به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 529 :: دوشنبه 6 شهريورماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


ویژه ... ویژه
دانلود نمایش طنز «در راه جام جهانی» !!

سلام می کنم به همه شما دوستان نازنینم
ایشالا که خوب و خوشید
اولا سالروز میلاد امام حسین را بهتون تبریک می گم. به قول بچه ها گفتنی امروز جشن تولد امام حسین هست که هممون دوستش داریم.
و اما برای امروز که روز عید هست، «روزانه» ویژه تر از قبل در خدمت شماست، همه بخشها بصورت ویژه تهیه شده که توصیه می کنم هیچ کدوم را از دست ندید.
و اما در همین ابتدا نمایش طنز «در راه جام جهانی» را گذاشتم تا نگاه کنید و حالشو ببرید.
این نمایش طنز، توسط هنرمندان مجموعه های طنز، شبهای برره، پاورچین، بدون شرح، ساعت خوش و ... تهیه شده و خداییش ته خندس!
البته این فیلم الان در وزارت ارشاد در مرحله بازبینی قرار داره و بزودی سی.دی این فیلم در تهران و کل ایران پخش خواهد شد. به همین دلیل الان فقط 18 دقیقه از این نمایش طنز را در اینجا برای دانلود گذاشته ام. بقیه اش بمونه برای زمانی که رسما منتشر شد!
حجم فایل حدود 85 مگابایت هست، لینک دانلود مستقیم و در سرور خودمون قرار داده ام و تقریبا اغلب شما دوستان (حتی اونایی که از سیستم Dialup داخل ایران استفاده می کنند) می تونید به راحتی دانلود کنید.
آخرین توصیه اینکه از دستش ندید که واقعا ضرر می کنید!
راستی رمز فایل هم مثل همیشه www.mobin-group.com می باشد.

برای دانلود نمایش طنز «در راه جام جهانی» اینجا را کلیک کنید
 

افتتاحیه جام جهانی!

اگر یادتون باشه چند وقت فیلم مراسم بسیار زیبای افتتاحیه جام جهانی 2006 آلمان را براتون گذاشته بودم که استقبال خیلی خوبی شد. به همین دلیل مجددا لینک  دانلود این فیلم را هم در زیر قرار داده ام. لینک دانلود مستقیم و حجم فایل حدود 350 مگابایت هست. ضمنا رمز فایل www.mobin-group.com می باشد.

برای دانلود فیلم مراسم افتتاحیه جام جهانی اینجا را کلیک کنید
 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • یک عالمه تصاویر جالب از حیوانات!
  • معرفي فيلم: همه چيز روشن است
  • یه عالمه کلیپ طنز!
  • جشنواره موسیقی مبين!! (4 آلبوم پرطرفدار براي دانلود)
  • ۱۴تک آهنگ جدید و بسیار زیبا
  • فارسی نگار ۳
  • Space massacre
  • من «ماش» هستم
  • امپراتورى هخامنشيان
  • جوکهای سیاسی!
  • ویژه سالروز ولادت امام حسین (ع)
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

یک عالمه تصاویر جالب از حیوانات!
عکس گوگل ارث از کربلا
حرم امام حسین و حضرت ابوالفضل (خیابان بین الحرمین)
رادیو امین
صدای مصدق در نطقی خطاب به مردم ایران، صدای آیت‌الله کاشانی، صدای مظفرالدین شاه قاجار، آهنگ پلنگ صورتی سازهای آذربایجانی! و ... که قطعا لحظات مفرحی برای شما ایجاد خواهد کرد.

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

در راستای ارج نهادن به مجاهدت های علمی دانشمندان هسته ای کشورمان؛
رئیس جمهور به چهارده تن از دانشمندان
علوم هسته ای نشان دولتی اهدا کرد

ديشب در مراسمي با حضور رئیس جمهور و مقامات بلند پایه کشورمان در تالار وحدت به پاس تلاش و کوشش اندیشمندان در عرصه فناوری هسته ای به چهارده تن از آنها نشانهای دولتی اهداگردید.
در این مراسم با شکوه که در تالار وحدت تهران و با هدف تجلیل از نخبگان و اندیشمندان هسته ای کشورمان برگزار گردید، رئیس جمهور پس از توضیحات مدیرکل امور نشانه های دولتی درخصوص مصوبه هیات دولت در این زمینه وارائه موفقیت های افراد دریافت کننده مدال های دولتی درعرصه های گوناگون فناوری صلح آمیزهسته ای، به چهارده تن از آنها به نمایندگی از جامعه اندیشمندان بزرگ هسته ای کشورمان نشانه های دولتی تقدیم نمود که اسامی برگزیدگان مذکور به شرح ذیل می آید.
1- مهندس رضا آقازاده نشان درجه یک خدمت
2- دکتر محمد قنادی مراغه نشان درجه یک پژوهش
3- دکترسید جابر صفدری نشان درجه دو لیاقت و مدیریت
4- مهندس صولت سنا نشان درجه دو لیاقت و مدیریت
5- مهندس جعفر محمدی نشان درجه دو لیاقت و مدیریت
6- مهندس هاله بختیار نشان درجه سه پژوهش
7- مهندس جواد کریمی ثابت نشان درجه سه پژوهش
8 - مهندس حمیدرضا مهاجرانی نشان درجه سه پژوهش
9- مهندس علی حاجی نیا لیل آبادی نشان درجه سه لیاقت و مدیریت
10 - مهندس عباس رشیدی نشان درجه سه لیاقت و مدیریت
11- مهندس محمد فدایی آشتیانی نشان درجه سه لیاقت و مدیریت
12- مهندس سید امیر موید علایی نشان درجه سه لیاقت و مدیریت
13- مهندس هوشنگ نوبری نشان درجه سه لیاقت و مدیریت
14- مهندس مرتضی بهزاد نشان درجه سه لیاقت و مدیریت

متذکر می گردد پس از سخنان مهندس آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی، ارکستر سنفونیک کشور به اجرای موسیقی انرژی صلح آمیز هسته ای پرداخت وبدنبال آن رئیس جمهور با اهدای نشان دولتی به پژوهشگران و دانشمندان هسته ای کشور در جمع وزرا، نمایندگان، دانشمندان و محققان انرژی هسته ای به ایراد سخنرانی پرداخت.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

همه چيز روشن است
Everything Is Illuminated

کارگردان: ليو شرايبر. ٿيلمنامه: ليو شرايبر بر اساس داستاني جاناتان ساٿران ٿوئر. موسيقي: پل کانتلون. مدير ٿيلمبرداري: ماتيو ليباتيک. تدوين: اندرو مارکوس، کريگ مک کي. طراح صحنه: مارک گراٿتي. بازيگران: اليجاه وود[جاناتان ساٿران ٿوئر]، يوجين هوتز[الکس]، بوريس لسکين[پدربزرگ الکس]، يانا هرابتوا[مادربزرگ جاناتان]، استٿن سامودوسکي[پدربزرگ جاناتان]، لاريسا لورت[ليستا]. ١٠٦ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ آمريکا. برنده جايزه لانترنا ماجيکا براي ليو شرايبر از جشنواره ٿيلم ونيز.
ساٿران پدر بزرگ اوکرايني تبار جاناتان ٿوت مي کند. او قبل از مرگش از جاناتان مي خواهد تا به اوکراين رٿته و زني به نام آگوستين را پيدا کند، کسي که زندگي وي را هنگام حمله نازي ها در جنگ جهاني دوم به دهکده شان، نجات داده است. جاناتان به اوکراين رٿته و در آنجا با کمک الکس- مترجم و راهنماي محلي- به جستجو براي ياٿتن دهکده تراچينبرود برمي خيزد، دهکده اي که از روي نقشه پاک شده و کسي نشاني آن را نمي داند. آنها سرانجام در ميان يک مزرعه آٿتابگردان به پيرزني- ليستا- برمي خورند که تنها بازمانده تراچينبرود است، کسي که گويا سال ها در آن مکان منتظر جاناتان بوده است. او جاناتان و همراهانش را به سر گور دسته جمعي اهالي دهکده مي برد و برايشان روايت مي کند که چگونه در ١٨ مارچ ١٩٤٢ هزار و بيست و چهار نٿر از اهالي تراچينبرود توسط سربازان نازي قتل عام شدند. پدربزرگ جاناتان و الکس از معدود نجات ياٿتگان اين کشتار بزرگ هستند. ليستا که اشياء بازمانده از اهالي را حٿظ کرده، ٿاش مي کند که خواهر آگوستين است و مقداري از اشياء باقيمانده از وي را به جاناتان مي بخشد. هنگام بازگشت پدربزرگ الکس که خود نيز از اهالي تراچينبرود بوده، خودکشي مي کند و جاناتان به آمريکا بازمي گردد.

چرا بايد ديد؟
ليو شرايبر را با نقش آٿريني هاي خوبش در کانديداي منچوري، کيت و لئوپولد، هملت، هاريکين و ... به ياد مي آوريم. بازيگري که در انتخاب نقش هايش همواره کوشيده تا نماينده يهوديان باشد و اغلب چهره اي نيک از آنان تصوير کند.شرايبر تا امروز براي نقش آٿريني در RKO ٢٨١ و کانديداي منچوري نامزد درياٿت جوايز با ارزشي چون امي بوده و همه چيز روشن است اولين تجربه کارگرداني وي به شمار مي رود. ٿيلم بر اساس کتاب پرٿروش جاناتان ساٿران ٿوئر که از سوي منتقدان نيز مورد ستايش قرار گرٿته، ساخته شده و داستان جواني است که براي ياٿتن ريشه هاي قومي خود به سٿري دور و دراز مي رود و آن چه مي يابد واجد چنان ارزشي است که تماشاگر را شيٿته خود مي کند. براي کساني که در وقوع هولوکاست ترديد دارند، تماشاي اين ٿيلم واجب است و براي آنها که طالب ٿيلم خوب هستند آشنايي با بازيگران روس- مخصوصاً بوريس لسکين و لاريسا لورت- شنيدن يک موسيقي ٿوق العاده و تم بلوغ يک جوان از وراي يک سٿر در ترکيب با کارگرداني متبحرانه ليو شرايبر کاري دلنشين خواهد بود. به جرات مي توانم بگويم يکي از بهترين ٿيلم هايي است که با تم جستجو ياٿتن هويت ساخته شده و نشان از ٿردي خلاق دارد که مي توان به ٿيلم هاي بعديش دل بست.  


دانلود فيلم

یه عالمه کلیپ طنز!

برای مشاهده کلیپ ها روی هر یک از لینکهای زیر کلیک کنید

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند روزهای جمعه و ایام تعطیل سريال پرطرفدار نرگس برای دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

جشنواره موسیقی مبين!!

از امروز به مدت سه روز، آلبومهای مشهور و پرطرفدار چند ساله اخیر ایرانی که بیشترین درخواست را از سوی شما مخاطبان محترم «روزانه» داشته را برای دانلود قرار خواهم داد!

 

آلبوم 85
با صدای بنیامین

01 - Loknat [24Kps] [128Kps]
02 - Ashegh Shodam [24Kps] [128Kps]
03 - Khatereha [24Kps] [128Kps]
04 - Inam Bemoneh [24Kps] [128Kps]
05 - Yadam Miad [24Kps] [128Kps]
06 - Bi Etena [24Kps] [128Kps]
07 - Man Emshab Mimiram [24Kps] [128Kps]
08 - Taraneh Vazheh [24Kps] [128Kps]
09 - Adam Ahani [24Kps] [128Kps]

 

آلبوم صیاد
با صدای علیرضا افتخاری

01 - Shabhaye Entezar [24Kps] [128Kps]
02 - Yareh Vafadar [24Kps] [128Kps]
03 - Mara Raha Kon [24Kps] [128Kps]
04 - Ba Greftari Khosham [24Kps] [128Kps]
05 - Sayad [24Kps] [128Kps]
06 - O Nayamad [24Kps] [128Kps]
07 - Atreh Shaghayegh [24Kps] [128Kps]
08 - Nasimeh Sahar [24Kps] [128Kps]

 

تا بینهایت (آریان3)
(گروه آریان)

01 - Afsoongar [24Kps]

02 - Aroom Aroom [24Kps]

03 - Bezar Beram [24Kps]

04 - Gomshodeye Man [24Kps]

05 - Kashki [24Kps]

06 - Mage Mishe [24Kps]

07 - Sokoot [24Kps]

08 - Telesm [24Kps]

09 - Kabootarhaye Sepid [24Kps]

10 - Khorshide Eshgh [24Kps]

11 - Ghasre Sheni [24Kps]

12 - Shaparak [24Kps]

 

غریبه (گل هیاهو)
با صدای فریدون

01 - Gole Hayahou [24Kps]
02 - Khatereh [24Kps]
03 - Kabootar [24Kps]
04 - Bia Berim [24Kps]
05 - Khooneh Be Khooneh [24Kps]
06 - Gharibeh [24Kps]
07 - Faseleha [24Kps]
08 - Ba Man Bemoon [24Kps]
09 - Dj mix [24Kps]
10 - Bi kalam [24Kps]

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.
 


 

تک موزیک

۱۴تک آهنگ جدید و بسیار زیبا 

Pouya (Barareh Band) - Khiaboon

Farshad - Robat

Asri - Eshghe To

Davood Naghoor - Bi To Dobareh

Hooman Sezavar - Zesht

Kasra - Jelveh Janan

Mehdi Pirasteh - Akhare Gheseh

Mehrdad - Banouye Khorshidi

Pouzhang Parvazi - Bahar

Rahim Shahriyari - Khabar Verin

Reza Mehri - Fasle Javooni

S.Binesh Pajooh - Digari

Siavash Chitgar - Kavir

Pishi Bia Mano Bokhor

براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

فارسی نگار ۳

سایت نرم افزاری میهن دانلود || wWw.MihanDl.CoM

شتاب فارسی نگار 3، نرم‌افزاری است برای فارسی نویسی در محیط های گرافیکی. با شتاب فارسی نگار می توانید با انواع قلم‌ها مانند قلم های یونیکد، مریم، نویسه، پروین، IPT و حتی قلم های تولید شده توسط خودتان در محیط های گرافیکی فارسی بنویسید و یا آنها را به سادگی به یکدیگر تبدیل کنید.
یکی دیگر از ویژگی‌های منحصر به فرد شتاب فارسی نگار، کپی مستقیم متون از Word به سایر محیط‌های گرافیکی می باشد.
شتاب فارسی نگار داری درج خودکار است که به وسیله آن برای نوشتن متن نیازی به Copy/Paste ندارید.
شتاب® فارسی نگار، نرم افزاری است برای فارسی نویسی در محیط های گرافیکی مانند Macromedia Flash, Corel Draw, 3D Max و به خصوص بهینه شده است برای محیط Adobe Photoshop. با شتاب فارسی نگار می توانید با انواع قلم ها مانند قلم های یونیکد، مریم، نویسه، پروین، IPT و حتی قلم های تولید شده توسط خودتان در محیط های گرافیکی فارسی بنویسید و یا آنها را به سادگی به یکدیگر تبدیل کنید. شتاب فارسی نگار همچنین دارای امکان شکستن جملات و کشیدن کلمات می باشد.
در حال حاضر روشهای متفاوتی برای فارسی نویسی در نرم افزارهای گرافیکی که قابلیت تایپ استاندارد فارسی را ندارند، وجود دارند. ویژگی منحصر به فرد شتاب فارسی نگار کار کردن با روشهای رایج موجود مانند مریم ، نویسه و IPT می باشد. همچنین با شتاب فارسی نگار می توانید با قلم های یونیکد مانند تیتر و زر در محیط Adobe Photoshop فارسی بنویسید.
کرک داخل فایل فشرده شده میباشد.

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

نرم افزار موبایل

Space massacre

بازي فوق العاده زيبا و قشنگ كه چيزي از كامپيوتر كمتر نداره واقعا 

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش

صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
زهد گران که شاهد و ساقی نمی​خرند
راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
ای آن که ره به مشرب مقصود برده​ای
شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید
ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح

 

وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش
تسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش
در حلقه چمن به نسیم بهار بخش
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
زین بحر قطره​ای به من خاکسار بخش
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

salman_yavar@gmail.com

صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی بن مریم است
عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت
 قنداقه حسین شرف عرش اعظم است
با یوسفش مقایسه کردند نگار گفت
کو شاه مصر باشد و این شاه عالم است

سالروز میلاد خون خدا خجسته باد

مراسم ميلاد باسعادت حضرت اباعبدالله الحسين (ع)
(حاج محمود کريمي)

فايل اول (1.99 مگابايت)
فايل دوم (924.72 کيلوبايت)
فايل سوم (1.69 مگابايت)
فايل چهارم (1.66 مگابايت)
فايل پنجم (1.27 مگابايت)
فايل ششم (2.18 مگابايت)
فايل هفتم (1.61 مگابايت)
فايل هشتم (1.48 مگابايت)
فايل نهم (1.42 مگابايت)
فايل دهم (568.11 کيلوبايت)

 

 

mitramrz@yahoo.com

آی دزد! آی دزد!

دوستان عزیز و گلم سلام
امیدوارم که خوب و سلامت باشید. امروز می خوام از همین جا از دوست عزیز آقای مصطفی تیفوسی در گروه مارشال مدرن تشکر کنم که با پشتکار فراوان همچنان در حال سرقت ادبی می باشند. امروز دیدم که آئین شوهر یابی رو زحمت کشیدند و کش رفتند و تازه منتظر نظرات شما دوستان عزیز هم هستند .
از همین جا می خواستم اعتراف کنم که بابا این دزدگیرها دیگه فایده ندارن باید یه فکر دیگه کرد . در ضمن آقا مصطفی هم اکنون نیازمند یاری سبز شماست . آدرس ایمیلشون رو براتون می نویسم تا مرحمت کنید و براشون نظراتتون رو ارسال کنید:
mostafamp3@yahoo.com

قربان همگی
میترا

 

 

hiwa20062002@yahoo.com

اين يك عكسه خيلى جالب را براى شما دوستان فرستادم اميد وارم كه همكى از اين عكس خوشتون بياد
هيوا از كوردستان عراق

 

 

viski_601@yahoo.com

اگر شما چيزي را دوست داريد از ان لذت ببريد2-اگر شما چيزي را دوست نداريد از ان دوري جوئيد.3-اگر شما چيزي را دوست نداريد و نمي توانيد از ان دوري کنيد ان را تغيير دهيد.4-اگر شما چيزي را دوست نداريد و نمي توانيد از ان دوري کنيد و نمي توانيد ان را تغيير دهيد ان را بپذيريد.5-با تغيير نگرشتان نسبت به چيزهايي که انها را دوست نمي داريد انها را بپذيريد

 

 
mr_gir20@yahoo.com

گیر 3پیچ
يه مورد كش رفتن بزرگ!

يه سلام داغ تنوري خدمت همه ي بر و بچ
آقا يه مورد كش رفتن بزرگ پيدا كردم – يعني نويسنده اش بهم گفت – كه اصلا انتظار نداشتم .
حتما اونايي كه عضو گروه مارشال هستن يه ايميل براشون اومده كه يه آقايي به اسم مصطفي براشون فرستاده . زاجع به آيين شوهر يابي . ديدم قبلا اين مطلب هم برام آشنا بود كه با كمك نويسنده ي اصليش فهميدم كه ماجرا چيه .
مثله اينكه اين آقا مصطفي ما هم مطلبش ته كشيده و رفته سراغ كش رفتن مطالب ديگران . بابا تو ديگه كي هستي . جالب اينكه آخرش هم گفته ارسال نظرات .
چرا ما فقط بلديم مطلب رو كپي برداري كنيم و به اسم خودمون منتشر كنيم ؟ مطمئن هستم كه اين آخريش نيست .
برادر من . هيچ فكر كردي كه ممكنه به خاطر نارضايتي صاحب اصلي نوشته (ممكنه ) به تعدا كلمات اون مقاله پيانو بيفته رو سرت ؟
نه جون من . فكر كردي اصلا ؟ آخر نازنين خب آخرش مي گفتي كه اين رو كي نوشته .يا حداقل از كجا برداشتي .
حالم از اين كلمه ي كپي رايت بهم مي خوره . چون واقعا مثله سازمان ملل لولو سر خرمنه . حقوق معنوي يه مفهوم چرته .
متاسفم .
قربون خودم فعلا تا بعد .

 

 

jamshid_peace@yahoo.com

یک ایمیل دریافتی

با سلام
فکر میکنم در تقسیم بندی کلی دو جور آدم داریم:1- هدف از زندگی اینکه هر چی بیشتر بهمون خوش بگذره 2- هدف از زندگی رسیدن به زندگی بهتر تو اون دنیاس که لازمش تحمل سختیها تو این دنیاس با قوانینی که تو مذهب هست. کسایی هم ممکنه بینابین باشن یا اینکه یکم از اینو قبول دارن یکم از اونو یا هیچ کدومو قبول ندارن.
خوب اگه مردمو با تقسیم بندی بالا ببینم نظراتشون در مورد مسائل برامون قابل فهم میشه:
یه عده میشن طرفدار سید حسن نصرا... یه عده طرفدار چیپس و مبل یافت آباد.
بحث هم فکر میکنم در موردش لازم نیست یا در مورد زن دوم و عقد موقت اگه آزادی رو قبول کنیم باید به نظر هر دو گروه احترام گذاشت چه اونایی که ازدواج دوم و عقد موقت را قبول دارن یا قبول ندارن هر کس اونتور که قبول داره زندگی کنه و با کسی زندگی کنه که نظرشون مثل هم باشه و به نظر دیگران هم احترام بذاره.
اگه این بحثا هم بصورت دو نفره با پی ام باشه بهتره تا تو روزنامه شما. با تشکر jamshid_peace@yahoo.com

 

 

sun1971_h@yahoo.com

گله از مبین و دوستانی که ایشان را به این کار تشویق می کنند

مبین عزیز سال گذشته در ایمیلی با شما این مسئله را مطرح کردم که آهنگها و فیلمهایی را که جدید هستند در روزانه قرار ندهید .چندی بعد هم شخص دیگری در روزانه همین توصیه را به شما کردند اما شما تقاضای ما را رد کردید دوست بسیار عزیز، من واقعآ و از صمیم قلب از زحمات شما را برای بالا بردن فرهنگ و اطلاعات ایرانیان تشکر می کنم اما دوست عزیز وقتی اعضای گروه شما به قول خودتان از حزب الله لبنان تا موساد اسرائیل و از اسکیمو های قطب شمال تا تاسمانی های استرالیا هستند و وقتی هنوز یک هفته از انتشار سی دی آوای عشق ار علیرضا افتخاری نگذشته و هنوز در سیما تبلیغ برای فروش آنرا می کنند شما آهنگهای آنرا با کیفیت خوب در روزانه قرار می دهید آیا می توان انتظار داشت این مجموعه در بازار هم فروش داشته باشد .من با موسیقی هایی که بیشتر بر آن باید نام آشغال هنری را گذاشت تا اثر هنری کار ندارم من دغدغه فیلم ها و موسیقی هایی را دارم که یک اثر هنری هستند .شهرام ناظری هنوز کاستش در بازار نیامده روزانه دانلود مجانی آن را قرار می دهد .بعد چند سال دیگر من و شما تو همین روزانه تیتر می زنیم که فرهنگ ما فلان شده هنر ما بیسان شده و دیگری هم تیتر می زند دولت این کار را کرده یا رییس جمهور آن کار را کرده .کمی هم باید خودمان مسئولیت قبول کنیم .از اعضای گروه هم تقاضا دارم بابت منافع شخصی ، منافع ملی را پایمال نکنند و مبین را تشویق به این کار نکنند و گرنه اگر من رعایت نکنم .مبین رعایت نکنه و .... هم رعایت نکنه طولی نمی کشه که موسیقی سنتی مان را هم باید به موزه ها بسپاریم از مبین عزیز هم تقاضا دارم اگر بر قرار دادن این آثار در روزانه اصرار دارند دست کم با کیفیت پایین آنرا در روزانه قرار دهند....یا حق.

---------
توضیح مبین:
ضمن تشکر از توجه نظر این دوستمون. من تا حدودی به این دوستمون حق می دم. اما این را در نظر داشته باشید که اینجور آهنگها بین ایرانیان خارج از کشور طرفداران زیادی دارند. همین آهنگ «آوای عشق» را که چند وقت پیش گذاشته بودم بقول بچه ها کلی به ایرانیان خارج از کشور حال داد! و ایمیلهای تشکر زیادی دریافت کردم. یا همین سریال «نرگس» را که برای دانلود می گذارم حسابی گل کرده و اصلا برخی از ایرانیان خارج از کشور فقط برای همین «نرگس» عضو گروه شده اند!
همچنین تعدادی از دوستان داخل کشور به دلایل مختلفی امکان خرید چنین آهنگهایی را ندارند و یا دوست دارند در همین روزهایی که داره در تلویزیون تبلیغ می شه آهنگ را پیدا کنند و تا بخواد این کاست و سی.دی به شهر آنها بره شاید ماهها طول بکشه (همه که در تهران زندگی نمی کنند).
همچنین خیلی ها هم هستند که بعد از دانلود، اگر از آهنگ خوششون بیاد، سی.دی و یا کاست اش را هم تهیه می کنند و کار ما یه جور تبلیغ آهنگها هم هست.
 

 

 

esi_bahal_64@yahoo.com

يه سري جک!

از يارو ميپرسن دو دو تا ميگه: چهار تا ميگن: چه جوري حساب کردي؟ ميگه: خب، جمعشون کردم ديگه

يارو قاضي مي شه بهش مي گن حکم کن مي گه : کيش

از يارو مي پرسن نتيجه ي بازي هلند و پرتغال چند چند مي شه؟ ميگه: دو-هيچ به نفع فرانسه

يارو يه فرشته مي بينه ازش خوشش مياد بهش مي گه با من ازدواج مي کني .فرشته هه ميگه
نه آخه من که آدم نيستم باهات ازدواج کنم يارو مي گه :ولش کن بابا خب منم آدم نيستم

يارو به دوست دخترش مي گه :اچ آي وي گرفتم دوست دخترش مي گه: جدي يعني جي ال ايکستو فروختي؟

تو اردبيل زلزله مياد يارو ميره يه ميله فرو مي کنه تو زمين .ازش مي پرسن چي کار ميکني؟ ميگه: هيچي دارم عمق فاجعه رو اندازه گيري ميکنم

يارو مي گه يه چند روزيه اعصابم به هم ريخته مي پرسن چرا؟ مي گه : آخه مي خوام بدونم پدر پسر شجاع قبل از اينکه پسر شجاع به دنيا بياد اسمش چي بود

يارو در يخچالشون رو آروم وا ميکرده دوباره مي بسته ميپرسن واسه چي اين کارو ميکني؟ ميگه: مي خوام بدونم کدوم نامردي برق يخچال رو خاموش مي کنه

به يارو مي گن: خسته نباشي ميگه: حالا اگه باشم مثلا چه غلطي مي خواي بکني؟

از يارو مي پرسن : تو چه پستي بازي مي کني؟ مي گه : ضد حمله

از يارو مي پرسن اون کدوم پيامبر بود که کشتي ساخته بود مي گه: حضرت يوگي

به يارو مي گن يه پيامبر زن نام ببر ميگه: پيامبر اکرم

از يارو ميپرسن: هفده شهريور چه روزيه؟ مي گه :فکر ميکنم سيزده آبان باشه

به يارو ميگن: از چه رنگي خوشت ميلد؟ مي گه: کمرنگ

يارو از طبقه ي پنجاهم يه برج به پايين پرت مي شه به طبقه يبيستم که ميرسه: مي گه خدا رو شکر تا اينجا که به خير گذشت

به يارو مي گن يه جک بگو ميگه: جک

از يارو مي پرسن تو روزي چند ساعت کار مي کني؟ ميگه بيست و پنج ساعت ميگن: چه طوري؟ ميگه: آخه صبحا يک ساعت زودتر از خواب پا مي شم

يارو ميميره تو اون دنيا بهش مي گن: تو 23/38 رکعت نماز نخونده داري؟ ميگه: اون 23 رکعتش درست ولي اون 0/38 ديگه چيه ؟ ميگن: اون واسه نمازهايي هستش که درست رو به قبله نخوندي ضربدر کوسينوس زاويه ي انحرافش کرديم

يارو داشته خاطره تعريف مي کرده ، ميگه ما سال 49 با دو نفر دعوامون شد البته سال 49 دو نفر خيلي بود

 

 

sweetanim074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان ... 81

ساعت کرملین ...
و شب ِ از نیمه گذشتهء مسکو
از تئاتر به سمت هتل می روم
دریاچهء قوی چایکوفسکی بود
.... یک باله
هنگام اجرا ؛
بارها به دنبال دست هایم گشتم
در لحظه های زیبای عشق
پی آن ها می گردم
به آن ها پناه می برم ؛
با آن ها حرف می زنم
می فشارمشان
و بر آن ها می خوابم ...ا

در معابد ِ عتیق ِ هنر ، عشق تکیده بود
آن قدر تکیده که به نوری بَدَل می شد
زیبایی و هنر همزاد همند ؟
یک سرچشمه دارند؟
دو دانهء گندمند ، از یک سنبله؟
نمی توانم از نت های چایکوفسکی جدایت کنم
روی ویولون ها خوابیده یی
در باران سیم ها تن می شویی

وقتی قوی سپید از دریاچه بیرون آمد
بادبزن های مدوّری از رقص را
! دورتادورش کشیدند
تو گویی جهان را برفی از یاس باریده
قویی سپید بودی
که از دریاچهء خاطراتم بیرون آمده ؛
زیر رگبار یاس و یاس ....ا

دیر به هتل برگشتم
تا پنبه های نشسته بر لباسم را برچینم
همان گلبرگ های یاس خاطراتت
قوی سپید من ....ا

«نزار قباني»

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

وسواس
(قسمت اول)

متن حديث:
«يَا عَلىّ، ثَلاثَةٌ مِنَ الوَسواسِ: أَكلُ الطّينِ ، وَ تَقليم الاظفارِ بالاسنان، وأَكل اللّحية»

ترجمه:
اى على سه چيز از وسواس است: 1ـ خوردن خاك; 2ـ چيدن ناخن با دندان; 3ـ خوردن (جويدن) ريش.

شرح حديث:
وسواس به معناى هر كار غير عادى است كه فرد يا افرادى آن كار غير معقول و معمول را انجام مى دهند. وسواس به معناى شك و ترديد هم، شعبه اى از همين كارهاى غير عادى است; مثلا دستش را زياد آب مى كشد يا در وقت يا در باز و بسته بودن در و... شك مى كند و گاهى اين شك تبديل به وسوسه در عقايد مى شود.
براى شناخت بهتر اين گونه افراد نظر شما خواننده عزيز را به مقاله كوتاهى كه يكى از روانشناسان در روزنامه ايران نوشته است، جلب مى كنم:
بسيارى از افراد عادى مسائلى از قبيل بستن شير آب، كليد برق، درب منزل، شير گاز را يك يا دو بار در روز كنترل مى كنند، امّا نمى توان اين گونه دقّت ها را به عنوان رفتارى وسواس آميز تلقّى كرد، اين رفتارها وقتى بيمارگونه جلوه گر مى شود كه وقت زيادى از فرد را اشغال كند و مزاحم ساير اعمال وى گردد. به عنوان مثال: اگر شخص خود را ملزم ببيند كه شير گاز را سه بار كنترل كند و يا پس از ترك منزل به طور مكرّر از بسته شدن در ورودى اطمينان حاصل كند، احتمالا از نوعى عارضه وسواس در رنج است.
البتّه مسائل ياد شده را بايد از حواس پرتى و فراموشى ناشى از مشغله زياد زندگى روزمّره متمايز كرد; چرا كه يك وسواسى انجام يك عمل را به خوبى در خاطر دارد. امّا همواره درگير يك ترديد ملال آور و بيمارگونه است. نكته جالب توجّه اين جاست كه بيمار كاملا به غير ضرورى بودن اين اعمال واقف است و حتّى در خود نوعى مقاومت در برابر انجام اين اعمال نيز احساس مى كند، امّا توان مقابله با اين شك و ترديد بيش از حدّ را ندارد و مغلوب آن مى شود چرا كه در غير اين صورت، در فرد نوعى احساس ترس همراه با اضطراب به وجود مى آيد كه مسلّماً براى او رنج آور است:
وسواس بر دو قسم است: اعمال وسواسى، افكار وسواسى.

اعمال وسواسى:
اعمالى تكرارى اند كه طبيعتى عادّى و روزانه دارند. همچنان كه قبلا نيز متذكّر شديم، بيمار، على رغم اين امر كه به عنوان اعمالى غير ضرورى در مقابل آنها مقاومت مى كند، خود را مجبور به انجام آن مى بيند.
تميز بودن افراطى، يك علامت وسواس است. اين امر معمولا به صورت شستشو و يا حمّام كردن بيش از حد تظاهر مى كند. به فرض اگر بيش از دوبار در روز حمّام كند و يا آن قدر دست خود را بشويد كه پوست دستش قرمز و حسّاس شود، بايد مشكوك به علايم وسواس شد و يا در زنان خانه دار، اگر جارو، نظافت، گردگيرى و شستشوى ظروف نه تنها در روز بلكه به شب نيز كشيده شود، به طور قطع غير طبيعى و بيمارگونه است.
برخى از اعمال وسواسى به صورت آيين در مى آيند. مثل احساس اجبار در شمارش اعداد پشت چراغ قرمز، يا شمارش موزاييك هاى پياده رو، يا لمس نمودن تيرهاى چراغ برق. گاه ممكن است اين آيين ها بخش وسيعى از ساعات بيدارى فرد را به خود اختصاص دهد.

افكار وسواسى:
افكار وسواسى را مى توان به عنوان افكارى تكرارى، مهاجم و غير قابل قبول تعريف كرد كه به طور مكرّر و على رغم اراده فرد، خود را به ذهن او تحميل مى كنند كه ممكن است ناخوش آيند، شرم آور، نگران كننده و يا وحشتناك باشند. ساده ترين نوع اين افكار، تصاوير و يا كلماتى هستند كه على رغم ميل شخص به ذهن او هجوم مى آورند. مانند مادرى كه دچار اين فكر شده بود كه كودكش پس از ترك منزل آسيب خواهد ديد، خصوصا كه تصوير ذهنى اين موضوع او را رها نمى كرد.
در برخى از موارد افكار وسواسى بيمار همراه با احساس گناه است كه مبادا كارى انجام داده كه نتيجه وحشتناكى به دنبال داشته باشد. مرد جوانى پس از ترك منزل، نگران بود كه مبادا سيگار روشن را در جايى گذارده باشد كه باعث آتش سوزى و از بين رفتن خانه شود.
خصوصيّت اصلى در افكار وسواسى ، وجود يك انگيزه غير منطقى براى انجام عملى خاص است. امّا اين انگيزه هر چقدر هم قوى باشد در مرحله احساس باقى مى ماند و به اجرا در نمى آيد. به عنوان مثال مردى به طور مداوم انديشه به قتل رساندن همسرش او را آزار مى داد، در نتيجه سعى مى كرد تا حدّ امكان از او دورى گزيند و يا مردى با ديدن چاقو انگيزه در او بيدار مى شد كه به فرزند و همسرش آسيب برساند، به اين دليل از نگاه كردن به چاقو اجتناب مى ورزيد و يا آنها را پنهان مى كرد تا بدين وسيله از افكار نامطبوع بكاهد.
جوانى از ترس اين كه مبادا به هنگام گذر از پل عابر پياده، كسى را از بالا به پايين پرت كند مجبور بود هميشه دستهاى خود را چسبيده به بدن نگاه دارد. و يا فرد ديگرى همواره نگران بود كه ميكروبهاى دست او ديگران را آلوده كند به همين دليل مكررا دستهاى خود را مى شست.(1)

خصوصيّات بارز شخصيتى وسواسى:
اكثر بيماران وسواسى خصوصيّات بارز شخصيتى دارند كه به طور خلاصه عبارتند از:
لباسهاى فرد وسواسى مرتب و تميز است و آراستگى خاصى دارد. مى كوشد خود و محيطش را كنترل كند. اين كنترل دايم و شديد سبب مى شود كه نتواند به طور طبيعى با مردم ارتباط عاطفى داشته باشد و در نتيجه براى برقرارى رابطه با ديگران، يك سلسله قواعد و رفتارهاى خاصّى ايجاد مى كند. در برخورد با مسايل زندگى محافظه كار، جدّى، مصمّم، كمال طلب، متفكّر، اهل منطق و استدلال است و مى كوشد كه تحت تأثير هيجانات قرار نگيرد. اغلب استوار، با وجدان و قابل اعتماد است. از انعطاف بى بهره، خلاقيّت و قوّه تخيّل وى كند و همچنين داراى عواطف محدود مى باشد. بنابراين، از لحاظ ظاهرى خشك و بى عاطفه به نظر مى رسد.
فرد وسواسى به شعار «جايى براى هر چيز، هر چيز در جاى خود» معتقد است. به نظافت، مرتب بودن، وقت شناسى، بسيار اهمّيّت مى دهد. احساس خوشايندى نسبت به افرادى كه رفتارشان مطابق ميل او باشد دارد و در مقابل افرادى كه باب ميل او رفتار نمى كنند، سرسخت، لجوج، خودرأى است. دوستدار عدالت و وفادارى است، از حقوق خود مواظبت مى كند و در امور عادّى خسيس است و كمتر با افراد شريك مى شود.
هر چند اين گونه اشخاص، فاقد احساس ترس از مردمند، ولى در بروز احساسات گرم و محبّت آميز، دچار محدوديّتند. بيمار با اصرار مى كوشد افكار، اعمال و سليقه اش را به ديگران تحميل كند كه خود باعث دور شدن اطرافيان از او مى شود. البتّه بايد اضافه كرد كه الزاماً يك فرد وسواسى، كليّه صفات مذكور را ندارد.

چگونگى شروع بيمارى وسواس:
بيمارى وسواس معمولا در زمان بلوغ و يا اندكى پس از آن شروع مى شود. در اكثر موارد بيمارى قبل از سنّ پانزده سالگى شروع مى شود ولى قبل از سنّ ده سالگى هم فراوان ديده مى شود. در عدّه كمى نيز علايم بيمارى پس از دهه چهارم بروز مى نمايد.
از لحاظ ابتلاى به اين بيمارى، بين زن و مرد تفاوتى وجود ندارد. درصد زيادى از بيماران وسواسى به صورت مجرّد باقى مى مانند. تحقيقات نشان مى دهد كه ميزان بروز وسواس ، در افراد طبقات بالاى جامعه و اشخاص با هوش و تحصيل كرده بيشتر از بقيّه جمعيّت است. همچنين والدين اين افراد در مقايسه با مردم عادّى، وسواس بيشترى از خود نشان مى دهند و حتّى خصوصيّات وسواسى در اقوام نزديك اين افراد بيشتر است.
شواهد موجود حاكى از آن است كه بيماران مبتلا به وسواس، بيشتر متعلّق به خانوادهايى اند كه پدر و مادران سختگير، كمال طلب، خرافى، تميز، دقيق و كم تحمّل در برابر بى نظمى و سرو صدا دارند.
معمولا انتظارات و توقّعات آنها از كودكانشان غير معقول و بدون درنظر گرفتن استطاعت جسمى و روانى آنهاست. عقايد و سليقه خود را به كودك تحميل مى كنند و بدين ترتيب حقّ انتخاب را از كودك مى گيرند.
امّا با توجه به اين نكته كه «پيشگيرى بهتر از درمان است» بايد حدّاكثر سعى خود را در اين امر مبذول داريم كه زمينه ابتلاى به بيمارى را در محيط خانواده به كمترين حد برسانيم. در رفتار و گفتار خود با فرزندان كمال توجّه و دقّت را داشته باشيم و همواره به آزادى سليقه و استقلال فكر آنها احترام بگذاريم.
از نظر روانى وسواس نوعى بيمارى روانى است كه درجات مختلفى دارد. وسواس در دوران بلوغ ـ كه دوره انتقالى است; انتقال از تقليد محض به استقلال فكرى است ـ بيشتر عارض مى شود; منتها در بعضى فاصله بلوغ فكرى آنان با بلوغ جسمانى بسيار است و حالت وسواس آنها به عقب مى افتد و در بعضى وسواس همزمان با بلوغ پيدا مى شود. بسيار شنيده ام كه بعضى از افراد گرفتار وسواسهاى عجيبى شده اند و خود من هم در دوران بلوغ ـ كه تازه طلبه شده بودم ـ به وسواس شديدى مبتلا شده بودم. در آن مرحله از وسواس، حتّى در وجود خودم هم شك مى كردم. يادم مى آيد در وقت نماز صبح ـ به هنگام ماه مبارك رمضان ـ خيلى دير به وقت يقين پيدا مى كردم آن وقتى كه اطمينان مى يافتم باز شك مى كردم كه آيا آفتاب زده است يا نه؟ وقتى يقين مى كردم كه صبح شده با استصحاب عدم طلوع آفتاب نماز را به جا مى آوردم. يا بعضى از افراد نقل مى كردند: وقتى به حمام مى رفتند (موقعى كه حمامها خزينه اى بود) باز شك مى كردند كه آيا سرشان زير آب رفته است يا نه؟

ادامه دارد ....

 

 

ebgh_80@yahoo.com

يادداشت هاي همين جوري
(طنز)

اول ) بحث داغي بر سر چند زنه بودن و چند شوهره بودن در گروه راه افتاده است . يك نكته جالب در نظرات موافقين و مخالفين بسيار در ذوق مي زند و آن ايسنت كه اكثرشان تفاوت قرآن و احكام و حديث و مفاتيح و ... را نمي دانند و همه چيز را سر اسلام خراب مي كنند .
دوم ) آقاي گير سه پيچ به خانم ميترا گير داد . خانم ميترا ، برجك آقاي سه پيچ را زد . ما برجك هر دو را بعنوان اولين طنز پرداز گروههاي اينترنتي ، زير لودر مي بريم .
سوم ) غلط هاي املايي گروه دارد اذيت كننده مي شود . نمي دانم اشكال از نويسنده هاست يا موقع ارسال از طرف مدير گروه اينجوري مي شود . اگر از جانب مبين است كه هيچ ( به علت مشغله فراوان ) ولي اگر براي نويسنده هاست كه واي بر كسي كه راجع را راجب مي نويسد و زمينه را ضمينه ! و ... .
چهارم ) دوستي نامه اي نوشته كه تخت جمشيد را خراب كنيد . اگر يادتان باشد من مطلبي سابقا نوشته بودم كه آي كشورهاي همسايه بياييد فرهنگ ما را ببريد ، پاسداري كنيد . پرتغال فروش كه يادتونه ! حالا منم يا نويسنده اون مطلب !؟
پنجم ) سه شنبه قاسم جعفري ما را اكران خصوصي فيلم جديدش گرگ و ميش دعوت كرد . دو ساعت عذاب اليم كشيديم از اين فيلم چرت به يكطرف ، اومديم بيرون تصادف كرديم شاهكار . تا جمعه نمي تونستم راه بروم .
ششم ) بهزاد خان عزيز ، لطفا نوشته هايت را طوري تقسيم بندي كن كه به بقيه هم جا برسد . ( اين يكي جدي بود ) . يك روزانه است و دو مليون نويسنده !
هفتم ) شكر خدا به تكنولوژي آب سنگين دست پيدا كرديم . فقط ما نفهميديم قراره اين آب رو هم بديم مفت به شومبولستان و گوگولستان يا مي شه ازش آب معدني درست كرد بفرستيم براي سيستاني ها ! يا جلوي قطعي آب را گرفت ؟
هشتم ) يك موضوع جالب ! وقتي در اينترنت نوشته اي را مي خوانيد به آيدي طرف كه اون مقاله رو نوشته دقت بفرماييد . تضاد رو حال كنيد .
نهم ) كماكان سريال نرگس بصورت فله اي از كانادا براي دانلود هموطنان ايراني در روزانه قرار داده مي شود !
دهم ) سپر مي دونيد چيه ؟ يه فيلتر كننده ايرانيه . من يك سايت تخصصي دارم كه مختص آموزشهاي سينمايي هستش ولي دو هفته است كه سپر شده ! هر چي ميل مي زنم كه چرا ، كسي نمي گه چرا ؟ من كه نفهميديم كجاي آموزش فيلمبرداري و فيلمنامه نويسي ام شارون استون داشته !
دهم ) بقول مبين ، جان مادرزناتون ، باقي بقايتان !!! همين . احسان بهرام غفاري

 

 

morteza2004s@yahoo.com

قصه رمال باشي دروغي
(قسمت دوم)

شب اول, يكي از دزدها خودش را رساند به پشت بام رمال باشي و گوش تيز كرد ببيند رمال باشي چه مي كند در اين موقع رمال باشي يكي از خرماها را خورد هسته اش را ترقي پرت كرد تو دله و بلند گفت : اين يكي از چهل تا
دزد تا اين را شنيد, از رو پشت بام پريد پايين رفت پيش رفقاش و گفت : هر چه از اين رمال باشي گفته اند : , كم گفته اند :
گفتند : چطور؟
گفت : تا رسيدم رو پشت بام خانه اش, هنوز خوب جا گير نشده بودم كه بلند گفت : اين يكي از چهل تا
دزدها خيلي پكر شدند و بيشتر ترس افتاد تو دلشان
خلاصه از آن به بعد, هر شب به نوبت رفتند رو پشت بام رمال باشي و رمال باشي شبي يك كله خرما خورد هسته اش را انداخت تو دله و گفت : اين دو تا از چهل تا اين سه تا از چهل تا و همين طور شمرد تا رسيد به سي و نه
شب سي و نهم دزدها دور هم جمع شدند و گفتند : يك شب بيشتر نمانده كه رمال باشي ما را بگيرد و كت بسته تحويل بدهد اگر به زير زمين يا ته دريا هم بريم فايده ندارد و دست از سر مان بر نمي دارد خوب است تا كار از كار نگذشته خودمان بريم خدمتش و جاي جواهرات خزانه را نشانش بدهيم اين طوري شايد پادشاه از تقصيرمان بگذرد و از اين مهلكه جان به در ببريم
فرداي آن روز, دزدها يك شمشير و يك قرآن ورداشتند رفتند پيش رمال باشي و گفتند : اين شمشير, اين هم قرآن يا ما را با اين شمشير بكش, يا به اين قرآن ببخش جواهرات خزانه پادشاه هم دست نخورده زير خاك است
رمال باشي دزدها را كمي نصيحت كرد بعد جاي جواهرات را ياد گرفت و به آن ها گفت : الان مي روم پيش پادشاه ببينم چه كار مي توانم براتان بكنم
و بلند شد, دوان دوان رفت خدمت پادشاه, جاي جواهرات را به او گفت : و براي دزدها طلب شفاعت كرد
پادشاه كه از خوشحالي در پوست خودش نمي گنجيد, گفت : رمال باشي راستش را بگو چرا براي دزدها طلب بخشش مي كني؟
رمال باشي گفت : قربانت گردم دزدها وقتي خبردار شدند پيداكردن آن ها و جواهرات را گذاشته اي به عهده من از خير هر چه برده بودند گذشتند و فرار كردند به مغرب زمين و حالا اگر بخواهي آن ها را برگرداني, دو مقابل خزانه بايد خرج قشون كني آخرش هم معلوم نيست به نتيجه برسي يا نه
پادشاه حرف رمال باشي را قبول كرد و عده اي را با شتر و قاطر فرستاد, جواهرات خزانه را تمام و كمال آوردند تحويل خزانه دار دادند و باز به رمال باشي خلعت داد و پول زيادي به او بخشيد
وقتي رمال باشي برگشت خانه به زنش گفت : امروز پادشاه آن قدر پول بخشيد به من كه براي هفت پشتمان بس است حالا بيا فكري بكن كه از اين مخمصه خلاص بشوم چون مي ترسم آخر گير بيفتم و جانم را بگذارم رو اين كار
زن فكري كرد و گفت : اين را ديگر راست مي گويي وقتش رسيده خودت را بزني به ديوانگي تا دست از سرت بردارند
مرد گفت : چطور اين كار را بكنم؟
زن گفت : فردا صبح, وقتي شاه رفت حمامم هر طور شده خودت را برسان به او دست و پاش را بگير و مثل ديوانه ها از خزينه بندازش بيرون و لخت مادرزاد بنا كن به بشكن زدن و قر و قمبيل آمدن آن وقت دوست و دشمن مي گويند رمال باشي پاك چل و خل شده؛ پادشاه هم دست از سرت برمي دارد
مرد گفت : بد نگفت : ي
و صبح فردا, همان طور كه زنش گفت : ه بود, بعد از اينكه پادشاه رفت حمام, دوان دوان خودش را رساند به آنجا نگهبان ها را كنار زد و به زور رفت چنگ انداخت موهاي پادشاه را گرفت و از خزينه كشيدش بيرون, كه يك مرتبه صدايي بلند شد و سقف خزينه رمبيد
پادشاه وقتي ديد رمال باشي از مرگ حتمي نجاتش داده, مال بي حساب و كتابي به او بخشيد و همه كاره دربارش كرد
رمال باشي برگشت خانه و ماجراي آن روز را براي زنش تعريف كرد زن گفت : يك كار ديگر هم مي تواني بكني
مرد گفت : چه كاري؟
زن گفت : يك وقت كه همه اعيان و اشراف شهر دور و بر تخت پادشاه حلقه زده اند خودت را برسان به پادشاه و او را از تخت بكش پايين بعد از اين كار, همه مي گويند عقل از سرت پريده و ديوانه شده اي پادشاه هم مي گويد رمال ديوانه نمي خواهم و از دربار بيرونت مي كند آن وقت با خيال راحت مي رويم گوشه دنجي مي نشينيم و خوش و خرم زندگي مي كنيم
رمال باشي حرف زنش را قبول كرد و منتظر فرصت ماند تا يك روز همه اعيان و اشراف شهر رفتند حضور پادشاه و دست به سينه جلو تختش صف بستند
رمال باشي ديد فرصت از اين بهتر دست نمي دهد و از ميان جمعيت پريد رو تخت و پادشاه را از آن بالا انداخت پايين, كه در همين موقع عقربي قد يك گنجشك از زير تشكي كه پادشاه روش نشسته بود, آمد بيرون
همه به رمال باشي آفرين گفتند : و از آن به بعد ديگر كسي نبود كه به اندازه رمال باشي پيش پادشاه عزيز باشد
رمال باشي مطلب را با زنش در ميان گذاشت و آخر سر گفت : امروز هم كه اين جور شد و حالا بيشتر از عاقبت كار مي ترسم
زن, شوهرش را دلداري داد و گفت : حالا كه خدا مي خواهد روز به روز كار و بارت بالا بگيرد و اجر و قربت پيش پادشاه بيشتر شود, چرا ما نخواهيم؟
رمال باشي گفت : درست مي گويي بايد راضي باشيم به رضاي خدا
از آن به بعد, رمال باشي صبح به صبح مي رفت دربار و شب به شب برمي گشت خانه و با زنش به خوبي و خوشي زندگي مي كرد تا روز از روزها كه همراه پادشاه رفته بود شكار, پادشاه ملخي را در مشتش گرفت و به او گفت : بگو ببينم چي تو مشت من است؟
رمال باشي روش را كرد به طرف آسمان و در دل گفت : خدايا خودت مي داني كه من مي خواستم از اين كار دست بكشم و تو نگذاشتي حالا هم راضي ام به رضاي تو
بعد, آهسته گفت : يك بار جستي ملخو دوبار جستي ملخو آخر كف دستي ملخو
پادشاه گفت : رمال باشي داري با خودت چه مي گويي؟ بلندتر بگو
رمال باشي با ترس و لرز بلندتر گفت : عرض كردم يك بار جستي ملخو دوبار جستي ملخو آخر كف دستي ملخو
پادشاه گفت : آفرين بر تو
و دستش را واكرد و ملخ پريد به هوا
قصه ما به سر رفت
كلاغه گوزيد و در رفت

 

 

tak_3da@yahoo.com

جوابیه farbod198012

اولا لطف کنید که بار آخرتون باشه که اسمی از خانواده من توی ایمیلهاتون میارید.چون روی خانواده ام خیلی حساس هستم.دوما من تنها کسی هستم که توی خانوادمون اینطور فکر میکنم و همیشه درباره قبول کردن این چیزها با خانواده ام مشکل داشتم چون من این چیزها رو اصلا قبول ندارم.یعنی تا دلیلی برای انجام دادنشون پیدا نکنم انجم نمیدم..بهتره که شما برید مطلبتون رو بخونید؛چون نوشته بودید برای صیغه عده نگه داشته اند.سوما که من کتاب رساله هم خوندم ولی یادم نیست که از کی بود چون 3 سال پیش بود.من هیچ رساله ای رو قبول ندارم.چون توی همون رساله نوشته شده بود که مرد میتونه بدون اینکه به زن یا دختر بگه اون رو به عقد خودش در بیاره و بعدا به اون بگه که اگر زن راضی شد اون عقد قبوله و در مورد عقد موقت هم خوندم که نوشته بود دختر و پسر میتونن با تعیین مهریه و تعداد روز و یا ساعت عقد بودن رو مشخص کنند و زن این جمله رو بگه:زوجتک نفسی فی المدته المعلوم فی المهر المعلوم...(یه همچین چیزی بود) و پسر باید بگه :قبلت دیگه عقدشون قبوله..دیگه نه اسمی از صیغه نامه برده بود و نه عده رو مشخص کرده بود و گفته بود که دختر و پسری هم که با هم دوست هستند هم میتونن این کار رو بکنن...اگر کتاب رو پیدا کردم حتما اسم کتاب و صفحه این متن رو براتون ایمیل میکنم.باز هم میگم طرف شما من هستم نه خانواده ام.پس دیدید که کتاب رساله ای هم خوندم و اهل خانواده های متعصب جاهل هم نیستم.اگر طرز نوشتنتون رو بهتر کنید بهتره...100 سال پیش هم نامرد زیاد بود منتنها زنهای اونموقع مثل الان نبودن و همیشه از ترس صداشون در نمیومد.مردی که چند زن صیغه میکنه هوس بازه..چه این زمان چه 100 سال پیش.کسی که دغل توی کارش نباشه اهل هوس بازی نیست.باز هم میریم سر بحثمون که باز هم اسم خانواده و طایفه من رو وسط کشیدید...من توی متن قبلی هم گفتم که هر چی میکشم از فرهنگ مزخرف ایرانی است( نه خانواده) ودر فرهنگ من وقتی در مقابل کارهاشون اعتراض میکنم و میگن اسلام گفته فکر میکنید من از کجا باید یاد بگیرم؟اینقدر هم کتاب مزخرف خوندم که دیگه حاظر نیستم بخونم.و همون کتابها هم من رو الان به این فکرها واداشته...من چیزی که دارم میبینم رو میگم.الان هر مردی زن دیگه ای حتی یواشکی اختیار کنه میگه اسلام گفته حلاله...حضرت علی چند زن داشته.هیچ مجازاتی هم توی قانون بی قانون ایران هم واسش وجود نداره..یا اگه زنی رو کتک زد میگه قرآن گفته مرد اجازه داره زنش رو بزنه..(با چه افتخاری هم میگه)

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

رفتار و اخلاق امام حسين (عليه السلام)

امـام حـسـيـن (ع ) مـظـهـر صـفـات پـسـنـديـده و كـمالات نفسانى ، و در همه جهات اخلاقى ، نمونه كامل رسول الله (ص ) بود. اينك شمّه اى از رفتار و مكارم اخلاقى آن حضرت:

الف ـ عبادت و ارتباط با خدا
بـا آنـكـه ائمـّه :، مـعصوم و مصون از هرگونه لغزش و خطا بودند، امّا بيش از همه از خدا خوف داشتند وبه عبادت و خضوع و خشوع در پيشگاه حضرت حق مى پرداختند.
پـيـشـواى سـوّم (ع ) آن چـنـان از نـعـمـتـهـاى دنـيـا ولذّتـهـاى مـادّى دل كـنـده و غـرق در عـبادت و نيايش پروردگار شده بود كه وقتى به امام (زين العابدين (ع ) گفته شد: فرزندان پدرت چه اندكند؟ فرمود:
(مـن در شـگـفـتـم كـه او چـگـونـه صـاحـب فـرزنـد شـد، و حـال آنكه در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند. (كسى كه وقت او چنين پر بود) كجا فرصت آن داشت كه به زنان بپردازد؟).(13)
امام (ع ) با قرآن و دعا انس خاصّى داشت و از تلاوت آيات الهى و مناجات با پروردگار بيش از هـر چـيـز ديـگـر لذّت مـى بـرد. حـتـّى در شـب عـاشـورا و درآن لحظات حسّاس ، لذت بخش ترين عمل براى آن حضرت ، عبادت و تلاوت قرآن و نيايش با پروردگار بود. از اين رو آن شب را از دشمن مهلت خواست تا لحظاتى بيشتر با خداى خويش مناجات كند و فرمود:
(خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زياد و استغفار را دوست مى دارم .).(14)
پيشواى سوم (ع ) 25 بار پياده به حج رفت .(15) و در مواقف مختلف اين كنگره عبادى سـيـاسـى ، به دعا و نيايش ‍ مى پرداخت . دعاى مبارك (عَرَفَه ) كه دريايى از عرفان ، توحيد و ديـگـر مـعـارف اسـلامـى در آن مـوج مـى زنـد نـمـونـه بـارزى از نـيـايـشـهـاى آن حـضـرت اسـت ..(16)

ب ـ تواضع و فروتنى
افـرادى كـه داراى روح قـدسـى و مـلكوتى هستند، متواضع و فروتنند. و امام معصوم كه نمونه عالى انسانيّت و روح قدسى و ملكوتى است ، الگوى تواضع مى باشد.
امـام حـسـيـن (ع ) هـمـچـون پـدرش امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) نـسـبت به مردم مسلمان ، به ويژه محرومان و تـهيدستان فروتن بود. روزى از جايى مى گذشت . چشمش به چند فقير افتاد كه تكّه هاى نان خـشـكـى را بـر روى لبـاس خـود ريـخـته مشغول خوردن هستند. امام (ع ) بر آنان سلام كرد. آنان پـاسخ سلام امام را دادند و آن حضرت را براى صرف غذا دعوت كردند. امام (ع ) پذيرفت و در كنارشان نشست و از نانشان خورد و فرمود: (اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرينَ).(17) سپس فـرمـود: مـن دعـوت شـمـا را پـذيـرفتم . شما هم دعوت مرا اجابت كنيد وبه خانه من بياييد. آنان برخاستند وبه خانه امام (ع ) رفتند. امام (ع ) به كنيز خود دستور داد هر چه درخانه موجود است براى ميهمانان بياورد..(18)

ج ـ جود و بخشش
امام حسين (ع ) همچون پدرش كانون جود و سخاوت و پناهگاه محرومان بود.
روزى امـام (ع ) بـه عـيـادت (اُسامَةِبْنِ زَيْد) رفت . ديد وى پيوسته اظهار اندوه مى كند. امام (ع ) علت اندوهش را پرسيد.
مبلغ شصت هزار درهم بدهكارم .
پرداخت آن به عهده من .
مى ترسم اجلم فرا رسد و هنوز دينم ادا نشده باشد.
پيش از مرگت پرداخت خواهم كرد.
سپس دستور داد بدهكاريش را ادا نمايند..(19)
مردى باديه نشين به حضور امام (ع ) رسيد و عرض كرد:
(اى فـرزنـد رسـول خـدا! ديـه كـامـلى بـر عـهده دارم و از پرداخت آن ناتوانم . با خود گفتم از بخشنده ترين مردم تقاضاى كمك كنم . وكسى را بخشنده تر از خاندان پيامبر(ص ) نديدم .)
امام (ع ) از او سه سئوال كرد و فرمود:
(با پاسخ دادن هر سئوال يك سوّم خواسته ات برآورده خواهدشد.)
مرد بيابان نشين ، به پرسشهاى آن بزرگوار پاسخ داد. امام (ع ) كيسه اى حاوى هزار دينار ـ به ضميمه انگشتر خويش كه نگين آن دويست درهم ارزش داشت ـ به وى بخشيد و فرمود: (با اين پول دَيْنَتْ را بپرداز و با پول انگشتر، هزينه زندگى ات را فراهم ساز.)
اعرابى در حالى كه با خرسندى از خدمت امام (ع ) باز مى گشت اين آيه را بر لب داشت : (اَللّهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهْ.) خدا داناتراست كه رسالت خود را كجا قرار دهد..(20)

د ـ عطوفت و مهربانى
پـيـشـواى سوّم (ع ) ازعطوفت و مهربانى خاصّى نسبت به انسانها برخوردار بود. حتى گاهى دشـمـنـانـش نيز از محبّت و عطوفت آن حضرت بهره مند مى شدند (حُرِّبْنِ يَزيدِ رياحى ) ـ اوّلين فـرمـانـده اعـزامـى (عـُبـَيـداللّهُ بـْنِ زياد) بر سر راه امام حسين (ع ) ـ با هزار نفر با امام (ع ) برخورد كرد. نيروهاى تحت امر حرّ بر اثر گرما و تشنگى فراوان در معرض هلاكت بودند.
بـزرگ مـنـشـى و عـطـوفـت امـام (ع ) اجـازه نـداد كـه آنـان را بـه هـمـان حـال رهـا كـنـد. بـلكـه بـه يـاران خـود دسـتـور داد هـمـه افـراد دشـمـن را سيراب كنند، حتى به اسـبـهايشان نيز آب دهند. در اين جريان امام (ع ) با دست مبارك خويش به برخى از سپاهيان حرّ، آب داد..(21)

ه‍ ـ شجاعت
شـجـاعـت ، واژه اى اسـت كـه بـا نـام امـام حـسـين (ع ) پيوند خورده است . آن حضرت معلّم شجاعت و فداكارى ، و اسوه قهرمانان تاريخ و آزادمردان روزگار بشمار مى آيد؛ زيرا روزگار به خود نـديـده اسـت كـه كـسـى بـا تـعـداد انـگـشـت شـمـارى يـاور، در بـرابـر خيل عظيمى از دشمن بايستد و هر چه از جنگ بگذرد چهره اش بر افروخته تر گردد.
امام حسين (ع ) نه تنها با به شهادت رسيدن يارانش دچار ضعف و سستى نمى شد، بلكه همچون صاعقه اى كه از هرجا بگذرد چيزى را باقى نمى گذارد، بر دشمن يورش مى برد و در درياى جنگ شناور مى شد و از مرگ انديشه نمى كرد.
(عـَقـّاد) در باره شجاعت (حسين بن على (ع ) مى نويسد: ( شجاعت حسين (ع ) صفتى است كه ظهور آن از مـثـل حـسـين غريب نيست ؛ چون پيدايش شجاعت از حسين (ع ) مانند پيدايش طلا از معدن طلاست . شـجـاعـت فـضـيـلتـى اسـت كـه حـسـيـن (ع ) آن را از پـدران و نياكان خود به ارث برده و براى فـرزنـدانـش بـه ارث گـذارده اسـت ... در مـيان فرزندان آدم كسى را نمى توان يافت كه قلباً شـجـاعـت و تـوانـايـى كـارى را داشـتـه بـاشـد كـه (حـسـيـن بـن عـلى (ع ) در (كـربـلا) انـجـام داد.).(22)
امام حسين (ع ) مظهر تمامى صفات پسنديده و سجاياى اخلاقى ، همچون صبر و استقامت ، رضا و تـسـليـم در بـرابـر حـق ، عزّت نفس و ... بودكه براى رعايت اختصار از بيان آنها صرف نظر كرديم .


پي نوشت ها:
13 - تـاريـخ يـعـقـوبـى ، ج 2، ص 247، العقدالفريد، ج 5، ص 133 و بحارالانوار، ج 44، ص 196.
14 - الارشاد، مرحوم مفيد، ص 230.
15 - العقد الفريد، ج 5، ص 133، و اسدالغابه ، ج 2، ص 20.
16 - بـراى آگـاهـى از مـتـن دعـاى عـرفـه ، بـه مـفـاتـيـح الجـنـان ، بـخـش اعمال ماه ذى الحجّه مراجعه كنيد.
17 - سوره نحل ، آيه 22. در قرآن متن چنين است : اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ.
18 - بحارالانوار، ج 44، ص 189.
19 - مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 65.
20 - بحارالانوار، ج 44، ص 196، با اختصار.
21 - ر.ك . مقتل الحسين ، خوارزمى ، ج 1، ص 230.
22 - ابوالشهدا، ص 71. نشر: مطبعة السعد، مصر.

 

 

komeil_fa84@yahoo.com

ازدواج موقت
(قسمت اول)

من بر خلاف بسيارى از افراد، از تشكيكات و ايجاد شبهه‏ هايى كه در مسايل اسلامى مى‏شود- با همه علاقه و اعتقادى كه به اين دين دارم- به هيچ وجه ناراحت نمى‏شوم،بلكه در ته دلم خوشحال مى‏شوم زيرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده كرده‏ام كه اين آيين مقدس آسمانى در هر جبهه از جبهه‏ها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده،با نيرومندى و سرافرازى و جلوه و رونق بيشترى آشكار شده است.
خاصيت‏ حقيقت همين است كه شك و تشكيك به روشن شدن آن كمك مى‏كند. شك مقدمه يقين، و ترديد پلكان تحقيق است.در رساله زنده بيدار از رساله ميزان العمل غزالى نقل مى‏كند كه:
«...گفتار ما را فايده اين بس باشد كه تو را در عقايد كهنه و موروثى به شك مى‏افكند زيرا شك پايه تحقيق است و كسى كه شك نمى‏كند درست تامل نمى‏كند. و هر كه درست ننگرد، خوب نمى‏بيند و چنين كسى در كورى و حيرانى بسر مى‏برد.»
بگذاريد بگويند و بنويسند و سمينار بدهند و ايراد بگيرند،تا آنكه بدون آنكه خود بخواهند وسيله روشن شدن حقايق اسلامى گردند.
يكى از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه مذهب جعفرى-كه مذهب رسمى كشور ماست-اين است كه ازدواج به دو نحو مى‏تواند صورت بگيرد:دائم و موقت.
ازدواج موقت و دائم در پاره‏اى از آثار با هم يكى هستند و در قسمتى اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ايندو را از هم متمايز مى‏كند،يكى اين است كه زن و مرد تصميم مى‏گيرند به طور موقت‏با هم ازدواج كنند و پس از پايان مدت اگر مايل بودند تمديد كنند تمديد مى‏كنند و اگر مايل نبودند از هم جدا مى‏شوند.
ديگر اينكه از لحاظ شرايط،آزادى بيشترى دارند كه به طور دلخواه به هر نحو كه بخواهند پيمان مى‏بندند.مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهده‏دار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود،ولى در ازدواج موقت‏بستگى دارد به قرارداد آزادى كه ميان طرفين منعقد مى‏گردد;ممكن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج بشود يا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند.
در ازدواج دائم،زن خواه ناخواه بايد مرد را به عنوان رئيس خانواده بپذيرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت كند،اما در ازدواج موقت‏بسته به قراردادى است كه ميان آنها منعقد مى‏گردد.
در ازدواج دائم،زن و شوهر خواه ناخواه از يكديگر ارث مى‏برند،اما در ازدواج موقت چنين نيست.
پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقت‏با ازدواج دائم در اين است كه ازدواج موقت از لحاظ حدود و قيود«آزاد»است،يعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفين است;حتى موقت‏بودن آن نيز در حقيقت نوعى آزادى به طرفين مى‏بخشد و زمان را در اختيار آنها قرار مى‏دهد.
در ازدواج دائم،هيچ كدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگرى حق ندارند از بچه‏دار شدن و توليد نسل جلوگيرى كنند،ولى در ازدواج موقت جلب رضايت طرف ديگر ضرورت ندارد. در حقيقت،اين نيز نوعى آزادى ديگر است كه به زوجين داده شده است.
اثرى كه از اين ازدواج توليد مى‏شود يعنى فرزندى كه به وجود مى‏آيد،با فرزند ناشى از ازدواج دائم هيچ گونه تفاوتى ندارد.
مهر،هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت،با اين تفاوت كه در ازدواج موقت عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نيست، مهر المثل تعيين مى‏شود.
همان طورى كه در عقد دائم،مادر و دختر زوجه بر زوج،و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم مى‏گردند،در عقد منقطع نيز چنين است،و همان طورى كه خواستگارى كردن زوجه دائم بر ديگران حرام است‏خواستگارى زوجه موقت نيز بر ديگران حرام است.همان طورى كه زناى با زوجه دائم غير،موجب حرمت ابدى مى‏شود زناى با زوجه موقت نيز موجب حرمت ابدى مى‏شود.همان طورى كه زوجه دائم بعد از طلاق بايد مدتى عده نگه دارد زوجه موقت نيز بعد از تمام شدن مدت يا بخشيدن آن بايد عده نگه دارد با اين تفاوت كه عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غير دائم دو نوبت‏يا چهل و پنج روز.در ازدواج دائم جمع ميان دو خواهر جايز نيست،در ازدواج موقت نيز روا نيست.
اين است آن چيزى كه به نام ازدواج موقت‏يا نكاح منقطع در فقه شيعه آمده است و قانون مدنى ما نيز عين آن را بيان كرده است.
بديهى است كه ما طرفدار اين قانون با اين خصوصيات هستيم.و اما اينكه مردم ما به نام اين قانون سوء استفاده‏هايى كرده و مى‏كنند،ربطى به قانون ندارد.لغو اين قانون جلوى آن سوء استفاده‏ها را نمى‏گيرد بلكه شكل آنها را عوض مى‏كند بعلاوه صدها مفاسدى كه از خود لغو قانون برمى‏خيزد.
ما نبايد آنجا كه انسانها را بايد اصلاح و آگاه كنيم،به دليل عدم عرضه و لياقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونى بيفتيم،انسانها را تبرئه كنيم و قوانين را مسؤول بدانيم.
اكنون ببينيم با بودن ازدواج دائم چه ضرورتى هست كه قانونى به نام قانون ازدواج موقت‏بوده باشد.آيا ازدواج موقت-به قول نويسندگان‏«زن روز»-با حيثيت انسانى زن و با روح اعلاميه حقوق بشر منافات دارد؟آيا ازدواج موقت اگر هم لازم بوده است،در دوران كهن لازم بوده است اما زندگى و شرايط و اقتضاى زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟

ما اين مطلب را تحت دو عنوان بررسى مى‏كنيم:
الف.زندگى امروز و ازدواج موقت.
ب.مفاسد و معايب ازدواج موقت.

زندگى امروز و ازدواج موقت
چنانكه قبلا دانستيم ازدواج دائم مسؤوليت و تكليف بيشترى براى زوجين توليد مى‏كند.به همين دليل پسر يا دخترى را نمى‏توان يافت كه از اول بلوغ طبيعى كه تحت فشار غريزه قرار مى‏گيرد آماده ازدواج دائم باشد.خاصيت عصر جديد اين است كه فاصله بلوغ طبيعى را با بلوغ اجتماعى و قدرت تشكيل عائله زيادتر كرده است.اگر در دوران ساده قديم يك پسر بچه در سنين اوايل بلوغ طبيعى از عهده شغلى كه تا آخر عمر به عهده او گذاشته مى‏شد برمى‏آمد،در دوران جديد ابدا امكان پذير نيست.يك پسر موفق در دوران تحصيل كه دبستان و دبيرستان و دانشگاه را بدون تاخير و رد شدن در امتحان آخر سال و يا در كنكور دانشگاه گذرانده باشد،در 25 سالگى فارغ التحصيل مى‏گردد و از اين به بعد مى‏تواند درآمدى داشته باشد.قطعا سه چهار سال هم طول مى‏كشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهيه كند و آماده ازدواج دائم گردد.همچنين است‏يك دختر موفق كه دوران تحصيل را مى‏خواهد طى كند.

جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسى
شما اگر امروز يك پسر محصل هجده ساله را كه شور جنسى او به اوج خود رسيده است تكليف به ازدواج بكنيد،به شما مى‏خندند.همچنين است‏يك دختر محصل شانزده ساله.عملا ممكن نيست اين طبقه در اين سن زير بار ازدواج دائم بروند و مسؤوليت‏يك زندگى را-كه وظايف زيادى براى آنها نسبت‏به يكديگر و نسبت‏به فرزندان آينده‏شان ايجاد مى‏كند-بپذيرند.
كداميك؟رهبانيت موقت‏يا كمونيسم جنسى يا ازدواج موقت؟
از شما مى‏پرسم:آيا با اين حال،با طبيعت و غريزه چه رفتارى بكنيم؟آيا بيعت‏حاضر است‏به خاطر اينكه وضع زندگى ما در دنياى امروز اجازه نمى‏دهد كه در سنين شانزده سالگى و هجده سالگى ازدواج كنيم دوران بلوغ را به تاخير بيندازد و تا ما فارغ التحصيل نشده‏ايم غريزه جنسى از سر ما دست‏بردارد؟
آيا جوانان حاضرند يك دوره‏«رهبانيت موقت‏»را طى كنند و خود را سخت تحت فشار و رياضت قرار دهند تا زمانى كه امكانات ازدواج دائم پيدا شود؟فرضا جوانى حاضر گردد رهبانيت موقت را بپذيرد،آيا طبيعت‏حاضر است از ايجاد عوارض روانى سهمگين و خطرناكى كه در اثر ممانعت از اعمال غريزه جنسى پيدا مى‏شود و روانكاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر كند؟
دو راه بيشتر باقى نمى‏ماند:يا اينكه جوانان را به حال خود رها كنيم و به روى خود نياوريم;به يك پسر اجازه دهيم از صدها دختر كام برگيرد،و به يك دختر اجازه دهيم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندين بار سقط جنين كند،يعنى عملا كمونيسم جنسى را بپذيريم;و چون به پسر و دختر«متساويا»اجازه داده‏ايم،روح اعلاميه حقوق بشر را از خود شاد كرده‏ايم،زيرا روح اعلاميه حقوق بشر از نظر بسيارى از كوته‏فكران اين است كه زن و مرد اگر بناست‏به جهنم دره هم سقوط كنند دوش به دوش يكديگر و بازو به بازوى هم و بالاخره‏«متساويا»سقوط كنند.
آيا اينچنين پسران و دخترانى با چنين روابط فراوان و بيحدى در دوران تحصيل، پس از ازدواج دائم مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است.ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود مى‏كند كه در آن واحد زوجه دو نفر نباشد.بديهى است كه محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نيز خواه ناخواه هست.وقتى كه هر زنى به مرد معينى اختصاص پيدا كند قهرا هر مردى هم به زن معينى اختصاص پيدا مى‏كند،مگر آنكه از يك طرف عدد بيشترى باشند.بدين ترتيب پسر و دختر دوران تحصيل خود را مى‏گذرانند بدون آنكه رهبانيت موقت و عوارض آن را تحمل كرده باشند و بدون آنكه در ورطه كمونيسم جنسى افتاده باشند.

ازدواج آزمايشى
اين ضرورت اختصاص به ايام تحصيل ندارد،در شرايط ديگر نيز پيش مى‏آيد. اصولا ممكن است زن و مردى كه خيال دارند با هم به طور دائم ازدواج كنند و نتوانسته‏اند نسبت‏به يكديگر اطمينان كامل پيدا كنند،به عنوان ازدواج آزمايشى براى مدت موقتى با هم ازدواج كنند;اگر اطمينان كامل به يكديگر پيدا كردند ادامه مى‏دهند و اگر نه از هم جدا مى‏شوند.
من از شما مى‏پرسم:اينكه اروپاييان وجود يك عده از زنان بدكار را در محل معين از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مى‏دانند براى چيست؟ آيا جز اين است كه وجود مردان مجردى را كه قادر به ازدواج دائم نيستند خطر بزرگى براى خانواده‏ها به حساب مى‏آورند؟

راسل و نظريه ازدواج موقت
برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسى در كتاب زناشويى و اخلاق مى‏گويد:
«...در واقع اگر درست‏بينديشيم پى مى‏بريم كه فواحش معصوميت كانون خانوادگى و پاكى زنان و دختران ما را حفظ مى‏كنند.هنگامى كه اين عقيده را لكى در بحبوحه عصر ويكتوريا ابراز كرد،اخلاقيون سخت آزرده شدند بى آنكه خود علت آن را بدانند،اما هرگز نتوانستند خطاى عقيده لكى را به ثبوت رسانند.زبان حال اخلاقيون مزبور با تمام منطقشان اين است كه‏«اگر مردم از تعليمات ما پيروى مى‏كردند ديگر فحشاء وجود نمى‏داشت‏»اما ايشان به خوبى مى‏دانند كه كسى توجه به حرفشان نمى‏كند».
اين است فرمول فرنگى چاره جويى خطر مردان و زنانى كه قادر به ازدواج دائم نيستند و آن بود فرمولى كه اسلام پيشنهاد كرده است.آيا اگر اين فرمول فرنگى به كار بسته شود و گروهى زن بدبخت‏به ايفاى اين وظيفه اجتماعى!اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعى و حيثيت انسانى خود رسيده است و روح اعلاميه حقوق بشر شاد شده است؟
برتراند راسل رسما در كتاب خود فصلى تحت عنوان ازدواج تجربى باز كرده است. وى مى‏گويد:
«قاضى ليندزى كه ساليان متمادى مامور دادگاه دنور بوده و در اين مقام فرصت مشاهده حقايق زيادى داشته پيشنهاد مى‏كند كه ترتيبى به نام‏«ازدواج رفاقتى‏» داده شود. متاسفانه پست رسمى خود را(در امريكا)از دست داد،زيرا مشاهده شد كه او بيش از ايجاد حس گناهكارى در فكر سعادت جوانان است.براى عزل او كاتوليكها و فرقه ضد سياه پوستان از بذل مساعى خوددارى نكردند. 

كتاب: مجوعه آثار ج‏19 ص 59
نويسنده: شهيد مرتضى مطهرى
 

اين مباحث در چند روز آينده همچنان ادامه خواهد داشت ...

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل نهم)
قسمت دوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

-تو مری ، یک شیطان کوچولو هستی.
- بله یک شیطان کوچولوی دوست داشتنی.
-بله . فکر می کنم.
-راری از بالای پله های کلبه این صحنه را دید . اخمش وحشتناک تر شده بود. اما این ذکاوت را داشت تا به محض اینکه دید هارلو و مری قصد دارند بالا بروند ، خود را ناپدید کند. خاطره آخرین دیدار با هارلو برای راری هنوز دردناک بود.
20 دقیقه بعد ، هارلو دوش گرفته بود ، با صورتش صاف و تمیز ولی هنوز خسته و ناتوان در اتاق دانت قرار داشت. شرح فعالیتهای شب گذشته را بطور خلاصه داد ولی هیچ نکته مهمی را هم از قلم نیانداخت. دانت پرسید : و حالا؟
-با فراری مستقیم به مارسی بر می گردم. پیش جیان کرلو می روم و فیلم ها و عکسها را می گیرم. چک می کنم و بعد می روم مراتب دلسوزی ام را به لویجی سبک پنجه اعلام کنم.
- آواز می خواند ؟
- مثل یک بلبل. اگر حرف بزند پلیس فراموش می کند که اصلاًٌ اسلحه و چاقوی او را دیده و همین او را از 5 سال دوختن کیسه و یا خرد کردن صخره معدن یا هر چیزی مثل آن نجات می دهد. لویجی دل پری از من دارد.
-چطور به اینجا بر می گردی ؟
- با فراری.
-اما فکر کردم جیمز گفت. –

-گفت که قرار است آن را در مارسی بگذارم. می خواهم آن را درآن مزرعه متروکه ای پایین جاده بگذارم. امشب فراری را می خواهم. امشب می خواهم به ویلای هرمیتاج بروم و یک اسلحه می خواهم.
دانت تقریباٌ به مدت 15 ثانیه آرام نشست بدون اینکه به هارلو نگاه کند. و بعد ماشین تایپش را از زیر تخت بیرون کشید . آن را سر و ته نمود. صفحه پایه آن را از گیره خلاص کرد. روی آن یک لایه پارچه نمد کشیده شده بود و 6 جفت گیره فنری پارچه را روی صفحه محکم کرده بود.. در داخل گیره ها دو تفنگ اتوماتیک ، دو صدا خفه کن و دو خشاب قرار داشت. هارلو اسلحه کوچکتر و یک صدا خفه کن و یک خشاب اسلحه را برداشت . خشاب را فشار داد و آن را روی اسلحه امتحان کرد و دوباره سرجایش گذاشت.
هر سه تکه را در جیب داخلی کت چرم خود گذاشت و زیپ آن را تا بالا کشید.
و بدون کلمه ای دیگر اتاق را ترک کرد.
چند ثانیه بعد پیش مک آلپین بود. پوست چهره مک آلپین کاملاٌ خاکستری بود و بی شک مرد بسیار مریضی بود با یک بیماری که از نظر تشخیص فیزیکی چندان متداول نبود. مک آلپین گفت : الان می روی ؟ باید خیلی خسته باشی.
هارلو گفت : احتمالاٌ فردا صبح مرا از پا در می آورد.

مک آلپین از پنجره بیرون را نگاه کرد باران داشت همینطور می بارید . رویش را به طرف هارلو برگرداند و گفت : به سفرت به مارسی حسادت نمی کنم. اما طبق پیش بینی هواشناسی امشب هوا صاف می شود. ما آن موقع بار ترانسپورتر را خالی می کنیم.
-فکر می کنم شما سعی دارید چیزی به من بگویید آقا.
-خوب . بله.
مک آلپین مکثی کرد و بعد ادامه داد : گمان می کنم تو دخترم را بوسیده ای.
-این یک دروغ ساختگی است. او داشت مرا می بوسید. ضمناٌ یکی از همین روزها خدمت آن پسرک شما می رسم.
-بهترین آرزوی من است.
و بعد بسیار خسته گفت : جانی آیا برنامه ای برای دخترم داری ؟
-در مورد آن نمی دانم اما مطمئنم او برای من دارد.

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

دوشنبه: طنز

یار ملـوس!

آن شب که ملوســــــانه به مــــــــا زُل زده بودی
بـــا شــــــــوت نگاهت به دلم گــــــــل زده بودی
امّــــــــا چـه گلی! چونکه کمـک داور انصـــــــاف
پرچم زده بوده است که بــــــــــــا فول زده بودی
دردا دل مـن وا شــــــــــــد از آن سنبـــــل زلفت
یعنی گـــــــــــره عـــــــــــاطفه را شل زده بودی
قربان دماغت که از آن ســـــــــــــــرو خمیده (!)
از چشم الا چــــــانه ی خــــــــــود پل زده بودی!
بر حمل چنین بـــــــــــــــار گرانت نظــــــــری بود
گه گـاه اگــــــــــــــــــــر لاف تحمّــــل زده بودی
بس کن دگر اي شاعــــــــر بي مخ! که مخـم را -
زين شعـــــــــر تيليت کرده و بالکـــــــل زده بودی
يک تـــــــــــــار از آن زلف شويدانـــــه نديـــــــده
عمري سخـــــــــن از سوســـن و سنبل زده بودي
از جیغ بنفشش همــــــــــه کس زهــره ترک بود
امّا تــــو دم از نغمــــــــــــــــــه ی بلبل زده بودی
آن لحظه که از رَخش رُخـش شیهــــــــه شنیدی
پهلـــــــــــو به دل رستم زابــــــــــــــل زده بودی
يک عمر سرودي که بشـــــــر يا قمر است اين؟؟
"عارف" ز چه خــــــــود را به "تجاهل" زده بودي!؟
"داروين" اگر يـــــــــــار تو مي ديد در اين شکــــل
او را مثَــــــــــــــــل از بهـــــــر تکامــل زده بودي!!
لیکن دم تو گـــــــــرم که بـــــــــــــر تارک وبلاگ
هر شعـــــــــــــــر زدی ترگـل و ور گــل زده بودی ...

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

5 شهريور
به جای آنکه ناراحت روابط گذشته یا آینده ات با والدین باشی، سعی کن در کمال خرسندی به سوی آنان بروی و تا جایی که می توانی به آنان بگویی دوستشان داری. همین امروز این کار را بکن.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

6 شهريور / 28 آگوست / 3 شعبان

Mobin_s2004@yahoo.com
6 شهريور ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
اندرز تاريخي شاپور دوم شاه ساساني ايران

28 اوت 378 شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت ايران از دودمان ساساني در كاخ تيسفون در جمع مقامات كشور به پيشنهاد تني چند از ژنرالهاي ايران كه قبلا به او اطلاع داده بودند كه «والنس Valens» امپراتور روم در جنگ با ويزيگوتها در منطقه ادريانوپل Adrianople كشته شده است و خواسته بودند كه از فرصت استفاده كند و تا روم كمر راست نكرده آن را به آن سوي دانوب عقب زند پاسخ داد و گفت كه اين پيشنهاد به اين جهت پذيرفتني نيست كه دليلي براي جنگ وجود ندارد. شاپور در آن جلسه تاكيد كرده بود كه داشتن قدرت و به دست آوردن فرصت نمي تواند تعرض به ديگران را توجيه كند. شاپور خطاب به آن جمع گفت كه ما هونها را به اروپا رانديم و آنان ويزيگوتها [ژرمن هاي جنوبي] را به اطراف دانوب فراري دادند تا جايشان را بگيرند و در اينجا، اين فراريان با وجود دريافت پناهندگي از امپراتور روم، تحت ظلم و ستم كارگزاران و عمال او قرار گرفتند، شكيبايي خود را از دست دادند و سر به شورش برداشتند كه والنس مغرور از باده قدرت، خود به سركوب كردن ايشان شتافت كه [در جنگ اوت 378] بر خلاف تصورش نابود شد. نتايج جنگ ، چه در كوتاه و چه در دراز مدت ، قابل پيش بيني دقيق نيست؛ بنابراين « جنگ » بايد آخرين راه حل مسائل باشد، مگر اين كه دشمن خاك وطن را اشغال كرده باشد. گذشته از اين، آموزگار ما (زرتشت) جنگ غير منصفانه را رد كرده است. شاپور دوم كه 70 سال سلطنت كرد، سال بعد (379 ميلادي) درگذشت. مقايسه اين مورد، كه مورخان تاريخ عهد باستان آن را از مطالعه و بررسي متون انتقال داده شده در سال 1453 از قسطنطنيه به رم ( وانيكان )، استخراج كرده اند با اوضاع امروز نشان مي دهد كه تمدن، صرف نظر از تبليغاتي كه براي آن مي شود و پيشرفتهاي فني و بكارگيري دانش، از لحاظ رعايت انصاف، وجدان و احوال انساني ترقي چشمگير نداشته است.

تصوير شاپور دوم روي سكه نقره اش

تصوير شاپور دوم روي سكه نقره اش

 

تصوير شاپور دوم برسكه زرين دوران او كه وي را هنگام شكار نشان مي دهد

تصوير شاپور دوم برسكه زرين دوران او كه وي را هنگام شكار نشان مي دهد

 

قتل قائم مقام

در اين روز در سال 1835 ميلادي به دستور محمد شاه قاجار، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام صدر اعظم وقت ايران را كه خود او بارها گفته بود كه سلطنتش را مديون كارداني وي مي داند تنها به اين سبب كه در صدد تغيير فرمانده گارد سلطنتي برآمده بود در باغ نگارستان (محل فعلي ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد) خفه كردند، زيرا شاه سوگند خورده بود كه خونش را نريزد!. محمد شاه در آن روز از ترس بيماري وبا كه شيوع يافته بود و گرماي بي سابقه تهران قصد رفتن به لواسان را داشت. ولي پيش از اين نقل مكان، به دليل بد گماني و ترس از نافرماني قائم مقام( احتمال كودتا) دستور بي جان ساختن وي را داده و معلم سابق خود ، عباس ايرواني معروف به حاجي ميرزا آقاسي، كه برخي مورخان او را« بي مايه براي صدارت عظما » توصيف كرده اند جانشينش كرده بود.آن روز قائم مقام را كه به اوضاع كشور سر و سامان داده بود و در كتب تاريخ « مردي لايق » توصيف شده اشت از خانه اش در باغ لاله زار (خيابان لاله زار تهران) به باغ نگارستان برده بودند تا اعدام شود. همين قدر نشناسيها ، رواج سعايت و بد گماني مقامات نسبت به يكديگر، يكي از عوامل عقب ماندگي ايران، رواج تملق، و باعث سلطه قدرتهاي اروپايي بر سياستهاي دولت تهران در دوران قاجارها بشمار آورده شده است.

 

 شهادت «ناصر كاظمي»

[6 شهريور 1361] - «ناصر كاظمي» از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به هنگام اجراي عمليات پاكسازي محور پيرانشهر ـ سردشت به شهادت رسيد. شهيد كاظمي در زمان تحصيل در دانشگا ه با ظلم رژيم طاغوت آشنا شد و ازآن پس به مبارزه با رژيم پرداخت. شهيد كاظمي در يكي از عمليا ت هاي ضد رژيم دستگير و زنداني شد وتا زمان پيروزي انقلاب اسلامي در زندان بسر برد. شهيد ناصر كاظمي ابتدا فرمانده سپاه پاوه بود وسرانجام هم در منطقه كردستان جام شهادت را نوشيد.

 

 درگذشت«آيت الله سيد عبدالمجيد ايرواني»

[6 شهريور 1371] - «آيت الله سيد عبدالمجيد ايرواني» از روحانيان مبارز معاصر درگذشت. آيت الله ايرواني دوران تحصيل را در قم سپري كرد وسرانجام به مقام اجتهاد رسيد وتدريس را آغاز كرد.”آيت الله ايرواني در سال 1350شمسي به دستور حضرت امام خميني(ره) به تهران آمد و فعاليت خود را در يكي از مساجد بزرگ تهران با اقامه نماز جماعت آغاز كرد.ايشان از ابتداي نهضت اسلامي در راه مبارزه با رژيم طا غوت فعاليت مستمر و جدي داشت و چند ين بار بدست عوامل رژيم پهلوي دستگير و زنداني شد. در پي پيروزي انقلاب اسلامي آيت الله ايرواني خدمت خود را در بنياد جانبازان و مستضعفان آغاز كرد. سرانجام پس از عمري خدمت خالصا نه جهان فاني را بدرود گفت و به ديار حق شتا فت.

 

در سال 1383 ايران 2ميليارد و ششصد ميليون دلار بنزين وارد مي کند!!

26 اوت 2004 آژانس فرانس پرس از تهران گزارش داد :ايران ، يكي از صادر كنندكان رديف اول نفت در جهان، ظرف پنج ماه بودجه تخصيصي يك و نيم ميليارد دلاري واردات يك ساله بنزين را به مصرف رسانده و تقاضاي يك ميليارد و يكصد ميليون دلار ديگر كرده است تا سال به پايان برسد؟!. اين خبرگزاري به نقل از مقامات مربوط اضافه كرده است كه وسائط نقليه ايران هر روز 66 تا 70 ميليون ليتر بنزين مصرف مي كنند، حال آن كه ظرفيت پالايشگاههاي اين كشور بيش از 39 ميليون ليتر در هر روز نيست. يك مقام دولتي گفته است كه دليل نياز به پول اضافي، بالارفتن قيمت نفت در جهان است. وي چنين مثال آورده است: بهاي بنزين وارداتي ايران سال گذشته هر ماه 210 ميليون دلار بود كه اين مبلغ اينك 460 ميليون دلار شده است.

Mobin_s2004@yahoo.com
28 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو انديشه

زادروز گوته

گوته (يوهان يولف گنگ فون گوته Goethe) نويسنده و متفكر شهير آلماني 28 اوت سال 1749 در فرانكفورت آلمان به دنيا آمد و 82 سال عمر كرد و كتب متعدد از داستان، طنز، نمايشنامه و شعر نوشت. وي از اديبان برجسته عصر خود در اروپا بشمار مي رود. هنر گوته در اين بود كه افكار فلسفي خود را در قالب داستان و يا نمايشنامه بيان مي كرد كه در ذهن مردم عادي نقش مي بست و به زندگي آنان شكل مي داد. وي از مبارزان عدالت اجتماعي، آزادي و نيز بر ضد فساد و تباهي و از دوستان و همفكران شيلر بود. مورخان " گونه " را در رديف فلاسفه صاحب نظر در مسائل اجتماعي قرارداده اند.

در قلمرو ادب

جهان در 1984

George Orwell

28 اوت سالروز انتشار كتاب جهان در سال 1984 است که پيش بيني مولف عينا به حقيقت پيوست. جورج ارول (Orwell) در آغاز سال 1948 تصميم به نوشتن كتابي گرفت كه در آن پيش بيني خود از اوضاع جهان در سال 1984 را بياورد و "84 " را به اين جهت انتخاب كرد كه عكس ارقام 48 است (سالي كه در آن بود). اين كتاب كه 28 اوت سال 1949 به توزيع داده شد در آن زمان يك داستان (ناول) تلقي شد . وي در اين كتاب سانسور، تحريف حقايق تاريخي، تجاوز به حريم زندگي خصوصي افراد – از قبيل استراق سمع – استبدادهاي دولتي تحت نام دمكراسي و توسعه تكنولوژي و استفاده دولتها از اين ابزارهاي تازه براي كنترل مردم و ... را پيش بيني كرده بود و محيط زندگي سال 1984 را طوري مجسم كرده بود كه مردم در يك جامعه ترس آور زندگي مي كنند که عينا به حقيقت پيوست و وسعت انديشه و اطلاعات ، و دقت مولف را در پيش بيني ثابت کرد و وي را به صورت يکي از مشاهير قرن 20 درآورد.

ساير ملل

ترور عموي شوهر پادشاه انگلستان

مونت باتن

ارل « لويس مونت باتن louis mounbatten » عموي شوهر اليزابت دوم پادشاه انگلستان 27 اوت سال 1979 به دست افراد ارتش آزاديبخش ايرلند ترور شد و امروز (28 اوت) مرگ او رسما اعلام گرديد. در اين رويداد كه در ساحل ايرلند شمالي اتفاق افتاد مادر شوهر دختر ارل و يك نفر ديگر جان باختند.
    ارل مونت باتن روزحادثه براي گردش دريايي در قايق تفريحي خود بود كه انفجاري شديد قايق را منهدم ساخت و ارتش آزاديبخش ايرلند اعلام كرد كه انفجار به منظور ترور ارل ترتيب داده شده بود و مسئوليت اين كار را برعهده گرفت.
    آخرين سمت رسمي ارل مونت باتن كه آلماني تبار بود نايب السلطنه هندوستان بود و در زمان او ، انگلستان از بزرگترين مستعمره خود دست كشيد و هندوستان به دوكشور هند و پاكستان تقسيم شد و تكليف كشمير لاينحل ماند كه آتشي در زير خاكستر است. برخي از اصحاب نظر مونت باتن را در ايجاد اين مسئله دخيل مي دانند.
    ارل مونت باتن مانند كه مانند پدرش يك افسر نيروي دريايي انگلستان و مدتي هم لرد اول بحريه اين كشور بود.
    

 

پدر پس از دريافت اطلاعيه كشته شدن پسرش در عراق، خودرو نظامي خبر آوران را آتش زد

25 اوت 2004 سه نظامي آمريكايي در شهر هاليوود ايالت فلوريداي آمريكا به خانه «كارلوس آره دوندو» مراجعه و طبق آيين مرسوم، با ابراز تاسف خبر كشته شدن « الكساندر » پسر 20 ساله خانواده را در عراق به اهل منزل اطلاع دادند. الكساندر يك سرباز تفنگدار بود كه به عراق اعزام شده بود. كارلوس از شنيدن اين خبر آن چنان خشمگين شد كه به گاراژ خانه دويد و با گاز مايع خودرو خبرآوران را كه يك استيشن نظامي متعلق به سپاه تفنگداران بود آتش زد و سپس به سوي راننده و خبر آوران شروع به تير اتدازي كرد كه گلوله ها به هيچكدام اصابت نكرد. خانواده «آره دوندو» كه در سابق از كوستاريكا به آمريكا مهاجرت كرده بودند گفته اند كه از آغاز كار مخالف جنگ عراق بوده اند. گفته شده است كه چنين حادثه اي قبلا سابقه نداشته است. كارلوس پس از آتش زدن خودرو نظامي قصدخودسوزي كرد كه او را به بيمارستان منتقل كردند.
    

 

36 ميليون آمريكايي زير خط فقر و 35 ميليون بدون بيمه درماني

شبكه تلويزيوني سي. بي اس آمريكا پنجشنبه شب 26 اوت 2004 به نقل از سازمان آمار اين كشور گزارش داد كه در سال 2003 در آمريكا يك ميليون و سيصد هزار تن بر افراد زير خط فقر و يك ميليون و چهارصد هزارتن بر كساني كه فاقد بيمه درماني هستند اضافه شده است. طبق ارقام تازه، در پايان سال 2003 عده آمريكاييان زير خط فقر 36 ميليون و شمار كساني كه از بيمه درماني برخوردار نبودند اندكي بيش از 34 ميليون و پانصد هزار نفر بود. گفته شده كه از پايان سال گذشته تا كنون (هشت ماه گذشته ) بر اين ارقام باز هم افزوده شده است. در آمريكا بيمارستان عمومي دولتي وجود ندارد و كار درمان در اين كشور كاملا خصوصي است كه يك ايراد بزرگ اجتماعي است و دولت به علت لابي نيرومند پزشكان و بيمارستانها در كنگره، تاكنون نتوانسته است اقدام به تاسيس بيمارستان دولتي براي كم درآمدها كند.
    

برخي ديگر از رويدادهاي 28 اوت

  • 1609:   هلندي ها وارد خليج دليور در شرق آمريكاي شمالي (ايالات متحده امروز) شدند و تا محل فيلادلفياي امروز پيش رفتند.

  • 1640:   در جنگ نيوانگلند سرخپوستان از مهاجران انگليسي و نيروهاي حامي آنها شكست خوردند و اراضي خود را در ماساچوست از دست دادند.

  • 1963:   بيش از دويست هزار سياهپوست آمريكايي در شهر واشنگتن براي به دست آوردن حقوق مدني تظاهرات و راهپيمايي كردند.

  • 2004:   دولت كوبا كمك 50 هزار دلاري آمريكا به آسيب ديدگان كوبايي ناشي از توفان دريايي چارلي را رد كرد و آن را يك دوروئي ديگر آمريكا خواند و عملي در جهت تحقير ملت كوبا توصيف كرد. در اعلاميه دولت كوبا آمده است: در حالي كه دولت واشنگتن جنگ چهل ساله اقتصادي با كوبا را تشديد كرده است و خسارات وارده به كوبا از اين محاصره از حد متعارف گذشته است، آن دولت مي آيد و پيشنهاد 50 هزار دلار كمك مي كند كه مسخره است.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    3 شعبان هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

    ولادت امام حسين (ع)

    3 شعبان سال 3 - سالروز ولادت باسعادت امام حسين (ع) و روز پاسدار
     

    تولد حاج ميرزا حسين اصفهاني

    [3 شعبان 1251] - حاج ميرزا حسين اصفهاني ازعالمان بزرگ قرن 13هجري قمري متولد شد. اصفهاني بعد ازاتمام تحصيلات اوليه دريزد، ازطريق هندوستان به مكه رفت و بعد ازمدتي درتهران اقامت گزيد. ازتأليفات ميرزا حسين اصفهاني« بَحرُ الحَقايق، تفسيرقرآن و زُبدَةُ‌ الاَسرار» را مي توان نام برد.

     

    تولد مرحوم آيت الله خادمي

    [3 شعبان 1319] - مرحوم آيت الله خادمي فرزند آقا سيد جعفرخادم الشّريعه در اصفهان بدنيا آمد. آيت الله خادمي پس از كسب درجه اجتهاد درنجف به اصفهان بازگشت و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. وي درعرصه سياست نيز فعاليت گسترده اي داشت و مبارزات خود را اززماني آغازكرد كه رضاخان اقدام به كشف حجاب بانوان كرد. آيت الله خادمي همچنين درملي شدن صنعت نفت با آيت الله كاشاني همكاري كرد و با شهيد نواب صفوي رهبرفداييان اسلام ارتباط نزديك داشت. آيت الله خادمي دردوران انقلاب اسلامي همگام و همراه با مردم مبارز براي دستيابي به حكومت اسلامي مبارزه كرد. آيت الله خادمي دردو دوره ازمجلس خبرگان حضورداشت. ازتأليفات وي «رهبرسعادت يا دين محمد» را مي توان برشمرد.

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    لطيفه
    گويند ابن الجصاص روزى با وزير به طرف دجله رهسپار شدند و ابن الجصاص با وزير سوار بر مركب و موكب عظيم شد و وزير او را زياد استهزاء و مسخره مى كرد و در دست ابن الجصاص سيبى بود او خواست سيب را به وزير دهد و در دجله تف بيندازد، اشتباه نموده تف را در صورت وزير انداخته و سيب را در دجله .

    لطيفه
    نقل است كه شخصى زنى داشت حور نام او به جهاد رفت ، و بعد از آن كه ديد جمعى شهيد شدند، آن شخص فرار كرد، ديگرى او را ديد، گفت اى فلانى از جهاد فرار مى كنى و حال آنكه اگر كشته شوى به وصال حورالعين مى رسى ! آن شخص گفت : اى نادان حور را كه خودم دارم آيا براى يك عين خود را به كشتن بدهم .
     

     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    وقتي خنده ام اشك مي ريزد قيافهء مضحكي پيدا مي كند.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آش و لاش
    مجروح شدن سخت، در حد به صورت لاشه درآمدن. 
     

     

     

     

     

     

     

    زبان خوراکیها

    دكتر غياث الدين جزايرى


    من «ماش» هستم !

     ايرانيان قديم به من ((مچ )) مى گفتند و اعراب آن را معرب كرده ، به صورت ماش در آمدم . زادگاه اوليه من ايران و نوع ديگرم در هندوستان است . با اينكه يكى از حبوبات امروزى جز در آش ماش كه يكى از غذاهاى صددرصد ايرانى است ، مرا در خوراكى هاى ديگر نديده اند و نيز جاى تعجب است كه مؤ لفين كتاب هاى لغت نامه مرا يا گياه ديگرى كه از خانواده نخود فرنگى است اشتباه كرده ، و اغلب مرا بجاى آن معرفى مى نمايند و چون براى توضيح اين موضوع ناچارم بر خلاف رويه ى زبان خوراكيها دو لغت خارجى به كار برم از خوانندگان عزيز پوزش مى طلبم . در زبان فرانسه به من ((وس )) مى گويند. ولى در بسيارى از لغت نامه ها ((ارس )) را ماش ترجمه كرده اند. فارسى ((ارس )) گاودانه و عربى آن ((حب البقر)) و در كتاب هاى علمى قديم ((كرسنه )) خوانده شده ، دانه آن كمى از من بزرگتر است ، من از نظر مواد قندى و نشاسته اى ، ضعيف و از نظر مواد سفيده اى غنى هستم ، و در حقيقت قدرت سازندگى من بيشتر از خاصيت غذايى من مى باشد، و به همين جهت مى توانم ادعا كنم كه براى رژيم غذايى بهتر از من پيدا نمى شود...
    با اينكه من از قديم در ايران فراوان بوده ، و هستم ، و با اينكه خيلى زود گرسنه را سير مى كنم ، و هيچگونه خاصيت چاق كردن ندارم ، و از خوردن من ضررى متوجه اشخاص نمى شود. معذلك پزشكان و داروسازان و غذاشناسان مرا ناديده گرفته ، و براى لاغر شدن و لاغر كردن از من استفاده نمى كنند. من از تمام حبوبات زودتر هضم ميشوم ، و به هيچوجه در معده نفخ نمى كنم . مشروط بر اينكه پوست مرا گرفته باشند، و در غير اين صورت ، پوست دانه من قابض بوده ، و ايجاد يبوست مى نمايند، به علت داشتم ويتامين هاى آ و ب مقوى نيروى بينايى و اعصاب مى باشم ... درمان سردرد حاد و آب ريزش بينى هستم . سرفه و تب را تسكين مى دهم ، پخته من با روغن بادام و ساير روغن هاى گياهى مولد خون صالح است ، و پخته من با پوست و ترشى ها، شكم روش را بند مى آورد.
    يكى از مشخصات من آن است كه با وجود سردى كه دارم ، لوزالمعده را وادار به ترشح انسولين نكرده ، و قند خون را پايين نمى آورم . طبيعت در وجود من درشتى و نرمى را به در آميخته است هم براى لينت و هم براى بند آمدن شكم روش مفيد مى باشم ، اگر مقصود از خوردن من لينت مزاج باشد، از دانه هاى پوست كنده من استفاده كنيد، و برعكس براى قبض ‍ معده ، مرا با پوست به كار بريد، و براى اين كار بهتر است دانه پوست نكنده مرا بو داده ، و بعد بپزيد و با دانه هاى مرا با پوست در آب جوشانده و آب آن را كه حاوى لعاب و ماده نرم كننده اى است ، دور بريزيد و بعد آب تاره ريخته ، دوباره بپزيد و ميل نماييد و اگر مقصودتان از جمع كردن مزاج تسكين فشار صفرا و خون باشد، مرا با انار و يا سماق ميل نماييد.
    پيران و صاحبان مزاج سرد و كسانى كه در معده شان رطوبت زياد است ، بايد مرا همراه با ادويه مثل - دارچين - فلفل - زنجبيل - خردل ميل نمايند و صاحبان مزاج گرم بهتر است به غذاهاى خود كه با من درست مى كنند، چاشنى هاى ترش مثل : رب انار - رب گوجه و آب سماق و غيره بزنند - پماد پخته من ، يا سركه براى اگزما و امراض جلدى نافع است ، ماليدن پخته دانه هاى من به اعصابى كه خواب رفته و بى حس شده اند، مفيد است و درد آنها را تسكين مى دهد.
    يكى از برادران من در هندوستان به عمل مى آيد و داراى لعاب بيشترى بوده و به آن ماشدارو مى گويند.
    با من مى توانيد ماش پلو - آش ماش و قليه كدو با ماش كه از غذاهاى ايرانى هستند تهيه كنيد - در آش ماش شلغم - كدو و هويج هم مى توانيد اضافه كنيد، و به خواص آن بيفزاييد. آش ماش با شلغم مرهم سينه بوده ، آن را نرم و باز مى نمايد.
    براى تهيه قليه كدو با ماش - كدو و گوشت را كمى سرخ كرده ، و آب ريخته بگذاريد بجوشد. بعد دانه هاى پوست كنده و مقشر مرا جداگانه با آب پخته به آن بيفزايند، و بعد روى آتش بگذاريد، و به هم بزنيد تا آب تقريبا تمام شود، و بعد به آن پياز داغ يا سير داغ اضافه كنيد. بعضى ها به آن مقدارى كوفته ريزه اضافه مى كنند. قليه هويج يا ماش هم به همين دستور تهيه مى شود، و قليه كدو و هويج با ماش طعم خوشى دارد.
    قليه ها غذاهاى مخصوص ايرانى هستند كه تهيه آنها تقريبا منسوخ شده ، و در كتاب جامع الحكمتين چنين مى نويسد:
    - پس نباتى كه از زمين برآيد و چنان شود كه غذاى مردم را شايد...و اگر شرح آن غذاها از ديگ (پخت )ها و قليه ها و بريانها و حلاوى كرده آيد سخن دراز شود (جامع الحكمتين صفحه 205).
     

     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

     تلخیص: شمیم شادمان
    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (28)

    مي خواهم بگويم : خواهرم ! برادرم !
    كربلا ، يك مكتب انقلابي بزرگ است ، اگر استعمار خارجي و استحمار داخلي ، غرضهاي سياسي و مرضهاي فكري ، قرنها كار كرده اند و هزاران فعل و انفعالات شيميايي انجام داده اند و كيمياگري ، تا عنصر " خون " را به عنصر " ترياك " بدل كرده اند كه به جاي تحريك ، تخدير كند ، روشنفكر آگاه نبايد از اين همه غافل باشد و آنچه را اكنون به چشم مي بيند همچنان كه يك عامي فريب خورده ناآگاه مي بيند ، ملاك قضاوت قرار دهد . كربلا ، يك حادثه نيست ، يك مكتب است ، از آن مي توان هم روح اسلام را آموخت و هم حقيقت تشيع را و هم معني راستين يك مسلمان را و هم مسئوليت او را در برابر سرنوشت جامعه اش !
    هزارن دست پيدا و پنهان در طول زمان كار كردند تا انساني را كه با مرگ پرشكوه و شگفتن به آزادي جان داد و به " انسان بودن " آبرو ، به صورت يك شهيد صوفيانه اي – چون حلاج يا مسيح – درآوردند كه به خاطر يك عشق متافيزيكي و ناشناختني ، پيمان خاصي با خدا بسته و شهادت عاشقانه را خود پيش از خلقت انتخاب كرده است تا بگويند مساله مبارزه با زور و ظلم و قيام عليه غصب و جنايت در ميان نبوده است ...
    اساسا اين ضابطه بد ضابطه اي است كه ما براي " روشنفكر " و " مرتجع " ساخته ايم ، به اين معني كه عقايد موجود را – به همان شكل خرافي كه هست كساني كه باور دارند " مرتجع " اند و آنها كه باور ندارند و مطلقا مي كوبند " روشنفكر".
    در حالي كه ضابطه را بايد اين گرفت كه آنها كه عقايد موجود در ميان توده را به همان شكل منحط مسخ شده خرافي اش مي فهمند و باور دارند ، " مرتجع " و ناآگاه و عامي اند و آنها كه ريشه اصلي آن را مي شناسند و تحولها و زياده ها و نقصانهايي كه در طول تاريخ در آن راه يافته و عوامل و علل ومختلف سياسي ، سنتي ، فرهنگي ، اقتصادي و طبقاتي آن را بررسي و تحليل علمي و تاريخي و جامعه شناسي مي كنند و دستهايي را كه در اين دگرگونيها و انحرافها در كار بوده اند و هستند پيدا مي نمايند و صورت ذهني فعلي و نقش عيني اجتماعي آن عقايد را ارزيابي مي كنند و آن را با حقيقت راستين و نخستين آن – كه با تحقيق و پيگيري و موشكافي آگاهانه و صبور علمي و بي طرفانه كشف كرده اند – مي سنجند ، " روشنفكر" ند و آن گاه اگر اين دريافت و شناخت درست خويش را بكوشند تا به جامعه گرفتار و فريب خورده و منحط خويش ابلاغ كنند و شكل ساخته شده مسخ شده آن عقايد را در ذهن مردم عصر خود بشكنند و روح حقيقي آن را آشكار سازند و در اين راه كه هدفش آگاهي مردم و احياي حقيقت است ، تلاش و مبارزه و هوشياري و صبر و دلاوري و گستاخي و فداكاري و ايمان و اخلاص – كه اين همه بايد ، تا جايي برسد – نشان دادند ، آن گاه مي توان گفت كه : " روشنفكر مسوول " اند ...

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

     

    داروخانه؛ بزودی ....

    آشنايي با فرهنگ مصرف دارويي از عوارض ناخواسته و مصرف خودسرانه دارو مي کاهد
    کاهش مصرف خودسرانه دارو گامي بلند در جهت سلامت جامعه است
    بخش داروخانه در ستون ويژه به شما کمک مي کند واقعا جملات بالا را باور کنيد .
    هر روز يک دارو معرفي مي گردد تا نحوه مصرف و علل مصرف و عوارض آنرا بدانيد.
    منتظر نظرات شما علاقه مندان هستيم.
    motlagh3d@yahoo.com
     

     

     

     

     

     

     

    کمکهای اولیه و امداد
    First Aid and Relief

    motlagh3d@yahoo.com


    جلسه پنجاه و چهار
    پانسمان

    روی تمام زخم ها باید به درستی پوشیده شود و پوشش آن نیز ثابت گردد . بستن پوشش صحیح بر روی زخم به التیام زخم کمک کرده و موجب پیشگیری از عوارض زخم ها می شود . نبستن یا بستن نادرست روی زخم موجب ابتلاء به عفونت ، درد ، شوک ، اختلال در خون رسانی و قطع عضو می گردد .
    اهداف اصلی پانسمان و بانداژ به شرح زیر است :
    1- کنترل خونریزی 2- خشک نگه داشتن زخم 3- پیشگیری از عفونت بیشتر زخم
    4- بی حرکت سازی محل زخم 5- حفظ زخم از آسیب های جدی تر 6- جلوگیری از تورم و محدودیت حرکت عضو

    پانسمان (Dressing) :
    به پوشانیدن استریل روی زخم ، پانسمان گویند . در طی این عمل باید شرایط استریل (کشته شدن تمام میکروب ها) و آسپتیک (عاری بودن پوشش از آلودگی به میکروب ها) مهیا باشد . بانداژ نیز این پوشش را ثابت و محکم می کند . پوشش روی زخم باید به حدی سفت بسته شود که جلوی خونریزی را بگیرد ولی مانع گردش خون بافتی نشود .
    پانسمان ایده آل باید از چند لایه گاز یا تنطیف جاذب رطوبت یا از چسب های حاوی بخش جاذب تشکیل شود . قسمت ضخیم پانسمان بر روی زخم قرار گرفته و به محافظت از زخم ، جلوگیری از عفونت زخم و خونریزی می پردازد . در مواقع امدادی می توان از چند دستمال تمیز یک پارچه ، حوله ، البسه و یا هر نوع پوشاک تمیز دیگری استفاده نمود . قبل از پوشاندن روی زخم باید شرایط استریل (سترون) مراعات شود .

    • محلول های ضدعفونی کننده زیر اغلب جهت استریل کردن زخم به کار برده می شود :
    1- بتادین یا پوویدون آیدین (( Betadine or Povidone Iodine :
    این محلول به عنوان یک میکروب کش (باکتریسید) به رنگ بنفش تیره بوده و از املاح ید تشکیل می شود و با آزاد کردن تدریجی ید اثرات ضدعفونی کننده را اعمال می دارد . این محلول تقریباً بر روی تمام انواع باکتری ها ، ویروس ها ، قارچ ها و سایر میکرو ارگانیسم ها اثر دارد و موجب از بین رفتن آن ها می شود . تنها باکتری ای که بتادین قادر به از بین بردن آن نیست ، پسودوموناس نام دارد که با اضافه کردن سرکه به بتادین این نقص نیز از بین خواهد رفت . نکته بسیار بسیار مهم در مورد بتادین این است که ریختن بتادین بر روی پوست هیچ اثری نداشته بلکه اگر بتادین روی پوست خشک شود ، اثر ضدعفونی کننده خود را بر جای می گذارد (به اصطلاح پوست را با بتادین رنگی کنید.)این محلول به دلیل دارا بودن املاح ید ممکن است موجب حساسیت پوست افراد حساس شود .
    2- ساولن یا ستریمیدث (Cetrimide C or Savlon) :
    این محلول به عنوان یک باکتری کش به رنگ زرد کهربائی بوده و در شیشه های غلیظ شده به فروش می رسد . این محلول غلیظ ارزان برای ضدعفونی ابزار پزشکی و شستشوی محل به کار می رود . چون استفاده از محلول غلیظ اکثراً همراه با حساسیت (آلرژی) پوست می باشد ،لذا جهت استفاده بر روی پوست آن را رقیق نمائید . ساولن در شستشوی آبسه یا زخم چرکی به صورت رقیق شده (10 میلی لیتر محلول در یک لیتر آب یا سرم) و در ضدعفونی زخم (35 میلی لیتر محلول در 200 میلی لیتر آب یا سرم) استفاده می شود .
    3- الکل (Alcohol) :
    یک محلول باکتریسید – باکتریواستاتیک (متوقف کننده رشد سلول ها ) محسوب شده و در صد غلظت آن به صورت درجه مشخص می گردد . الکل با رسوب در پروتوپلاسم میکروب و آب گیری از سلول ، ساختمان آن را به هم زده و میکروب را می کشد . اثر الکل متیلیک 70 درجه از اثر بتادین بر روی پوست بسیار کمتر است . الکل به دلیل مولکول کوچکش به راحتی از پوست و مخاطات جذب شده و ممکن است مسمومیت ناشی از الکل روی دهد .

    انواع پانسمان به شرح زیر است :
    1- پانسمان استریل : عاری از میکروب .
    2- پانسمان خشک : پانسمان خشک عاری از میکروب .
    3- پانسمان مرطوب : که در آن ممکن است چندان شرایط استریل رعایت نشده باشد .
    4- پانسمان با مواد پتروشیمیایی : استفاده از این مواد این حسن را دارد که به زخم نمی چسبد .
    5- پانسمان چسبنده : مانند چسب زخم (هندی پلاست)
    6- پانسمان فشاری : یک پانسمان ضخیم ومعمولاً استریل بوده که موجب بند آوردن خونریزی می شود .

    به خاطر داشته باشید که قبل و بعد از پانسمان و بانداژ باید دست ها را شست .

    روش پوشیدن دستکش استریل :
    1- جلد دستکش استریل را از درز باز کنید .
    2- با دست غیر غالب دستکش دست غالب را بردارید .
    3- دستکش دست غالب را بپوشید .
    4- از کنار لبه دستکش دست غیر غالب را بردارید .
    5- دستکش دست غیر غالب را بپوشید .
    6- مراقب باشید دستتان به جایی برخورد نکند .



    • پاسخگویی به سوالات Motlagh3d@yahoo.com 
    • هماهنگی ها Emdadgar_2109@yahoo.com 
     

     

    قابل توجه کلیه دوستان و علاقه مندان به مباحث امداد و کمکهای اولیه

    با توجه به برگزاری دوره تئوری این کلاس ها و نظر به گذراندن ساعات عملی این دروس لازم است به اطلاع دوستان برسانیم که شروع دوره عملی این کلاسها از 85/6/1 خواهد بود . لذا علاقه مندان لازم است فرم ثبت نام در این دوره ها را تکمیل و اعلام آمادگی خود را برای کلاسهای عملی و اردوهای مرتبط اعلام نمایند .
    لازم به یادآوری است که این کلاسها زیر نظر جمعیت هلال احمر برگزار می گردد.
    لطفا براي هماهنگي فقط با آدرس motlagh3d@yahoo.com  تماس بگيريد.

     

     

     

     

     

     

     

     

    تاريخ اجتماعى ايران
    از آغاز تا مشروطيت

    دكتر عزت الله نوذرى


    قسمت یازدهم
    امپراتورى هخامنشيان

    از پارسيان اول بار در قرن نهم ق .م . و در منابع آشورى ياد شده است . در اواخر قرن هشتم ق .م . پارسيان حكومت خود را در پارسوماش پايه گذارى و كمى بعد شروع به نفوذ خاك و حكومت عيلام نمودند. چنين به نظر مى رسد كه پارسيان در ابتدا اتحادى قبيله اى تشكيل داده بودند كه در راس ‍ آن اميرى از خاندان هخامنشى قرار داشته است . (43)

    حدود جغرافيايى
    بنا بر نوشته ى گريشمن قبايل اوليه پارس در محدوده كوهستان بختيارى ، در چهل كيلومترى شوشتر سكونت داشته اند. كوروش دوم ، اولين امپراتور هخامنشى - در منشور خود (در بابل ) خود را فرزند كمبوجيه ، نوه كوروش ‍ و نواده چپش پيش ، فرمانرواى انزان معرفى مى كند. كوروش اول معاصر با آشور بانيپال پادشاه آشور بود و در حدود 670 ق .م . بر قبايل پارسى فرمانروايى مى كرد. چپش پيش ، كوروش اول ، كمبوجيه اول و هم چنين كوروش دوم ، در آغاز فرمانروايى خود در سرزمين عيلامى انزان و پارس ‍ حكومت داشته اند و پس از گشودن انزان خود را شاه انزان ناميدند.
    گريشمن در مورد حكومت پارسيان مى نويسد: آنان تازه از حالت نيمه چادرنشينى درآمده و به قومى نيمه خانه نشين تبديل شده بودند. الفباى آنان با علائم ميخى نوشته شده كه معرف پيشرفت آنان در خط علامتى است . (44)
    قديمى ترين لوحه اى كه از عهد هخامنشيان به دست ما رسيده است لوحه اى است كه در آن آريارمنه چنين مى گويد: (45)
    اين سرزمين پارسيان كه من مالك آنم داراى اسبان نيك و مردان نيك است . خداى بزرگ اهورامزدا آن را به من داد من پادشاه اين سرزمينم . (46)
    كوروش كه بدون خونريزى همدان - پايتخت مادها - را تصرف كرده بود، سازمان حكومت خود را به آن جا منتقل كرد و عده اى از پارسيان را مامور همكارى و نظارت در امور دولتى نمود. انتقال حكومت ماد به دست هخامنشيان چنان بى سر و صدا انجام يافت كه در دنياى خارج ، حكومت پارسيان همان حكومت مادها تلقى مى شد. اتحاد و مملكت تحت قيادت كوروش ، ايران را به صورت ميانجى تمدن شرق و غرب درآورد. (47)
    پارسيان كه در ابتداى پيروزى ها هنوز نسبت به دولت هاى متمدن آن روزگار عقب مانده تر بودند، درصدد برآمدند آن دولتها را كه در پايان قرن هشتم و اوايل قرن هفتم ق .م . به سبب جنگهاى خارجى و مبارزات اجتماعى تضعيف شده بودند. به اطاعت خود درآوردند با همين نيت و پس از پيروزى بر ماد، توانستند بابل و مصر را تصرف نموده و فرمانروايى مطلق سرزمين هاى تصرف شده را به دست گيرند. اما نكته شايان توجه اين است كه در عين حال ، همانند شاهان اين كشورها و طبق سنن محلى آنان تاجگذارى نموده و سنن قديمى ، تقويم و روش هاى ادارى آن كشورها را مورد استفاده قرار دادند. كوروش سيستم داخلى و ادارى كشورهاى تحت تصرف خود را تقريبا دست نخورده نگاه داشته و حتى به آنان در امور ادارى ، استقلال محلى داد. وى در نخستين سال فرمانروايى خود در بابل ، در اقدامى تاريخى ، فرمانى مبنى بر آزادى يهوديان از اسارت و بازگشت آنان به موطن اصلى و نيز تجديد بناى معبد در بيت المقدس ، صادر نمود. (48)
    در پى آمد اين فرمان ، چهل هزار يهودى كه راه سرزمين خويش را در پيش ‍ گرفته بودند كوروش را منجى خود دانستند. رفتار كوروش نسبت به قوم يهود، روح حق شناسى آنان را در برابر حكومت ايران برانگيخت ، تا جايى كه در كتب مذهبى و سرودهاى شادى خود، كه پس از سپرى شدن دوران اسارت سروده بودند، از كوروش و مردم ايران به نيكى ياد كرده اند. پيشوايان يهود، حتى كوروش را منجى و از پيامبران خويش خواندند و مويد اين نظر، نوشته هاى ستايش آميزى است كه در كتاب عزرا (azra)، باب هاى اول و دوم و كتاب اشعياى نبى ، فصل چهل و پنجم آمده اند.
    البته بعدها عصيان هاى سال 523 تا 531 ق .م . كمبود ثبات را در امپراتورى هخامنشى نشان داد. (49) داريوش اول براى پيشگيرى از كوشش هاى تجزيه طلبانه ، تغييرات وسيعى بوجود آورد تا امكان ايجاد نظامى دايمى براى امور ادارى و كنترل سرزمين هاى تصرف شده را فراهم آورد وى هم چنين نظمى به وضع ماليات ها داده و پادگان هاى نظامى را در اقصا نقاط توسعه بخشيد.
    به نظر مى رسد اين رشته اقدامات تقريبا از سال 518 ق .م . آغاز شد؛ اقداماتى كه در جهت تغيير سازمان و يكپارچه نمودن ادارات ايالتى بود. نتيجه اين تغييرات در بابل و مصر و ساير سرزمين هاى ديگر، يك نظام ادارى واحد بود كه تا پايان حكومت هخامنشيان تغيير مهمى نيافت .

    ادامه دارد ....

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    جوکهای سیاسی!

    آدم و حوا
    یک روس، یک فرانسوی و یک انگلیسی درباره ملیت آدم و حوا بحث می کردند.
    فرانسوی گفت:« مطمئنا آدم فرانسوی بوده است. ببینید چطور به حوا عشق می ورزیده!»
    انگلیسی گفت:« آدم مسلما انگلیسی بوده است. ببینید چطور سیب اش را به یک بانو می دهد، مثل یک جنتنلمن واقعی!»
    مردروس گفت:« مطمئنا آدم فقط می توانسته یک روس باشد. وگرنه چه ملیتی است که فقط یک سیب دارد،با بدن لخت راه می رود و هنوز هم ایمان دارد که در بهشت است!»

    فمينيسم در افغانستان
    يه گزارشگر كه در زمان طالبان اوضاع زنان در افغانستان رو ديده بود ، بعد از رفتن طالبان از اون كشور ديدن كرد و از تغييرات اجتماعي كه مي‏ديد شگفت زده شد. او قبلاً ديده بود كه مردان جلوتر راه مي‏رفتند و زنان چند متر پشت سر اونها راه مي‏رفتند، در حالي كه مي‏ديد پس از جنگ زنان چند متر جلو‏تر از مردان راه مي‏رفتند. از يك نفر دليل اين تغيير رو پرسيد. او گفت: علت اين است كه در مدت جنگ تمام كشور رو طالبان مين‏گذاري كردند.

    رضا شاه و ناپلئون بناپارت
    يه روز رضا شاه براي بازديد از تيمارستان به اونجا رفت.در هنگام بازديد يكي از ديوونه‏ها شروع كرد به مسخره كردن او.رضا شاه عصباني شد و گفت: مرتيكه من رضا شاهم
    يه ديوونه اومد سراغش و گفت: غصه نخور، تو هم خوب مي‏شي. اوني رو كه اون گوشه مي‏بيني وقتي اومد اينجا مي‏گفت من ناپلئون بناپارتم، الآن خوب شده، تو هم خوب مي‏شي.

    اين آرژانتيني ها
    يه روز يه كارمند وزارت خارجه آمريكا مأمور شد كه براي خدمت به سفارت آمريكا در آرژانتين بره. از اين موضوع ناراحت شد و با اعتراض پيش رئيس قسمت خودش رفت و گفت: من حاضر نيستم به آرژانتين برم.
    رئيس قسمت گفت: چرا؟
    گفت: آخه آرژانتيني‏ها آدمهاي غير قابل تحملي هستند، آرژانتيني‏ها همه‏شون يا فوتباليستن و يا فاحشه.
    رئيس قسمت گفت: آقا اين چه حرفيه مي‏زني!؟ زن من آرژانتيني هست.
    كارمند دستپاچه شد و گفت: جداً قربان؟ ايشون تو كدوم تيم بازي مي‏كنن؟

    البرادعی
    وقتی البرادعی رفته بود تهران غضنفر ازش پرسید: مگه شما دکتر نیسیتی؟
    البرادعی گفت: درسته، من دکترم.
    گفت: پس چرا توی آژانس کار می کنی؟

    استالين
    يك روز مدتي پس از مرگ استالين برژنف داشت در نشست عمومي حزب كمونيست عليه سياستهاي استالين حرف مي‏زد.يك دفعه از انتهاي سالن صدايي گفت: اون موقع تو كجا بودي كه جرأت نداشتي اين حرفا رو بزني؟
    برژنف به طرف صدا برگشت و پرسيد: كي بود؟
    كسي جواب نداد.
    باز هم پرسيد: كي بود؟
    باز هم كسي جرأت نكرد جواب بده.
    برژنف گفت: اون موقع من همون جايي نشسته بودم كه تو الآن نشستي.

    مصدق رفت
    يه روز دو تا معتاد با هم حرف مي‏زدن. يكي از اونا گفت: شنيدي ديشب مهندش موشوي در مورد مهتادا چي گفت؟
    اون يكي پرسيد: موشوي ديگه كيه؟
    گفت: موشوي ديگه، نخشت وژير.
    پرسيد: موشوي شد نخشت وژير؟ پش مشدق رفت؟

    باتري ساز بيچاره
    يه روز یارو شنيده بود كه بابي ساندز در ايرلند كشته شده. در اين مورد سخنراني كرد و گفت: آقاي تاچر! بيرحم! براي چي اون باتري ساز كاسب بيچاره رو كشتي؟
    يكي از پشت پرده يواشكي بهش گفت: تاچر كه مرد نيست.
    یارو گفت: تازه، مي‏گن اين تاچر خيلي هم نامرده.

    غسل جنابت
    از يك دانش آموز كه خيلي سياسي شده بود در كلاس ديني پرسيدن:
    چطور غسل جنابت مي‏كنن؟
    گفت: اول موضع مون رو روشن مي‏كنيم، بعداً جناح راست رو شستشو مي‏ديم، و اونوقت جناح چپ رو مي‏شوريم.
    پرسيدن: پس بقيه جاها چي؟
    گفت: اونجا مثل كارگزاران مي‏مونه، هم با راست شستشو مي‏شه، هم با چپ.

    استخدام در حزب کمونیست
    ایوانف تقاضای عضویت در حزب کمونیست کرد. کمیته حزب، باید با او مصاحبه می کرد.
    "رفیق ایوانف، آیا تو سیگار می کشی؟"
    "بله، گاهی اوقات می کشم."
    "آیا می دانی که رفیق لنین سیگار نمی کشید و به بقیه هم توصیه می کرد که سیگار نکشند؟"
    "اگر رفیق لنین چنین می کرد، من باید سیگار را ترک کنم."
    "آیا مشروب می خوری؟"
    "گاهی اوقات"
    "رفیق لنین شدیدا با مشروب مخالف بود"
    "رفیق ایوانف، رابطه ات با زن ها چطور است؟"
    "گاهی اوقات..."
    "آیا می دانی که رفیق لنین به شدت با روابط عاشقانه مخالفت می کرد؟"
    "اگر رفیق لنین با آن مخالف بود، من دیگر عاشق نمی شوم"
    "رفیق ایوانف، آیا آماده هستی که جانت را فدای حزب بکنی؟"
    "حتما. چه کسی این زندگی را می خواهد؟"

    هیئت گرجی
    یک هیئت از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ اش گم شده و از رئیس کا گ ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه. بعد از نیم ساعت ، استالین پیپ اش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رئیس کا.گ.ب خواست که هیئت گرجی را آزاد کند. رئیس کا.گ.ب گفت:« متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیئت اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و بقیه هم موقع بازجویی مردند»

    برنامه های پنج ساله
    در یک جلسه سخنرانی، یکی از اعضای حزب کمونیست خطاب به کارگران کارخانه می گفت:« ببینید رفقا، بعد از اتمام برنامه پنج ساله اول، هر خانواده می تواند صاحب خانه ای مستقل شود. بعد از برنامه پنج ساله دوم، هر کارگری می تواند اتومبیل داشته باشد. و در خاتمه سومین برنامه پنج ساله هر خانواده صاحب یک هواپیما می شود!»
    یکی از کارگران از میان جمعیت پرسید:« هواپیما به چه دردمان می خورد؟»
    « رفقا، انگار درست متوجه نشدید! مثلا در شهرستانی که زندگی می کنید، با کمبود سیب زمینی مواجه هستید، خب سوار هواپیمایتان می شوید و به مسکو می روید و سیب زمینی می خرید!»

    وصیت نامه لنین
    لنین درحال مرگ بود و داشت با استالین ،جانشینش، حرف می زد.
    لنین گفت:« من فقط نگران یک مسئله هستم و آن این است که مردم با تو همراه نشوند. عقیده تو چیست، رفیق استالین؟»
    استالین گفت:« با من همراه می شوند؛ من مطمئنم.»
    لنین گفت:« امیدوارم. اما اگر با تو همراه نشدند چه؟»
    استالین گفت:« اشکالی ندارد، آنوقت با تو همراه می شوند.»

    استالین و رادک
    استالین رادک را احضار کرد و گفت:« من می دانم که تو درباره من جوک می سازی. این درست نیست.»
    «چرا؟»
    «چون هر چه باشد،من بهترین رهبر، معلم و دوست خلق هستم.»
    « نه، این جوک را من نساخته ام.»

    در شوروی همه چیز از همه جای دنیا بهتر است
    یک هیئت از کمونیست های خارجی به بازدید کودکستانی در مسکو رفته بودند. از قبل به بچه ها یاد داده بودند که در جواب همه سووال ها بگویند:« در شوروی همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»
    بازدید کنندگان سووالات شان را شروع کردند:
    « بچه ها، آیا کودکستان تان را دوست دارید؟»
    « در شوروی همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»
    « غذایی که می خورید، خوشمزه است؟»
    « در شوروی همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»
    «اسباب بازی های تان خوب است؟»
    « در شوروی همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»
    درهمین لحظه یکی از بچه های روس کودکستانی زد زیر گریه. یکی از بازدیدکننده ها پرسید:« میشا جان چی شده؟ چرا گریه می کنی؟»
    « من می خواهم بروم شوروی!»

    پرولتاریای جهان! ببخشید
    کارل مارکس به شوروی بازگشت. کارخانه ها، بیمارستان ها، شهر ها و روستا ها و خلاصه همه جا را به او نشان دادند. بالاخره، مارکس تقاضا کرد که به او اجازه بدهند که در تلویزیون صحبت کند. دفتر سیاسی ترسیده بود که او چیزی بگوید که آنها نتوانند جمع و جورش بکنند. مارکس قول داد که فقط یک جمله بگوید. دفتر سیاسی، تحت این شرط، موافقت کرد. کارل مارکس به تلویزیون رفت و گفت:« پرولتاریای جهان، ببخشید.»

    عضویت در حزب کمونیست
    یک روز مردی با عزم راسخ به دفتر کمیته مرکزی حزب کمونیست رفت و گفت:« من می خواهم عضو حزب بشوم، از کجا باید شروع کنم؟»
    - « از مطب روانکاو.»

    استالین و شولوخوف
    استالین، شولوخوف را احضار می کند. من رمان "زمین نوآباد" را خواندم. رمان خوبی بود، خوشم آمد. با خودم فکر کردم چرا مقاله ای با این عنوان نمی نویسی: "اگر دشمن تسلیم نشد، او را بکشید"؟
    « رفیق استالین، فکر نمی کنم موفق به نوشتن این مقاله بشوم، این روزها وضع سلامتی ام خوب نیست.»
    « ما کمکت می کنیم. تو را مدتی به گرجستان می فرستیم، و کمی شراب و انگور می خوری.»
    « چشم، رفیق استالین. پس اجازه بدهید با خانواده ام برای همیشه خداحافظی کنم.»
    « چرا؟»
    « می ترسم مقاله ام خوب از کار در نیاید.»

    کشتی گرفتن مارشال ها
    یک روز استالین چند نفر از مارشال ها را به شوروی دعوت کرد و دستور داد روی تشک مقابل او کشتی بگیرند. مارشال توخاچوسکی تمام مسابقات را برد. استالین از این بابت عصبانی شد و دستور داد مارشال تیموشنکو که مرد غول پیکری بود را احضار کنند.
    تیموشنکو آمد و با یک حرکت توخاچوسکی را ضربه فنی کرد. در همین حال کلاه توخاچوسکی از تشک بیرون افتاد و تیموشنکو درحالی که با صدای بلند عذر خواهی می کرد، مشغول مرتب کردن یونیفورم مارشال شکست خورده شد. در همین موقع استالین فریاد زد:« رفیق تیموشنکو، لازم نیست کلاهش را مرتب کنی، دیگر به آن احتیاج ندارد!»

    چه کسی شجاع تر است؟
    یک روس، یک فرانسوی و یک آمریکایی درباره اینکه چه کسی شجاع تر است، بحث می کردند. آمریکایی گفت:« مثلا ما ده اتومبیل را انتخاب می کنیم که می دانیم یکی از آنها ترمز ندارد. قرعه کشی می کنیم و هر کس یک اتومبیل را بر می دارد و به بالای کوه می رویم. آخر سر یکی از ما به بیمارستان می رود و نه نفر دیگر به عیادتش می روند.»
    فرانسوی گفت:« این که چیزی نیست، ما ده تا دختر را انتخاب می کنیم و می دانیم که یکی از آنها ایدز دارد. قرعه کشی می کنیم و هر کداممان با یکی از آنها تا صبح عشقبازی می کنیم. آخرسر یکی از ما به بیمارستان می رود و نه نفر بقیه به عیادتش می روند.»
    مرد روس می گوید:« ما در یک خانه جمع می شویم و با وجود اینکه می دانیم یکی از ما جاسوس است، جوک های سیاسی می گوییم. فردا صبح نه نفر به زندان می روند و یک نفر دیگر با آن نه نفر عیادت می کند.»

    شش پارادوکس حکومت سوسیالیست
    هیچ کس کار نمی کند، اما تمام برنامه ها اجرا می شود.
    تمام برنامه ها اجرا می شوند، اما قفسه مغازه ها خالی است.
    قفسه مغازه ها خالی است، اما هیچ کس گرسنه نیست.
    هیچ کس گرسنه نیست، اما همه نا خوشنودند.
    همه ناخوشنودند، اما هیچ کس شکایتی ندارد.
    هیچ کس شکایتی ندارد، اما زندان ها پر است.

    رکورد المپیک
    پرتاب کننده چکش روس، در المپیک رکورد جدیدی را به ثبت می رساند. خبرنگار ها با او مصاحبه می کنند.
    « چطور توانستید چکش را انقدر دور پرتاب کنید؟»
    « اگر داس هم همراهش بود دو برابر دورتر پرتاب می کردم.»

    ویزای آمریکا
    یک یهودی تقاضای گذرنامه کرد تا بتواند ویزای آمریکا بگیرد. دلیلش را چنین بیان کرد که برادری در آمریکا دارد که بیمار است و احتیاج به کمک دارد.
    مامور اداره گذرنامه گفت:« پس چرا برادرت به اینجا نمی آید؟»
    « من فقط گفتم برادرم بیمار است، اما نگفتم که دیوانه است.»

    بیمارستان روانی
    یک گروه از بازرسین به تیمارستانی در مسکو رفتند. گروهی از دیوانگان برای خوش آمد گویی در مقابل پلکان تیمارستان به صف ایستادند و ترانه ای را که آن روزها خیلی رواج داشت، خواندند. مضمون ترانه چنین بود " آه، زندگی در کشور سوسیالیست چه زیباست"
    یکی از بازرسان متوجه شد که یکی از آنها نمی خواند.
    « پس چرا نمی خوانی؟»
    « من که دیوانه نیستم. من اینجا پرستارم.»

    کاغذ توالت
    زنی با یک کیسه پر ازلوله های کاغذ توالت از خیابان می گذشت. عابری با تعجب از او پرسید:« مادر جان! این کاغذ توالت ها را از کجا خریدی؟»
    « خریدم؟ مگر این روزها می شود چیزی خرید؟ مگر اصلا چیزی برای خرید وجود دارد؟ پنج سال است که این ها را نگه داشته ام. الان هم از خشک شویی گرفتم شان.»

    اول ماه مه
    در راهپیمایی با شکوه روز اول ماه مه، پیرمرد یهودی پلاکاردی را در دست داشت که رویش نوشته شده بود:" رفیق استالین، برای دوران کودکی زیبایی که به من تقدیم کردی، متشکرم"
    یکی از اعضای حزب به پیرمرد گفت:« این چیه؟ حزب ما را مسخره کرده ای؟ همه می دانند که وقتی تو بچه بودی، رفیق استالین هنوز به دنیا نیامده بود!»
    پیرمرد یهودی گفت:« این دقیقا همان چیزی است که من برایش متشکرم.»

    زن خیانتکار
    یک روز شوهر به خانه آمد و دید که زنش با غریبه ای در رختخواب است. با عصبانیت گفت:« زنیکه بی عرضه! بقالی سر کوچه تخم مرغ آورده و فقط سه بسته مانده و آنوقت ببین تو وقتت را چطور تلف می کنی!»

    ساعت ساخت شوروی
    یک توریست لهستانی بعد از سفرش به شوروی به خانه باز می گشت. او دو چمدان خیلی بزرگ و سنگین داشت. یک ساعت مچی ساخت شوروی هم به مچش بسته یود. به مامور گمرک گفت:« این ساعت جدید ساخت شوروی است. این ساعت یکی از شگفتی هایی است که در کشور های سرمایه داری، به آن پی نبرده اند. ببینید، هم زمان را نشان می دهد، هم ضربان نبض و هم مراحل مختلف قرص ماه و هم آب و هوای ورشو، مسکو و نیویورک را.» مامور گمرک تصدیق کرد:« بله، واقعا شگفت انگیز است. ممکن است بگویید در آن دو چمدان چیست؟»
    « باطری های ساعتم.»
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    ویژه سالروز ولادت امام حسین (ع)

     نور اميد و ازلى مى آيد
    بر عالم ايجاد ولى مى آيد
    مجموعه حسن و عشق و ايثار و کرم
    يعنى كه حسين ابن على مى آيد
     

    زندگانى امام حسين (ع)
    در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود.
    چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودكش را بياورد.
    اسما او را در پارچهاى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .(3)
    به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل , فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير)(4) كه به عربى (حسين ) خوانده ميشود نام بگذار.(5)
    چون على براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .
    و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
    به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.(7)

    حسين (ع ) و پيامبر (ص)
    از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
    سلمان فارسى ميگويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد وميفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) ميباشد.(8)
    انس بن مالك روايت ميكند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست ميدارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه ميفشرد وآنان را ميبوييد و مي بوسيد.(10)
    ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف ميكند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى ماميآمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است .(11)
    عاليترين , صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام (ص ) خواند كه فرمود: حسين از من و من ازحسينم .(12)


    اخلاق و رفتار امام حسين (ع)
    با نگاهى اجمالى به 56 سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجويى حسين (ع ), درمييابيم كه هماره وقت او به پاكدامنى و بندگى و نشر رسالت احمدى و مفاهيم عميقى والاتراز درك و ديد ما گذشته است .
    اكنون مرورى كوتاه به زواياى زندگانى آن عزيز, كه پيش روى ما است : جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسيارى داشت .
    گاهى در شبانهروز صدها ركعت نماز ميگزاشت .(25)
    و حتى در آخرين شب زندگى دست از نياز و دعا برنداشت , و خواندهايم كه از دشمنان مهلت خواست تابتواند با خداى خويش به خلوت بنشيند.
    و فرمود: خدا ميداند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زياد و استغفار را دوست دارم .(26)
    حضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.(27)
    ابن اثير در كتاب اسد الغابة مينويسد: كان الحسين رضى الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها.(28)
    حسين (ع ) بسيار روزه ميگرفت و نماز ميگزارد و به حج ميرفت و صدقه ميداد و همه كارهاى پسنديده را انجام ميداد.
    شخصيت حسين بن على (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتى بابرادرش امام مجتبى (ع ) پياده به كعبه ميرفتند, همه بزرگان و شخصيتهاى اسلامى به احترامشان از مركب پياده شده , همراه آنان راه ميپيمودند.(29)
    احترامى كه جامعه براى حسين (ع ) قائل بود, بدان جهت بود كه او با مردم زندگى ميكرد - از مردم و معاشرتشان كناره نميجست - با جان جامعه هماهنگ بود, چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود, و بالاتر از همه ايمان بيتزلزل او به خداوند, او را غمخوار و ياور مردم ساخته بود.
    و گرنه , او نه كاخهاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ, و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نميبستند, و حرم رسول الله (ص ) را براى اوخلوت نميكردند... اين روايت يك نمونه از اخلاق اجتماعى اوست , بخوانيم : روزى از محلى عبور ميفرمود, عدهاى از فقرا بر عباهاى پهن شدهشان نشسته بودند ونانپارههاى خشكى ميخوردند, امام حسين (ع ) ميگذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : ان الله لا يحب المتكبرين , (30) خداوند متكبران را دوست نميدارد.
    سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت كردم , شما هم دعوت مرا اجابت كنيد.
    آنهاهم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند.
    حضرت دستور دادهر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند, (31) و بدين ترتيب پذيرايى گرمى از آنان به عمل آمد, و نيز درس تواضع و انساندوستى را با عمل خويش به جامعه آموخت .
    شعيب بن عبدالرحمن خزاعى ميگويد: چون حسين بن على (ع ) به شهادت رسيد, بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند, علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند,فرمود اين پينهها اثر كيسههاى غذايى است كه پدرم شبها به دوش ميكشيد و به خانه زنهاى شوهرمرده و كودكان يتيم و فقرا ميرسانيد.(32)
    شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستمديدگان ميتوان درداستان ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام دريافت , كه اجمال و فشردهاش را در اين جا متذكر ميشويم : يزيد به زمان ولايتعهدى , با اين كه همه نوع وسايل شهوترانى و كامجويى و كامروايى از قبيل پول , مقام , كنيزان رقاصه و... در اختيار داشت , چشم ناپاك و هرزهاش رابه بانوى شوهردار عفيفى دوخته بود.
    پدرش معاويه به جاى اين كه در برابر اين رفتار زشت و ننگين عكسالعمل كوبندهاى نشان دهد, با حيلهگرى و دروغپردازى و فريبكارى , مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاكدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناهآلوده پسرش يزيد بكشاند.
    حسين بن على (ع ) از قضيه باخبر شد, در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يكى از قوانين اسلام , زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاكيزهاى قطع نمود و با اين كار همت و غيرت الهياش را نمايان و علاقهمندى خودرا به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و اين رفتار داستانى شد كه درمفاخر آل على (ع ) و دناءت و ستمگرى بنى اميه , براى هميشه در تاريخ به يادگارماند.(33)
    علائلى در كتاب سمو المعنى مينويسد: ما در تاريخ انسان به مردان بزرگى برخورد ميكنيم كه هر كدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خويش را جهانگير ساختهاند, يكى در شجاعت , ديگرى در زهد, آن ديگرى در سخاوت , و... اما شكوه و بزرگى امام حسين (ع ) حجم عظيمى است كه ابعادبينهايتش هر يك مشخصكننده يك عظمت فراز تاريخ است , گويا او جامع همه والاييها و فرازمنديها است .(34)
    آرى , مردى كه وارث بيكرانگى نبوت محمدى است , مردى كه وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع ) است و وارث جلال و درخشندگى فضيلت مادرى چون حضرت فاطمه (س ) است , چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاى خدايى نباشد.
    درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم .
    امام حسين (ع ) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنهانمونه يك بزرگمرد تاريخ را براى ما مجسم ميسازد, بلكه او با همه خويشتن , آيينه تمامنماى فضيلتها, ب زرگمنشيها, فداكاريها, جانبازيها, خداخواهيها وخداجوييهاميباشد, او به تنهايى ميتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت راضامن گردد.
    بودن و رفتنش , معنويت و فضيلتهاى انسان را ارجمند نمود.

    ـــــــــــــــــ
    پي نوشتها:
    (1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
    (2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر يزيد بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعيان الشيعه , جزء 11 , ص 167.
    (3) امالى شيخ طوسى , ج 1, ص 377.
    (4) شبر بر وزن حسن , و شبير بر وزن حسين , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, اين سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
    (5) معانى الاخبار, ص 57.
    (6) در منابع اسلامى درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسيارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه , ج 15, ص 143 به بعد.
    (7) كافى , ج 6, ص 33.
    (8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدين صدوق , ص 152.
    (9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
    (10) ذخائر العقبى , ص 122.
    (11) الاصابه , ج 11, ص 30.
    (12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در اين قسمت رواياتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سنديت داشته باشد.
    (25) عقد الفريد, ج 3, ص 143.
    (26) ارشاد مفيد, ص 214.
    (27) مناقب ابن شهرآشوب , ج 3, ص 224 - اسد الغابة , ج 2, ص 20.
    (28) اسد الغابة , ج 2, ص 20.
    (29) ذكرى الحسين , ج 1, ص 152, به نقل از رياض الجنان , چاپ بمبئى , ص 241 -انساب الاشراف .
    (30) سوره نحل , آيه 22.
    (31) تفسير عياشى , ج 2, ص 257.
    (32) مناقب , ج 2, ص 222.
    (33) الامامة والسياسة , ج 1, ص 253 به بعد.
    (34) از كتاب سمو المعنى , ص 104 به بعد, نقل به معنى شده است

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان