Text Link Ads

 

 

 

699

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 699 :: يکشنبه 12 فروردين 1386

Mobin_s2004@yahoo.com

یک درمان فوق العاده سریع برای گلو درد!


سلام!
در وبگرديهاي روزانه ام، ديروز به اين مطلب برخوردم، که در نوع خود جالب بود، توجه بفرمائيد:
 

تذکر مهم : این مطلب را یک پزشک نمی نویسد پس اگر لازم می بینید حتماً پیش از اقدام به خواندن و آزمایش این روش نظر یک پزشک را بپرسید

سایت ارت کلینیک در یک بررسی روشهای مختلف سنتی درمان گلودرد را با یکدیگر مقایسه کرده است بسیار معتقدند بهترین و قطعی ترین چاره گلودرد قرقره کردن محلول فلفل قرمز به مدت سه روز می باشد. به گفته این سایت این روش بهترین راه خلاص شدن از گلودردهایی است که بعد از چند هفته بدون اینکه آنتی بیوتیک ها اثری بر روی آنها گذاشته باشد باقی مانده است میباشد.

مواد لارم:

    - یک لیوان معمولی آب ولرم

    - یک قاشق چایی خوری گرد فلفل قرمز

    - مقداری نمک (لازم به ذکر است نمک جزء اصلی این روش نیست اما با توجه به توصیه شدن آن و بی ضرر بودنش اضافه شده است)

علاوه بر نظراتی که در همین سایت از تاثیر معجزه آسای این روش ذکر شده است در جاهای دیگر هم مفصل در این خصوص نوشته اند .

تذکر جدی دوم: فلفل بذاته یک بالا برنده فشار خون است.

منبع: خودتان حدیث مفصل بخوانید از آن مجمل

 

دانلود مجلات و کتب خارجي


Computer Graphics World
ماه مارس


 

تاریخ انتشار: مارس 2007
تعداد صفحات مجله: 48
حجم فایل: 4 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com

برای دانلود مستقيم فايل اینجا را کلیک کنید



آرشيو روزانه

براي مشاهده شماره ديروز «روزانه» (698) اينجا را کليک کنيد

 

عناوين برخي از  مطالب شماره امروز مجله الکترونيکي «روزانه»

  • یک درمان فوق العاده سریع برای گلو درد!
  • دانلود مجلات و کتب خارجي: Computer Graphics World ماه مارس
  • گرونترین های دنیا!
  • خبر و عکسي که باعث شرمندگی خیلی از جوانها میشود
  • آلبوم زیبای شب سکوت کویر از استاد موسیقی سنتی ایران محمدرضا شجریان 
  • ويدئوي زيباي زلف بر باد با صداي محسن نامجو 
  • خلق طرح هاي گرافيک سه بعدي متني، گرافيکي و انيميشن در کمتر از چند دقيقه با Xara3D 6.0
  • اس ام اس فارسي براي نوکيا N71
  • جمهوري اسلامي ايران و موج چهارم دمکراسي
  • چگونه در داخل ایران با SMS وبلاگ بنویسم؟
  • عشق و دیوانگی
  • تناسب اندام صحيح بر طبق فرم بدن
  • ويراژ خودروهاي جديد در بازار 86
  • شيشه پاک کني با احساسات
  • و ....
 

 

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

گرونترین های دنیا!
ويدئوي اسما الحسنی - نامهای الله
خبر و عکسي که باعث شرمندگی خیلی از جوانها میشود

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

يادداشت اعتراض آميز وزارت خارجه
به سفارت انگليس در تهران

به دنبال تحركات انگليس در اطراف سر كنسولگري ايران در بصره وزارت خارجه كشورمان طي يادداشتي اعتراض آميز خواستار جلوگيري از تكرار اين اقدامات شد.
به گزارش خبرگزاري فارس و به نقل از اداره كل اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه، يك مقام سياسي مسئول در وزارت امور خارجه در خصوص تعرض نظاميان انگليسي به سركنسولگري ايران در بصره تصريح كرد: به دنبال تحركات روز شنبه نهم فروردين ماه نيروهاي نظامي انگليس در عراق در اطراف سر كنسولگري جمهوري اسلامي ايران در بصره و تيراندازي به اطراف آن، روز گذشته وزارت امور خارجه كشورمان طي يادداشت اعتراض‌آميزي به سفارت انگليس در تهران، خواستار جلوگيري از تكرار اين گونه اقدامات و توجه نيروهاي انگليسي در عراق به مقررات بين‌المللي ناظر به اماكن ديپلماتيك گرديد.
متن اين يادداشت در اختيار نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در نيويورك قرار گرفت تا به عنوان سند در سازمان ملل ثبت گردد.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود سريالهاي نوروزي

ترش و شيرين

تهيه كننده: ايرج محمدي – مهران مهام
کارگردان: رضا عطاران

شرح مختصر: نصرت خانم زني متكي به نفس است كه پس از مرگ شوهرش كمر همت را بسته و از طريق ترشي فروشي چهار فرزند قد ونيم قدش را به سختي اما آبرومندانه از آب و گل در آورده است . داستان از جايي شروع مي شود كه مهلت خانه اجاره اي نصرت خانم به سر آمده واو مجبور است به خانه اي ديگر نقل مكان كند اما اين جابجايي باعث بروز ماجراهايي مي شود كه مسير زندگي نصرت خانم و خانواده اش را تغيير مي دهد.

لينکهاي دانلود (هر روز آپديت مي شوند)

قسمت 1    سرور 1   سرور 2    سرور 3

قسمت 2    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 3    سرور 1   سرور 2    سرور 3   

قسمت 4    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 5    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 6    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 7    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 8    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 9    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4




 

روزگار خوش حبیب آقا

تهيه كننده: علي‌لدني
کارگردان: مهدي مظلومي
بازيگران : سيروس گرجستاني ، مهوش صبر كن ، سودابه گرجستاني ، محمود جعفري، سعيد آقاخاني، امير غفارمنش، مهناز فصاحتي، ناصر گيتي‌جاه، عباس جمشيدي‌فر

شرح مختصر: كارمندي به نام حبيب آقا كه زندگي شرافت‌مندانه‌اي دارد و برخلاف برخي از اطرافيان خود حاضر نيست از موقعيت خود براي كسب درآمد بيشتر سوء استفاده كند و به همين دليل دچار مشكلات و مسائلي مي‌شود.
سريال حبيب آقا يك سريال شخصيت محور است و ماجراها و رويدادهاي آن بر اساس محوريت يك شخصيت شكل مي‌گيرد. اين شخصيت همان حبيب آقاي كارمند است كه نقش او راهم سيروس گرجستاني ايفاء مي‌كند.
مظلومي تلاش كرده تا پايه سريال خود را بر طنز موقعيت قرار دهد و كمتر از طنز كلامي استفاده كند. البته اين مساله‌اي است كه بايد درباره ميزان درستي و نادرستي آن تا زمان نمايش سريال صبر كرد. اما درباره يك مساله از همين حالا مي‌توان اظهار نظر كرد و آن اينكه سريال در كنار لحظات شيريني كه دارد، لحظات تلخي هم دارد.

لينکهاي دانلود (هر روز آپديت مي شوند)

قسمت 1    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 2    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 3    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 4    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 5    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 6    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 7    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 8    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 9    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

 



 

بايرام

تهيه كننده: محمد صالحيان
کارگردان: مسعود نوابي
بازیگران فتحعلي اويسي و امير جعفري وهمچنين هنرمنداني چون غلامحسين لطفي، رضا ‌فيض‌نوروزي، زهره حميدي، رويا افشار ، يلدا قشقايي ، نفيسه روشن ، سهيل تاكي ، علي ترابي و ابراهيم آبادي در آن به ايفاي نقش پرداخته اند.

شرح مختصر: موضوع اين سريال در خصوص شخصي به نام بايرام است كه با شخصيت مثبتي كه دارد هركجا كه وارد مي‌شود اتفاق جديدي برايش رخ مي‌دهد و هر اتفاق يكي از داستانهاي اين مجموعه را رقم مي‌زند.

لينکهاي دانلود (هر روز آپديت مي شوند)

قسمت 1    سرور 1    سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 2     سرور 1    سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 3     سرور 1    سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 4     سرور 1    سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 5     سرور 1    سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 6     سرور 1   سرور 2      سرور 3    سرور 4

قسمت 7     سرور 1   سرور 2      سرور 3    سرور 4

قسمت 8     سرور 1   سرور 2      سرور 3    سرور 4

قسمت 9     سرور 1   سرور 2      سرور 3    سرور 4

 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه شما ایرانیان عزیز خارج از کشور !
با همکاری دوست بسیار عزیزم «benz223@gmail.com» هر هفته، روزهاي جمعه يک فيلم سينمائي ايراني براي مشاهده آنلاین (و یا دانلود) تقدیم می گردد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

 
دانلود آلبوم: فارسي

شب سکوت کوير
با صداي شجريان

آلبوم زیبای شب سکوت کویر از استاد موسیقی سنتی ایران محمدرضا شجریان 

براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.
 

تک موزیک

ويدئوي زيباي زلف بر باد با صداي محسن نامجو 

لينک مشاهده

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

خلق طرح هاي گرافيک سه بعدي متني، گرافيکي و انيميشن در کمتر از چند دقيقه با Xara3D 6.0

 

خلق طرح های گرافیکی سه بعدی و زیبا یکی از نیازهای بسیاری از طراحان حرفه ایست که ساخت این آثار با نرم افزار های رایج ویرایش دو بعدی تصاویر مانند Photoshop بسیار دشوار است و نیاز به کاربا نرم افزارهای تخصصی سه بعدی ساز دارد .

Xara3D نرم افزار کوچک و حرفه ای برای خلق این گونه آثار سه بعدی و باکیفیت زیبای گرافیکیست . عمده تلاش این نرم افزار در سه بعدی سازی طرح های متنی و گرافیکیست که به آسانی هرچه تمام تر هم کاربر آماتور و هم کاربر پیشرفته قادر به برقراری ارتباطی ساده و بسیار مفید با آن برای خلق طرح هایی چون Logo، Banner، Title ها ، سرتیتر ها و  دکمه ها خواهند بود.

ساخت بسیار آسان طرح های سه بعدی گرافیکی

توسط ابزارهای اختصاصی متفاوت محیط این نرم افزار، طرح های ساده و زیبا از هرآنچه مد نظرتان است را به آسانی هرچه تمام تر و در کمتر از چند دقیقه خلق کنید.

ایده آل برای انیمیشن های سه بعدی

خلق انیمیشن های سه بعدی و متحرک و زیبای AVI و GIF برای صفحات وب و کسب توجه بازدیدکنندگان به بنر های تبلیغاتی خود !

کیفیت بالای طرح های ساخته شده

بهره گیری از تکنولوژی روز برای ساخت عکس های با کیفیت بسیار بالا با کمترین سایز .

جزئیات کامل تر به زبان سایت سازنده  ....

Xara3D را می توانید از اینجا :

نمونه طرح های ساخته شده توسط نرم افزار

English Explanations

لينک دانلود (حجم فايل در حدود 19 مگابايت)
لينک دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد
.
براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا را کليک کنيد

 



 

دنیای موبایل

FarsiSMS for N71

اس ام اس فارسي براي نوکيا N71

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

رمز فايل: reza-2006

 

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی

چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست
برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب
گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک
اگر نه دایره عشق راه بربستی

 

که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی
گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
گرش نشان امان از بد زمان بودی
سریر عزتم آن خاک آستان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بخش اول

مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه»
 

نمکدون
alimerikhi@yahoo.com

 

 

جمله روزانه
saheledoosti@yahoo.com

12 فروردین
همه ما مردم به خاطر هدفی در این دنیا هستیم.درباره ماموریتت فکر کن.سپس با استفاده از استعداد های خدادادی با هدف زندگی کن.با این کار، تو مغناطیسی بی پایان برای رویدادهای معجزه آسا می شوی.
تویس اسمیلی

 

 
 

حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com

ما من شی ء تراه عیناك الا وفیه موعظه
چیزی نیست كه چشمانت آن را بنگرد ، مگر آن كه در آن پند و اندرزی است .
امام موسی کاظم (ع)

 

 

آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com

جوش صورت يا آکنه

آکنه يا جوش يک اختلال پوستي است که در سنين نوجواني شروع مي شود و تا آخر جواني ادامه مي يابد. براي درمان ابتدا بايد ديد که آيا ضايعات واقعاً جوش هستند؛ چون خيلي از ضايعات پوستي شبيه جوش بروز مي کنند. جوش بيشتر در نواحي سِبوره ( نواحي از بدن که داراي غدد سباسه فراوان است مثل اطراف بيني، پيشاني، چانه، قسمت هاي فوقاني پشت و سينه و شانه ها ديده مي شود.
غدد سباسه به طور طبيعي در تمام سطح پوست گسترش دارند و مسئول چرب نگه داشتن سطح پوست مي باشند. همچنين به علت دارا بودن بعضي مواد داراي خاصيت ضد ميکروبي و قارچي هستند. اين غدد در کف دست و پا و لـب وجود ندارند و بيشترين تراکم آنها در صورت ، سر، سينه و قسمت بالاي پشت است.
به طور کلي شستشوي مکرر نواحي جوش به ويژه با صابون هايي که اسيديته مي باشند و از خود بقايايي به جا نمي گذارند در جلوگيري از تشکيل جوش جـديد تا حـد زيادي مؤثر است و در درمان نيز کمک کـننده مي باشد.
جوش بيشتر در صورت ديده مي شود و شکل هاي متفاوت دارد مثل: کومدون ( جوش هاي ريزي که به صورت سر سياه و سر سفيد ديده مي شوند )؛ پاپول (جوش هاي برجسته و قرمز رنگ)؛ پاسچول (جوش هاي چرکي ) و ندول ( تورم التهابي که در عمق بيشتري نسبت به پاپول قرار گرفته اند) و بالاخره کيست ( فضاهاي بسته اي در زير پوست حاوي ماده نيمه جامد يا مايع ).
با بسته شدن دهانه خروجي غدد چربي به علت هاي گوناگون جوش به وجود مي آيد. علت هاي بسته شدن اين دهانه ها شامل:
* توليـد و ترشح زيادي چربي در اين غدد که خود اين مي تواند به علت ارثي بودن يا عدم تنظيم هورموني باشد. البته گاهي ميزان هورمون در سطح طبيعي مي باشد ولي پوست به اين مقدار طبيعي نيز حساس است. مصرف خارجي هورمون هايي مثل هورمون مردانه ( تستوسترون) و کورتيکواستروئيدها ( کورتن) مي تواند باعث ايجاد و تشديد آکنه شود.
افرادي که داراي جـوش هستند بايد از مصـرف هرگـونه کـرم يا پـماد اجـتناب کنند، چون باعث بدتر شدن جوش ها مي شود.

ادامه دارد...

 

 

يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com

زنی ظریف چنان اهل حال و عشقی بود
که هر سه ماه به یک مرد تازه شوهر کرد
نبـود در نـظـــرش نــام آخــریـن شــوهــر
چنانــکه خـود نتــوان ایـن قضیــه بـاور کرد
بهـم بـرآمـدم و گفتمــش کـه غیـراز تـو
کـدام زوجــه کـه غـفلـت ز نـام شــوهر کــرد
بگفت گـر کـه مقیـد بـه اسمشـان بــاشم
بقــدر د یکسیــونـر اســم بـاید از بر کرد
ا-ح

*******************

جوانی نزد سقراط حکیم رفت و گفت : می خواهم زن بگیرم اما از آینده اش بیمناکم . کدام راه را انتخاب کنم ، تجرد یا تاهل ؟ حکیم دانشمند فکری کرد ه جواب داد : از هر یک از این دو راه بروی عاقبت با پشیمانی روبرو می شوی اکنون انتخاب با تو است

****************

روزی دو دوست همدیگر را در خیابان دیدند و شروع به درد دل کردند . اولی گفت : به جان تو دیگر از زندگی سیر شده ام . از تنهائی به تنگ آمده ام و تصمیم دارم زن بگیرم و این چند صباح عمر را با فراغت بگذرانم
دومی گفت : اتفاقا منهم خیال دارم کاری کنم که بقیه عمر را راحت بگذرانم و برای فراغت خاطر تصمیم گرفته ام زنم را طلاق بدهم 

ادامه دارد ...

 

 

فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no

خود بر تخت عاج نشست و تاج فیروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را بخوانند. آنگاه روی به آنان کرد و گفت:« شما آگاهید که من دشمنی بزرگ دارم که گرچه جوان است اما دلیر و نام جوست و در پی بر انداختن تاج و تخت من است. جانم ازاندیشه این دشمن همیشه در بیم است.
باید چاره ای جست: باید گواهی نوشت که من پادشاهی دادگر و بخشنده ام و جز راستی و نیکی نورزیده ام تا دشمن بد خواه بهانه کین جوئی نداشته باشد. باید همه بزرگان و نامداران این نامه را گواهی کنند.»
ضحاک ستمگر و تند خو بود. از ترس خشمش همه بر دادگری ونیکی و بخشندگی ضحاک ستمگر گواهی نوشتند.
ضحاك چنان از فريدون به ترس و بیم افتاده بود كه روزي بزرگان و نامداران را انجمن كرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنويسند و آن را مُهر كنند

ادامه دارد ...

 

 

مصحف
hamed.1360@yahoo.com

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

سوره: سورة المائدة آيات: 120 محل نزول: مدینه

أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ 96 جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ 97 اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 98 مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ 99 قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 100 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ 101 قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا كَافِرِينَ 102 مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَـكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ 103  

 

ترجمه فارسي مکارم

صيد دريا و طعام آن براى شما و كاروانيان حلال است; تا (در حال احرام) از آن بهره‏مند شويد; ولى مادام كه محرم هستيد، شكار صحرا براى شما حرام است; و از (نافرمانى) خدايى كه به سوى او محشور مى‏شويد، بترسيد! «96» خداوند، كعبه -بيت الحرام- را وسيله‏اى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده; و همچنين ماه حرام، و قربانيهاى بى‏نشان، و قربانيهاى نشاندار را; اين‏گونه احكام (حساب شده و دقيق،) بخاطر آن است كه بدانيد خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، مى‏داند; و خدا به هر چيزى داناست «97» بدانيد خدا داراى مجازات شديد، و (در عين حال) آمرزنده و مهربان است «98» پيامبر وظيفه‏اى جز رسانيدن پيام (الهى) ندارد; (و مسؤول اعمال شما نيست) و خداوند آنچه را آشكار، و آنچه را پنهان مى‏داريد مى‏داند «99» بگو: «(هيچ‏گاه) ناپاك و پاك مساوى نيستند; هر چند فزونى ناپاكها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، شايد رستگار شويد! «100» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال كنيد، براى شما آشكار مى‏شود; خداوند آنها را بخشيده (و ناديده گرفته) است و خداوند، آمرزنده و بردبار است «101» جمعى از پيشينيان شما، از آن سئوال كردند; و سپس با آن به مخالفت برخاستند (ممكن است شما هم چنين سرنوشتى پيدا كنيد) «102» خداوند هيچ‏گونه «بحيره‏» و «سائبه‏» و «وصيله‏» و «حام‏» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حيوانات اهلى است كه در زمان جاهليت، استفاده از آنها را بعللى حرام مى‏دانستند; و اين بدعت، در اسلام ممنوع شد) ولى كسانى كه كافر شدند، بر خدا دروغ مى‏بندند; و بيشتر آنها نمى‏فهمند! «103»

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید


توضيح:
هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا

 

 

 

بخش دوم

ديگر مطالب ارسالی

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

pashootan_khooban@yahoo.com

تا بال و پر عمر به رنگ هوس است از اوج سرازیر شدن یک نفس است
آن لحظه که بال زندگی می شکند در چشم پرنده آسمان هم قفس است

 

 

taoism1220@yahoo.com

خطاست که در برابر رنج ناشيکيبا باشيم

ناشکيبائی رنج و درد را از بين نمی برد.
برعکس ٬ جز افزودن بر درد و تشديد و تلخ تر کردن وضع مشقت بار٬
کاری انجام نمی دهد.
نبايد خود را به دست ناشکيبائی و بيقراری بسياريم ٬ بلکه برعکس ٬
رنج رابفهميم که چگونه ييدا می شود وچگونه می توانيم آن را محدود سازيم و با
صبر و خرد و قاطعيت و انرژی در اين جهان کار کنيم .

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

جمهوري اسلامي ايران و موج چهارم دمکراسي (1)

ساموئل هانتينگتون، نظريه پرداز برخورد تمدن ها سالها پيش کتابي در مورد امواج گسترش دموکراسي نوشت و آن را «موج سوم دمکراسي در قرن بيستم» ناميد. وي پس از بررسي امواج اول و دوم دمکراسي، دهه هفتاد ميلادي (1970) را سرآغاز موج سوم دمکراسي معرفي کرد. اکنون به نظر مي رسد پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل نظام جمهوري اسلامي در ايران طي سال 1979 ميلادي (8-1357 هجري شمسي) يعني واپسين سال دهه مدِّنظر هانتينگتون چالشي اساسي براي نظريه وي به وجود آورده است. جمهوري اسلامي نظامي تشکيل يافته توسط مردم بوده و هست، اما در راستاي امواج سه گانه هانتينگتون قرار ندارد. تئوري هانتينگتون از تبيين جمهوري اسلامي ناتوان است در حاليکه مي توان گفت تولد جمهوري اسلامي در ايران آغازگر موج چهارم دمکراسي در جهان است. مردم سالاري ديني و يا به تعبير دقيق تر مردم سالاري اسلامي نه يک موج در ادامه امواج قبلي بلکه يک سونامي در جهان بوده و هست. چنين نظامي در نقطه مقابلِ دمکراسي ليبرال قرار داشته و بديل و جايگزيني براي آن محسوب مي شود. بديهي است ليبرال دمکراسي که برگرفته شده از انسان مداري (امانسيم) است در مقابل مردم سالاري اسلامي که اساس آن خدامحوري است قرار دارد. عده اي هنوز جمهوري اسلامي را دچار معضلات مفهومي مي دانند غافل از آنکه اين نظام مدت هاست چالش هاي مفهمومي را از سر گذرانده و در حال الگو قرار گرفتن توسط ساير ملت هاست. جمهوري اسلامي پديده اي منفرد و مجزا در عالم نيست و به همين دليل از آن به عنوان نقطه آغاز موج چهارم ياد مي کنيم. در حال حاضر تأثيرات موج چهارم در عراق، لبنان، فلسطين و ساير کشورهاي اسلامي قابل مشاهده است. طبيعي است درست هنگامي که موج چهارمي ها در حال قدرت گرفتن هستند، موج اولي هاي دمکراسي مانند آمريکا که در درونشان مردم سالاري واقعي وجود ندارد و تبديل به «دموکراسي هاي مافيايي» شده اند احساس خطر کنند چرا که هستي شان توسط موج چهارمي ها تهديد مي شود.
اين تهديدات تروريسم يا سلاح هاي کشتارجمعي نيست بلکه گسترش «حيات طيبه» در مقابل حيات خبيثه است، که از نظر آنها تهديدي استراتژيک محسوب ميشود . موج اولي ها روزي حمايت از تروريسم، روز ديگر نقض حقوق بشر و پس از آن تلاش براي دست يابي به سلاح هسته اي را بهانه مي کنند، اين بهانه ها نبايد پرده بر روي حقيقت بياندازد، حقيقت آن است که موج چهارم دمکراسي که مي توانيم آن را «تئودمکراسي» يا «مردم سالاري ديني» بناميم با شکل گيري جمهوري اسلامي در دوازدهم فروردين 1358 آغاز شده و در حال قدرت گرفتن در جهان اسلام است.

 

 

soganad2004@yahoo.com

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان کم رفت و آمدي مي گذشت.ناگهان از بين دو اتو مبيل پارک شده در کنار خيابان يک پسر بچه آجري به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد کرد.مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد که اتومبيلش صدمه زيادي ديده است.
به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.پسرک گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو،جايي که برادر فلجش از روي صندلي چرخ دار به زمين افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت: اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت کسي از آن عبور مي کند.برادر بزرگم از روي صندلي چرخ دارش به زمين افتاد و من زور کافي براي بلند کردنش ندارم.براي اينکه شما را متوقف کنم،ناچار شدم از پاره آجر استفاده کنم.
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذرخواهي کرد؛برادر پسرک را بلند کرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به آرامي به راهش ادامه داد.
در زندگي چنان با سرعت حرکت نکنيد که ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به سويتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه مي کند و با قلب ما حرف مي زند،اما بعضي وقت ها،زمانيکه ما وقت نداريم گوش کنيم،او مجبور مي شود پاره آجري به سوي ما پرتاب کند.اين انتخاب خودمان است که گوش کنيم يا نه.

 

 
motevaledemahe_mehr@yahoo.com

سلام
یه حرفی تو دلمه که بیان کردنش باعث میشه گریم بگیره
میدونید من ۱۸ سالمه و جنگو ندیدم.ندیدم چه کسایی با چه هدف هایی جونشونو گذاشتن کف دستشون و رفتند جنگیدند.ولی اون جوری که تو فیلما دیدم اون جوری که از شاهدای عینی جنگ شنیدم شهیدای ما رفتند تا دشمن به ناموسشون تجاوز نکنه .تا دست اجنبی به ناموسشون نرسه.چون فقط خواهر و مادرشونو ناموسشون نمیدونستند٬چون تمام زن ها و دختر های ایرانی رو ناموسشون میدونستند.رفتنو شهید شدنو اجرشونو گرفتند٬تا منو شما بعد ۱۸ سال بشه افتخارمونو به این قضیه ببالیم٬حالا ببینم بعد این سالا اون فرزند شهیدی که میبینه دارن ناموسشو به کشور های عربی صادر میکنند باید چه حالی داشته باشه؟ باباش رفت شهید شد که امروز منو شما این باشیم؟چقدر قشنگ خون پدرش پایمال شد٬حالا شرمندگی جلو خود شهدا هیچی ٬میگیم اونا اجر شهادتشونو از خود خدا میگیرند ٬ولی اون فرزند شهیدی که سالیان سال یتیمی کشیده اگه بیاد به منو شما بگه راه پدر منو کی داره ادامه میده چی میخایم بهش بگیم؟ بگیم بابات اشتباه کرد؟بگیم ما ارزش شهادت نداشتیم؟بگیم حالا صادر کردن که خوبه ما خودمون هم به ناموس ایرانی تجاوز میکنیم؟بگیم...؟ نمیدونم جواب خون شهدا ٬جواب یتیمی بچه هاشونو ٬جواب بی شوهری زناشونو و از همه مهم تر جواب امام حسین و خدا رو چه جوری میخایم بدیم٬اگه جامعمون اسلامی نبود اگه رو اسم کشورمون جمهوری اسلامی نبود٬اگه افتخارمون تو دنیا غیرت ایرانیا نبود٬دلم نمیسوخت٬بابا ما که ادعای مسلمونیمون میشه دیگه چرا؟
بیاین از امروز تو زندگیمون یه به این موضوع بیشتر دقت کنیم ٬نگید به من چه به ما که ربطی نداره.اگه ۲۵ سال پیش جوونای مملکتمون مثل ما بودن و میگفتن به من چه معلوم نبود ما العان وضعیتمون چی بود٬من و شماییم که جامعمونو میسازیم
یا حق ٬دست علی و اولادش نگهدارتون باشه
http://www.otaghekoochakeman.blogfa.com

 

.

ebgh_80@yahoo.com

یادداشت های همین جوری

اول ) برای نوشتن اولین شماره یادداشت های همین جوری در سال جدید خیلی فکر کردم که چه موضوعی را انتخاب کنم . اول فکر کردم از این اشعار زیبا و جملات زیباتر که همه به هم پرتاب می کنند بنویسم ولی دیدم مثل خیلی چیزهای دیگر که تبی است ! اینهم گندش را بقیه در می آورند و اگر من هم از این پرندیاتی ( منظور چرندیاتی است که پرتاب می شود ) که همه برای همه آرزوی دوزار پول و عمر هزار ساله و شادکامی و ... می کنند داشته باشم ، خیلی مسخره می شود . بعد گفتم بروم به انتقادات سال قبل بپردازم که دیدم خیلی زود است که حرص دوستان اونوری را در بیاورم و شیرینی و شکلاتی که باندازه کافی خورده اند را زهر کنم . بعد گفتم طنز بنویسم که اصلا ذوق طنزم نیامد . بعد فکر کردم اگر همه را معجون کنم و مخلوط ، بالاخره هر کسی یکطرفش را می چسبد و به همه حالی داده می شود برای شعف بیشتر .
دوم ) آخرای سال پیش ، شبکه دوم فرانسه با آقای دکتر یک مصاحبه داشتند که احتمالا شیفته گان حضرت معجزه آنرا دیده اند . اولا اعتراف می کنم که با قریب هفتاد درصد جملات آقای معجزه موافق صد در صد بودم و احساس غرور کردم ( مخصوصا در مورد فلسطین ) که برای خودم هم جای شگفتی بود که بخواهم روزی با سخنان حضرت ، حال کنم و احساس غرور . ولی ای کاش سوال آخر را نمی پرسیدند که باز حال ما در قوطی نرود . یعنی : آقای رییس جمهور شما این پوشش را برازنده یک رییس جمهور می دانید ؟ والخ .
سوم ) چهار روزی سفر شمال بودم که ای کاش قلم پاهایم می شکست و نمی رفتم . اولین دلیلم وجود دست اندازهایی بی شماری بود که دیگر اعصاب برای آدم نمی گذاشت . نمی دانم وظیفه رسیدن به جاده ها با کدامین نهاد عدالت پرور و اصلاح طلب است ولی واقعا اوضاع جاده مزخرف ترین چیزی است که دیده می شد . دومین دلیل نبود هیچگونه تابلو بود که به شما بگوید در کجای استان مازندران قرار دارید . ما برای پیدا کردن یک استان از هوش سرشارمان استفاده می کردیم و با مطابقت با دریا و جنگل ، شرق و غرب را تشخیص می دادیم که باز هم جای تاسف و فحش های آنچنانی برای مسولین امر دارد . سومین دلیل هم ملق زدن و چپ کردن در جاده بود که شکر خدا سالم ماندیم تا عذابی باشیم برای راستی های گروه . به هر حال زنده ایم و قصد نوشتن داریم .
چهارم ) یکی از دوستان هم گروهی در شمال ما را چنان شرمنده کرد که تا عمر داریم از ایشان متشکریم . تشکر .
پنجم ) این چند روزی که نبودم ، از اینترنت دور بودم . واقعا سخت می گذره ها !!! امتحان بفرمایید ، متوجه می شوید .
ششم ) از آنجاییکه بسیار خسته می باشیم و کمی شل و پل ، ( بعد از چهار دور گشتن و دو تا ملق و از ته دره بیرون آمدن ) ، می روم استراحتی بکنم . امیدوارم سال خوبی برای همه باشد و از دور به اعضای محترم مبین و خانواده های محترم ترشان هم تبریک می گویم . امیدوارم سال جدید ، همه به آرزوهاشون برسند و این کاغذ پاره ها !!! کار دستمان ندهد . آمین یا رب العالمین . همین .

 

 

mr_gir3pich@yahoo.com

گير 3پيچ

بـــــــــــــــــه سلام چطورين .
خوبين .
عيدتون مبارك .
چه خبرا .
مي بينم كه همه شيكم آوردين از بس تو خونه نشستين و هله هوله رفتين بالا . اونوقت مي گن تعطيلات عيد زياده . بابا بده مگه ملت تو خونه نشستن پاي تيليفيزيون فيلم هاي و سه ريالهاي توپ رو نيگا مي كنن . كشور در سكوت خبري مي ره و روزنامه ها مي رن گل بچينن . بچه ها هم توي خونه هستن و ترافيك كم مي شه و خيابونا خلوت . بابا آقاي نماينده ي عزيز . بي خيال طرح كاهش تعطيلات نوروزي . بذار ملت حالشو ببرن . توي تعطيلات فرت و فرت اس ام اس مي زنيم و با تيليف ثابت فك مي زنيم و برق مصرف مي كنيم و بنزين مي سوزونيم و پاي تيليغات و فيلم ها مي شينيم . بابا اين دوره آخر كاسبيه .
روزانه هم كه نبود چند روزي و تاخير داشت و ما هم عادت كرديم به تاخير و نيامدن يك روز و باقي ماجرا و ياد ايام قديم مي افتاديم و خبرنامه و باقي ماجرا . ( نمي دونم چرا ايميل من رفت قاطي باقالي ها ... متن خلاصه اش رو چند روز پيش فرستادم ولي هنوز نچاپيد !!!! پس ما نيز مطالبي به آن افزوديم و فرتي دوباره ارساليديم )
ولش .
اما اصل مطلب . ( شرمنده لپ مپ نداريم سرخ بشيم ) ندا خانوم در يك اقدام كاملا انتحاري پا روي دم حاكم بزرگ گير سه پيچ گذاشتند و ايشان نيز تنور شايعه ي ازدواج بنده را كمي گرمتر فرمودند . اول اينكه ندا جان اون كيكي كه سفارش دادم هفت طبقه نبود و 62 طبقه بود . خب دخترم بلد نيستي بگو بلد نيستم چرا مي ياي تو روزانه ما رو ميفرستي دم گاز . نامزدي كدومه ؟ گيم اوور چيه ؟ حرفا مي زني ها . اصلا مي خواين از برگ همسر توي شناسنامه ام فتو بگيرم ؟ ( فقط بعدش بايد غزل خداحافظي رو بخونم چون همه ي همسران گرامي مي فهمن كه كي به كيه . ) حالا كه اين جور شد از اين به بعد مي ريم رو به روي رستوران ندا اينا يه مغازه مي زنيم به ملت غذا ياد مي ديم . خواستين بياين نصف قيمت هم بهتون غذا مي ديم رديييييييييييييف . (نداجان يك يك مساوي )
خب . چون دستمان كف كرد از بس مغزمان حرفيد پس فعلا مي رويم در تخت عزيز گراميان مي لاليم و آجيل و هله هوله مي لمبانيم .

 

 

alirezamajidi@gmail.com

چگونه در داخل ایران با SMS وبلاگ بنویسم؟

نوشتن وبلاگ یا سرویس پیام کوتاه یا همان SMS جذابیت زیادی دارد. شاید یکی از دلایل محبوب شدن سایت توییتر ، همین ویژگی این سایت باشد. تصور کنید که سر کار ، یا در مسیر راه ، در مسافرت ، وقتی به اینترنت دسترسی ندارید و در هر زمانی ، هر وقت سوژه‌ای به نظرتان رسید با ارسال یک SMS ، اندیشه‌های خود را روی وبلاگ بیاورید. به سبب کوتاه بودن ذاتی این گونه نوشته‌ها ، هر وبلاگ‌نویس با این کار در واقع شیوه جدیدی از وبلاگ‌نویسی را شروع می‌کند.

در خارج کشور ، تصور می‌کنم سرویس‌های رایگان زیادی برای وبلاگ‌نویسی وجود داشته باشند که بتوان ویژگی SMS‌نویسی را در آنها فعال کرد. اما اگر اشتباه نکنم در داخل ایران فقط پرشین‌بلاگ است که چنین ویژگی‌ای را از مدت‌ها قبل فعال کرده.

پس چاره کار چیست؟
* اگر در پرشین‌بلاگ وبلاگ دارید که مشکلی ندارید و می‌توانید به راحتی با SMS وبلاگ بنویسید.

* اما اگردر پرشین‌بلاگ نمی‌نویسید ، می‌توانید با انجام کارهای زیر به نحوی وبلاگ‌نویس SMSای شوید ، «گرچه مسلما این کار نوعی میانبر زدن است و لطف SMSنویسی واقعی را ندارد» :

1- باز کردن یک وبلاگ در پرشین‌بلاگ و فعال کردن ویژگی وبلاگ‌نویسی با SMS:
- یک وبلاگ در پرشین‌بلاگ باز کنید.
- راهنمای فعال کردن موبایل و استفاده کردن از آن را برای نوشتن وبلاگ با
SMS بخوانید. خیلی ساده است.
- بسیار خوب! حالا اولین نوشته خود را SMS
کنید و وبلاگ پرشین‌بلاگی‌تان را چک کنید تا ببینید متن ارسال شده یا نه.

2- خروجی فید وبلاگ پرشین‌بلاگی‌تان را فیدبرنری کنید:
- در مرحله بعد ، به سایت فیدبرنر بروید و ثبت‌نام کنید.
- آدرس خروجی فید وبلاگ پرشین‌بلاگی‌تان را به فیدبرنر بدهید ، در پرشین‌بلاگ معمولا خروجی فید این فرمت را دارد : http://yourblogname.persianblog.com/rss.xml و با آیکون مشخص می‌شود. next را بزنید.
- عنوانی برای خروجی فید فیدبرنری شده خود انتخاب کنید ( در جلوی Feed Title و با کلمات انگلیسی) ،  آدرس خروجی فید را هم بنویسید که هر عبارت دلخواهی می‌تواند باشد (در جلوی Feed Address)
- روی
activate feed کلیک کنید.
- وارد صفحه‌ای می‌شوید که خبر می‌دهد ، موفق شده‌اید فید وبلاگ پرشین‌بلاگی‌تان را وارد فیدبرنر کنید ،
next
را بزنید.

3- خروجی فید را وارد وبلاگ اصلی کنید:
- حالا به اینجا بروید و روی نام فید ( و نه آیکون آن) کلیک کنید.


- روی
publicize کلیک کنید.


- حالا روی
BuzzBoost کلیک کنید


در صفحه‌ای که ظاهر می‌شود ، در کنار Plain Text Excerpt Length ، شما باید
full item را انتخاب کنید و متغیرهای دیگر را مشخص کنید. بهتر است تعداد آیتم‌هاي به نمایش‌گذاشته شده را زیاد انتخاب کنید. دست آخر روی activate کلیک کنید.
- کدی به شما داده می‌شود که می‌توانید آن را در جای دلخواه وبلاگتان بگذارید تا
smsنوشته‌های وبلاگ پرشین‌بلاگی‌تان در وبلاگ اصلی‌تان به نمایش درآید.
- توجه داشته باشید که فیدبرنر هر نیم ساعت خروجی فید وبلاگ‌ها را چک می‌کند ، پس ممکن است از زمانی که
sms
می‌زنید تا زمانی که نوشته در وبلاگتان ظاهر می‌شود ، نیم ساعت زمان لازم باشد.

دکتر عليرضا مجيدي

 

 

ghashang1289@yahoo.com

عشق و دیوانگی

 در زمان‌های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلت‌ها و تباهی‌ها همه‌جا شناور بودند. آن‌ها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همة فضایل و تباهی‌ها دور هم جمع شدند، خسته‌تر و کسل‌تر از همیشه. ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم، مثلاً قایم باشک.
همه از پیشنهاد او شاد شدند. دیوانگی فوراً فریاد زد: من چشم می‌گذارم. از آن جایی که هیچ‌کس نمی‌خواست به دنبال دیوانگی بگردد، همه قبول کردند که او چشم بگذارد و او به دنبال آن‌ها بگردد. دیوانگی جلوی درختی رفت و چشم‌هایش را بست و شروع به شمردن کرد:
یک، دو، سه ...
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد، خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد، اصالت در میان ابرها پنهان شد، هوس به مرکز زمین رفت، طمع داخل کیسه‌ای که خودش دوخته بود مخفی شد. دیوانگی مشغول شمردن: 79 و 80 و همه پنهان شده بودند به‌جز عشق که مردّد بود و نمی‌توانست تصمیم بگیرد. جای تعجّب هم نیست، می‌دانیم که پنهان کردن عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش رسید: 95، 96 و ...
هنگامی که دیوانگی به صد رسید، عشق پرید و در بین یک بوتة رز پنهان شد. دیوانگی فریاد زد که دارم می‌آیم.
اوّلین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود زیرا تنبلی، تنبلی‌اش آمده بود جایی پنهان شود. لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود، دروغ ته چاه، هوس در مرکز زمین. یکی یکی همه را پیدا کرد به جز عشق.
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت در گوش‌هایش زمزمه کرد که تو فقط عشق را باید پیدا کنی و او پشت بوتة گل رز است.
دیوانگی شاخة چنگک مانندی را از درخت کند و با شدّت و هیجان زیادی آن‌را در بوتة گل فرو کرد. دوباره، دوباره، تا با صدای ناله‌ای متوقّف شد. عشق از پشت بوته بیرون آمد. با دست‌هایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشت‌هایش قطرات خون بیرون می‌زد. شاخه‌ها به چشمان عشق فرو رفته بودند. او نمی‌توانست جایی را ببیند، او کور شده بود.
دیوانگی گفت: من چه کردم؟ من چه کردم؟ چگونه می‌توانم تو را درمان کنم و عشق پاسخ داد: تو نمی‌توانی مرا درمان کنی، امّا اگر می‌خواهی کاری کنی راهنمای من شو.
و از آن روز است که عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار او.

برداشت از: ماهنامة رایانه خبر – سال دوّم – شماره 10 – اسفندماه 1383

 

 

komeil_fa84@yahoo.com

هاليوود و فرهنگ‌سازان شيطاني
قسمت دوم

نگاهي اجمالي بر تاريخ سينماي جهان گواه اين حقيقت‌ است كه سينما بيش از هر هنري ابزاري ايدئولوژيك است و اگر با تمهيدات ويژه هنري، عملي تعكيس نشان داده مي‌شود، دال بر صورت ظاهري نيست و چه بسا در برهه‌اي خلاف انتظار و منافع سازندگان آن جلوه كند. در نهايت ايجاد زمينه مي‌تواند محصولي در آينده داشته باشد. ايدئولوژي‌هاي افراطي قرن بيستم در كنار ديگر فعاليت‌هاي تبليغاتي از سينما، بيشترين بهره دلخواه را برده‌اند. اگر از اين حيث رقابت‌ها و تكنيك‌ها غني‌تر شده‌اند، از عوارض ايدئولوژيك بوده است، نه صرفاً هنر براي هنر.

سينماي هاليوود با مالكيت يهوديان از آميزش منافع استعمار امريكايي و ايجاد فضاي مثبت براي تغيير نگرش‌ها به‌ويژه مسيحي‌ها به مظلوميت دروغين يهوديان شكل گرفت و در رشته‌هاي مختلف فيلم‌سازي ادامه يافت. سربازان امريكايي در همه فيلم‌ها سربازان آزادي جنگ‌هاي اول و دوم جهاني بودند. يهوديان انسان‌هاي قابل‌ترحم و آواره جلوه داده مي‌شدند و هميشه نيز ملت‌‌ها نيازمند رهبري امريكاييان بودند. اين محورهاي اصلي در سينماي ديگر كشورها نيز به‌طور سنتي اعمال مي‌شد ساخته‌هاي سينمايي آيزنشتاين و پودوفكين انگيزه‎‌هاي ايدئولوژيك و تهييج كننده انقلاب اكتبر شوروي را به پيش مي‌برند و فيلم‌سازاني چون رني ريفنشتال با فيلم‌هاي بازي‌هاي المپيك و …  نازيسم هيتلري را به جسم و جان طرفداران فاشيسم تزريق مي‌كردند.

با مقايسه اهداف ايدئولوژيك صاحبان سبك و انديشه‌هاي سينمايي بين سه ايدئولوژي ـــ كه قرن بيستم را به محل جولانگاه خود تبديل كردند ـــ به بررسي فيلم‌هاي «وارك گريفيث» سينماگر مبتكر و پيشرو اهداف استعمار امريكا و صهيونيسم بين‌الملل مي‌پردازيم.

تقسيم هنر صهيونيستي به دو دوره قبل از اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي و بعد از آن جاي تأكيد دارد؛ زيرا اساساً در دوره اول،‌ ايجاد زمينه‌هاي مرحله دوم تحقق مي‌يابد و بعد از آن، مظلوم نمايي جاي خود را به نمايش قدرت بلامنازع در فيلم‌هايي چون: «فهرست شيندلر» سربازرايان، ماتريكس، ارباب حلقه‌ها، بازگشت شاه و … مي‌دهد.

پيش از ساخت و نمايش فيلم‌هاي گريفيث،‌ ادبيات امريكا همه زمينه‌هاي لازم را براي تفسير حقايق زندگي، سرنوشت بشر و ايده‌آل‌ها فراهم كرده بود. رمان «موبي ديك» يا نهنگ سپيد در قرن هيجدهم با ارائه شخصيت مصمم، با اراده و زخم ديده «ناخدا اهب» نمونه نوعي فرماندهي بر كل بشريت (افرادي از همه نژادها و مليت‌ها و مذاهب در كشتي ناخدا اهب گرد آمده بودند تا در معيت او كه يك پايش را نهنگ زده بود و برده بود، داوطلبانه به جنگ و شكست نهنگ سپيد بروند) را ارائه داده بود. ناخدا اهب يك يهودي مصمم و خونسرد است كه از دشمنان (نهنگ سپيد) زخم برداشته است و مي‌رود در نهايت به پيروزي دست مي‌يابد.

گريفيت در سال 1915 «تولد يك ملت» را ساخت؛ گرچه اين اثر صامت بود و بعدها فيلم «برباد رفته» به نوعي همين فيلم را تكرار مي‌‌كرد،  اما هر دو، ويژگي‌هاي خاص خود را دارند. در «تولد يك ملت» مسأله جنگ‌هاي داخلي در توجه اول و دلبستگي ميان پسران و دختران جوان دو خانواده «كامرون» و «استونمن» در درجه دوم مورد توجه قرار دارند. هر دو فيلم نفرت و مصيبت‌هاي ناشي از جنگ را با هم دارند. گريفيث با تكنيك قديمي سياه و سفيد و صامت فيلمي ساخت كه بر آثار ديگر سينماگران بعد از خود تأثيرگذار بود."تولديكملت" كه با هزينه كمتري ساخته شده بود، موفقيت‌هاي مالي قابل توجهي به‌دست آورد. فيلم در اوايل جنگ جهاني اول به‌نمايش گذاشته شد كه خود دلايل ورود امريكا را به جنگ جهاني اول توجيه و تشويق مي‌كرد. فيلم مشابه «برباد رفته» نيز در آستانه جنگ جهاني دوم به نمايش درآمد و در تشويق امريكا براي ورود به جنگ جهاني دوم، تأثير بسزايي داشت. ناقدان چپ، فيلم را ستودند و سينماگراني چون «آيزنشتاين» آن را تحسين كردند. همه ناقدان فليم از راست و چپ، عنوان تولد سينماي يك ملت، ملت امريكا را به آن دادند.

فيلم تولد يك ملتThe Birtn of Analion كه در نسخه نخستين داراي طول مدت نمايش 2 ساعت و 65 دقيقه بود، يك اثر عظيم توليد سينمايي لقب گرفت. گريفيث سال بعد، فيلم ديگر خود‌ به نام «تعصب» را به نمايش گذاشت كه در ادامه «تولد يك ملت» بود. اگرچه سينماگراني از كشورهاي مختلف اروپايي فيلم‌هايي ابتدايي ساخته بودند، اما هرگز فيلم سينمايي تأثيرگذاري چون «تولد‌ ملت» يك بدعتي در صنعت فيلم‌سازي به حساب ‌نيامد. سناريوي فيلم از رماني متوسط، نوشته يك راهب پروتستان به نام عاليجناب «تاماس‌ديكسون به نام مرد فرقه» اقتباس شده بود. راهب پروتستان كتاب خود را به عمويش سرهنگ لوروي مك‌آفي، يكي از تيتان‌هاي اعظم فرقه تقديم كرده بود. (در فرقه كيو ـــ كلوكس ـــ كلان، عنوان تيتان كه از اسطوره‌هاي يوناني گرفته شده است، معادل استاد اعظم در فراماسونري است) به ياد داشته باشيم كه همه رؤساي جمهور امريكا يهودي و فرماسونر بودند.

«ديويد وارك گريفيث» در 23 ژانويه 1875 در شهر «گرانژ» در ايالت كنتاكي به دنيا آمد. پدرش پزشكي بود كه در سواره نظام قشون جنوب خدمت مي‌كرد و به هنگام شروع جنگ‌هاي داخلي، سرهنگ بود. درپي جنگ داخلي، خانه پدر گريفيث ويران مي‌شود. گريفيث در ده سالگي به شرايط شمالي‌ها آشنا مي‌شود كه در قالب نظاميان به جنوب مي‌آيند و غارت مي‌كنند. او تصويري خشن از شمالي‌ها (يانكي‌ها) در ذهن خود ثبت مي‌كند و با ديگران به احياي مجدد فرقه يا گروه كيو ـــ كلوكس ـــ كلان دست مي‌زند. گريفيث در دانشگاه‌ هاروارد در دفاع از فيلم «تولد يك ملت» مي‌گويد:

 «آن‌چه را در فيلم من مي‌بينيد، اعتقادم عليه خشونت انسان عليه انسان است. از سوي هر كه مي‌خواهد باشد … به همان اندازه كه سفيد‌پوست متجاوز وجود دارد، سياه‌پوست نيز هست و به همان حد كه سياه پوست با احساسات انساني ديده ‌مي‌شود، سفيدپوست نيز ديده مي‌شود. براي من رنگ بيروني پوست مطلقاً مطرح نيست؛ بلكه رنگ درون قلب را مي‌بينم و به همين دليل هم سياه ‌پوست واقعي را كه برايم امكان داشت به بازي بگيرم نپذيرفتم و سياه‌پوستان من سفيدپوستان‌اند كه صورت و گردن و دست‌هايشان به دوده‌ اندوده است و اين سياهي، جز يك دورن سياه را نمي‌تواند بنماياند.»

«ژرژ سادول» در تحليل فيلم «تولد يك ملت» مي‌گويد:

«نژادپرستي جلوه‌اي است از شخصيت گريفيث كه از تربيت و بينش دوران نوجواني‌اش ناشي مي‌گرديد. تضاد در شخصيت  او، يعني نژادپرستي و در عين حال انسان دوستي به‌نظر موجه است. او فرزند خانواده‌اي بود كه همه‌چيز خود را در جنگ از دست داده بود. تمام جنوبي‌ها به‌گونه سنتي و موروثي، ضد سياه‌پوست بودند و او نيز نمي‌توانست خود را از يك چنين ايدئولوژي بركناردارد. گريفيث بعد از اشتغال به روزنامه‌نگاري و شاعري و همكاري با يك گروه نمايشي با يكي از بازيگران گروه نمايش «ليندا آژيدشن» ازدواج كرد. به‌عنوان نويسنده به استوديو اديسون راه يافت و از آن‌جا به مؤسسه بيوگراف وارد شد و با"ادوين‌اس پورتر" آشنا شد و با او و همچنين با"مك كاچن" فيلمساز بيوگراف به كار پرداخت. سرانجام به پشت دوربين رفت».

 چنان‌چه اشاره شد، گريفيث نيز از رمان «مرد فرقه» و رمان ديگري از تاماس ديكسون به نام «لكه‌هاي يوزپلنگ» كه به تاريخچه بردگي سياه پوستان مربوط مي‌شود، استفاده برد و فيلمنامه خود را تنظيم كرد.

در فيلم «زندگي به خوشي در جنوب ثروتمند پيش مي‌رود كه جنگ داخلي آغازمي‌گردد»، افراد خانواده‌ كامرون و همسرش داراي سه پسر به نام‌هاي: بنيامين، ناد و داك هستند و دو دختر كه بزرگ‌تر مارگارت و كوچك‌تر فلورا نام دارند. دوستاني از اهالي پنسيلوانيا به ديدار آن‌ها مي‌آيند؛ اينان عبارتند از: آئوستين استونمن كه نماينده مجلس است و دختر جوانش (اسي) ودو پسرش تاد و فيل افيليپ نام دارند.

فيل، دلداده دختر بزرگ كامرون (مارگارت) مي‌شود؛ در حالي‌‌كه بن (بنيامين) كامرون ـــ قهرمان فيلم ـــ تنها با مشاهده عكس السي استونمن دل به او مي‌سپارد. (تااين‌جا حوادثي را مي‌بينيم نظير آن‌چه در فيلم برباد رفته به كار رفته است) جنگ‌هاي داخلي آغاز مي‌شود. در سال 1861 خانواده استونمن هواخواه شمال يعني يونيون است كه خواستار الغاي بردگي است و خانواده كامرون، طرفدار جنوب (كنفدراسيون). مدتي از ادامه جنگ مي‌گذرد. بن كامرون با درجه سرهنگي در ويرانه‌هاي آتلانتا، پايتخت جنوب در حال شكست، روانه ميدان جنگ مي‌شود. او كه مجروح و زنداني شده است، مورد پرستاري السي قرار مي‌گيرد؛ در حالي‌كه فيليپ برادر السي دوست او، زندانبان او است. شمال فاتح شده، جنوب را در اشغال دارد و آئوستيني استونمن ــ مغز متفكر اشغالگران است؛ در حالي‌كه سياه‌پوستاني كه از سوي شمال مسلح‌اند، دست به ترور و و غارت مي‌زنند. خانواده كامرون سخت گرفتار تنگدستي است. دختر جوان خانواده كامرون (فلورا) در معرض تجاوز يك سياه‌پوست ـــ كه در گذشته از وفاداران اين خانواده بوده است ـــ قرار مي‌گيرد و براي فرار از تجاوز به قصد خودكشي، خود را از بلندي يك صخره به گودال عميق مي‌اندازد و مي‌ميرد. برادر او كلنل جوان (بنيامين) روي جنازه خواهر سوگند ياد مي‌كند كه به سختي انتقام خواهد گرفت و با اين قصد، تشكيل گروهي را به قصد حفظ جان سفيدپوستان جنوب پيشنهاد مي‌دهد. اين اقدام سبب از دست دادن دختر مورد علاقه‌ او كه نامزد وي شده است، يعني السي‌استمونمن مي‌شود. السي درپي اصرار پدرش كه مبادا مورد سرزنش سياه‌پوستان و شمالي‌ها واقع شود، اين تصميم را مي‌گيرد. بنيامين، گروه كيو ـــ كلوكس ـــ كلان را تشكيل مي‌دهد و مشاهده مي‌كنيم كه حركت و تاخت و تاز گروه، در پوشش ويژه ونقاب، با اجراي والگيري ساخته ريشارد واگنر توسط يك اركستر در سالن نمايش اجرا مي‌شود.

 به‌زودي دو خانواده، مسلح، رو در رو قرار مي‌گيرند. يك خانوده از سوي يك گروه سياه‌پوست مهاجم و مسلح حمايت مي‌شود و خانواده ديگر از سوي كلان. گروه اخير برنده است و استونمن‌‌ها كه دخترشان در معرض تجاوز سياه‌پوستان قرار مي‌گيرد، نادم از اشتباه، پي به واقعيت مي‌برند و بار ديگر زندگي رومانتيك به دو خانواده باز‌مي‌گردد.

در اين فيلم، آغاز و پاياني تاريخي وجود دارد. آغاز با ورود سياه‌پوستان افريقايي به امريكا در قرن هفدهم است كه يك بازار برده فروشي دراجتماع خريداران اشرافي ــ كه حالتي پدرانه دارند ـــ سپس آغاز گرفتاري‌ها است. پيامد آن، شروع تشكيل نهضت ضد برده‌داري در پايان قرن است. در پايان ايالات شمال و جنوب متحد مي‌شوند و برادري و دوستي در سايه مقدس عيسي مسيح به ميان ملت‌‌ها باز مي‌گردد.

فيلم‌ در چهارم ژوئيه 1914 به ياد چهارم ژوئيه 1776 روز اعلام استقلال امريكا بعد از دو ماه آماده مي‌شود. نخستين نمايش آن در لس‌آنجلس به تاريخ هشتم فوريه 1915 با نام رمان (مرد فرقه) به مدت سي‌هفته به نمايش درمي‌آيد.

نمايش فيلم در نيويورك با نام «تولد يك ملت» به مدت چهل‌وچهار هفته شروع مي‌شود. فروش فيلم در داخل امريكا به پانزده ميليون با قيمت دو دلار رسيد. در اين فيلم چهارده هزار دلار سود اوليه و يك ميليون دلار در طي يك سال عايد گريفيث مي‌شود.

فيلم «پيام امريكا براي ملت‌هاي اروپايي درگير جنگ اول جهاني» در اكثر كشورها به‌نمايش در مي‌آيد. گريفيث سال بعد، فيلم «تعصب» را مي‌سازد كه در جريان جنگ جهاني اول سرباز سفيدپوست با سرباز سياه‌پوست همديگر را مي‌بوسند. چهارچوب اتحادگرايانه «تولد يك ملت» با فيلم‌هاي ديگري: «هنگامي كه ژنرال رابرت‌لي تسليم مي‌شود 1912»، «نبرد گيتسبورگ 1914»، «ژنرال 1927»، «برباد رفته 1939»، «كاروان‌دلير 1940»،  «قهرمان 1948»، «ريشه‌ها 1948»، «سواران  كانزاس 1950»،  «سرزمين نفرين شده 1950»، «نشان سرخ دليري 1951»، «اعتقاد دوستانه 1956»،  «تعصب جهنمي 1956»، «صبح يك روز بزرگ 1956»، «سرزمين بي‌رحم 1956»، «درخت زندگي 1957»، «دسته فرشتگان 1957»، «غارتگران كانزاس 1958»، «در قلب‌زندگي 1963»، «پاكدل 1966»، «طعمه‌ها 1971»، «جوزي والس 1971» و «با گرگ‌ها مي‌رقصد 1990»، ادامه يافته است.

فيلم «تولد يك ملت» با مونتاژ بسيار هنرمندانه و دكوپاژ با ريتم تندش و كنارگذاشتن ويژگي‌هايي كه از تئاتر به سينما راه يافته بود، در جايگاهي قرار گرفت كه به‎نوعي پدر سينما لقب بگيرد. صحنه‌هاي نژادپرستانه كه سياه‌پوستان را در انجام اعمال خشونت‌گرا مي‌نماياند و بيننده را متأثر مي‌سازد، با وارد كردن عوامل طبيعي چون سيل به سينما، سرآغاز تحول بزرگ را پايه‌گذاري كرد. هر يك از عوامل فيلم بعد از همكاري با گريفيث، خود  اساتيد سال‌هاي بعد سينماي هاليوود مي‌شوند. «تولد يك‌ملت» ستاره‌سازي را به سينماي هاليوود معرفي كرد تا از همه استعدادهاي زيبايي زنان، كارايي مردان و كاربرد تكنولوژي بهره برند. سياست‌هاي ايدئولوژيك صهيونيسم كه منافع خود را در تخريب اديان، فرهنگ‌ها، استقلال ملي و پايبندي‌هاي اخلاقي مي‌ديد، با ارائه بي‌بندوباري جنسي، مواد سكرآور مخدر و مشروبات الكلي، خشونت در همه جنبه‌هاي آن و همجنس‌گرايي را آرام‌آرام به اذهان ملت‌ها راه‌ داد؛ كاري كه شركت‌هاي اسلحه‌سازي سرمايه يهودي مانند لاكهيد در اقدامات تجاوزگرانه نمي‌توانستند انجام دهند؛ بانك‌هاي بزرگ يهودي موفق نمي‌شدند سينما براي پيروزي همه آن‌ها زمينه‌هايي فراهم كند.

سينماي يهودي‌ هاليوود كه با گريفيث مهر خود را بر اين هنر نوظهور زده بود، با فيلم‌هاي بعدي به ترويج و القاي ايدئولوژيك پرداخت. عملكرد صهيونيست‌ها از هر نمود  اخلاقي، قانوني، انساني تهي است. به‌تازگي در مراسمي ـــ كه صهيونيست‌ها طبق معمول و مرسوم در عمومي كردن فساد مي‌كوشند ــــ زني كه در نمايش عرياني برنده و تماشاگران حاضر را به شور حيواني رهنمون شد، در برابر پرسش خبرنگار از اين‌كه برنده رقابت عرياني شده است چه احساسي دارد مي‌گويد:

«دوست داشتم همين حالا با مسلسل به فلسطيني‌ها شليك بكنم و آن‌ها را بكشم.»


منبع: كتاب نقد رامين‌شريف‌زاده

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، لطفا (!) فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

12 فروردين / 1 آوريل / 12 ربيع الاول

Mobin_s2004@yahoo.com
12 فروردين ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
رسميت يافتن نظام جمهوري اسلامي

12 فروردين 1358 هجري حورشيدي اعلاميه رسميت يافتن نظام جمهوري اسلامي در ايران كه به امضاي آية الله روح الله خميني انتشار يافته و در روزنامه هاي تهران به چاپ رسيده بود با اين جملات آغاز مي شد:
     جمهوري اسلامي را اعلام مي كنم . شما با راي قاطع خود به جمهوري اسلامي، حكومت عدل الهي را اعلام كرديد ، حكومتي كه در آن اقشار ملت به يك چشم ديده مي شوند و نور عدالت الهي برهمه و همه به يك طور مي تابد و باران رحمت قرآن و سنت برهمه كس به يكسان مي بارد. مبارك باد برشما كه در آن اختلاف نژاد مطرح نيست و همه برادر و برابرند.
    اعلاميه چنين ادامه مي يافت: مبارك باد بر شما روزي كه در آن تمام اقشار ملت به حقوق حقه مي رسد. كشور از دست چپاولگران و غارت پيشگان نجات يافت . مقدرات خود را به دست گيريد. مجال به فرصت طلبان ندهيد . نگذاريد نفتخواران و مفتخواران به صفوف فشرده شما رخنه كنند.
    در اين اعلاميه كه به صورت يك سند در تاريخ ايران باقي خواهد ماند و به آن استناد خواهد شد آمده بود كه 12 فروردين كه روز تحقق حكومت الله است از بزرگترين اعياد مذهبي و ملي ما است و ملت ما بايد اين روز را جشن بگيرد و زنده نگهدارد.
    رفراندم مربوط، روزهاي دهم و يازدهم فروردين برگزار شده بود و احمد صدر حاج سيد جوادي وزير كشور( دولت موقت به نخست وزيري مهندس بازرگان ) بود كه او نيز 12 فروردين اعلاميه جداگانه اي منتشر ساخته بود.
    در يک اعلاميه جداگانه دولت موقت همچنين آمده بود که در رفراندم 20 ميليون و 288 هزار تن به حذف سلطنت و برقراري نظامي اسلامي «بله» و 241 هزار تن «نه» گفته بودند.

Mobin_s2004@yahoo.com
1 آوريل ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
اگر کودتاي رشيد عالي الگيلاني ناسيوناليست در عراق پيروز مانده بود .....

رشيد عالي الگيلاني ناسيوناليست عراقي و سياستمداري كه از سياستهاي آلمان ناسيونال سوسياليست (دولت نازي) هواداري مي كرد اول آوريل 1941 با واحدهاي نظامي چهار افسر ارشد و حمايت مفتي فلسطين در عراق كودتا كرد و با فراري دادن نايب السلطنه اين كشور به سفارت آمريكا در بغداد زمام امور عراق را به دست گرفت. وي پيشتر هم دو بار نخست وزير عراق بود. ملك غازي پادشاه عراق در همان زمان در يك حادثه اتومبيل كشته شده بود و پسرش فيصل دوم را كه كودكي بيش نبود برجايش نشانده بودند.
     رشيد عالي پس از اطلاع از انتقال نايب السلطنه از سفارت آمريكا به يك پايگاه هوايي انگلستان در عراق(حبانيه)، دستور حمله به اين پايگاه را صادر كرد. دولت انگلستان كه از دست رفتن عراق در جريان جنگ جهاني دوم را براي خود يك فاجعه مي دانست ژنرال «آركادي واولArchibald Wavell» فرمانده نيروهاي آن كشور در هند را مامور سركوب رشيدعالي و همدستانش كرد. انگلستان همچنين به سبب نزديك شدن دولت ايران به آلمان و پيش بيني برخورد نظامي با دولت تهران، عراق را لازم داشت تا از خاك اين كشور بر ضد ايران دست به اقدام نظامي بزند. بدون همكاري عراق، در آن زمان يك حمله نظامي به ايران كه موفقيت آميز باشد امكان پذير نبود. از طرفي، ادامه حكومت رشيدعالي ناسيوناليست در عراق، احتمال تامين يك هدف هيتلر را كه دست اندازي بر منابع نفت خاورميانه و خارج ساختن هند از دست انگلستان بود افزايش مي داد.

«واول» كه قبلا در شمال آفريقا با ايتاليايي ها و آلماني ها دست و پنجه نرم كرده بود و بعدا هم فرمانده كل نيروهاي انگلستان در خاور دور و آسياي جنوبي و سپس نايب السلطنه هندوستان شد موفق شد رشيدعالي را از عراق به كشور سعودي فراري دهد و نفوذ انگلستان بر عراق محفوظ بماند و پايگاههاي نظامي انگلستان در آن كشور حفظ شود. همين پيروزي «واول» بر رشيد عالي باعث شد كه انگلستان بتواند در اوت 1941 (شهريور 1320) با اعزام نيرو از هند، از طريق عراق ايران را تحت اشغال نظامي درآورد، رضاشاه متمايل به آلمان را بركنار و پسرش محمد رضا را شاه كند. برخي از مورخان كودتاي رشيدعالي در عراق را به برنامه هاي هيتلر پيوند زده اند. آن چه كه واقعيت دارد اين است كه اگر رشيدعالي موفق شده بود تا مدتي بر عراق حكومت كند افتادن منابع نفت خاورميانه به دست آلمان و يا نا امن شدن بهره برداري از آنها متحمل و نتايج جنگ جهاني دوم چيزي ديگر بود و ايران هم به اشغال نظامي در نمي آمد.
    رشيدعالي كه در سال 1882 در بغداد به دنيا آمده بود كه در آن زمان از مستملكات عثماني بود همچنين موفق شده بود كه يك حزب ملي گرا تاسيس كند و گروههاي ناسيوناليست عراقي را كه با هرگونه نفوذ خارجي در عراق و سرزمين هاي عربي و ايجاد يك كشور يهودي نشين در فلسطين (طبق اعلاميه لرد بالفور) مخالف بودند متحد سازد. وي در لبنان در تبعيد درگذشت.

 

 تولد «تيكو براهه» منجّم و رياضيدان دانماركي

[1 آوريل 1546] - «تيكو براهه» منجّم و رياضيدان دانماركي متولد شد. براهه درآلمان تحصيل كرد و درزادگاهش دانمارك ضمن تحقيق، ستاره جديدي درصورت فلكي ذاتُ الكُرسي كشف كرد. تيكو براهه درجزيره اي كوچك رصدخانه اي تأسيس كرد و مدت20سال درآنجا به تحقيق و رصد آسمان پرداخت. تيكو براهه با تكميل ادوات رصد و بجاي گذاشتن نتايج درخشان و مهم درباره اموررصد ستارگان و سيارات راه را براي اكتشافات دانشمندان بعدي همواركرد.

 

 تولد ويليام هاروي پزشک معروف انگليسي

[1 آوريل 1578] - ويليام هاروي پزشک معروف انگليسي و کاشف گردش خود در فولکستون متولد شد.

 

 استقلال داخلي برمه يکي از مستعمرات زرخيز انگلستان

[1 آوريل 1937] - استقلال داخلي برمه يکي از مستعمرات زرخيز انگلستان

Mobin_s2004@yahoo.com
12 ربيع الاول هجري قمري
Mobin_s2004@yahoo.com

 آغاز هفته وحدت

گراميداشت هفته وحدت
وحدت و يكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه ميان ايشان بلكه ضرورت توحيد كلمه بر محور كلمه توحيد براى همه موحدان و خداپرستان روى زمين، از تعاليم و آموزشهاى اساسى آيين اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.
و بر همين اساس، قرآن كريم يكى از عمده ‏ترين و سازنده ‏ترين اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تاليف قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بيان مى‏دارد و اگر كسى در تاريخ، به ديده عبرت بنگرد اين معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله عليه و آله مى‏يابد.
«واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا»
همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنيد و پراكنده نگرديد.
بعد از رحلت پيامبر عظيم ‏الشان اسلام اوصياى معصوم او كوشيدند تا آن وحدت و يكپارچگى را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصى خويش چشم پوشيدند و در طول تاريخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستين انسانيت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزيه گريختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بين مسلمانان، بركنار زيستند و هم ديگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
ما مسلمانان به اين آيه زيباى قرآن، بيشتر بايد بينديشيم:
«فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بمالديهم فرحون‏»
اهل كتاب و پيروان اديان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر يك به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گرديدند. (المؤمنون /53)
طرح انديشه «وحدت جهان اسلام‏» يكى از مشغوليت‏ هاى فكرى ديرينه و اساسى حضرت امام (ره) بود كه او در طول دوران فعاليت اجتماعى - سياسى خود چه قبل ازپيروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزيد. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترين شخصيت انقلابى جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نيز جايگاه بس رفيعى كسب نمايد.
استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ايجاد بستر و شرايط لازم براى تحقق وحدت و هميارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمركز يافته است:
«حركت فكرى - فرهنگى‏» و «حركت‏ سياسى - عملى‏». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعليم وتربيت‏» سياسى را زيربناى حركت ‏سياسى دانسته و اولين وظيفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبليغ‏» و «تعليم‏» قرار داده است.
در اين زمينه امام خميني (ره) فرموده اند:
«...وظيفه ما اين است كه از حالا براى پايه ‏ريزى يك دولت‏ حقه اسلامى كوشش كنيم، تبليغ كنيم، تعليمات بدهيم، هم‏فكر بسازيم، يك موج تبليغاتى و فكرى بوجود آوريم تا يك جريان اجتماعى‏ پديد آيد و كم ‏كم توده‏ هاى آگاه، وظيفه‏ شناس و ديندار در نهضت ‏اسلامى متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامى تشكيل دهند. تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسى ماست...‏»
امام خمينى (ره) به عمق نقش اجتماعات دينى چه در بعد انديشه ‏سازى و چه در بعد اجتماع ‏سازى به خوبى پى‏برده بود. او اجتماعات و مراسم دينى را صرفا به منظور كاربرد تعليمى و آموزشى آن در مقولات فكرى، مورد تشويق قرار نمى‏دهد بلكه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع ‏سازى و شکل ‏دهى روابط اجتماعى جديد از طريق گردهمايى‏ها و نيز آگاهى يافتن مسلمين از قدرت و نيروى ارادى و انسانى‏شان هم اشاره دارد. به همين جهت است كه «روز قدس‏» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام كه پيام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ايشان در سطح جهان اسلام پيشنهاد گرديد و همچنين بزرگداشت «هفته وحدت‏» ميلاد حضرت رسول (ص) (از 12 ربيع الاول به روايت اهل تسنن تا 17 ربيع الاول) مورد حمايت وى قرار گرفت; چه اين‏كه از ديدگاه او روند وحدت بين مسلمين، ضرورت ايجاد سمبل‏ها و نهادهاى تازه ‏اى را مى‏طلبد كه فراتراز زمان و مكان قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:
اگر امروز بشريت متوجه اين رحمت‏ بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعاليم نبوى، اين سرچشمه جوشان" وحدت" و آن را بيابد و خود را از آن سيراب كند، بزرگترين مشكل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همين امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشك از تعاليم اسلام بهره ‏مند شده ‏اند و بدون ترديد آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهيم عالى در بين بشر وجود دارد، متخذ از اديان الهى و تعاليم انبياء و وحى آسمانى است و بخش عظيمى از آن، به اسلام متعلق است، ليكن امروز بشر به معنويت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذير اسلام - كه هر دل با انصافى آن معارف را مى‏پذيرد و مى‏فهمد - نيازمند است. لذاست كه دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پيدا كرده است و بسيارى از غير مسلمين هم دعوت اسلامى را پذيرفته ‏اند.
 

 

ميلاد حضرت رسول اكرم (ص ) به روايت اهل سنّت

[12 ربيع الاول ] -  ميلاد حضرت رسول اكرم (ص ) به روايت اهل سنّت

 

 

 

 

 

 

کشکول ممتاز

از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

چرا پدرى با پسرش چنين مى كند 

جوانى با اصطلاح روشنفكر كه فارغ التحصيل شده بود، پدرى داشت كه بر اثر شكسته و نابينا شده بود و بدون راهنما از راه رفتن عاجز بود، جوان عار داشت كه دست پدرش را بگيرد و او را ئر خيابانها و كوچه ها عبور دهد، پدر پير نابينا همواره فرياد مى زد كه شخصى خير انديش و مؤ من بيايد دستم را گرفته از خيابان عبور دهد.
روزى پدر هرچه تقاضاى كمك كرد كسى را نيافت به پسر تحصيل كرده اش گفت دستم به دامانت ، ستم را بگير و مرا به مقصدم برسان پسر امتناع ورزيد پدر بيچاره خيلى اصرار كرد تا پسر پذيرفت دست پدرش ‍ را با هزار ناراحتى گرفته و با زور كشان كشان از راهى عبور داد، در اين ميان يكى از دوستانش او را به اين حال ديد، و پرسيد اين كورى را كه اينطور مى كشانى كيست ؟ او ديد برايش ننگ و عار است كه بگويد پدرم هست ؛ ناگزير گفت : اين كور، نوكر ماست

 

 

 

 

 

 

 

طنزانه
طنزگويه هاي اجتماعی «روزانه»

جرج بوش !


این پسر کیست؟
یک روز جورج بوش میهمان ملکه انگلیس بود. او از ملکه درباره رمز موفقیتش در سلطلنت سوال کرد و ملکه گفت:« من سعی می کنم اطرافیانم را از میان افراد باهوش انتخاب کنم.»
« چطور این کار را می کنید؟»
« با یک سوال ساده.»
در این موقع ملکه به تونی بلر تلفن زد و از او پرسید:« پدر تو یک پسر دارد. مادرت هم یک پسر دارد. این پسر برادرت نیست. پس این پسر کیست؟»
تونی بلر جواب داد:« این پسر خود من هستم.»
جورج بوش که از این کار ملکه خیلی ذوق کرده بود، در بازگشت رامسفلد را احضار می کند و همین سووال را از او می پرسد. رامسفلد چند دقیقه فکر می کند و به نتیجه نمی رسد و از بوش می خواهد که چند روز به او فرصت بدهد. بعد از تشکیل چندین جلسه باز هم به نتیجه نمی رسد. ناچار به کالین پاول زنگ می زند و از او می پرسد. کالین پاول می گوید:« خوب معلوم است احمق جان، این پسر خودمم.»
رامسفلد با خوشحالی به نزد بوش می رود و می گوید:« جواب را پیدا کردم. این پسر کالین پاول است».
جورج بوش می گوید:« نه احمق جان، این پسر تونی بلر است»

بازدید از مدرسه ابتدایی
جورج بوش در بازدید از یک مدرسه ابتدایی، وارد یک کلاس می شود و به بچه ها می گوید که می توانند هر سووالی دارند از او بپرسند.
جوک های جدید
یک پسر بچه دستش را بلند می کند. جورج بوش می پرسد:« اسمت چیه، کوچولو؟»
« اسمم بیلی است و سه تا سووال دارم»
« سووال هایت را بپرس عزیزم.»
« اول، چرا سلاح کشتار جمعی در عراق پیدا نشد؟ دوم، چرا با وجود اینکه رای ال گوربیشتر بود، شما رئیس جمهور شدید؟ سوم، چرا بن لادن پیدا نشد؟»
همان لحظه زنگ تفریح می خورد و جورج بوش می گوید که بعد از زنگ تفریح به سووال و جواب ادامه می دهد. بعد از زنگ تفریح یک پسر بچه دیگر دستش را بلند می کند. جورج بوش از او می پرسد:« اسمت چیه، کوچولو؟»
« اسمم جانی است و پنج تا سووال دارم. اول، چرا سلاح کشتار جمعی در عراق پیدا نشد؟ دوم، چرا با وجود اینکه رای ال گوربیشتر بود، شما رئیس جمهور شدید؟ سوم، چرا بن لادن پیدا نشد؟ چهارم، چرا زنگ تفریح بیست دقیقه زودتر خورد؟ پنجم، بیلی کجاست؟»

باهوش ترین رئیس جمهور دنیا
هواپیمایی درحال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابر این یک نفر باید فداکاری می کرد. زین الدین زیدان یک چتر بر داشت و گفت:« من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید نجات پیدا کنم » این را گفت و پرید.
برد پیت هم یک چتر دیگر بر داشت و گفت:« من محبوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید نجات پیدا کنم.» این را گفت و پرید.
عکس خنده دار
جورج بوش هم یک چتر بر داشت و گفت:« من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید نجات پیدا کنم.» این را گفت و پرید.
فقط دو نفر در هواپیما مانده بودند. یک پسر بچه نه ساله و پاپ ژان پل دوم. پاپ گفت:« فرزندم. من عمر خودم را کرده ام و آینده پیش روی تو است. بیا این چتر را بردار و خودت را نجات بده.»
پسر بچه گفت:« احتیاجی نیست. اون آقاهه که می گفت باهوش ترین رئیس جمهور دنیاست، با کوله پشتی مدرسه من پرید بیرون.»

جنگ جهانی سوم
شبی جورج بوش و تونی بلر به بار رفته بودند و سرگرم گفتگو بودند. یک نفر کنارشان نشست و پرسید که دارند راجع به چه موضوعی حرف می زنند.
جوک، طنز، لطیفه
جورج بوش گفت:« ما داریم جنگ جهانی سوم را طراحی می کنیم و قصد داریم پانزده میلیون مسلمان و یک دندانپزشک را بکشیم»
مرد پرسید:« برای چی می خواهید یک دندانپزشک را بکشید؟»
جورج بوش روی شانه بلر زد و گفت:« دیدی گفتم؟ هیچکس راجع به کشتن پانزده میلیون مسلمان سوالی نخواهد کرد.»

ورود به بهشت
انیشتین، پیکاسو و جورج بوش با وجود چند دهه اختلاف در سالروز مرگ شان به دروازه بهشت رسیدند. انیشتین زودتر از بقیه بالا رفت و به سن پیر گفت:« من انیشتین هستم»
سن پیر گفت:« ثابت کن» انیشتین هم از او خواست یک تخته سیاه و یک قطعه گچ به او بدهد. گچ و تخته سیاه فورا حاضر شد و انیشتین فرمول نسبیت را روی تخته سیاه نوشت و سن پیر گفت:« آقای انیشتین! به بهشت خوش آمدید.»
بعد از انیشتین، پیکاسو بالا رفت و به سن پیر گفت که کیست و سن پیر از او خواست که ثابت کند پیکاسو است. پیکاسو هم نقاشی معروفش گوئرنیکا را روی تخته سیاه کشید و به بهشت رفت.
نوبت به جورج بوش رسید. به سن پیر گفت:« من جورج بوش هستم.»
سن پیر گفت:« ثابت کن جرج بوش هستی، همانطور که انیشتین و پیکاسو همین کار را کردند»
جورج بوش پرسید:« انیشتین و پیکاسو چه کسانی هستند؟»
سن پیر در بهشت را باز کرد و گفت:« به بهشت خوش آمدی، جورج!»

گروگان گیری
یک شب پسری در بزرگراه های آمریکا مشغول رانندگی بود که با ترافیک شدیدی متوقف شد. همانطور که در ماشین نشسته بود، یکی به پنجره ماشین زد. شیشه را پایین کشید و پرسید:« چه خبر شده است؟»
« جورج بوش را گروگان گرفته اند و یک میلیون دلار برای آزادی اش خواسته اند و گفته اند که اگر پول را جمع نکنیم، او را آتش می زنند.»
« چقدر جمع کرده اید؟»
-حدودا بیست لیتر!

دیک چنی
یک روز جورج بوش به دیک چنی می گوید که از این همه جوک که درباره حماقتش ساخته می شود، خسته شده و دیگر تحمل ندارد.
دیک چنی می گوید:« شما نباید خودتان را ناراحت بکنید قربان. همه جا پر از احمق است و همین احمق ها برای شما جوک می سازند. بیایید تا نشانتان بدهم.»
چنی دست جورج بوش را می گیرد و به خیابان می روند و دیک چنی یک تاکسی می گیرد و به راننده تاکسی می گوید:« برو به خیابان نیکل شماره 29 . می خواهم بدانم که من در خانه هسنم یا نه.»
راننده تاکسی بدون اینکه حرفی بزند به خانه دیک چنی می رود. وقتی پیاده شدند دیک چنی به بوش می گوید :« بفرمایید. دیدید چه احمقی بود.»
بوش می گوید:« آره، می تونستی از موبایلت به خونه زنگ بزنی.»

 

 

 

 

 

 

 

 

مسائل زندگي
کار، مُد، سلامتی، رموز موفقیت و ...

مردمان

تناسب اندام صحيح بر طبق فرم بدن

غیر قابل انـکار اسـت: شـکل و قالب بدن شما همان روزی که به دنیا آمدید، تعیین شده است. گرچه میتوانید ساخت و تـرکـیب بـدنتـان را بـا ورزش و رژیـم غـذایـی تـغــییر دهید (مـیـزان چـربـی در مـقـابل مـیـزان ماهیچه ای که بدنتان را تشکیل میدهد)، اما فرم و شکل اصلی و ابتدایی هیکلتان همیشه همانطور باقی می ماند.
در ابـتـدا ایـن به نظرتان خبر بدی می رسد، اما آسودگی از فشـاری اسـت که به خودتان برای رسیدن به فرم و شکلی مـتفاوت با قالب اصلی بدن خودتان متحمل میکنید. به طور کـلی سـه نـوع فِرم و قالب هیکل داریم: اکتومورف (کشیده تن)، انـدومـورف (درون ریخت) و مــزومورف (ستبرتن). قالب بـدن شـمــا هرکدام از اینها که باشد، باید ورزش و تمرینات بدنسازی خود را برحسب این قالب انتخاب کنید.
- اکتومورف ها هیکلی کشیده، باریک و قابل انعطاف دارند. استخوان بندی آنها معمولاً بسیار ظریف و عرض شانه و ران آنها معمولاً به یک اندازه است. اکثر دوندگان، بالرین ها، و بسکتبالیستها اکتومورف هستند (میشل فیفِر، ویتنی هوستون، هیتر لاکلیر نمونه هایی از اکتومورف های خوش اندام هستند).
تکنیک تمرینات وزنه: با 2 تا 4 سِت از تمرینات وزنه برای هر قسمت از بدن، عضله سازی کنید. با وزنه های متوسط تا سنگین که بتوانید به خوبی آن را بلند کنید در 6 تا 10 تکرار تمرین کنید. سعی کنید هر روز روی یک قسمت از بدن تمرکز کنید و سایر قسمت ها را در روزهای دیگر.
تکنیک تمرینات کاردیو: هدفتان تمرین تا جایی است که بنیه تان بکشد، و می خواهید که قلب و ریه خود را جانی تازه بخشید. پس تمرینات کاردیو (قلبی-عروقی) را 3 تا 5 مرتبه در هفته انجام دهید. هر جلسه 20 تا 40 دقیقه با شدت متوسط تا سنگین برای این تمرینات اختصاص دهید.
- اندومورف ها لطیف، دارای انحنا و گلابی شکل هستند—عرض رانهایشان معمولاً پهن تر از شانه هایشان است. گرچه این فِرم بدن بیش از سایر قالب ها چربی بیشتری می گیرد، اما سوپراستارها و هنرپیشگان بسیاری نشان داده اند که اندومورف ها چقدر میتوانند زیبا و خوش اندام باشند (جنیفر لوپز، اوراه وینفری، سیندی کرافورد نمونه هایی از اندومورف های خوش هیکل هستند).
تکنیک تمرینات وزنه: می توانید آن ران های زیبا را با عضله دار کردن تقویت کنید. سه بار هفته برنامه ی تمرین وزنه برای کل بدن داشته باشید که از دو سِت برای هر قسمت از بدن تشکیل شده باشد. برای هر سِت 10 تا 15 تکرار انجام دهید و از وزنه های متوسط تا سبک استفاده کنید. برای متقارن تر کردن فرم بدن می توانید تمرینات بالاتنه را دوبرابر پایین تنه انجام دهید.
تکنیک تمرینات کاردیو: برای چربی و کالری سوزی، باید تا 6 مرتبه در هفته تمرینات کاردیو را به مدت 30 تا 60 دقیقه انجام دهید. شدت تمرینات کاردیو شما نباید از حالت متوسط بالاتر رود.
- مزومورف ها استخوان بندی درشت دارند و خیلی زود عضله سازی می کنند. عرض شانه آنها معمولاً از رانهایشان پهن تر است و این دسته همیشه هیکل متوسطی دارند. اکثر دوندههای دو سرعت، فوتبالیست ها و تنیس بازها مزومورف هستند. (مدونا، گلوریا استفان، و تینا تِرنِر نمونه هایی از مزومورف های خوش اندام هستند).
تکنیک تمرینات وزنه: تمرینات وزنه سبک تا متوسط، 2 تا 3 بار در هفته تون ماهیچه های شما، نه سایز ان را تقویت می کند. تمرین قدرتی 2 بار در هفته برای هر گروه ماهیچه های اصلی در 2 سِت 12 تا 15 تکراری با وزنه های سبک تا متوسط انجام دهید. تمرینات چرخشی نیز برای شما خوب است چون بدون حجیم کردن بدن، قدرت و بنیه ی شما را تقویت می کند.
تکنیک تمرینات کاردیو: 3 تا 5 تمرین کاردیو در هفته با سرعت و شدت متوسط تا سریع شما را لاغرتر خواهد کرد. برای هر جلسه 30 تا 45 دقیقه وقت بگذارید.
مهمترین چیزی که باید برای ارزیابی نوع هیکلتان و شروع تمرینات مخصوص به آن خاطرتان باشد این است که نباید به هیچ وجه خودتان را با کسان دیگر یا با گذشته ی بدن خودتان مقایسه کنید. باید سعی کنید تا حد توانتان بهترین باشید. همین باعث موفقیتتان خواهد شد.

 

 

 

 

 

 

 

کتاب روزانه

seringa80@yahoo.com 

عاشق

نوشته مارگريت دوراس
ترجمه ی قاسم روبين، تهران:نيلوفر

مارگريت دوراس نويسنده فرانسوي در 1914 در شهر جيادين در نزديکی سايگون ( در هندوچين ) به دنيا آمد و پس از گذراندن يک زندگيِ پر و پيمان در 1996 ( اسفند 1374 ) در پاريس درگذشت .
در مورد دوراس تا بحال به فارسی مطالب زيادی , چه در کتاب ها , و چه در مجله ها و روزنامه های کشور نوشته شده است . از جمله دو کتاب دربارة زندگی اش به فارسی برگردانده شده است. مارگريت دوراس رسوا کنندة واقعيت جهان . برای اطلاعات بسيار اجمالی و در عين حال به درد بخور نوشتة خوبی است .
کتاب های دوراس نسبتاً زيادند . برخي از آثار او با عناوين درد , اميلی اِل , حيات مجسم , عشق , گفتا که خراب اولی , بارانِ تابستان , شيداييِ لُل.و.اشتاين , مدرا توکانتا بيله و شيدايي قلم ... به واقع ارزش خواندن دارند.
"عاشق" (1984) يکی از نوشته های دوراس است که با ديگر آثارش تفاوتهايي دارد از جمله اينکه اين رمان، با توجّهِ بسيار چشمگيرِ خوانندگان در فرانسه و بعد در سراسر جهان روبرو می شود؛ به طوری که به عنوان "پرفروش ترين کتاب قرن فرانسه" معرّفی می گردد؛ در ضمن جايزة ادبی گنکور در همان سال (1984) به آن تعلّق می گيرد؛ اين اثر، دوراس را بيشتر از هميشه بر سر زبان ها می آورد؛ از او می گويند، درباره اش می نويسند، با او مصاحبه می کنند؛ مخالفان سرسختش که همواره به انکار دوراس و نوشته هايش برخاسته اند، اين بار سرتسليم فرود می آورند در برابرگرانقدری اثر و جايگاه برتر آن؛ ديگر اينکه عاشق به نوعی زندگی نامه دوراس است؛ اين بار دوراس از خود نوشته: از عشق اش: عاشق اش: پانزده و نيم سالگی اش: دوران دبيرستان شبانه روزی: و ...
عاشق شرح دريافت است: شرح کشف است: گزارش پی بردن به لذت است: لذتِ تن . لذتی از گونة ديگر، فراتر از لذتهای کودکانه، لذتی که دريافتِ آن گامی است در راه دور شدن از مرزهای کودکان هم سن و سال و وارد شدن به قلمرو بزرگترها.دخترِ پانزده و نيم ساله با مردی چينی که می گويد خانواده اش اهل چينِ شمالی اند، اهل فو ـ شوئن، آشنا می شود؛ مرد از او می خواهد تا اجازه دهد همراهی اش کند و دخترک می پذيرد . مرد چينی، ثروتمند است؛ فرزند يک ميلياردر چينی و صاحب يک سلسله مسکونيهای مستعمراتی.مرد چينی دخترک را سوار ليموزين خود می کند و از همين ساعت زندگی دخترک، يکسر، دستخوش ديگرگونگی مي شود و دوراس، که همواره خود خواهان ديگرگونگی است از آن استقبال می کند، می پذيردش و تا به جايي که می خواهد در مسير پيش گرفته ی خود، جلو می رود.دخترک ديگر هيچ وقت با اتوبوس به جايي نمی رود. از آن پس همواره مرد چينی با ليموزين ،او را به هر کجا که می خواهد می برد و می آورد؛ ديگر با او برای صرف شام به مجلل ترين رستورانهای شهر می رود و مرد چينی برای او حرف می زند که: پاريس برايش کسالت آور است، اما زنان پاريسی تحسين برانگيزند؛ خانواده شان بسيار ثروتمند است؛ مادرش فوت کرده و او يگانه فرزند خانواده است و فقط پدر برايش مانده با آن همه ثروت و....مهم اما، اين است که از اين پس سر و کار دخترک تنها با اين مرد است: مرد چينی؛ مردی که دخترک را هر جا که می خواهد می برد: خانه اش، رستوران، گردش؛ مردی که گويي بازيچة دخترک شده: و دخترکی که تو گويي هم از آغاز راه – ناخودآگاه – می داند که مردان را برای چه می خواهد.
بالاخره آن روز، پنج شنبه، خيلی زود فرا رسيد . دخترک با مرد چينی به خانه می روند. مرد برای او حرف می زند، از علاقه اش به او می گويد؛ دخترک در پاسخ می گويد "دلم می خواست دوستم نمی داشتيد، حتی اگر هم دوستم داريد، باز دلم می خواهد همان رفتاری را با من داشته باشيد که معمولتان است." دخترک مسيرش را انتخاب می کند: راهش را برمی گزيند: عشق، نه: دوستی، از نوع عاشقانه و پای بندکنانه، نه! امّا، اندک زمانی با هم بودن، چشيدن/ چشاندن شور و شيدايي رگ رگِ تن، شکستن مرزهای تعيين شدة خانواده و جامعه برای دخترکِ دبيرستانی و رها شدن در قلمرویی که تن، می طلبد و فکر، می خواهد و لذّت، می کشد و شهوت، ميراند.آري! دخترک خود را به دستِ درد می سپارد:" به دستِ ميل پوستی به غايت نرم، اندامی لاغر، ضعيف و کم عضله، گويي بيماری سختی را پشت سرگذاشته، يا دوران نقاهت را می گذراند . پوستی صاف و ظريف. از بودن تنها همين را دارد. ناشناخته تازه. گويي دچار عارضه ای است و دردمند. دختر به چهرة مرد نگاه نمی کند، نگاهش نمی کند. درد به چيز ديگری مبدل می شود، به تدريج از بين می رود. در ميل مستحيل می شود. ( ص 40 )"دخترک مرتکب عملی می شود که از نگاه جامعه و خانواده اش گناهی است نابخشودنی، يک ننگ، رسوايي تمام، چيزی بدتر از مرگ "زندگی مادرم دستخوش هولی غالب است: دخترش با خطر بزرگی روبروست، خطر مجرد ماندن برای هميشه، خطر بی شوهری در جامعه، محروم ماندن از جامعه، منزوی، تباه شده. در کشاکش بحرانها مادرم به من هجوم می آورد. در اتاق را به رويم می بندد، با مشت و لگد به جانم می افتد، سيلی می زند، عريانم می کند، خودش را به من می چسباند، بدنم را و زيرپوشم را بو می کند. می گويد که بوی عطر مرد چينی از من به مشام می رسد. به اين هم اکتفا نمی کند، به قصد يافتن لکه های مظنون به زيرپوشم خيره می شود و فرياد می زند، فريادی که عالم و آدم بشنوند، که دخترش هرزه است. که می خواهد دخترش را از خانه بيرون کند، که کاش سقط شده بود، فرياد می زند که کسی روی خوش به دخترش نشان ندهد، چون دخترش بی آبروست. و از سگ کمتر است. بعد با گريه می گويد که نمی داند چه بکند جز اينکه دختر را از خانه بيرون کند تا اين فساد خانه را نيالايد." ( ص 60 )ولی اين، اما، شيوة زندگی دخترک می شود در باقی زندگی اش. هر بار به عشقی تن می دهد و تا حد توان و نيازش کام ستانی می کند و باز به ديگری روی می آورد. گويی هر عشق و هر عاشق، خانی از خان های بسياری است پيش رويش برای طی کردن راه زندگی تا رسيدن به مرگ، به پايان.
البته خيلی جالب نيست که مثل آلن ويرکندله، نويسندة حقيقت و افسانه، بگوييم او از مردها وجود مردانه شان را نمی خواهد و فقط آنها پله هايي هستند که او برای رسيدن به بامِ مقصودش (: نوشتن همين و بس) ازشان سود می جويد، آن هم آگاهانه (حقيقت و افسانه: 70). بلکه اين طبع و سرشتِ خاص دوراس است که نه آگاهانه بلکه ناخودآگاه و به طور کاملاً غريزی، خواهان وجود مردان است و همين خواستن و خواهندگي، خواسته و ناخواسته، برانديشه و عالم زندگی او تأثير گذاشته و بلکه همة آن را ساخته است. دوراس طبيعتش گويی مردطلب است: با مردها راحت تر است: قيد و بند برای خودش نمی شناسد و نمی سازد و نمی خواهد: همه چيز را خراب می کند، پشت سر می گذارد، باز می سازد و باز ويران می کند. به هيچ چيزِ لايتغيری پابند و معتقد نمی ماند. طبيعتش رام قوانين و سنت های خشک و بی انعطاف نمی شود. سرکش و چموش است؛ آزادِ آزاد . شوهر هم برايش مردی است مثل ساير مردها. و هر مردی، همانی که او می پسندد و به تن و روح خويش دوستش می دارد، شوهر اوست، يار اوست و همراه زندگی اش: همراه نوشتن اش ـ گيرم ده ها سال از او بزرگتر باشد يا کوچکتر.
نکتة مهمی که نبايد فراموش کرد اين است که اين مختصر ربطی به رمانِ عاشق ندارد. اگر خيلی خوش بين باشيم اين مطالب برآمده از سه ـ چهار صفحة عاشق است و برای باقی خودتان بايد عاشق را بخوانيد. عاشقِ دوراس را. دوراس، با همة استقبالی که از اين کتاب شد، معتقد بود بسياری، عمق و اصل ماجرا را نگرفته اند و به اصطلاح به صورت رفته اند .
 

 

 

 

 

 

 

 

ستون آزاد

ويراژ خودروهاي جديد در بازار 86


انگار رقابت بر سر توليد و مونتاژ اتومبيل تمام شدني نيست سال آينده حدود 35 مدل  ماشين جديد را در خيابان‌ها خواهيم ديد

بازار خودرو ایران هم کم‌کم رنگارنگ می‌شود. شاید این بهترین تعبیر برای بازار سال86 باشد که پس از مدت‌ها تولید بدون تنوع، بالاخره رنگ و بوی انواع جديد خودرو را به خود می‌بیند.

اما علي‌رغم به بازار آمدن مدل‌هاي تازه اين بازار همچنان با تولید کیفی فاصله بسیاری دارد. برخی از کارشناسان این امر را به دلیل سال‌ها انحصار تولیدی می‌دانند که بازار خودرو ایران را تحت تأثیر قرار داده بود و خریداران به دلیل نبودن گزینه‌های متفاوت، مجبور به خرید خودروهای ساخت داخل بودند.

اما اگر اميدواريد آمدن مدل‌هاي جديد به بازار خودرو در سال86 دردي از شما كه دستتان به خودروهاي گران نمي‌رسد، دوا كند، بايد اين خيال خوش را از سر بيرون كنيد. با وجود اين كه مدت‌ها از شعار توليد خودرو ارزان قيمت براي اقشار ضعيف مي‌گذرد، خودروهاي جديد هم هيچ كاهش قيمتي را نشان نمي‌دهند و نه تنها تناسبي با قيمت خودرو در دنيا ندارند، بلكه حتي از اين خودروهاي بي‌كيفيت داخلي هم ارزان‌تر نخواهند بود.

با وجود این‌که قرار است تولیدات جدیدی وارد بازار خودرو کشور شوند و بنا بر ادعای خودروسازان داخلی، ورود ال-90 به دلیل جاذبه‌های کیفی،  بازار را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد، گویا قرار نیست این بازار، رقابت کیفی را هم در کنار تنوع محصولات تجربه کند.

طبق آخرین آمارهای ارائه شده، كيفيت بيشتر خودرو‌هاي ساخت داخل كه اكثرا پرتيراژ هم هستند، در دي ماه كاهش يافته، به گونه‌اي كه كيفيت پرتیراژترین خودرو کشور یعنی پرايد، با افزايش سه نمره منفي به امتياز منفي 324 رسيد. در واقع با وجود این‌که كيفيت سایپا 141 با كاهش 10 نمره منفي تا حدودي بهتر شده است، اما همچنان مجموعه خودرو‌هاي پرايد جزو خودروهای بي‌كيفيت داخلي محسوب می‌شوند.

همچنین كيفيت خودرو‌هاي پژو206 و 405  به ترتیب با افزایش 6 و 10 نمره منفی به منفي 107 و منفی 249 رسيده است. پژو پارس نيز کیفیت منفي 275 را کسب کرد. كيفيت سمند نیز با كاهش

10 نمره منفي به امتياز منفي 268 ارتقا يافته است.

بر اساس آمار سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران، با كيفيت‌ترين خودرو‌هاي ساخت داخل عبارت‌اند از ماكسيما، مزدا، كوراندو، زانتيا، پاجرو و رونيز که به ترتيب امتيازهای منفي 79، 92، 100، 102،100 و 103 را از آن خود کرده‌اند.

در عین حال پي‌كي، پرايد 141 و پرايد نسيم نيز به همراه پژو آردي و سایپا 141(پرايد پارس خودرو) به ترتيب با امتياز‌هاي منفي 495، 383، 374، 370 و 328 جزو بي‌كيفيت‌ترين خودرو‌هاي داخلي هستند.

البته آمارهای منفی کیفیت، تنها از آن خودروهای تولید داخل نیست و قرار گرفتن برخي خودرو‌هاي مونتاژ شده به صورت كامل در رتبه متوسط كيفيت نیز در نوع خود جالب است، به گونه‌اي كه ريو، هيونداي اوانته، فولكس گل، هيونداي ورنا و پروتون ويرا هم به ترتيب 115، 117، 129، 126 و 176 نمره منفي دارند.

بي‌ام و: سال گذشته 7 مدل از اين ماشين وارد بازار شد. به نظر مي‌رسد اين روند ادامه خواهد داشت

اما می‌توان ابراز امیدواری کرد که این بازارِ بدون کیفیت با ورود خودروهای جدید- البته اگر آن‌ها نیز به سرنوشت خودروهای فعلی گرفتار نشوند - بتواند با ایجاد بازار رقابتی، گزینه کیفیت را هم به متقاضیان خرید خودرو ارائه کند. در این راستا شنیده می‌شود در سال86 حدود 35 خودرو جدید وارد بازار خودرو ایران شوند و پیش‌بینی می‌شود این خودروها که قرار است در داخل کشور تولید شوند، در کنار خودروهای وارداتی، رقابت را به بازار خودرو ایران هدیه کنند.

چري: اين ماشين چيني قرار است جاي خالي خودروهاي ارزان قيمت را پر كند


جديدتر مي‌آيد

در میان خودروهای جدیدی که وعده تولید آن‌ها برای اواخر سال85 و در طول سال 86 داده شده، تولید مدل‌های مختلف سمند توسط شرکت ایران‌خودرو جالب توجه خواهد بود، زیرا خودرویی که لقب خودرو ملی را یدک می‌کشد، حال با رؤیای تنوع مدل به فکر مدل‌های جدید در تولید خودش است و تاکنون وعده تولید مدل‌هایی همچون سورن، سریر، زوبین، پردیس و جوانان را برای سال‌های آینده داده است.

یکی از معروف‌ترین مدل‌های جدید سمند، سورن است که در دهه فجر رونمایی شد و در خرداد ماه سال 86 وارد بازار می‌شود و قرار است قیمت آن یک میلیون بیش از خودرو سمند LX باشد.

سمند سورن خودرویی چهار سیلندر است که گفته می‌شود برای تولید آن از چند موتور استفاده خواهد شد. حجم موتور آن 1761 سی‌سی و حداکثر قدرت آن نیز 100 اسب بخار است. استاندارد یورو 4 را پاس کرده و سرعتی حدود 185 کیلومتر دارد.

 ترمز اين خودرو، ABS است و مصرف سوخت اين خودرو در شهر و جاده 5/8 ليتر در 100 كيلومتر و در بزرگراه

 6/8 ليتر در 100 كيلومتر است. تغییرات عمده فاز يك سمند سورن، مجموعه سپر جلو، عقب، چرا‌غ‌هاي جلو (با قابليت تنظيم از داخل كابين)، كمربندهاي ايمني مدرن، نصب ايربك (کیسه هوا) روي فرمان، قابليت نصب سيستم رهياب و سيستم جديد فرمان تاشو خواهد بود.

خودرو جدید دیگری که گفته می‌شود توسط شرکت ایران خودرو وارد بازار ایران خواهد شد، پژو 307 صندوق‌دار است. این خودرو از نظر ابعاد بین 206 و 405 است شرکت ایران خودرو برای تولید آن در دو مدل صندوق‌دار و هاچ بک و نیز استفاده از پلت‌فرم آن برای تولید مدل جدیدی از خودرو ملی (سمند) با شرکت پژو فرانسه در حال مذاکره است.

سيتروئن C5: خودرويي از خانواده زانتيا با موتور 2000 سي‌سي

تندر90 ( ال-90) محصول دیگری است که در سال 85 رونمایی شد و قرار است در اواخر سال 85 و یا در ابتدای سال 86 وارد بازار کشور شود. این خودرو در سه تیپ و هفت مدل به بازار عرضه خواهد شد که تیپ‌های مختلف آن داراي اختلافات آپشنی اعم از ترمزABS  ، ایربگ، بالابر برقی جلو و عقب خواهد بود. خودرو پایه که E0 نام دارد، حدود هشت میلیون و 500 هزار تومان قیمت‌گذاری شده است که البته هیچ آپشنی به همراه ندارد. این خودرو حتی بدون بالابرهای برقی جلو، ترمز های ABS و ایربگ به بازار عرضه خواهد شد.

تندر 90 با قدرت موتور 105 اسب بخار و حداکثر سرعت 183 کیلومتر در ساعت وارد بازار می‌شود و مصرف سوخت آن در جاده 5/9 لیتر و در شهر 2/9 لیتر در 100 کیلومتر خواهد بود.

تندر90: همان ال90 خودمان است. كارشناسان مي‌گويند اين خودرو بازار را تحت الشعاع خودش قرار مي‌دهد

مدل‌های S21 و A15 چری چین دو محصول دیگر هستند که قرار است سال آینده به منظور پر کردن جای خالی خودرو ارزان‌قیمت در سبد محصولات شرکت ایران‌خودرو قرار بگیرند که البته A15 قیمتی بیش از خودروهای ارزان قیمت خواهد داشت.

اما S21 خودرویی است که در هر 100 کیلومتر، شش لیتر بنزین مصرف می‌کند و حجم موتور آن 1100 و 1300 سی‌سی خواهد بود که استاندارد یورو 3 را هم کسب کرده است.

 قیمت این خودرو حدود شش میلیون تعیین شده که آپشن‌هایی نظیر ترمز ABS و ایربگ را به همراه نخواهد داشت.

سوزوکی گراندویتارا خودرو دو دیفرانسیلی است که در سایت خراسان شرکت ایران خودرو تولید می‌شود. این خودرو شاسی بلند (SUV) چهار سیلندر است و با موتور 2000 سی‌سی به بازار آمده است.

خودرو PF2 محصول دومین همکاری مشترک ایران خودرو و سایپا در تولید خودرو سواری بعد از تندر 90 خواهد بود. بر طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده این خودرو بر روی پلت‌فرم مشترکی از «PSAپژو- سیتروئن» تولید خواهد شد.


ادامه مي‌دهيم
تلاش برای تولید خودرو جدید به این‌جا ختم نمی‌شود و شرکت سایپا هم با اجرایی کردن برنامه تولید خودروهایی نظیر پراید جدید (فیس لفت)، زانتیای فیس لفت، C5، مگان، S81 و  S90به بازار خودروهای جدید وارد شده است.

سورن: يكي از مدل‌هاي جديد سمند است كه در خردادماه به بازار مي‌آيد

پراید فیس لفت مدل تغییر شکل‌یافته و بهینه‌سازی شدة پراید در سیستم‌های مختلف است که از ابتدای سال86 وارد بازار خواهد شد. این خودرو قیمتی در حدود پراید کنونی دارد و تیراژ تولید آن بر اساس عرضه و تقاضا تعیین خواهد شد.

همچنین زانتیا نیز با تجربه تغییراتی در قسمت جلو، چراغ ها و سپر، سال 86 وارد بازار خواهد شد. زانتیای جدید به نام زانتیای فیس لفت نام‌گذاری شده است.

مگان: اين خودرو قرار است سال آينده با دو موتور 1600 و 2000 سي سي توليد شود

سیتروئن C5 هم خودرویی با حجم موتور 2000 سی‌سی و استاندارد یورو 4 است که در سال 86 بر روی پلت‌فرم مشترکی از «PSA پژو- سیتروئن» تولید خواهد شد.

خودرو مگان هم که در حال حاضر محصولات وارداتی آن در سطح کشور دیده می‌شود، محصول دیگری است که قرار است در سال آینده در پارس خودرو با دو موتور 1600 و 2000 سی‌سی و با قدرت موتورهای 110 و 135 اسب بخار تولید شود.

تولید خودروهای جدید، تنها مختص ایران‌خودرو و سایپا نیست و گروه بهمن هم با تولید مزدا3 که قیمتی حدود 20 تا 25 میلیون تومان دارد، پا به این عرصه گذاشته است. همچنین شرکت رخش خودرو هم با تولید دو مدل

پژو 307: مي‌گويند مدل صندوق‌‌دار اين ماشين به زودي توسط شركت ايران خودرو به بازار مي‌آيد

خودرو جدید برای سال آینده به رونق این بازار کمک کرده است.

این شرکت با دو محصول به نام پاترویت که یک خودرو شاسی بلند با قیمت حدود 22 میلیون است و کالینا، خودرویی در کلاس C وارد بازار خودروهای جدید شده است. البته در کنار خودروهای سواری جدیدی که در آینده وارد بازار خواهند شد، باید نام چند خودرو تجاری را هم اضافه کرد که از آن دسته می‌توان به وانت‌هایPU900، X66 و وانت ال-90 اشاره کرد.


 و اما خارجي‌ها
بازار خودروهای جدید را نبايد به محصولاتي كه در سال 85 و یا 86 تولید می‌شوند، محدود دانست. بلکه این بازار، خودروهای وارداتی تقریبا هم‌طراز قیمتی (که معمولا خودروهای لوکس هستند) را شامل می‌شود.

در حال حاضر، مدل‌های متنوعی از خودروهایی با نشان ب‌ام و، مرسدس بنز، تویوتا، سیتروئن و هیوندا که حدود 50 خودرو جدید وارداتی هستند، در بازار کشور حضور دارند. که هرچند نقشی در بازار خودروهای پرمتقاضی داخلی ایفا نمی‌کنند، اما در عرصه خودروهای لوکس و گران‌قیمت، رقابتی کم‌رنگ ایجاد کرده‌اند.

مزدا3: جديدترين محصول گروه بهمن با قيمتي حدود 20تا 25 ميليون تومان

آن‌ها این ذهنیت را می‌سازند که می‌توان به آینده بازار برای رقابتی شدن عرضه محصولات امیدوار بود، هرچند که به پشتوانه داعیه حضور در بازار جهانی این امر گریزناپذیر است.

از مجموع خودروهای وارداتی به کشور می‌توان به هفت مدل ب‌ام و اشاره کرد که از 49 میلیون و 500 هزار تومان تا 131 میلیون تومان فروخته می‌شوند. انواع مرسدس بنز هم با قیمت‌هایی از 51 میلیون تا 160 میلیون تومان به فروش می‌رسند.

انواع تویوتا کمری هم در حدود 32 میلیون و 700 هزار تومان تا 43 میلیون و 800 هزار تومان در بازار کشور قیمت دارند. تویوتا پرادو نیز که خودرویی شاسی بلند و وارداتی است، از 44 میلیون تا 66 میلیون و 500 هزار تومان به فروش می‌رسد. تویوتا لندکروز نیز قیمت‌هایی در حدود 69 میلیون و 500 تا 91 میلیون و 500 هزار تومان دارد.

سیتروئن C5 نیز با قیمت 37 تا 41 میلیون تومان وارد بازار شده است. همچنین مدل‌های مختلف خودرو هیوندای وارداتی مدل 2007 نیز با قیمت‌هایی در حدود 27 میلیون تومان تا 41 میلیون و 500 هزار تومان در بازار داخلی عرضه می‌شوند. اغلب اين خودروها با گردش در خيابان‌ها به دلبري مشغول‌اند و بيش از اين‌كه به كار حمل و نقل بيايند، به اين درد مي‌خورند كه مرفه‌ترها بتوانند با آن، برق از چشم كم‌درآمدها بپرانند.

منبع: همشهري

 

 

 

 

 

 

 

ستون آزاد

گزارش يک نفوذي از يک روز سخت
شيشه پاک کني با احساسات


«صادق خان بالاغيرتا امروز منو بفرست يه جاي خوب، بالا شهري، جايي...» اين را زن نسبتا جواني مي گويد. چادر به سر دارد. کفش هايش تابستاني است و جوراب نپوشيده و پاهايش از شدت سرما سرخ شده است. زن ديگري که يک زنبيل پر از دستمال به دست گرفته، مي گويد: «آره والله ، تو رو خدا منم يه جاي درست و حسابي بفرست که حوصله ندارم سر پول گرفتن چونه بزنم.» زني با هيکل چاق و صورت سبزه از راه مي رسد لباس گل گلي اش از زير چادر بيرون زده. مي گويند: «کولي است. فقط عيدها کار مي کند، اما خيلي تميز است و مشتري ها سرش دعوا مي کنند. هنوز کيسه اي را که همراهش است زمين نگذاشته که صادق آدرسي به دستش مي دهد و مي رود. دوباره همهمه شروع شده. يکي مي گويد: «من رو براي پذيرايي بفرست.» ديگري مي گويد: «نوبت منه، پس چرا من رو نمي فرستيد.» آن طرف مردان با تيپ هايي مشابه صف کشيده اند. پيراهن هاي املتي، شلوارهاي خمره اي و کاپشن هاي چرم. يکي از آنها که مسن تر است، مي گويد: «سر جدت امروز يه کار نون و آب دار به من بده. ديروز که کار نيمه وقت دادي.» صادق، سي، سي وپنج ساله به نظر مي رسد با ريش ها و موهاي بلند و لباس مرتب مدام ميان اتاق ها رفت و آمد مي کند، با توجه به نوع کار از ميان جماعت منتظر انتخاب مي کند و برگه اي را به دست شان مي دهد. هر برگه اي را که مي دهد، مي گويد: «به سلامت». اما عده اي هم اعتراض مي کنند «پس ما چي، چرا کار نمي دي به ما». کم کم همه راهي شده اند جلو مي روم و خودم را به صادق معرفي مي کنم. «سلام. من ]...[ هستم. ديروز تماس گرفتم. گفتيد که کارگر لازم داريد.» آقاصادق سرتاپايم را برانداز مي کند. (يک شلوار لي کهنه و يک باراني گشاد و رنگ و رو رفته تنم کرده ام اما بايد خيلي مواظب باشم که موقع حرف زدن دهانم را زياد باز نکنم ارتودنسي هم هميشه دردسر دارد! با دست سمت راست را نشان مي دهد و مي گويد: «شما تشريف ببريد اتاق خانم منشي ها، شناسنامه تون رو هم بديد. شرايط کاري رو بپرسيد اگر قبول کرديد در خدمتتون هستيم.» خودش هم پشت سرم وارد اتاق منشي ها مي شود. سه دختر جوان با لباس هاي شيک و روسري هاي گران قيمت مقابل تلفن ها نشسته اند. ده خط تلفن که مدام زنگ مي خورد. آقاصادق هم پي درپي سفارش مي کند که منشي ها آرام و شمرده و مودب با مشتري ها صحبت کنند. چند دقيقه منتظر مي نشينم بالاخره يکي از آنها تلفن را زمين مي گذارد، شناسنامه ام را مي گيرد و مي گويد: «آدرس و تلفن منزل را هم بدهيد.» آدرس و تلفني را که از خودم درآورده ام، مي گويم، روي يک کاغذ مي نويسد و با گيره روي شناسنامه ام وصل مي کند و مي گويد: «هشت ساعت کار، از 9 صبح تا پنج بعدازظهر، ناهارتون با صاحب کاره، کمتر از 12 هزار تومان نمي گيريد. دوازده هزار تومان هم مال ديوارشويي در سطح کم و شيشه هاي کوتاهه، اگر کار بيشتر شد خودتون نرخ رو بالا مي بريد. اگر هم دوست داريد مي تونيد اضافه تر هم کار کنيد. به ازاي هر ساعت اضافه کاري هم دو هزار تومان پول مي گيريد که 500 تومانش مال موسسه است.» توضيحات را که مي دهد، مي گويد: «اگر شرايط رو قبول داريد. شناسنامه تون رو بذارم تو کشو و بفرستمون سرکار.» سرم را به علامت تاييد تکان مي دهم. آقاصادق نگاهي مي اندازد و مي گويد: «کار پذيرايي انجام مي ديد؟ امروز خانواده]...[ يک نفر رو براي پذيرايي مي خواد. يه مراسم ختمه، از 9 صبح تا 9 شب. مي ري؟» فوري مي گويم: «نه راستش من ديرم مي شه .اصلا نمي تونم از پنج به بعد جايي بمونم.» پس بايد منتظر بشيني. نگاهي به ساعتم مي اندازم ساعت هفت و نيم صبح است اينجا يک موسسه خدماتي و نظافتي است. داخل يک آپارتمان عجيب قديمي، نه تابلويي دارد و نه اسمي! از آگهي روزنامه پيدايش کردم. داخل آگهي نوشته شده که موسسه داراي مجوز است. سرشان آن قدر شلوغ بود که تا پرسيدم «کارگر مي خواهيد؟» خانمي که گوشي را برداشته بود، گفت: «شناسنامه ات را بياور.» عجله داشتم و گفتم: «ببخشيد من حتما بايد فردا برم سر کار، براي فردا کار هست. خانم چند لحظه مکث کرد و گفت: «اگه هفت صبح موسسه باشي حتما مي ري سرکار. اين روزها سر ما، خيلي شلوغ است. کار زياده.» چند دقيقه اي مي گذرد تا اين که سر و کله آقاصادق دوباره پيدا مي شود. مي گويد: «سعادت آباد مي ري؟»
«بله، مي رم.»
«پس ياعلي، راستي دو روز هم مي خواد. خيلي خوبه فردا هم کاري داري.» فوري مي گويم: «امروز رو مي رم، اما براي فردا رو قول نمي دم. آقاصادق چند لحظه مکث مي کند و مي گويد: «اشکال نداره، برو، براي فردا اگه نتوني بياي، يه کاري مي کنيم.» آدرس را مي گيرم و مي گويد: «شما بايد سه هزار تومان لطف کنيد. موسسه پورسانتش رو اول مي گيره.» برگه به دست که از اتاق بيرون مي آيم صداي پچ پچ جماعت بلند مي شود. «يه ساعت نيست اومده، فرستادنش سرکار، خدا شانس بده!» اين را زن مسني مي گويد. بعد سر تا پايم را برانداز مي کند و مي گويد: «اين که بچه است کار بلد نيست، مي ره آبروي موسسه رو هم مي بره.» آقاصادق نگاهم مي کند و مي گويد: «به سلامت.»
از پله هاي موسسه که پايين مي روم تندتند آدرس را مي خوانم. نکند آدرس يکي از آشناها باشد. اين فکر تا زماني که به آنجا برسم دست از سرم برنمي دارد. ساعت هشت و ربع است که آدرس را پيدا کرده ام. زنگ واحد دو را فشار مي دهم. چند ثانيه اي طول مي کشد تا در باز شود. داخل ساختمان که مي شوم. صداي چرخيدن کليد را در قفل مي شنوم، متوجه مي شوم که واحد دو، طبقه اول است خيالم از بابت ارتفاع راحت مي شود. شيشه هاي طبقه اول را ديده ام. فاصله زيادي با زمين ندارند. دختري با لباس خواب و چهره خواب آلود در را باز مي کند. «سلام، بفرماييد، ببخشيد معطل شديد.» سلام مي کنم و داخل مي شوم. فضاي خانه خيلي تاريک است. هنوز بند کفش هايم را باز نکرده ام که دختر مي گويد: «تا شما لباس تان را عوض کنيد، من ميام.» يک شلوار همراهم برده ام. شلوارم را عوض مي کنم. نگاهي به دور و برم مي اندازم. هيچ چيز سرجايش نيست. آشپزخانه پر از ظرف هاي کثيف است. سبد پياز و سيب زميني وسط سالن است. روي همه مبل ها و شوفاژها پر از لباس است. حدس مي زنم دختري که در را باز کرده يک تازه عروس شلخته است. دو تا فرش 12 متري و يک قاليچه 6متري کف سالن را پوشانده اند. يک دست مبل استيل و ميز ناهارخوري در يک قسمت از سالن و يک نيم ست چرم هم جلوي تلويزيون چيده شده. رنگ مبل ها قهوه اي تيره است و راحتي ها هم مشکي. رنگ زمينه فرش ها هم انگار طوسي است. اما سياه به نظر مي رسيد. شومينه روشن است. بالاي آن پر از قاب عکس هايي است که از عکس هاي خانودگي پر شده. دلم مي خواهد دختري را که ديده ام داخل عکس ها پيدا کنم و از رابطه اش با اين خانه سر دربياورم. اصلا اينجا خانه کيست؟ چند نفر در اينجا زندگي مي کنند؟ چه کاره اند؟ مشغول ديدن عکس ها هستم که يک نفر از پشت سر سلام مي کند. برمي گردم سلام مي کنم. شبيه همان دختري است که در را باز کرده. حدس مي زنم که حتما خواهرش است. سريع برق ها را روشن مي کند و آشپزخانه را نشانم مي دهد و مي گويد: «از اينجا شروع کنيم. بهتره، آخه آشپزخونه از همه جا کثيف تره.» به نظرم کوچک تر از اين است که مسئوليت خانه تکاني داشته باشد، يا اين خانه براي او باشد. شايد نوزده، بيست ساله باشد. « بايد ديوارها رو هم بشوييد. چي لازم داريد؟» مي گويم: «اسکاچ و يک ظرف آب و تايد.» خودش وايتکس هم به ظرف اضافه مي کند و مي گويد: «اين طوري بهتر مي شه.» اسکاچ را روي کاشي ها مي کشم و يک دستمال خشک روي آن. بعضي کاشي ها را اصلا نمي شويم. بعضي از کاشي ها هم آن قدر چرب هستند که با اسکاچي که من مي کشم اصلا تميز نمي شوند. دختر اصرار دارد که تمام لکه ها پاک شوند و در جوابش مي گويم: «خانم از اين تميزتر نمي شه.» دختر اسکاچ را از دستم مي گيرد و محکم روي کاشي ها مي کشد و مي گويد: «ديدي پاک شد.» چپ چپ نگاهش مي کنم و مي گويم: «اگر بخوام اين جوري کار کنم و آن قدر جون بذارم ديگه نمي تونم جاي ديگه کار کنم. من بايد مواظب خودم هم باشم.» روي گاز پر از سياهي و کثيفي و لکه هاي چربي و چاي و... است. مايع گازپاکن را رويش مي ريزد و شعله هايش را درمي آورد تا خودش آن را با سيم بشويد. نگاهي به ساعت مي اندازم. ساعت نزديک ده و نيم است و با خودم فکر مي کنم که چند ساعت ديگر بايد اينجا بمانم. يخچال و فريزر را از برق مي کشم. وسايل شان را بيرون مي ريزم تا داخلش را تميز کنم. يخچال از کثيفي بو گرفته، بوي غذاهاي مانده يخچال و چاه و آشغال ها و گازپاک کن و وايتکس قاطي شده. عق مي زنم و بابت انتخاب اين سوژه به خودم فحش مي دهم. فريزر پر از برفک است. با چاقو برفک ها را جدا مي کنم و داخلش را اسکاچ مي کشم. آب را مي ريزم. نگاهي به ساعت مي اندازم اما خبري از کسي نيست. حتي دختري را که صبح در را به رويم باز کرد ديگر نديدم. دلم مي خواهد زودتر، آنهايي را که در اين خانه زندگي مي کنند، ببينم. سراغ گاز مي روم. روي گاز را هم تميز مي کنم و شعله هايش را که دختر شسته روي آن قرار مي دهم. اسمش نسيم و دانشجوي سال اول رشته حقوق است. مي گويد: «نوبت تميز کردن شيشه است.» يک چهارپايه آهني نشانم مي دهد و مي گويد: «برو روي اين، شيشه رو پاک کن.» از چهارپايه آهني مي ترسم. اصلا از ارتفاع بدم مي آيد. مي گويم شيشه را که پاک کنم دستمزدم بيشتر مي شود. 12 هزار تومان براي کارهاي سبک است. چند لحظه مکث مي کند و مي گويد: «باشه عيبي نداره. نمي شه که شيشه پاک نشه، خونه تکونيه ديگه.» يک صندلي بلند داخل آشپزخانه است. مي گويم: «مي رم روي صندلي، من قدم بلنده دستم مي رسه.» اول بايد پرده ها را باز کنم. راستش تا به حال اين کار را انجام نداده ام. گيره ها را دانه دانه از ريل چوب پرده بيرون مي آورم و روي زمين مي اندازم. پرده داخل لباسشويي مي رود و من بايد شيشه ها را تميز کنم. دستمال ها را روي شيشه مي کشم و مي گويم: «خوب شد». شيشه پر از خاک است. دختر نگاهي مي کند و مي گويد: «اين که تميز نشد شما بايد با اسکاچ و کف شيشه رو تميز کنيد. اسکاچ مي زنم اما باز هم فايده اي ندارد. شيشه پر از لک است، دختر با عصبانيت مي گويد: «خانم خب محکم تر بکشيد.» دستم را حرکت مي دهم اما چيزي پاک نمي شود. دستمال ها کثيف شده. مي گويم: «ببخشيد اينها کثيف شده، دستمال مي ديد؟» دختر دور خودش مي چرخد و مي گويد: «دستمال ندارم.» يک دسته روزنامه مي آورد و مي گويد: «با روزنامه بهتر پاک مي شه.» يک برگه از روزنامه را دستم مي دهد، روزنامه اعتماد است. نگاهي به روزنامه مي اندازم آقاي خوشخو، ببخشيد! اما مجبور شدم با صفحه گزارش تصويري روزنامه اعتماد که اسم شما بالايش نوشته شده بود، شيشه پاک کنم. روزنامه مچاله را روي زمين مي اندازم. برگه دوم عکس کيارستمي روي صفحه يک است و اسم کريم نيکونظر بالاي مطلب نوشته شده، اين کاغذ هم روي زمين مي افتد. انگار اين دختر هم دارد براي من يک جور نفوذي بازي مي کند! چرا نوشته هاي بچه ها را به من مي دهد؟! صفحه بعدي گزارش مريم ذوالفقار است. دست دست مي کنم دلم نمي خواهد با مطالب مريم شيشه پاک کنم. نگاهي به تاريخ روزنامه مي اندازم. دلم مي خواهد گزارش را تا آخر بخوانم. نسيم مي گويد: «زود باش ديگه، اون بالا داري روزنامه مي خواني؟!» صفحه را پايين مي اندازم و يک برگه ديگر برمي دارم. حالا ديگر شيشه ها لک ندارد اما کف آشپزخانه پر از روزنامه هاي مچاله است. دوباره به ساعت نگاه مي کنم چرا اين عقربه هاي لعنتي حرکت نمي کنند. ساعت يک است. به نسيم مي گويم: «مامانت خونه نيست؟» نگاهم مي کند و مي گويد: «مامان من فوت کرده من با خواهرم و پدرم زندگي مي کنم.» انگار منتظر بود که يک سوال بپرسم. پشت سر هم سوال مي کند. «ببين ...چند سالته؟ درس خوندي؟» مي گويم: «دانشجوي رشته ارتباطات گرايش روابط عمومي هستم.» با تعجب نگاه مي کند و مي گويد: «پس چرا تو رشته خودت کار نمي کني؟» مي گويم: «آخه، حقوق خوبي نداره اگه بخوام تو رشته خودم کار کنم. دخل و خرجم جور در نمياد. خيلي حقوق بدن بهم مي شه ماهي صد و هفتاد، هشتاد تومن.» بالاخره حرفش را مي زند و مي گويد: «پول ارتودنسي دندون هات رو هم خودت دادي؟» مي گويم:« آره، خب آخه برام خيلي مهمه.» نازنين هم بيدار شده، همان دختري که صبح در را برايم باز کرد، کاري به امور خانه ندارد. صبحانه مي خورد و راهي دانشگاه مي شود. نسيم مي گويد: «وقتي مادرم فوت کرد، نازنين دانشجوي سال سوم پزشکي بود. ناراحتي روحي گرفت. وقتي مريض مي ديد، طاقتش رو از دست مي داد و فقط گريه مي کرد. به خاطر همين پزشکي رو ول کرد. دوباره کنکور داد الان مهندسي کشاورزي مي خونه.» دلم براي نسيم مي سوزد. تصميم مي گيرم واقعا کمکش کنم. روي کابينت ها را دستمال مي کشم و او هم سيب زميني ها و پيازها را داخل سبد مي ريزد. داخل سبد يک روزنامه پهن کرده سيب زميني ها را رويش مي ريزد. زنگ در را مي زنند. غذا آورده اند. خدا را شکر مي کنم که از بيرون غذا گرفته، غذاهاي داخل يخچال که چنگي به دل نمي زد. نسيم داخل اتاق مي رود. وقتي برمي گردد، مي گويد: «روسري ات را سرت کن. پدر هم خونه ست.» تا آن موقع متوجه حضور پدرش نشده بودم. مرد مسني از اتاق بيرون مي آيد. سلام مي کنم. مي گويد: «کار را تعطيل کنيد، غذا يخ مي کند.» سر ميز غذا از سنم سوال مي کند. نسيم برايش توضيح مي دهد که دانشجو هستم. مي گويد: «شما که روابط عمومي خونديد. ما هم به يک منشي احتياج داريم. مي توني تو شرکت ما کار کني. شرکت مهندسيه. سر پول هم با هم کنار ميايم.» جواب واضحي نمي دهم. ناهار که تمام مي شود. پرده آشپزخانه شسته شده. حالا بايد پرده را نصب کنم، اما اين وسط يک مشکل وجود دارد. من بلد نيستم گيره ها را داخل چوپ پرده بيندازم. ديگر با نسيم دوست شده ام. اما او هم بالاخره حوصله اش سر مي رود و مي گويد: «تو مطمئني قبلا هم کار کردي؟!» من هم هزار جور ايراد از چوب پرده هاي قديمي و گيره هاي قديمي شان مي گيرم. بالاخره با بدبختي پرده را نصب مي کنم، اما آن قدر کج است که آقاي مهندس، پدر نسيم تصميم مي گيرد خودش بالاي چهارپايه برود و پرده را صاف کند. ساعت نزديک سه است. آشپزخانه تمام شده و اتاق ها را شروع مي کنيم. داخل اتاق که مي شويم. نسيم چشم از من برنمي دارد طلاها داخل جاجواهري ريخته شده و هر کدام از کشوها را که باز مي کنم پر از پول است. نظافت اتاق که تمام مي شود ساعت چهار است. مي گويم: «من صبح، ساعت هشت اومدم بايد چهار برم.» لباس مي پوشم نسيم مي گويد: «نمي شه فردا هم خودت بياي.» وقتي مي گويم: «نه». با ناراحتي مي گويد «چه بد کاش خودت مي اومدي که ديگه وارد شدي!» موقع خداحافظي پانزده هزار تومان پول داخل پاکت مي گذارد و مي گويد: «خسته نباشيد». آقاي مهندس هم خودش را مي رساند دم در. مي گويد: «بالاخره نگفتي کار مي خواي يا نه؟» سرم را به علامت منفي تکان مي دهم. به نسيم مي گويد: «کارت شرکت رو بده بهش اگر يه وقت پشيمون شد، زنگ بزنه.» سه روز از آن روز گذشته است و من هنوز وقت نکرده ام به آ قاي مهندس زنگ بزنم. شايد اين تلفن خودش آ غازگر يک «نفوذي» ديگر باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

تبريک روزانه

faranegah@gmail.com 

با سلام
از اين به بعد در نظر داريم يک قسمت در روزانه به عنوان تبريک روز تولد افراد و سالروز ازدواج متاهلین گرامی اضافه گردد امیدوارم از این ایده استقبال گردد.
بدين صورت که هم در روزانه تبريک گفته شود و هم يک پيام تبريک به ايميل افراد فرستاده شود.
ضمنا افراد می توانند مشخصات دوستانشان را هم ارسال نمایند. لازم به ذکر است این اطلاعات اختیاری می باشد
 

نام :

نام خانوادگی :

جنسیت :

محل سکونت :

هجری شمسی

روز تولد :

ماه تولد :

سال تولد :

میلادی

روز تولد :

ماه تولد :

سال تولد :

وضعیت تاهل :

ID yahoo :

Email :

نوع فعالیت :

عکس دوران کودکی :

 

سالروز ازدواج

روز :

ماه :

سال :

لطفا اطلاعات را به آدرس faranegah@gmail.com ایمیل نمایید.
با تشکر
 

 

 

 

 

 

 گروه اینترنتی مشکان

Text Link Ads