمادى‏الاولى 1423، ص 21.
7) زنان دانشمند و راوى حديث، صادقى اردستانى، ص 278.
8) تاريخ طبرى، ج 6، ص 238.
9) رياحين الشريعة، ج 3، ص 62.
10) همان، ص 62.
11) ماهنامه مبلّغان، شماره 31، ص 18.
12) بحارالانوار، ج 45، ص 134.
13) مجله پيام زن، شماره 128، ص 19.
14) رياحين الشريهة، ج 3، ص 41.
15) بحارالانوار، ج 45، ص 116.
16) ماهنامه مبلّغان، شماره 33، رجب 1423، ص 43.
17) زندگانى زينب كبرى‏عليها السلام، شهيد دستغيب، ص 19 به نقل از ماهنامه مبلّغان، پيش شماره 7، ص 15 - 14.

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل ششم)
قسمت اول

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

هارلو قهوه اش را سر کشید -دیگر صبحانه خوردن در رختخواب برایش عادی شده بود - و به طرف پنجره رفت. آن روز صبح نمی شد خورشید ماه سپتامبر مشهور ایتالیا را دید.
ابرهای سنگینی سایه افکنده بودند اما زمین خشک و دید عالی بود که این وضعیت را برای اتومبیلرانی ایده آل می ساخت. هارلو به حمام رفت پنجره را تا آخر باز کرد. درپوش مخزن آب را برداشت و اسکاچ را بیرون آورد ، شیر آب داغ را تا آخر باز کرد و نصف محتوی قهوه ای رنگ شیشه را در دستشویی ریخت . بطری را سرجایش گذاشت و اسپری خوشبو کننده هوا زد و بیرون رفت.
سوار بر فراری سرخ رنگ خود ، تک و تنها ، عازم پیست تمرین مسابقات شد. اینروزها دیگر کسی سوار اتومبیل فراری او نمی شد.
وقتی رسید ، یاکوبسن ، دو مکانیک و دانت را دید. مختصری حال و احوال با آنها کرد و بسرعت لباس مخصوص خودش را پوشید ، کلاه ایمنی را سرش گذاشت و داخل اتومبیل کرونادوی جدیدش نشست. یاکوبسن مانند همیشه نگاهی سرد و ترسناک و نومید کننده به او حواله کرد. و گفت : امیدوارم ديروز بتوانی تمرین خوبی انجام بدهی ، جانی.
هارلو فروتنانه گفت : فکر می کنم دیروز خیلی بد نبودم. در هر صورت چاره ای جز تمرین نیست.
در حالیکه انگشتش روی شاسی استارت بود، نگاهی به دانت انداخت و گفت: ديروز کارفرمای شایسته ما اینجا نیست ، کجاست ؟ هیچ وقت ندیده بودم حتی یک تمرین را از دست بدهد.
-در هتل است. مسائلی دارد که باید به آنها برسد.
واقعاٌ چیزهایی بود که مک آلپین به آنها باید می رسید و توجه مبذول می کرد : آنچه که در حال حاضر داشت به آن توجه می کرد تقریباٌ به صورت یک کار روزمره در آمده بود – بررسی سطح مصرف الکل هارلو. به محض اینکه وارد اتاق هارلو شد فهمید که اصلاٌ احتیاجی به کنترل سطح بطری اسکاچ که در مخزن آب حمام بود ندارد : پنجره که تا آخر باز بود، هوای داخل اتاق که از بوی اسپری خوشبو کننده سنگین شده بود.... تمام اینها تحقیقات بیشتر را بی ضرورت می کرد.




ولی در هر حال او این کار را می کرد. حتی اگر هم مطمئن بود و یقین داشت که با چه چیزی روبرو می گردد. با این وجود وقتی که بطری نیمه پر را در دست گرفت صورتش از عصبانیت کبود شد.
بطری را سرجایش گذاشت و به سرعت از اتاق هارلو بیرون آمد. دوان دوان عرض سرسرای هتل را پشت سر گذاشت ، پرید توی اتومبیل آستون خودش و با چنان سرعتی از آنجا دور شد که هر که او را می دید فکر می کرد هتل چسنی را با مسیر مسابقه اتومبیلرانی منزا اشتباه گرفته است. وقتی به جایگاه کرونادو رسید هنوز داشت می دوید. بالاخره به دانت برخورد کرد.
مک آلپین به تندی نفس نفس می زد : آن هارلوی لعنتی کجاست ؟ دانت بلافاصله جواب نداد. سرش را به آرامی اینطرف آنطرف تکان می داد.
-بخاطر خدا ، مرد ، بگو این پسره مست کجاست ؟
صدای مک آلپین تقریباٌ فریاد بود . ادامه داد : دیگه نباید هیچ وقت نباید دور و بر مسیر مسابقات دیده شود.
-خیلی از رانندگان مونزا با تو هم عقیده هستند.
-منظورت چیه ؟
-یعنی اینکه این پسره مست همین الان رکورد یک دور را در 2.1 ثانیه شکست.
دانت به تکان دادن سرش در حالت ناباوری ادامه داد : واقعاٌ غیر قابل باور است.
-2.1؟ 2.1؟ 2.1؟ محال است. حالا دیگر نوبت مک آلپین بود که سرش را تکان بدهد.
: محاله. محاله. محاله. یک رکوردی مثل آن ؟ محال است.
-از زمان نگهدارنده بپرس. دو بار اینکار را کرد.
-یا مسیح.
-آنطور که باید راضی بنظر نمی رسی جیمز.
-راضی ؟ من کاملاٌ وحشت زده ام. مطمئناٌ اون هنوز بهترین راننده دنیا است. البته غیر از رقابت های واقعی زمانی که کنترل اعصابش را از دست می دهد. اما این مهارت رانندگی نیست که باعث شد در این زمان مسیر را طی کند. این بخاطر شهامت کاذب خودکشی آمیز ناشی از الکل است.

-منظورت را نمی فهمم.
-آلکسیس اون یک نیم بطری اسکاچ خورده.
دانت بهش خیره شد. و پس از مدتی گفت : باور نمی کنم. نمی توانم باور کنم. در آن صورت مثل یک دیوانه جهنمی رانندگی می کرد. اما درست مثل فرشته ها اتومبیل خود را می راند. نیم بطری اسکاچ ؟ در اون صورت خودش را می کشت.
-شاید به این دلیل که اتومبیل دیگری در مسیر نبوده. اگر بود شاید آنها را می کشت.
-اما نیم بطری.
-می خواهی بیایی و به مخزن آب حمام نگاه کنی؟
-نه نه. فکر می کنی که من به حرفهایت شک می کنم ؟ نه فقط موضوع این است که نمی فهمم.
-منهم همینطور. حالا این قهرمان جهان ما کجاست ؟
-از پیست بیرون رفت. گفت که کار ديروزش تمام شده. می گوید جایش را برای فردا محکم کرده و اگر کسی این رکورد را از اون بگیره فردا بر می گرده و دوباره از اونها پس می گیره. ديروز حسابی مغرور است. جانی ماست دیگر.
-اون هیچ وقت اینطوری حرف نمی زد. این غرور نیست ، آلکسیس. الکل تمام وجودش را گرفته. خدای من ، من با مشکل خیلی جدی روبرو هستم یا یک معما در برابرم دارم.
-با یک معما روبرویی ، جیمز.
همان روز شنبه بعد ازظهر، اگر مک آلپین در خیابان فرعی کوچک و بسیار حقیری درمنزا می بود ، شاید توجیهی برای این فکرش که مشکلاتش دو برابر یا سه برابر پیچیده تر شده است . پیدا کرده است. در دو طرف این خیابان تنگ ، دو کافه نسبتاٌ کوچک روبروی هم قرار داشتند.
هر دو یک نما داشتند : پرد ه های حصیری و میزهایی که در پیاده رو گذاشته بودند و روی آنها با پارچه شطرنجی پوشانده شده بود، داخل آنها خالی ، بی روح و بی زرق و برق بود.. و هردو ، همانطوری که از کافه های اینچنینی انتظار می رفت ، دارای اطاقک های جدار بلندی بودند که پشت به خیابان داشتند.
در یکی از این غرفه های جنوبی این خیابان ، پشت میزی کاملاٌ دور از پنجره ، در سایه ، نوبایر و تراشیا نشسته بودند و مشروبهای آنها دست نخورده جلویشان باقی مانده بود چون هیچکدامشان آنها را دوست نداشتند. تمام توجه آنها روی کافه روبرویی متمرکز شده بود ؛ جایی که هارلو و دانت نزدیک پنجره آن و درست جلوی دید نشسته بودند و از غرفه آنها می شد دید که گیلاسشان را در دست گرفته اند و بنظر در حال صحبت و بحثی جدی می آمدند.
نوبایر گفت : خوب حالا که آنها را تا اینجا تعقیب کرده ایم نیکی ، حالا چکار کنیم ؟ منظورم اینست که تو که نمی توانی لب خوانی کنی؟
-صبر کنیم و ببینیم ؟ همینطوری ادامه بدهیم ؟ ایکاش می توانستم لب خوانی کنم ویلی. و همچنین علاقمندم بدانم چرا این دونفر یک دفعه با هم اینطوری دوست شدند؟ تا حالا هیچکس را ندیده بود که حتی با هم یک کلمه هم حرف بزنند. و چه برسد به اینکه برای صحبت به چنین خیابانی بیایند؟ ما می دانیم که هارلو واقعاٌ مشغول کار مسخره ای است . -پشت گردنم هنوز درد شدیدی دارد بزحمت توانستم کلاه ایمنی ام را ديروز روی سرم بگذارم. اگر اون و دانت اینقدر با هم صمیمی هستند پس هردو درگیر یک کار مسخره هستند. دانت فقط یک خبرنگار است. یک خبرنگار چه کاری می تواند با یک راننده سابق مسابقات داشته باشد ؟
-سابق ؟ زمانهایش را ديروز صبح ندیدی ؟
-من گفتم سابق و منظورم هم همین بود. حالا می بینی که فردا هم عقب می ماند. درست مانند سری قبلی مسابقات گراند پریکس.
-بله ، یک موضوع عجیب دیگر. چرا اینقدر موقع تمرینات خوب است و در خود مسابقات شکست می خورد ؟
- واضح است. عقیده همه اینست که هارلو تقریباٌ یک الکلی شده. و من الان خیلی راحت می توانم بگم اون یک الکلی هست. بسیار خوب ، پس می تواند دور اول را سریع برود و شاید هم دور سوم را. اما گراند پریکس 80 دور دارد . چطور می توانی تصور کنی یک الکلی بنیه و طاقت و واکنش و اعصاب این را داشته باشد که تا آخرین مرحله بکشد ؟ درجا می زند.
بعد نگاهی به آن طرف خیابان کرد و جرعه ای از مشروبش را خورد.
-خدای من ، حاضر بودم هرچی دارم بدهم و الان نزدیک آن دو نفر باشم. 

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

پنجشنبه: داستانک

تمام وجود

پدر، کودک را محکم در آغوش می فشرد تا از گرمای بدنش گرم شود و آرام کنار گوشش نجوا کرد: تو همه وجود منی عزیزم!
30 سال بعد پسر فرزندش را در حالی در آغوش می فشرد که یک ماه قبل پدرش را به سرای سالمندان برده بود.

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

19 مرداد
اگر مشکلی داری، به دلیل طرز فکر توست و تنها راهی که می توانی مشکل ات را برای همیشه حل کنی، این است که طرز فکرت را تغییر دهی.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

19 مرداد / 10 آگوست / 15 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
19 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
درباره ريشه ايرانيان ساكن در غرب وطن، به مناسبت محاصره نينوا

 تصوير آشوربانيپال

تصوير آشوربانيپال

محاصره شهر نينوه (نينواNinua) پايتخت امپراتوري آشور Assur توسط نيروهاي نظامي ايران و بابل (مشتركا) از دهم اوت سال 612 پيش از ميلاد آغاز شد. برخي از مورخان، اين تاريخ را روز سقوط نينوه و كشته شدن «سينشاريشكونSinsharishkun» پادشاه وقت آشور ذكر كرده اند كه مورخان ديگر سقوط شهر را دهم دسامبر اين سال و در پي يك محاصره چهار ماهه نوشته اند. بعضي مورخان نيز نوشته اند كه محاصره از ماه مه سال 612 پيش از ميلاد آغاز و تا ژوئيه كه شهر سقوط كرد ادامه داشت. اين اختلاف تاريخ نتيجه محاسبات منتفاوت تقويمي است. شرح سقوط شهر را مورخ بابلي آن زمان نوشته و كتيبه آن موجود و در موزه بريتانيا در لندن است. سينشاريشكون پسر آشوربانيپالAssurbanipal بود كه در قصر خود كشته شد. برخي از مورخان نوشته اند كه هنگام سقوط شهر خودكشي كرد. وي 11 سال حكومت كرده بود.

کتيبه شرح سقوط نينوا

کتيبه شرح سقوط نينوا

در پي تصرف نينوا، نيروهاي فاتح اين شهر را با خاك يكسان ساختند و آشوري ها را به نقاط دور دست تبعيد كردند تا دولت آشور ديگري تشكيل نشود. نينوا كه اينك در دل و قسمتي از آن در حاشيه شهر موصل قرار گرفته در ساحل شرقي دجله و نزديك به كوههاي زاگرس ساخته شده بود و سالها از انجا بر منطقه وسيعي تا مديترانه و از سوي ديگر تا قفقاز و اناتولي حكومت مي شد. از خصوصيات دولت آشور ظلم و استثمار نسبت به ملل ديگر و به بردگي گرفتن افراد آنها و به بيگاري گماردنشان بود تا براي آشوري ها ثروت توليد كنند. آشوري ها درعين حال در هنر و خط و ثبت تاريخ و رويدادها پيشرفته بودند.
     ايرانيان ساكن غرب فلات ايران بيش از ساير ملل از آشوري ها آسيب ديده بودند كه سرانجام با بابلي ها متحد شدند و ريشه آشوري ها را بركندند. مورخان يونان قديم ايرانيان ساكن غرب فلات ايران را «ماد» نوشته اند ولي برخي از آنان از جمله هرودوت در اين زمينه توضيح بيشتري داده و نوشته اند كه اين مردم كه همانند پارسها به زبان اوستايي و سكاييSaka (سيتي ـ سغدي يا تاجيكي) سخن مي گويند خودشان را آريزانتيArizanti (آريايي) مي نامند. علاوه بر زبان ـ لباسها، تجهيزات و ابزارها، عادات و رسوم و آيين آنان نيز با پارس ها و ساير اقوام ايراني يكسان است. ايرانيان ساكن غرب فلات ايران (از اران تا ايلام) شهرهاي بزرگي براي خود ساخته اند از جمله اكباتانا (همدان) و راگائه (ري) كه اكباتانا را پايتخت قرار داده بودند. پيرو آيين زرتشت هستند و گويا زرتشت ترويج آيين خود را از همين منطقه (آذربايجان و كردستان) آغاز كرده بود. نخستين پادشاه ايرانيان غرب كشور ( به قول يوناني ها: مادهاMedes) دايوكو Daiukku بود. نخستين دولت ايرانيان (دولت مستقر در همدان) پس از غلبه بر آشوريان، در همان سال (612 پيش از ميلاد) به اورارتو (ارمنستان) حمله برد و آنجا را ضميمه قلمرو خود كرد و از همان زمان تا جنگهاي ايران و روسيه در سه دهه اول قرن نوزدهم، ارمنستان عمدتا تحت الحمايه ايران بود.
     «استرابو» پدر علم جغرافيا در كتاب خود، «جغرافي» نوشته است كه ساكنان ايران ( كه او «آريانا» نوشته است) از سغديا (تاجيكستان ديروز) تا باكتريا (بلخ ـ افغانستان) تا رود سند و خليج فارس و كوههاي زاگرس تا شرق آناتولي به يك زبان سخن مي گويند و آداب و فرهنگ و دين مشترك دارند، ريشه اين قوم از سغديا (تاجيكستان ديروز) است و مثل اين است كه از آغاز هم خدايان متعدد نداشته بودند (بت پرست نبودند)، مردمي باهوش و مهربان و در عين حال مبارز و دقيق هستند. زبانشناسنان بر پايه نوشته هاي هرودوت و استرابو و بررسي هاي محلي و خواندن سنگنبشته هاي ايران و سفال نوشته هاي آشوري و ... به اين نتيجه رسيده اند كه ايرانيان همواره زبان مشترك داشته و هجوم هاي پس از قرن هفتم (اعراب و سپس اقوام تركيك و مغول) باعث باقي ماندن واژه هاي فاتحين در مناطقي از ايران شده است به همان گونه كه آثار زبان رومي ها (لاتين) در اروپاي غربي و زبان فرانسه در انگلستان باقي مانده است ولي ايرانيان هرگز زبان نياكان را از دست نداده اند. براي مثال واژه وزرك (بزرگ)، از سه هزار سال پيش باقي مانده و كردها همان را بكار مي برند كه ريشه اش وزراكا بود. يا واژه باستاني (آريايي) «پارادايادا» به معناي باغ بهشت كه در ايران تبديل به پرديس و فردوس و در زبان انگليسي پارادايز شده است. شاياتيا = شاه، كپال = سفال كه در انگليسي «كلي» تلفظ مي شود، سپاكا = سگ و ....

 

پايان نبرد تنگه ترموپيل و پيشروي ارتش ايران به سوي آتن

اين خود فلزي ساخت سالونيكا در حفاري هاي قرن گذشته در تنگه ترموپيل به دست آمده است كه به احتمال زياد مورد استفاد يك سرباز يوناني در جنگ با ايران قرار گرفته بود

برخي مورخان قرن 20 با محاسبات تازه تقويمي پايان کامل نبرد ترموپيل و مقاومت لئونيداس پادشاه اسپارت را در اين محل تا آخرين نفر, دهم اوت سال 480 پيش ازميلاد (مطابق 19 مرداد) تعيين کرده اند و با توجه به شواهد تاريخي تازه نوشته اند که نبرد ترموپيل سه روز طول کشيده بود, نه دو روز که قبلا ذکر شده بود .واحدهاي ارتش ايران - تنها ابر قدرت آن زمان - به فرماندهي مستقيم خشايارشا پس از تسلط بر تنگه ترموپيل (Thermopylae) به پيشروي خود به سوي آتن در 160 کيلومتري جنوب شرقي ادامه دادند و اين شهر را تصرف کردند. اهميت مقاومت لئونيداس در ترمو پيل از اين جهت است که به آتني ها امکان داد که شهر را تخليه و به کشتي ها و جزاير پناه برند زيرا سقوط شهر برايشان قابل پيش بيني بود و همين عمل (تخليه شهر ) به آتني ها امکان داد که باقي بمانند و استقلال و حاکميت خود را حفظ کنند( مشروح جنگ ترموپيل در سايت نهم اوت ) .

 

وقايع جنگ هشت ساله در چنين روزي

19/05/60
شكسته شدن سد دفاعي دشمن در دارخوين.

19/05/61
گلوله باران مناطق مسكوني آبادان به وسيله توپخانه عراق. تجاوز هواپيماهاي عراقي به آسمان شهرهاي آبادان و ايلام.
در درگيريهاي پراكنده بين نيروهاي پاسدار و عناصر مسلح در چند روستاي اطراف سقز و نيز در پاكسازي محور سردشت ـ بانه چهار تن از عناصر مسلح كشته و شماري ديگر از آنها زخمي شدند.

سخنان فرمانده نيروي زميني ارتش در اروميه درباره آغاز فعاليت و مأموريت قرارگاه حمزه سيدالشهدا، وضعيت جبهه هاي جنوب و غرب و نتايج مرحله پنجم عمليات رمضان: مأموريت اين قرارگاه، ريشه كني ضدانقلابيون و عناصر مسلح غيرقانوني است. دشمن در اين مرحله (مرحله پنجم عمليات رمضان) 350 تانك و نفربر و بيش از پنجهزار تن از قواي خود را از دست داد ... .

رئيس مجلس شوراي اسلامي ديروز در رأس هيئتي بلند پايه به هند رفت. وي در اين سفر مواضع جمهوري اسلامي ايران را در خصوص جنگ تحميلي و مسائل مهم بي نالمللي از جمله تجاوز صهيونيستها به لبنان، تغيير مكان اجلاس سران جنبش عدمتعهد از بغداد به محل ديگر و ... تشريح خواهدكرد.

سقوط يك فروند هليكوپتر عراق با آتش پدافند هوايي ايران در منطقه جنوب. در گلوله باران آبادان دو تن شهيد و 15 تن مجروح شدند.

يك سخنگوي نظامي عراق تهديد كرد كه كشورش به كشتي هايي كه به سواحل ايران نزديك شوند، حمله خواهدكرد.

با انفجار يك مين كه عناصر مسلح غيرقانوني در اطراف اروميه كار گذاشته بودند، دو تن شهيد و دو تن نيز مجروح شدند. گزارش پزشكي قانوني از جسد كشف شده "خسرو رياحي نظري": خراشيدگيها و بريدگيها در بدن و سه كانون خون مردگي در پشت سر.

باجگيري پانزده تن نيروهاي سازمان مجاهدين خلق در اطراف نوشهر.

كمكهاي نظامي اردن و كويت به وسيله 75 خودرو روانه عراق شد. آمار تجهيزات روسي كه هفته گذشته در بندرهاي كويت تخليه شد تا به عراق حمل شود.

گزارش خبرگزاري فرانسه درباره سازمان عمل اسلامي عراق. اعتصاب اسيران عراقي در اردوگاه حشمتيه تهران به منظور برآورده شدن خواسته هاي سه گانه خود: اهداي خون به مجروحان ايراني؛ شركت در جنگ عليه ارتش صدام؛ انجام دادن 10 ساعت كار در روز براي كمك به جبهه هاي جنگ جمهوري اسلامي ايران.

يك صد و هشتاد تن از خانواده هاي عراقي با عبور از مرزهاي جنوبي كشور به جمهوري اسلامي ايران پناهنده شدند.

19/05/65
بازديد فرمانده قرارگاه نصرت از مواضع نيروهاي خودي در جزيره جنوبي مجنون و بررسي كمبودها و ضعفهاي موجود؛ فعاليت شديد مهندسي عراق در جزيره.
فعاليت شديد هواپيماهاي عراقي در مناطق مختلف جبهه ها به ويژه فاو و جبهه مياني.

اقدام نيروهاي خودي به گلوله باران تأسيسات صنعتي و نظامي امالقصر و ستونهاي زرهي دشمن در جاده بصره - ابوالخصيب و بمباران چند منطقه نظامي و اقتصادي در استان كركوك.

تكذيب ادعاهاي عراق مبني بر گلوله باران مناطق مسكوني سيروان؛ تأكيد بر عمليات مقابله به مثل و هدف قرار دادن بغداد با موشك در صورت ادامة حملات عراق به مناطق مسكوني ايران.

مراجعه وسيع مشمولان براي خدمت؛ تكميل ظرفيت پادگانها و پيشنهاد سپاه براي آموزش آنها در پادگانهاي متروك ارتش؛ اعزام يك تيپ تخصصي از قم و داوطلبان بسيجي از شهرهاي كاشان، بابل، لنگرود، انزلي، ايلام، گيلانغرب؛ درخواست جمعي از اسيران عراقي براي حضور در جبهه ها.

طرح پيشنهادي امام جمعه اروميه براي بسيج عمومي جهت يكسره كردن كارجنگ.

در پي اظهارات وزير خارجه امريكا مبني بر بررسي جنگ ايران و عراق در ديدار آتي سران امريكا و شوروي، معاون وزارت خارجه اعلام كرد: ما با صلحي كه باعث نفوذ امريكا در منطقه شود، موافقت نخواهيم كرد. ما نه تجاوز امريكايي صدام را پذيرفته ايم و نه صلح امريكايي او را.

گزارش "هندوستان تايمز" از وضعيت داخلي عراق، سنگيني بار جنگ وخستگي ملت عراق: 70 هزار كشته، 150 هزار مجروح و 50 هزار اسير حاصل جنگ تا به حال بوده، از هر دوخانواده عراقي يكي مرد خود را از دست داده است.

عراق سالانه صد ميليون گوني براي استفاده در جبهه از بنگلادش خريداري ميكند، بخشي از گونيهاي خريداري شده، از محل وام بانك توسعه اسلامي (مركز جده) بوده است.

قطعنامه كنفرانس سران عرب خواستار پايان جنگ شده است و ضمن محكوم كردن ايران در پافشاري در ادامه جنگ به جمهوري اسلامي هشدار داده است كه در صورت ادامه اين پافشاري نسبت به روابط كشورهاي عرب با ايران تجديد نظر خواهد شد.
19/05/66
دو پاتك ديگر نيروهاي دشمن روي “ بلفت “ در ساعات 1 و 3 بامداد و درگيري تن‌به‌تن نيروهاي خودي با آنها كه به عقب‌نشيني دشمن انجاميد .
ادامه درگيري ميان نيروهاي “ تيپ75 ‌ظفر “ و ارتش عراق در اطراف شهر “ زور “ و “ خورنوازان “ .

حمله پنج فروند هواپيماي عراق به چند نقطه‌ نظامي در حوالي چزابه و دهلران .
آغاز مجدد حملات هوايي عراق با حمله با پالايشگاه تبريز ، تأسيسات نفتي گچساران و دو واحد نفتي در منطقه رامهرمز . سقوط يك فروند هواپيماي عراقي .

دلايل عراق براي شروع مجدد حملات هوايي و تفسير بي . بي . سي . در اين باره .
تفسير راديو سوئد ، روزنامه “ سانفرانسيسكو كرونيكل “ ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ، روزنامه “ اكونوميست “ و “ گاردين “ از اهداف شروع مجدد حملات هوايي عراق و پي‌آمدهاي اين حملات .

برخورد سوپر نفت‌كش پانامايي “ تكزاكوكارابين “ با مين در درياي عمان و ابراز تأسف ايران از اين حادثه .
كشف يك مين در مسير كاروان نفت‌كش‌هاي كويتي . حركت آرام اين كاروان به سوي كويت و برقراري سكوت راديويي در كاروان تا رسيدن آن به كويت . گزارش رسانه‌هاي گروهي در اين مورد .

رئيس مجلس شوراي اسلامي آقاي هاشمي رفسنجاني ، در ديدار با سفير اسپانيا و در مصاحبه با روزنامه آلماني “ دي‌ولت “ اعلام كرد كه ايران به امن بودن خليج‌فارس بيش از هر كشور ديگر علاقه‌مند است .
اعلام سفر معاون وزير امورخارجه ايران به نيويورك . ديدرا سفير ايران در رم با آندره‌ئوتي . احتمال تشكيل يك كميته براي تعيين آغازگر جنگ .

وزير امورخارجه ايران بار ديگر در نامه‌اي به دبيركل سازمان ملل متحد از‌ بي‌توجهي اين سازمان به بمباران شيميايي سردشت انتقاد كرد .
تعطيلي كنسولگري ايران در برلين به دستور دولت آلمان غربي و توضيحات سفير ايران در اين‌ باره.

درگيري بين نيروهاي خودي و گروه‌هاي دمكرات و خبات در مناطق بانه ، اورامانات و پيرانشهر.
حمله ارتش عراق به مواضع مبارزان كرد در شمال اين كشور .

كشته شدن يك خلبان فراري ايران در ژنو .
19/05/67
اعلام آمادگي كميته صليب سرخ در زمينه بازگرداندن اسراء
تصويب شركت 350 نفر از 25 كشور جهان براي نظارت بر آتش‌بس در شوراي امنيت سازمان ملل.

Mobin_s2004@yahoo.com
10 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

دنياي هنر

روزي كه قمرملوك وزيري فوت شد

در اين روز در سال 1338 مجلس ترحيم قمرملوك وزيري ، نخستين زن آواز ايران برگزار شد و چون روزنامه ها از چهار روز پيش از آن در باره قمر و هنر او نوشته بودند ، جمع كثيري از مردم در مراسم ترحيم شركت كرده بودند. قمر شب چهاردهم مرداد بر اثر بيماري قلبي فوت شده بود.
    وي كه يك كاشاني بود از 16 سالگي نزد استاد مرتضي ني داود به آموزش موسيقي و آواز پرداخته بود . او قبلا مرثيه خوان بود و صدايش جلب توجه كرده بود.
    براي نخستين بار ، در سال 1308 قمر در مجلس ياد بود ايرج ميرزا شاعر خوش قريحه در برابر جمع، برنامه آواز اجرا كرده بود. قمرملوك وزيري كه بانويي خوشنام بود يك بار ازدواج كرد و داراي يك پسر بود.
    بايد توجه داشت قمر در زماني علنا به خواندن آواز پرداخت كه اين عمل در جامعه كاري آسان نبود. او با تصميم خود سدي را از ميان برداشت و تاريخساز شد.

 

بزرگترين نمايشگر سياه پوست قرن19 ، به مناسبت سالگرد فوت او

آيرا فردريك الدريج Ira Frederick Aldridge بزرگترين نمايشگر و نمايشنامه نويس سياه پوست قرن 19 دهم اوت سال 1967 در لهستان در گذشت . وي كه زاده آمريكا بود بيشتر كارهاي هنري خود را در انگلستان و آلمان اجرا مي كرد و در آلمان از شهرت و احترام خاصي برخوردار بود. آيرا كه در 24 ژوئيه سال 1807 به دنيا آمده بود يك تراژدين بسيار ماهر بود. او براي اجراي برنامه به لهستان رفته بود كه در آنجا درگذشت.

 

اظهارات رهبر حزب كمونيست آمريكا در دفاع از انديشه

ديروز ، دهم اوت ، زادروز يوجين دنيس Eugene Dennis رهبر پيشين حزب كمونيست ايالات متحده است كه در 1905 به دنيا آمد. وي در 21 سالگي به حزب كمونيست آمريكا پيوست و در جنبش هاي كارگري متعدد مخصوصا در كاليفرنيا شركت كرد و بارها دستگير شد. آخرين بار در سال 1939 دستگير و با قرار وثيقه آزاد شد و به شوروي رفت و در آنجا به مطالعه تشكيلاب حزب كمونيست اين كشور پرداخت و در بازگشت، دبيركل حزب كمونيست آمريكا شد و منظما براي « ديلي وركر » ارگان اين حزب مقاله مي نوشت.
     در ژوئيه 1948 ، در اوج ضديت با كمونيسم در ميان مقامات آمريكا ، وي و 11 تن از سران حزب كمونيست دستگير شدند . اتهام انان تحريك مردم به ضديت و مآلا براندازي دولت آمريكا بود ، ولي بازپرس براي اثبات اين جرم و صدور قرار مجرميت براي آنان دليلي نداشت و سرانجام به اظهارات و عقايد ماركس و مانيفست كمونيست متوسل شد و استدلال كرد كه چون اينان اعتراف به كمونيست بودن كرده اند و يك كمونيست اجبار به پيروي از عقايد ماركس دارد و ماركس تاكيد به براندازي دولتهاي سرمايه داري كرده ، پس دستگيرشدگان تصميم قاطع بر براندازي دولت آمريكا داشته اند!.
    در جلسه دادگاه ، دنيس اين استدلال بازپرس را سفسطه خواند و به مسخره گرفت و گفت: در آرزوي تامين برابري انسانها بودن ، تضمين شغل و بازنشستگي عمومي را خواستن ، مطالبه بهداشت و آموزش عمومي رايگان براي همه دوره ها را كردن ، خواهان رفاه همگان و رعايت عدالت اجتماعي و بر ضد تبعيض بودن ؛ عملي بر ضد دولت نيست و در جهت ماندگار شدن دولت است و يك كمونيست همين ها را مي خواهد كه توماس جفرسون هم مي خواست. ما جوانان كمونيست و مردانمان را به جبهه هاي جنگ جهاني دوم فرستاديم و نزديك به 15 هزار كشته داديم كه ملت باقي بماند ، به چه حساب ما را برانداز مي خوانيد و....
    يوجين دنيس پس از رها ساختن دبيركلي حزب كمونيست آمريكا، تا پايان عمر (سال 1961 ) رئيس شوراي عالي ( چرمن ) اين حزب بود.

ساير ملل

زادروز «كاوور» روزنامه نگاري كه ميهنش، ايتاليا، را بارديگر يكپارچه كرد

كاميلو كاوور Camilo Cavour سياستمدار ، ميهندوست و روزنامه نگاري كه با سعي و تلاش بسيار ، در قرن 19 موفق شد وطنش ايتاليا را پس از قرنها يكپارچه كند و به صورت يك قدرت اروپايي درآورد دهم اوت 1810 به دنيا آمد. تنها آرزوي او تامين وحدت و كسب عظمت ايتاليا بود كه قرنها قطعه ــ قطعه شده بود و هر گوشه اش تحت سلطه يك قدرت اروپايي بود. در اين كار مهم ، بسياري از جمله گاريبالدي به كاوور كمك كردند ، ولي مغز او كارساز اصلي بود. در باره اين مساعي ، به موقع خود مطالب متعدد در اين سايت آمده است.

 

بپاخيزي بردگان سياهپوست در ويرجينيا

دهم اوت سال 1831 يك سياهپوست باسواد از ميان بردگان به نام «نات ترنر» در منطقه ويرجينيا( آمريكا ) بر ضد بردگي بپاخاست و در اندك مدتي دهها برده سياهپوست به وي پيوستند و اين گروه ظرف 11 روز (تا 21 اوت) 56 سپيد پوست و عمدتا ارباب مزرعه و برده داران را كشتند. « ترنر » مي گفت كه رسالت دارد سياهپوستان را از زنجير بردگي رها سازد و براي رسيدن به اين هدف هراقدامي مشروع است. سپيدپوستان دو هزار مرد مسلح بسيج كردند و با كمك نيروهاي دولتي به جنگ اين گروه رفتند و در اين ميان به هر
    سياهپوستي هم كه ظنين مي شدند او را مي كشتند و سرانجام قيام سياهپوستان با قتل بسياري از آنان سركوب شد، ولي «نات ترنر» موفق به فرار شد و در طول اختفا كتابي تحت عنوان «كارهاي ترنر» نوشت و به دست يكي از همرزمانش سپرد كه بعدا در مريلند به چاپ رسيد و موجود است.
     از محتواي كتاب كه به ديروز تازگي خود را همچنان حفظ كرده است چنين بر مي آيد كه اروپائيان به آن سرزمين ( آمريكا ) آمدند، بوميان ( سرخپوستان ) را به منظور تملك اراضي پدري شان نابود كردند، براي آباد كردن اين اراضي و خشكاندن بركه ها سياهپوستان را همانند وحوش در آفريقا شكار كردند و به اينجا آوردند و فروختند و به بردگي كشاندند، سپس دسته ـ دسته اروپا را ترك و به اوطان خود و قبور نياكانشان پشت كردند و به اين سوي آبها ( آمريكا ) آمدند و چون زمين مفت و برده فراوان يافتند؛ بدون شرم از عمل خود با ما چنين رفتاري دارند و ....
ترنر چندي بعد دستگير و يازدهم نوامبر همان سال (1831) به دار آويخته شد.
    

 

ژاپن اعلام كرد كه تسليم مي شود

هيروهيتو امپراتور وقت ژاپن

24 ساعت پس از فرو افتادن دومين بمب اتمي آمريكا بر «ناگاساكي» و صدور اين تهديد رئيس جمهوري امريكا كه اگر ژاپن تسليم نشود بمباران اتمي ادامه خواهد يافت، (دهم اوت) دولت ژاپن اعلام كرد به شرط اين كه به موقع و مقام امپراتور دست نخورد تسليم خواهد شد. اين در حالي بود كه نيروهاي ژاپني بسياري از سرزمين هايي را كه تصرف كرده بودند در اشغال داشتند. درست در همين روز (دهم اوت) در سال 1904 ناوگان ژاپن ناوگان روسيه در خاور دور را در يك شبيخون منهدم كرده بود.

 

« پسر سام » !

دهم اوت1977 يك كارمند پست به نام « ديويد بركويتس» در منطقه نيويورك به اتهام قتل شش تن و مجروح كردن هفت نفر ديگر دستگير شد. وي به تدريج و يكي پس از ديگري قربانيان خود را كشته بود و هربار در محل قتل يادداشت گذاشته بود و تلفني گفته بود كه « قتل كار پسر سام » است. انگيزه كار اين فرد كه ظاهرا بايد تا پايان عمر در زندان باشد « عقده رواني » بيان شده است. چون مجازات اعدام در ايالت نيويورك غير قانوني است « پسر سام » كه مدتها منطقه نيويورك را در سايه ترس فرو برده بود به زندان محكوم شده است. وي خاطرات خود را در كتابي منتشر ساخته كه درآمد خوبي برايش داشته است.

 

جورج مك گاورن: چون برضد جنگ بودم انتخابات را به نيكسون باختم!

مک گاورن

مک گاورن

«جورج مك گاورن» سناتور سابق آمريكايي از ايالت داكوتاي جنوبي، دكتر تاريخ ، مولف چند كتاب و متولد 1922 كه شهرت به ليبرال بودن و آزادي طلبي دارد يكشنبه شب هشتم اوت 2004 در گزارش مصوري كه از شبكه تلويزيوني « ا . بي . سي» پخش شد، علت شكستش در انتخابات رياست جمهوري سال 1972 از ريچارد نيكسون را مخالفت خود با هرگونه جنگ و از جمله ادامه جنگ ويتنام اعلام كرد و گفت كه اين حقيقت تلخ را در كتاب تازه اش نوشته است.
     مك گاورن گفت كه تصور كردم كه بيشتر هموطنان طرز فكر خود مرا دارند و از جنگ بيزارند. حال آن كه بيشتر آمريكاييان در اين زمينه خواست و احساس ديگري داشته اند.
     مك گاورن كه در جريان جنگ جهاني دوم بمانند ساير آمريكائيان جوان به نيروهاي مسلح اين كشور احضار شده بود و خلبان يك بمب افكن بود و بر سر آلماني ها بمب فرو افكنده بود گفت كه آن جنگ نظر او را تغيير داده بود، ولي هموطنان عقيده ديگري دارند. نيكسون در آن سال اندرزهاي كيسينجر را گوش كرد و در جريان تبليغات انتخاباتي بر ضد جنگ چيزي نگفت و برنده شد.
     مك گاورن گفت كه اين تجربه خود را در كنوانسيون ژوئيه 2004 حزب دمكرات در بوستون به «جان كري» يادآور شدم و به او گفتم كه بر ضد جنگ شعار ندهد كه بازنده خواهد بود و توصيه كردم كه تا مي تواند درباره تقويت بنيه نظامي داد سخن بدهد و هردم بگويد كه آمريكا نخستين قدرت بر سطح زمين است كه هموطنان تنها همين حرفها را حاضرند بشنوند، چرا؟. نمي دانم.
    مبلغان حزب مخالف ( جمهوريخواه ) در جريان مبارزات سال 1972 تا توانستند به گوش آمريكاييان خواندند كه مك گاورن بيش از حد ليبرال است ( در فرهنگ سياسي آمريكا: متمايل به چپ ) و موفق شدند. وي در انتخابات آن سال بزرگترين شكست را نصيب حزب دمكرات آمريكا كرد و تنها 38 درصد آراء را به دست آورد.

 

پايان تاريخ مصرف احمد چلبي

احمد چلبي عضو شوراي سابق حاكمه عراق به اتهام جعل اسكناس و برادر زاده اش سالم چلبي رئيس دادگاهي كه قرار است صدام حسين را محاكمه كند به اتهام قتل يك مقام وزارت دارايي عراق تحت تعقيب قضايي قرار گرفتند و هفتم اوت 2004 برايشان احضاريه صادر شد. در روز صدور احضاريه، احمد در ايران و سالم در انگلستان بود كه با عراق قرار داد استرداد مجرمين ندارد. اعضاي شوراي حاكمه عراق كه پس از انتخاب رئيس جمهور و نخست وزير موقت منحل شد از سوي مقامات آمريكايي مربوط دستچين شده بودند.

احمد چلبي

احمد چلبي

احمد چلبي روزگاري معتمد وزارت دفاع آمريكا بود، به كاخ سفيد رفت و آمد داشت و در جلسه مشترك كنگره در كنار همسر جورج بوش مي نشست و از او به عنوان رهبر آينده عراق اسم برده مي شد كه به اصطلاح پس از « پايان تاريخ مصرف » ازنظر افتاد. وي از چندي پيش متهم شده بود كه درباره وجود اسلحه كشتار جمعي در عراق و همدستي صدام حسين با القاعده به مقامات دولت آمريكا اطلاعات نادرست مي داد و تبعيديان عراقي را وادار مي كرد كه در اين زمينه با رسانه هاي آمريكا مصاحبه كنند تا افكار عمومي امريكا آماده ، و راه براي حمله نظامي به عراق هموار شود. با انتقاداز چلبي كه اطلاعات نادرست و جعلي داده بود، دولت آمريكا خود را ازآسيب هاي فوري ناشي از اين اتهام كه چرا به استناد گزارش هاي نادقيق سازمانهاي اطلاعاتي به عراق لشكر كشي كرد رهانيده و از چلبي دور ساخته است.
    احمد چلبي كه در طول تبعيد دهها ساله خود و ايجاد يك حزب از مخالفان صدام در خارج از عراق با دولت آمريكا همكاري داشت و از اين بابت پول دريافت مي داشت گفته است كه اتهام جعل اسكناس انگيزه سياسي دارد و با اين اتهام مي خواهند او را مسئول همه اشتباهات قلمداد كنند .

سالم چلبي

سالم چلبي

سالم چلبي هم اتهام وارده به خود را رد كرده و گفته است كه مقام مقتول عراقي را نمي شناخته و با او معارضه و برخورد نداشته است. سالم چلبي، پيش محاكمه صدام، بارها گفته بود كه مجازات رئيس جمهوري بركنار شده كمتر از اعدام نمي تواند باشد.
    
    

برخي ديگر از رويدادهاي 10 اوت

  • 117:   هادريان (هادريانوس) امپراتور روم كه ديوار دفاعي او در خاك انگلستان معروف است با دولت ايران صلح كرد (به نوشته برخي از مورخان يازدهم اوت). وي سه روز پيش از اين تاريخ بر جاي تراژان امپراتور مقتول روم نشسته بود كه در جريان جنگ با ايران درگذشته بود.

  • 995:   اوتو يكم رئيس امپراتوري مقدس (مورد تاييد پاپ) در جنگ «لكفلدLechfeld» مجارها Magyars را كه به قلمرو آن امپراتوري تعرض مي كردند شكست داد. مجارها اعقاب مغ ها ( مگيMagi ـ مجي ـ مجوس ها) ايرانياني بوده اند كه در عهد باستان در پي دور شدن از آيين زرتشت از ايران رانده شدند و در مجارستان ديروز استقرار يافتند و بعدا در اينجا هم گرفتار حمله هونها (مهاجران آسيايي ديگر) شدند.

  • 1519:   ماژلان با پنج كشتي «ظاهرا» به قصد دور زدن كره زمين ولي در باطن استعمار نقاط جديد؛ بندر سويل در اسپانيا را ترك كرد.

  • 1707:   روسيه و سوئد يك پيمان دفاع متقابل امضاء كردند كه به موجب آن اگر از خارج به يكي از دو كشور حمله شود ، به منزله حمله به هر دو تلقي شود.

  • 1792:   انقلابيون فرانسه به كاخ سلطنتي حمله كردند كه نتيجه اش دستگيري لوئي شانزدهم و زنش بود كه مدتي بعد با گيوتين گردن زده شدند.

  • 1809:   اكوادور اعلام استقلال كرد. قرنها مستعمره اسپانيا بود.

  • 1863:   كامبوج تحت الحمايه فرانسه شد.

  • 1893:   نخستين دسته چيني ها از سانفرانسيسكو اخراج شدند.

  • 1893:   در سال 1893 مهندس رودولف ديزلRudolf Diesel آلماني اتومبيلي را كه ساخته بود در شهر اوگسبورگAugsburg به حركت آورد.

  • 1913:   جنگ دوم بالكان با امضاي پيماني پايان يافت.

  • 1920:   محمد ششم سلطان عثماني قرارداد «سور (سورسsevres)» را كه به موجب آن امپراتوري شكست خورده عثماني ميان فاتحان تقسيم مي شد امضاء كرد.

  • 1937:   بكر صدقي رئيس دولت وقت عراق ترور شد.

  • 1952:   سلطنت ملك حسين بر اردن رسما آغاز شد.

  • 2002:   در سال 2002 كريستن نيگارد Kristen Nygaard رياضي دان نروژي و پيشتاز نوشتن زبان و پروگرام براي كامپيوتر در 76 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    15 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     وفات حضرت زينب (س)

    [15 رجب 62] - حضرت زينب(س) درپي تحمل سختيهاي فراوان رحلت كردند. حضرت زينب(س) القاب فراواني چون «عاليه، عابده، عارفه و اَمينةُ‌ الله »داشتند و ازكنيه هاي مشهورايشان «اُمّ كلثوم و اُمُّ الحسن» است. حضرت زينب(س) دردامان فاطمه زهرا(س) و حضرت علي(س) پرورش يافتند و درمدت 25سال خانه نشيني پدرگرامي خود، لحظه اي ازتلاش راه كسب دانش و بينش و كمالات انساني غافل نماندند. حضرت زينب(س) دردنياي آن روزاسلام به عقيله بني هاشم ملقّب بودند. حضرت زينب(س) پس ازحادثه كربلا دركاخ ستم يزيد درنطقي كه درتاريخ اسلام جاودانه است جنايتها و ستمهايي را كه برخاندان رسول خدا(ص) روا شده بود برهمگان فاش ساختند. اين بانوي بزرگ اسلام پس ازگذشت يك سال و اندي ازشهادت سرور و سالارشهيدان حضرت امام حسين(ع) و يارانشان چشم ازجهان فروبستند. بنا به نظرو اقوال مورخان محل دفن حضرت زينب(س) در زينبيّه سوريه است.

    غسل, روزه و زيارت امام حسين و اعمال ام داود در اين روز مستحب است.

     

     آغاز مهاجرت مسلمانان مکه به حبشه

    [15 رجب هر سال] - آغاز مهاجرت مسلمانان مکه به حبشه(5 بعثت)

     

     درگذشت نجمُ الدّين زركوب

    [15 رجب 712] - نجمُ الدّين زركوب ازشاعران و عارفان پرآوازه اوايل قرن8 هجري قمري درتبريزوفات يافت. زركوب ازشاعران زبردست تبريزبود و اشعارصوفيانه را بسيار شيوا مي سرود. وي درباب تصوف تأليفات متعدد دارد كه ازآن ميان كتاب «اَلفُتُوَّه» را مي توان نام برد كه دربيان فتوت و جوانمردي و به زبان فارسي است. گفتني است كه نجمُ الدّين زركوب دردوران وزارت خواجه رشيدُ الدّين فضل الله بسيارمورد تكريم و احترام بود.

     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    تهور جلال الدين

    چنگيز خان مغول در كنار رود سند، نزديك معبر (نيلاب ) به جلال الدين آخرين امير خوارزمشاهى رسيد، سلطان جلادت و رشادت بسيار به خرج داد و قلب سپاه چنگيز را شكست . اما جناح راست لشكر به وسيله مغولان درهم شكسته شد و فرزند هفت يا هشت ساله جلال الدين به دست مغولان اسير شد.
    به دستور شخص چنگيز خان ، اين طفل بيگناه خردسال را به قتل رساندند. مادر و جماعتى از زنان حرم سلطان با شيون تمام از جلال الدين خواستند تا آنها را، براى آنكه به چنگ مغولان نيفتند به قتل برسانند.
    به امر جلال الدين آنها را به كام امواج رود سند سپردند و غرق كردند، جلال الدين كه با هفتصد نفر از ياران خود، تنها مانده بود مدتها به مغولان جنگيد و چون ديگر توانائى روياروئى در او و يارانش نمانده بود. با اسب بر لشكريان مقدم اردوى چنگيز تاخت و همينكه اندكى آنها عقب نشستند. (چنگيز خان چهره خون ريز تاريخ ص 152.)
    يك دفعه عنان را برگرداند و از يك كناره مرتفعى جستن گرده با تهور بى نظيرى به آب سند زد و شنا كنان خودش را به آن طرف رساند، چنگيز در اين موقع از خود علو همت نشان داد نه فقط غدقن نمود كه هيچكس تيرى به طرف او نيندازد، بلكه به فرزندانش او را نمونه بارز و برجسته شجاعت و دلاورى نشان داد، و بدين صفت وى را ستود و با حيرت و اعجاب گفت : از چنان پدرى ، اينگونه پسر؟! زيرا چنگيز فرارهاى بزدلانه محمد خوارزمشاه پدر جلال الدين را به خاطر داشت .
    جلال الدين كه با يك پسر و يك شمشير و يك نيزه ، از آب گذشته بود و مشاهده مى كرد خانه و خزانه و متعلقات او غارت مى كردند و چنگيز خان همچنان بر كنار آب ايستاده نظاره مى كند، از اسب فرود آمد و زين اسب باز گرفت و نمد زينش و قبا و تيرها به آفتاب انداخت ... و چون آفتاب زرد شد خيمه فرو انداخت و با هفت كس روان شد و چنگيز خان بدو نگاه مى كرد و تمام مغولان از آن شگفت دست بر دهان نهادند.

    منبع:
    سايكس تاريخ ايران ج 2 ص 114 غزنويان تا مغول ص 139.
     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    كشورهاي عقب مانده با سياهي زير ناخن افرادشان خيابان ها را آسفالت مي كنند.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آسمون به زمين بياد زمين به آسمون بره!
    يكدندگي و لجاجت كه تا اين حالت هم از حرف و نظر خود بر نمي گردد.
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (13)

    تلخیص: شمیم شادمان

    پدر ، مادر ! و آقاي نصيحت گوي خوش فكر مذهبي ، كه مي گويي امثال اين كتابها انحرافي است و حقيقت اسلام اين نيست كه اينها مي گويند ! من يك دانشجوي علوم هستم ، يك استاد و يك مترجم و نويسنده در زمينه هاي ديگرم ، متخصص و مجتهد نيستم كه بروم خودم حقايق و اسرار را از سرچشمه هاي اصلي تحقيق كنم ، من مهندسم ، طبيبم ، جامعه شناس يا اديب يا اقتصاددانم ، اين كتاب و امثال اين كتاب مذهبي شما است ، نويسنده اش لباس رسمي مذهبي دارد ، منبر دارد ، مبلغ رسمي دين شما است ، وابسته به كانون علمي مذهب شما است ، توي كتابش هم چندين دست خط از علماي مشهور و روحانيون برجسته چاپ شده ، يك نفر هم از دانشمندان شما كوچكترين انتقادي به او يا كتابش نكرده است ! حالا من از كجا بروم تحقيقات تاريخي و فلسفي و مذهبي پيچيده بكنم و من مهندس يا طبيب يا دانشجو به اين نتيجه برسم كه اين حرفها با حقيقت اسلام اوليه سازگاز نيست ! نيجه اي كه علماي رسمي و مبلغين رسمي شما به آن نرسيده اند !...
    فاطمه اي كه به من – كه دختر تو بودم – نشان داد – اين فاطمه – عبارت بود از يك زني كه : در ، به پهلويش خورد و از آن جهت ناله مي كرد ! و علت ناله و شكايتش دفاع از شوهرش بود و حقي كه از او پايمال شده بود نه حق مردم ! و براي اختلاف بين علي و دشمن ، يعني ابوبكر و عمر ، بر سر خلافت بود ، كه چون همسر علي بود از شوهرش دفاع مي كرد و عايشه كه دختر ابوبكر بود از بابايش دفاع مي كرد – اين جور كه تو به من مي گويي – بعد همه كارش در زندگي بود كه فدك – مزرعه اي را كه از پدرش به او به ارث رسيده بود – پس بگيرد ، كه بعد هم نشد . چيز ديگري اگر از فاطمه به من گفتي بگو چه گفتي ؟ جاي ديگر اگر چيز ديگر نوشته شده ، به من بده كه بخوانم ببينم چه چيز ديگر هست .
    زينبي كه من نشان دادن كه من از او تبعيت كنم ، از صبح عاشورا شروع مي شد ، ازخيمه مي آمد به طرف شهدا و ناله مي كرد ، گريه مي كرد ، بعد هم مي آمد به طرف خيمه ، همان روز بعداز ظهر هم ديگر گمش كرديم ! هم من و هم تو و هم كتاب و هم تاريخ ، همه ، ديگر نمي دانيم چه شد ؟ خوب ، هر خواهري براي مصيبت برادرش گريه مي كند ، داغ مي بيند ، حتي خودش را آتش مي زند ، آيا چيز ديگري به من گفتي ؟ گفتي كه بعد از عاشورا زينب چكار كرد ؟ پيش از عاشورا چكاره بود ؟ كي بود ؟ تو نمي شناسي ، من هم نمي شناسم ، توي كتابهايي كه دست من و تو هست آنها هم نمي شناسند ، مي گويي در بعضي از كتب مربوط به بعضي از متخصصين و علماي بزرگ هست ، خوب ، به من و تو چه مربوط است ! اين است آن دين تخديري تو كه زندگي را فراموش مي كرد و دنيا را خراب مي كرد تا در آخرت زندگيت آباد شود. اين ديني كه بي خانماني را در اينجا نشان مي دهد به من و تو ، تا در بهشت قصر مرواريد و ياقوت به دست بياوريم !...

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

     

    این قسمت
    گُرد آفرید، دختر ایرانی

    دخترک روی سنگفرش پیاده رو راه می رفت و موزائیک ها را می شمرد. این طوری می توانست در حین راه رفتن کتانی هایش را ببیند. چقدر طول کشیده بود تا پول هایش را جمع کند و کتانی هایی را که به قول خودش All Star بود بخرد. حالا که به کفش هایش نگاه می کرد می دید که چقدر دوستشان دارد...

    - سلام! چرا وقتی راه می ری به کفشهات نگاه می کنی؟
    دخترک رویش را که برگرداند پسری هم سن و سال خودش دید. همقدم با دخترک راه می آمد و در حالیکه دست هایش توی جیبش بود سعی می کرد از دخترک عقب نماند. دخترک بی توجه به او راه می رفت. پسرک ادامه داد: اسم من سُهرابه... دانشجوی معماری ام... می تونم بپرسم اسمت چیه؟... دخترک قدم هایش را تند تر کرد. سهراب منتظر جواب بود. دخترک اما فقط به زمین نگاه می کرد و تند تند راه می رفت. چند متری جلو تر سهراب قدم هایش را آرام کرد. آرام و آرامتر و آرامتر و بالاخره ایستاد و رفتن دخترک را نگاه کرد. ابروهایش را بالا انداخت و برگشت. دخترک هنوز هم به زمین، به کفشهایش نگاه می کرد و راه می رفت...
    ***
    چه رویای زیبایی است. یا شاید هم نیست. هر چه هست دلپذیر است. دلپذیر با کمی تلخ مزگی... سهراب گویی در رقص است. رقص شمشیر!
    شمشیرش را بالا می آورد و با آهنگ خاصی به شمشیر همرزمش می کوبد. همرزمش کیست؟ یک دختر زیبا!
    شمشیر را بر نیان می گذارد. بر اسب سوار می شود و هم گام با دختر زیبا اسب می راند. باز از اسب پیاده می شود و باز رقص شمشیر می کند. سهراب به آهنگ رقص، شمشیر را بالا می برد. نور خورشید بر چشمش می تابد. ناگهان تیغی سینه اش را می بُرد. چه زخم دلخراشی! چه زخم شیرینی!! سهراب به چهره دختر زیبا نگاه می کند. دختر در حالیکه باد با گیس های بافته شده سیاهش بازی می کند می خندد. شمشیر خونین را به نیان می گذارد و به سمت دژی در دوردست فرار می کند...
    ... سهراب از خواب پرید. تهمینه نگاهش کرد و لبخند زد. پور رستم دستان در میان نوازش دست های لطیف مادر قدرتی نداشت. تهمینه دستی بر بازوی ستبر سهراب خردسال کشید و در دل زور و توان رستم را ستود. چه تفاوتی بود بین رستم و سهراب؟! یکی پر از خرد و اندیشه بود و دیگری خام و عجول:
    چو رستم پدر باشد و من پسر
    نباید به گیتی کسی تاجور
    در میان سپاه توران که رهسپار ایران است، در میان بزرگان و خردمندان گفتگو جاریست. اما بر همه احوال کودک خردسالی حکم می راند. سهراب به این می اندیشد که کیکاووس را سرنگون کند و رستم را به پادشاهی ایران بنشاند.
    سهراب: اولین هدف کجاست سردار؟
    - دژ مرزی که در حد فاصل مرز ایران و توران است. باید دژ را فتح کرد.
    سهراب: حکمران دژ کیست؟ یار و یاور او کیست؟
    - گژدهم ... او از پهلوانان قدیمی ایران است که اینک رخت کهنسالی به تن کرده. شخص قابلی به جز هژیر در دژ نیست که به پیشواز ما بیاید. شکست او هم حتمی است...
    سهراب: هیچ کس دیگری نیست؟
    - هیچ کس سرورم... هیچ کس...
    در میان دژاما کسی بود که قلبش برای ایران می تپید...
    دژ مرزی در آستانه سقوط است. هژیر بی تعقل و اجازه به جنگ سهراب رفته و شکست خورده است. حالا گژدهم پیر مانده و یک دژ بی پناه بر سر راه ایران. در دژ اما کس دیگری هم هست. همو که قلبش برای ایران می تپد. از نامش اگر می پرسید گُرد آفرید صدایش می کنند. دختر زیباییست! ... و دلیر و شجاع و درنده همچون شیر...
    از یک سو:
    زنی بود برسان گُردی سوار
    همیشه به جنگ اندرون نامدار
    کجا نام او بود گُرد آفرید
    زمانه ز مادر چنین ناورید
    و از سوی دیگر:
    یکی بوستان بُد اندر بهشت
    به بالای او سرو، دهقان نکشت
    دو چشمش گوزن و دو ابرو کمان
    تو گفتی همی بشکفد هر زمان
    امید دژ به گُرد آفرید است. دختر زیبا برای پاسداری از ایران باید به جنگ سهراب برود...
    ***
    سهراب از دور جوان رعنایی دید. گُرد آفرید بود که زره پوشیده بود و گیسوی بلندش را زیر کلاه خود پنهان کرده بود. سهراب به یاد رقص شمشیر افتاد و دلش لرزید. ندانست چرا. مبهوت ماند. گُرد آفرید نعره کشید. سهراب به خود آمد. زره به تن کرد و آماده نبرد شد. دختر ایرانی تیری به سمت سهراب پرتاب کرد و سهراب با نیزه اش به گُرد آفرید حمله برد. رد خون جاری شده بود و هر دو زخمی شده بودند. سهراب سعی کرد با نیزه گرد آفرید را از اسب بیندازد. دختر زیبا به تندی شمشیر کشید و نیزه سهراب را به دو نیم کرد. سهراب خشمگین شد و حمله برد. درگیری شدت گرفت. گرد آفرید خنجر کشید. سهراب گرز به دست گرفت. نبرد بالا گرفته بود. سهراب دست خود را خشمگینانه به سمت گرد آفرید برد، کلاه خود او را گرفت و از سرش بیرون کشید... آبشار سیاه رنگ موهای دختر ایرانی از سرش پایین ریخت و در باد بیابان وزیدن گرفت. چشمان سیاه گُرد آفرید خنجری بر قلب سهراب کشید. همه چیز به یکباره متوقف شد. همهمه ها فرو افتاد و آنچه باقی ماند سکوتی بود در میان چهره های مبهوت...
    سکوت سنگین، سراسر دشت را فرا گرفت. سهراب به خود آمد. کمند به دست گرفت و به سوی گرد آفرید پرتاب کرد. دختر ایرانی اینک کت بسته در اسارت سهراب بود. سهراب باز هم در چشمان سیاه دختر زیبا نگاه کرد.
    گرد آفرید گفت: سهراب! به سپاهیانت نگاه کن که چگونه به ما نگاه می کنند. جنگیدن با دختر گژدهم برای تو افتخار نخواهد بود. پس عاقل باش و کار را به مصالحه و گفتگو بگذار...
    سهراب چیزی نگفت. فقط گُرد آفرید را نگاه کرد.
    ***
    گژدهم با نگاهی آمیخته به ترس گفت: دژ در تصرف توست پهلوان جوان! اگر می خواهی قتل عام کن و اگر می خوهی امان بده. اما آگاه باش که از دست رستم دستان امان نخواهی یافت...
    سهراب از شنیدن نام پدر قوت قلب گرفت. چیزی نگفت. فقط گرد آفرید را نگاه کرد و لبخند زد. گرد آفرید گفت: ایرانیان به ازدواج تورانیان در نمی آیند! هیچ میدانستی؟...
    خنده از لب سهراب رفت. نگاهش را از دختر ایرانی برید و در محیط اطراف گرداند. همین یک جمله برای او کافی بود. گرد آفرید با خنجر زخمی اش کرده بود و حالا زخم کاری تری به او می زد.
    دژ تصرف شده و گفتگو پایان یافته بود. سهراب برخواست. فرمان حرکت داد و رهسپار دیار ایران شد. قلمرو ایران به پور تهمتن خوش آمد می گفت و سهراب سعی می کرد به امید دیدار رستم دستان گرد آفرید را فراموش کند...
    سرِ فتنه دارد دگر روزگار... من و مستی و فتنه چشم یار...
    ***
    پیر حماسه سرا، تهمینه را عاشق رستم کرد، منیژه را به کمند عشق بیژن اسیر نمود و سودابه را در آرزوی سیاوش سوزاند، اما این بار سهراب به کمند عشق گرد آفرید افتاد و پاسخ نشنید...
    ***
    دخترک همچنان پایین را نگاه می کرد و قدم هایش را می شمرد. از روی سایه ها می پرید و قدم هایش را کوتاه و بلند می کرد. کتانی های All Star از نو بودن می افتاد و خاکی می شد. مثل روزهای عمر دخترک گه نمی دانست چه زود می گذرد...
     

     

     

     

     

     

    راهبرد
    دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

    shahram_38@yahoo.com

    قسمت چهل و یکم

    همكاري نظامي اسراييل با ديگر كشورها

    شروط لازم براي مشاركت راهبردي با هند

    براي هر گونه تلاش به منظور برقراري  ، نوعي رابطه راهبردي بي هند و اسراييل به برخي از شروط مطرح شده توجه شود :

    الف – غلبه بر موانع و ذهنيات گذشته

     براي هر دو كشور ضرري است به رويكرد واقع گرايانه اي در همكاري امنيتي توجه كنند . هند از اوايل دهه 20، اسراييل را از دريچه نگاه اعراب و اسلام نگريسته است . از همين روي ، نتوانسته است ارزش عادي سازي روابط با اسراييل را به منظور ارتقاي  منافع خاورميانه اي خود درك نمايد . اگر چه اين مسئله در داخل هند نيز بحث  برانگيز بوده ، ديروزه همگي احزاب ، روابط دو جانبه را تاييد مي كنند . براي هند غير ممكن است كه در بي نظمي ها و تغييرات فرايند صلح و تأثير بر همكاري  امنيتي مصون بنمايد . هر حكومت هندي هر قدر هم كه طرفدار اسراييل  باشد نمي تواند به روابط تاريخي هند با جهان عرب ، روابط رو به رشد هند با خاورميانه و فشار هاي داخلي كشور براي حمايت از اعراب اهميت ندهد . تسليم شدن به وسوسه روابط دو كشور در فرايند صلح ، مي تواند هر گونه روابط راهبردي با اسراييل را تضعيف كند . گذشته از اين ، بخش اعظم همكاري مشترك تنها در اوايل هزاره سوم به عينيت مي پيوست ؛ يعني زماني كه فرايند اسلو به بن بست رسيده است . با اين همه ، اسراييل  همچنان در قبال هند بي اعتنا باقي مانده است ؛ حال آنكه اسراييل  براي همكاري امنيتي با هند ، به شناخت هند معاصر ، به منظور تقويت پتانسيل نظامي و پيشرفته در تحقيقات دفاعي ، نيازدارد . گفتارها و كردارهاي كليشه اي گذشته ، موانع بزرگي بر سر راه ارزيابي بهتر از امكانات و تخصصي هاي يكديگر است .

     

    ب- تحقيق و توليد مشترك

    بازار هند كوچك نيست .بودجه دفاعي سالانه هند در دهه 90 در حدود 5/2 درصد GDP   بود و در سال 97 – 1996 اين بودجه به ده ميليارد دلار نزديك شد كه 5 درصد از آن صرف تحقيقات دفاعي گرديد . هند متعهد به افزود نبر كيفيت و محتواي تجهيزات دفاعي از 30 درصد فعلي به 70 درصد تا سال 2005 است . البته هند منابع مالي كافي براي نيازهاي وسيع مالي خود ونوسازي ندارد . موضوع بي ثابت و نامطمئن هند  براي دستيابي به (Advanced Jet Trainer)AJT وتعلل در پروژه هايي  نظير LCA، MBT يا بهينه سازي ميگ ، عمدتا" به دليل ناتواني ارتش دريافتن منابع مالي مطمئن وپايدار بوده است ؛ بنابراين ، به رغم وجود ديدار ها به قراردادهاي دو طرف به نظر نمي رسد كه صادرات اسراييل به هند چندان زيادباشد ، بلكه هند بيشتربه روسيه متكي است  درخواست هاي هند به گونه اي  است كه اسراييل را از فهرست اولين عرضه كنندگان خارج مي كند ؛ براي مثال ، حوزه اي مانند LCA  يا هواپيماي سبك جنگنده كه در وهله اول  به طراحي وتوسعه چارچوب ، احتياج دارد .

    حوزه عمده ديگري كه نيازمند توجه وتأمين مالي است ، عبارت است از توسعه موتور هاي “Kaveri” براي LCA . توانايي هاي اسراييل  در صادرات محصولات تمام شده به مركاوا ، RPV  وموشك هايي نظير گابريل ، پيتون ، جريكوي -1 و2 ،  و پاپ آي محدود شده است . در اين بين ، گابريل ، پيتون و پاپ آي اعتبار ويژه اي دارند ؛ زيرا به نظرمي رسد هند چنين موشك هايي را  در اختيار ندارد . حتي اگر اسراييل به صادرات تمايل داشته باشد  ، موشك هاي جريكو نيز نمونه پيشرفته اي از موشك هاي هندي " آگني " و " پرتيوي " (Parithvi) ؛ از اين رو در فهرست خريد هند جايي ندارد ؛ اما RPV  تا حدودي متفاوت است در خواست هاي فوري و تأخير در توليد آنها ، چشم انداز واردات شمار محدودي از  RPV و UAV اسراييلي را تداعي مي كند ؛ با اين همه  واردات اساسي و كلي با مخالفت نمايندگان پارلماني و  DRDO   روبرو شد . علاوه بر اين ، وابستگي دير پاي هند به مسكو براي تجهيزات نظامي عمدتا" به سبب  قيمت مناسب ، جدول زماني بهتر و طولاني تر براي پرداخت ها و اقدامات اعتباري روسيه بوده است . به دليل مشكلات مالي در صنايع نظامي اسراييل چنين اقدامات روسيه نمي توانست براي اسراييل تكرار و عملي گردد. ملاحظات سه گانه هند :( انگيره براي عدم وابستگي ، تخصص تكنولوژيكي و موانع مالي و كاستي هاي عملياتي اسراييل ) زمينه را براي تحقيق و توسعه مشترك فراهم مي آورد .اين دو كشور درزمان مواجهه با مشكلات مشابه درحوزه هاي  خاص مي تواند خواسته ها ، تجربه و تخصص هاي خود را هماهنگ نمايد . پاره اي از برنامه هاي هند تفاوت چنداني با برنامه هاي مشابه اسراييل ندارند ؛ برنامه هايي همچون آل .سي .اي LCA  لاوي Lavi  ، آرجون Arjun  ، مركاوا (Mearkava) ، پريتوي Prithvi  (جريكوي -1 )،آگني  Agni ، (جريكوي – 2 ).

    نمي توان مطمئن بود كه روسيه براي رقابت و تلاش براي بردن قرارداد ، امكان هماهنگي با صنايع هوايي هند و تلاش مشترك براي قرارداد بهينه سازي را مطمح نظر قرار دهد . بهينه سازي هواپيماي جنگنده شوروي براي هند ، چندان قريب و دور از دسترس نيست . صنايع هوايي هند مجوز توليد ، تعمير ، مرمت و ارتقاي ميگ ها را در اختيار دارد ؛ بنابراين ، مي توان با صنايع هوايي اسراييل والبيت براي ارتقاي اين هواپيماها همكاري نمايد . به دليل هزينه بالاي  كار در اسراييل ، سرمايه گذاري مشترك با صنايع هوايي  هند به طرز چشمگيري هزينه ها را پايين خواهد آورد . چنين سرمايه گذاري هاي مشتركي ممكن است به طرف ثالث نيز تسري يابند . عواملي چون دسترسي به فناوري پيشرفته غرب ، وضعيت امنيتي اضطراري و شروع زود تر تحقيقات ، برتري خاصي را به اسراييل در مقايسه با هند داده است . براي نمونه ، جريكو-1 در اوايل دهه 70 وتقريبا" 20 سال پيش از موشك "پريتوي " هند ، ساخته شده است . تانك مركاوا در اواخر دهه 70 توليد و عرضه  شد و از آن به بعد دو مدل مركاواي 2و3 نيز وارد چرخه توليد شده كه به همين گونه از موشك " پاپ آي  نيز در حال حاضر در اسراييل استفاده مي شود ؛ بنابراين ، همكاري هند با اسراييل ، به كاهش وقت و هزينه منجر مي شود ؛ به گوه اي كه هند بر پايه آن خواهد توانست بر برخي از تنگناهاي فني فايق آيد ." آرجون " م مي توانست از تجربيات عملي و شايستگي هاي سه نسل  از تاكهاي مركاوا بهره مند شود . موفقيت اسراييل در حفظ برتري فناوري " تكنولوژيكي " نيز قدرت متعارف وغير متعارف روبرو شدن با اعراب ، به توانايي اسراييل در تأمين مالي طرحهاي ويژه بستگي دارد . بنا بر دلايلي چند ، تجاري كردن پول سازكردن فناوري اصلي ترين  كاري است كه واقع بينانه به نظر مي رسد . هند در دهه آينده مجبور خواهد بود كه  بيش از 200 تانك رزمي خود را جايگزين نمايد و كيفيت حدود 400 ميگ را بالا ببرد يا جايگزين سازد .زماني كه بيشتر كشورهاي  پيشرفته غربي در پي سرمايه گذاري مشترك هستند ، براي هند يا اسراييل مشكل خواهد بود كه به تنهايي برنامه هاي حياتي وضروري خود را تعقيب نمايد .

    " روزنامه "ايشين ايج "نوشت :" اسراييل تنها 8 سال بعد از برقراري روابط ديپلماتيك با هند به صورت دومين صادركننده بزرگ تجهيزات نظامي به اين كشور در آمده است ." اين روزنامه انگليسي زبان كه همزمان در دهلي نو ولندن منتشر مي شود در شماره اخير خود با اشاره به موضوع افزود :" معاملات نظامي به ارزش بيش از 3 ميليارد بين دو طرف  امضا شده يا در شرف امضا قرار گرفت . منابع وزارت دفاع هند مي گويد كه اسراييل خود را براي سبقت گرفتن از روسيه در بازار تسليحات اين كشور آماده مي كند ... همكاري هند و اسراييل زمينه هايي مانند تبادل اطلاعاتي  محرمانه ، عمليات  ضد شورش ، و مديريت مرزي را در بر مي گيرد ...ديدار مقامهاي ارشد دو طرف به توافق در اين باره شكل نهايي داده است . هند و اسراييل كميته مشتركي را متشكل از وزيران دو كشور براي تبادل اطلاعات  در باره تروريسم تشكيل داده اند . اين روزنامه در پايان خاطر نشان كرد : " انتظار ميرود يك هيات بلند پايه نظامي در اواخر سال جاري ميلادي از هند ديدار كند . "[1]

     

    [1] - خبرگزاري جمهوري اسلامي ، دهلي نو ، 3/9/1380.

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    بيش از 60 درصد دختران، از جنسيت خود ناراضي هستند

    به اعتقاد محققان، با توجه به اين كه هويت و دستيابي به يك تعريف منسجم از خود، چه در زنان و چه در مردان، مهمترين جنبه رشد رواني - اجتماعي در دوره نوجواني است، انتخاب ارزش‌ها، باورها و هدف‌هاي زندگي، مشخصه‌هاي اصلي اين هويت را تشكيل مي‌دهند و هرچند كه در طول دوران نوجواني و جواني و حتي بعد از آن، اين ارزش‌ها مورد تجديد نظر قرار مي‌گيرند؛ اما به هر صورت ضروري است كه نوجوان به چنين هويتي دست يابد.
    ضمن آن بايد توجه داشت كه از گذشته تاريخ، ‌جواني همراه با بحران ديده و تبيين ‌شده است؛ اما در عصر حاضر به سبب شكافي كه ميان بلوغ زيستي و بلوغ اقتصادي به وجود آمده، شاهد مضاعف شدن دوره جواني نيز شده‌ايم.
    در دنياي مدرن ديروز كه جوانان به ويژه دختران در پي يافتن هويتي دلخواه و مورد تاييد همسالان و بزرگسالان هستند، گاه شاهد آن هستيم كه به دليل نبود الگوي مشخص در انتخاب راه و روش زندگي، دچار انحرافات رفتاري مثلا در نوع پوشش، طرز بيان و رفتارهاي پرخطري از قبيل روي‌آوردن به مواد مخدر و ايجاد بحران هويتي مي‌شوند. اگر چه ممكن است دلايل ايجاد اين عوامل متفاوت باشد، ولي نداشتن هويتي واحد و مورد تاييد در اين ميان تقش بسزايي دارد.
    بحران هويت دختران در حالي به عنوان پديده‌اي اجتماعي از ديدگاه محققان قابل بررسي به نظر مي‌رسد كه بر اساس آمارهاي عرضه شده، بيش از 60 درصد دختران، از جنسيت خود ناراضي هستند و بيش از 54 درصد افراد نيز در پاسخ به اين سؤال كه در صورت تولد دوباره دوست داشتيد زن به دنيا مي‌آمديد يا مرد؟ جنسيت «مرد» را انتخاب كرده‌اند.
    «باقر ساروخاني» و «مريم رفعت‌جاه» با استناد به بررسي‌هاي خود در خصوص « باز تعريف هويت اجتماعي زنان» عوامل گوناگوني را مورد بررسي قرار داده و تحصيلات را مهمترين عامل باز تعريف هويت زنان و پس از آن ارزش‌ها و نگرش‌ها، سبك زندگي و هويت نقشي مستقل را در اين زمينه موثر دانسته و معتقدند: از ميان دو عامل اشتغال و تحصيلات نيز، تحصيلات است كه زنان را بيشتر از اشتغال كه تامين كننده استقلال مادي است، به منابع فرهنگي هويت‌ساز، باز تعريف كردن هويت اجتماعي خود و مقاومت آنها در برابر باورهاي كليشه‌اي مبتني بر جنسيت مجهز مي‌كند.
    اين دو محقق تاكيد مي‌كنند كه هويت فردي زنان از مجموع هويت‌هاي اجتماعي و شخصي آنها تشكيل مي‌شود كه در تعريف هويت اجتماعي بايد گفت: « اين هويت، تعريفي است كه فرد از خودش بر اساس عضويت در رده‌ها و گروه‌هاي گوناگون اجتماعي دارد و اين در حاليست كه هويت شخصي به تعريف بازانديشانه فرد از «خودش» اطلاق مي‌شود.»
    به گفته دكتر لطف‌آبادي، كارشناس مسائل اجتماعي نيز، شكل‌گيري هويت در نوجواناني با عواطف، خودانگاره و عزت نفس فرد، رابطه‌اي جدايي ناپذير دارد و هويت نوجوان با رشد فكر و احساس آنان درباره خود همراه است.
    اين محقق مي‌گويد: رشد هويت به عواملي مانند شخصيت، خانواده، مدرسه، جامعه كوچك و بزرگ و زمينه‌هاي فرهنگي و تاريخي مربوط مي‌شود.
    برخي از پژوهشگران نيز معتقدند دغدغه ‌اصلي جوانان، كسب هويت اجتماعي است و علي‌رغم اين كه به نظر مي‌رسد اين دغدغه، تحصيلات عالي و اشتغال و كسب درآمد را در بر مي‌گيرد، اما برآيند اين خواسته‌ها در كسب هويت و منزلت اجتماعي نمايان مي‌شود.
    به اعتقاد دكتر مرتضي منطقي، عضو هيات علمي دانشگاه نيز عدم شناخت و بي‌برنامگي برخي مسؤولان در ارتباط با نسل جوان در ابعاد تربيتي و آشفتگي‌هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي از عوامل مهم در تشديد بحران هويت جوانان به ويژه دختران ايراني است.
    وي معتقد است كه افزايش آمار دختران فراري (در حدي كه بيشتر كودكان و نوجوانان فراري،‌ دختر هستند)، كاهش سن فرار دختران و در پي آن كاهش سن فحشا، افزايش ميزان طلاق و كاهش نرخ ازدواج، رشد تجرد قطعي زنان كه طي سالهاي ‌1345 تا ‌1375 به بيش از ‌9 برابر افزايش يافته است و همچنين افزايش ارتكاب جرايم مردانه توسط زنان و ميزان اعتياد و مانند آن، از جلوه‌هاي بارز بحران هويت دختران است.
    در همين رابطه مريم، شربتدار قدس، كارشناس امور زنان و آموزش و پرورش به خبرنگار «زنان» ايسنا گفت: در جامعه ديروز شايع‌ترين شكل هويت‌جويي دختران ايراني، پوشش ظاهري آنهاست.
    وي تاكيد كرد: در عصر حاضر دختران به دنبال نوعي از هويت هستند كه ما با ديكته كردن نوع لباس و ظاهر نمي‌توانيم، اين هويت را به آنها ببخشيم؛ بنابراين اگر تصميم به كمك و ارشاد داريم، بهتر آن است كه به صورت غيرمستقيم و بدون برخورد شديد وارد عمل شويم تا احساس نكنند تحقير شده‌اند يا به آنها زور گفته شده است.
    به گزارش ايسنا ضرورت توجه به پيامد‌هاي منفي بحران هويت دختران تا حدي است كه يكي از مجريان برنامه‌هاي تلويزيوني با انتقاد از چهره‌اي كه مجموعه‌هاي تلويزيوني از دختران ايراني به تصوير مي‌كشند، خاطرنشان كرد: در اغلب اين مجموعه‌ها دختران با هويت گمشده به تصوير كشيده مي‌شوند.
    از آنجا كه هويت دختران ايراني نوعي هويت ايراني - اسلامي است، لذا بايد در سياست‌هاي هويتي ايران نيز تجديد نظر شده و از يك سياست تلفيقي در فرهنگ بهره‌مند شويم؛ چراكه اين مساله ، ديدگاه واقع‌بينانه‌اي نسبت به هويت و وضع دختران جوان خواهد داشت.
    در پايان به زعم دختراني كه در تعريف و بكارگيري هويت فردي و اجتماعي خود موفق عمل كرده‌اند، رسيدن به اين باور كه « من» نقش سازنده و تعيين كننده‌اي در ساختن فردايي بهتر براي خود و ديگران دارم، مي‌توانم با ماهيت و جنسيت « زن بودنم» در كنار مردان فعاليت كنم؛ بدون اين كه آرزو كنم مرد باشم؛ بنابراين اولين قدم در پيدا كردن هويتي مناسب به عنوان يك انسان كامل، شناخت ويژگي‌ها و توانايي‌هاي فردي‌ام به عنوان يك زن است.
     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان